تاریخ شکل گیری زبان اسپانیایی
شکل گیری زبان اسپانیایی به سه دوره تقسیم میشود:
قرون وسطی (کاستیانو باستان، شروع آن قرن ده و پایان آن قرن پانزدهم میلادی میباشد.)
در آن دوران چهار زبان اصلی در شبه جزیره وجود داشت، از جمله آنها زبان کاستیانو، لئونی، آراگونی و مُستعربی[viii] را میتوان نام برد، همچنین در برخی از مناطق زبانهای لاتین، باسکی،گالیسیای-پرتغالی (San Isidoro de Sevilla) و کاتالانی مورد استفاده قرار میگرفت. در بین این زبانها تنها کاستیانو بود که به سرعت فراگیر شد، یکی از دلایل آن روحیه جنگ طلبانه شاهان کاستیا بود که با پیشروی به سوی جنوب موجب گسترش زبان خود نیز میشدند. زبان کاستیانو در قرون وسطی از هیچ قاعده املایی پیروی نمیکرد، از اینرو دستخوش انشعاب و تغیرات زیادی قرار گرفت. در قرن یازدهم گلوساس اِمیلیانِنسِس و سیلِنسِس (Las Glosas Emilianenses y Silenses) اولین نوشتهها به زبان کاستیانو بودند که در صومعههای سیلون و سان میان (Monasterio Silos y San Millán) یافت شدند. اولین متنی که کاملاً به زبان اسپانیایی نگاشته شده است اِلسید (El Cid) (قرن 12) نام دارد. زبان اسپانیایی در قرن دوازدهم برای نوشتن اسناد رسمی و کتاب مقدس که آلفونسو دهم[ix] دستور ترجمه آن را داده بود مورد استفاده قرار گرفت. اولین قدم برای رسمی کردن زبان کاستیانو توسط آلفونسو دهم در قرن سیزدهم برداشته شد و اینگونه بود که انشعابات زبانی قرون وسطی در هم آمیخت و این زبان به زبان واحدی تبدیل شد.
در شهر تولِدو مجموعه ای از حقوق دانان، تاریخ نگاران و مردمانی فرهیخته گرد هم آمدند و این شهر را به مرکزی فرهنگی تبدیل کردند، آنگونه که پژوهشگران مختلفی از دیگر نقاط اروپا به این شهر میآمدند. در این دوره(قرن سیزدهم) شاهد تأسیس مدرسه مترجمان تولدو هستیم، در حالی که عده ای در این نهاد مشغول به ترجمه از متون عربی و عبری به زبان رومی بودند، برخی دیگر این ترجمهها را به لاتین بر میگرداندند. بخش عمده ای از دانش غربی از جمله آثار فیلسوفان، هنرمندان و متفکران بزرگ غرب که طی حمله بربرها به روم از بین رفته بود، با ترجمه این آثار به زبان عبری و عربی از خطر نابودی در امان ماند. پادشاه آلفونسو دهم به ترویج نثر نویسی به زبان کاستیانو پرداخت و دستور داد آثار تاریخی و دیگر نوشتهها را به زبان کاستیانو(نه به زبان لاتین آنگونه در آن زمان مرسوم بود) به نگارش در آورند، از جمله این آثار ترجمه کتاب انجیل از عبری ، ترجمه اصول اخلاقی از عربی، کتابهایی در مورد سنگ شناسی، ستاره شناسی و تاریخ اسپانیا را میتوان نام برد. او تأثیر زیادی بر نثر نویسی به زبان کاستیانو داشت آنگونه که وی را خالق نثرنویسی اسپانیا نامیده اند. پس از مرگ آلفونسو دهم، زبان کاستیانو مورد استفاده نویسندگان قرار میگرفت، دون خوان مانوئل[x] (1283-1348) با دقت زیاد به توسعه نثر کاستیانو پرداخت و اثر مشهورش با نام کُنت لوکانور[xi] را به نگارش درآورد. از دیگر نویسندگان این دوره میتوان آرسیپرِستِ دِ ایتا[xii](1284-1351) و اثر او کتاب عشق خوب (libro de buen amor) را نام برد. در گذر از قرن چهاردهم به پانزدهم میلادی شعر رقص مرگ (La Danza de la Muerte) بوسیله شاعری گمنام به نگارش در آمد، نویسنده با پرداختن به موضوع مرگ خاطر نشان میکند که این مسئله واقعه ای است که آدمی را در چنگ میگیرد، آنگونه که او هیچ راه فراری برای خود نمییابد؛ در اواسط قرن چهاردهم بواسطه مرض وبا که بیش از نیمی از اروپاییان را به کام مرگ کشانده بود، مسئله مرگ دغدغه بسیاری از نویسندگان آن دوران شد.
