باورهای خرافی مردم اسپانیا

از دانشنامه ملل

باورهای خرافی مردم اسپانیا شامل جن ها یا الف های کاستیلی، مارتینیکو، کوتوله، شرور، شیطان لنگ، بو، پرنیان، اُخانکو (غول یک چشم)، پاپاراسویا، تِراگال داباس، تک شاخ، دست سیاه، گاموسینوس، گرگ طلسم شده یا انسان - گرگ، ابر سیاه، فینا اُس / بینا اُس، کَُوکُو (نارگیل)، خوان کابایو، مولادُنا یا دُنامولا (زن-قاطر در کاتالان)، پِسانتا (سگ سیاهه)، موش کوچولوی پِرِز و مومو توررو است که به شرح زیر است:

جن‌‌‌ها یا الف‌‌‌های کاستیلی

الف کاستیلی (دوئِنده)

باور عمیقی در مورد این موجودات که نوعی از شیاطین "خانگی، خودمانی و اهل معاشرت" توصیف می‌شوند، وجود دارد؛ شیاطینی که مشغول درست کردن انواع جوک‌‌‌های مسخره در مورد انسان‌‌ها هستند. بنظر می‌رسد منشاء این واژه کاستیلی (دوئِنده) از کلمه "صاحب خانه "(دوئِنیو د کاسا) می‌آید و این بخاطر طبیعت این جن‌‌‌ها در پرداختن به خانه‌‌‌ها و جادو کردن آن‌‌هاست.

آن‌‌ها شکل انسان بوده، حدود 60 سانتی متر قد دارند و قادرند نامرئی شده یا در قالب حیوانات کوچک ظاهر شوند. عاشق اتاق‌‌‌های زیر شیروانی، زیرزمین‌‌‌ها و انباری‌‌‌ها هستند؛ در آنجا بازی می‌کنند و شب هنگام سر و صدا به راه می‌اندازند. سنگ‌انداختن و انجام کار‌‌های خلاف از ویژگی‌‌‌های اصلی جن‌‌‌های اسپانیایی است که به مارتینیکوس یا مارتینیوس نیز برای ترساندن و آزار دادن انسان‌‌ها در خانه‌‌‌های خود معروفند و آنجا را تبدیل به محل اقامت دائم خود می‌کنند. در بسیاری از موارد خانه‌ای خالی از سکنه مشاهده می‌شود که دلیل آن وجود اجنه در آن است نه ارواح. موارد شناخته شده آن‌‌ها جن‌‌‌های مون دِخار و بِرنیچه (گوادالاخارا)، کوشک‌‌‌های مادرید (قصر کَنده دوکه، قصر کانیِته ) یا جن خلوتگاه است.

در ادبیات اسپانیای عصر طلایی در آثار نویسندگانی همچون سروانتس، کِبِدو، کالدرون د لا بارکا و بسیاری دیگر به این موجودات اشارات زیادی شده است. در قرن بیستم در داستان‌‌های عامیانه، در صورت جلسات و گواهی‌‌‌های دادگاه تفتیش عقاید یا مداخله گارد شهری از این "ارواح آشنا" نام برده شده است.

مارتینیکو

"مارتینیکو" جن معروف اسپانیایی

"مارتینیکو" جن معروف اسپانیایی است. هرج و مرج طلب، فتنه گر حرفه‌ای، که با خود بی نظمی، خرابی و ویرانی را در خانه‌‌‌هایی که فعالیت‌‌های خانگی خود را در آن‌‌ها شروع می‌کند، به همراه می‌آورد.

معروف ترین جن یا وروجک همین "مارتینیک"، "مارتینیو" یا "مارتین" است که به طور کلی چاق، بی‌دم، کمی شیطان و شر توضیح داده شده است. جثه‌ای به اندازه یک بلوط کوتاه دارد. دمدمی مزاج و سخاوتمند است. قدرت‌‌‌های خطرناک و پنهانی دارد که از آن‌‌ها برای تبدیل شدن به شکل یک حیوان استفاده می‌کند. رنگ مورد علاقه او قرمز است. موجودی خیالی از خانواده جنیان با لباس راهبان، سر و صورتی پوشیده و چشمانی ترسناک که از آن‌‌ها شعله‌‌‌های آتش بیرون می‌آیند و ترس و وحشت ایجاد می‌کنند.