اسپانیای مدرن (قرن شانزدهم و هفدهم را در بر میگیرد.)
در سال 1492 کتاب دستور زبان کاستیانو[xiii] نوشته آنتونیو دِ نِبریخا (Antonio de Nebrija) (1441-1542) به نگارش درآمد، این کتاب اولین قواعد دستوری یک زبان عامیانه به شمار میرود. او اهمیت بسیاری به دستور زبان میداد و بر این باور بود که قواعد دستوری اساس تمام علوم است. نِبریخا پایه گذار اومانیسم[xiv] در اسپانیا محسوب میشود، از دیگر آثار مهم او میتوان به قواعد املایی زبان اسپانیایی (Reglas de ortografía española) و فرهنگ لغات لاتین-اسپانیایی (Diccionario latino-español) اشاره کرد. نویسنده دیگری به نام گونثالو دِ کورِآس (Gonzalo Correas) کتابی که در بردارنده مجموعه اصطلاحات و ضربالمثلهای اسپانیایی بود را در سال 1627 به چاپ رساند.
در پی کشف آمریکا و پس از تکاپوی اسپانیا برای گسترش زبان خود، شاهد آن هستیم که 120 سال طول کشید تا این کشور توانست زبان و قواعد خود را در سرزمینهایی که در آن سوی مرزها بدست آورده بود گسترش دهد.
عصر حاضر (از زمان شکل گیری فرهنگستان سلطنتی اسپانیا تا به امروز)
کتابخانه ملی اسپانیا (BIBLIOTECA NACIONAL DE ESPAÑA) در سال 1711 توسط فیلیپ پنجم بنیان نهاده شد و در سال 1712 به طور رسمی افتتاح گشت. فرهنگستان سلطنتی اسپانیا (Real Academia Española) در سال 1713 توسط خوان مانوئل فرناندث (Juan Manuel Fernández) و مارکز دِ بییِنا (Marqués de Villena) تأسیس گشت و یک سال بعد در سوم اکتبر 1714 بطور رسمی در قانون اساسی به تصویب رسید، این فرهنگستان نقش مهمی در گسترش این زبان داشته است. از وظایف این نهاد میتوان به وضع کلمات جدید و سازماندهی جوایز ادبی اشاره کرد.
نفوذ اسپانیاییها به قاره نو، زبان آنها را در سرزمینهای قاره آمریکا گسترش داد، به نحوی که هم اکنون از جنوب ایالات متحده تا جنوبی ترین نقطه ی آمریکای جنوبی در پهنه ی عظیمی به کار گرفته میشود. امروزه زبان کاستیانو و اسپانیایی به یک معنی به کار میروند، اما پس از کشف آمریکا این زبان بیشتر به "زبان اسپانیایی" مرسوم شده است. سفر به شمال اسپانیا به مانند سفر به کشور دیگری است، بسیار از مردم آنجا احساس نمیکنند اسپانیایی هستند و حتی به زبان دیگری سخن میگویند، در قرن بیستم این احساس متفاوت بودن تبدیل به خشونت و جنگ شد و از دل این درگیریها برخی از آثار ادبی دنیا خلق شدند. باسکیها به مانند کاتالانیها خود را ملتی جدا میدانند و هر دو این ایالات زبان خاص خودشان را دارند، این شکاف ایجاد شده در اسپانیا نه تنها در زبان، بلکه در قلب فرهنگ این کشور ریشه دوانده است[۱].
امروزه زبان رسمی کشور اسپانیا کاستیانو میباشد. قانون اساسی این حق را که هر یک از ایالتهای خود مختار میتواند زبان و گویش خاص خود را داشته باشد به رسمیت شناخته است. به غیر از زبان کاستیانو شش زبان دیگر در هفده ایالت مورد استفاده قرار میگیرد، چهار زبان کاتالان، والنسیایی، گالیسیایی و باسکی از جمله زبانهای رسمی به شمار میروند و زبانهای آراگونی (Aragonés) و آستوریا- لئونی (Asturleonés) اینگونه نیستند. تمام این زبانها به غیر از زبان باسک، بر آمده از زبان رومی هستند[۲].