کوتوله

گفته می‌شود که احضار کنندگان ارواح در بورگس از جن‌‌‌های عجیب و غریبی استفاده می‌کنند که به کوتوله معروفند. این اشباح بسیار کوچکند و با بکار گیری بعضی جادو‌‌ها کاملاً مطیع صاحب خود می‌شوند.

این‌‌ها همان جن‌‌‌های کوچکی هستند که در سوراخ درختان، لانه پرندگان و غیره زندگی می‌کنند، اما بصورت کوتاه و موقتی نیز در خانه انسان‌‌‌ها برای انجام کار‌‌های خلاف کوچک خود سکنی می‌کنند. در باور پیرمردان و پیرزنان این کاراکتر زمان ضعف حافظه به آن‌‌ها کمک می‌کند. از آنجا که بسیار کوچک است می‌بایست در حرکات و جابجا شدن‌‌‌های خود بسیار محتاط و دقیق باشد. اعتقاد بر این است که توانایی فهم زبان حیوانات را دارد.

شرور

الف‌های غارنشین

الف‌‌‌های غار نشین که به نام "Malismos" و یا "چیز بد و شر" شناخته می‌شوند. شبیه ترول‌‌‌های تروس کهن (شمال اروپا) هستند به همین خاطر این احتمال وجود دارد که این اسطوره توسط گوتیک‌‌‌ها به کاستیا آورده شده باشد. دارای ظاهری زشت، با آب د‌‌هان سرازیر، بدنی پر از مو‌‌های بلند و چرب و بسیار تهاجمی.

آن‌‌ها ساکن غار‌‌های سنگین و کمینگاه‌‌‌های تاریک در کنار سایر موجودات شبانه زندگی می‌کنند. بعضی از آن‌‌ها نگهبان گنجینه‌‌‌های زیرزمینی هستند. هرگز به سطح زمین نمی‌‌آیند، نور آن‌‌ها را اذیت می‌کند. خطرناک‌ترین نوع الف‌‌‌ها هستند چرا که در سحر و جادوگری بسیار ماهرند.

شیطان لنگ

شیطان لنگ، اهریمن حیله گر و عیاشی است که در سنت شفاهی و ادبیات کاستیا جا دارد. این شیطان که ویژگی خباثت در او نیست، "بازیگوش‌ترین جن جهنم" است که سر همتایان شیطانی خود را به این سو و آن سو می‌کشد. این‌‌ها برای اینکه خود را از دستش خلاص کنند یک "منجم" را که در یک ظرف شیشه‌ای حبس کرده‌اند ، به او می‌دهند.

گفته می‌شود او مبتکر رقص، موسیقی و ادبیات هجو و پست است. یکی از اولین فرشتگان در برپایی شورش در آسمان بوده و اولین نفر است که به دوزخ می‌افتد و دیگر "برادرانش"بر روی او می‌افتند. به همین خاطر آسیب می‌بیند و بیشتر از همه چوب خدا را می‌خورد. از این رو نام مستعار او "لنگ"است اما این موضوع از فرزی و چالاکی او کم نکرده است.

بو

احتمالاً پیشینه آن مانند دیگر موجودات معروف به "عمو گرگه"، "دست سیاهه" به یکی از خدایان باستان بر می گردد. به"بو" ظاهر یک جغد بزرگ سیاه رنگ با بال‌‌‌های بزرگ نسبت داده شده است. چشمانی قرمز به بزرگی یک کاسه که از وحشت قربانیان خود را فلج می‌کند. منقار آن نوک تیز مثل چاقو و چنگال‌‌‌هایی مانند تله‌‌‌های گرگ گیری دارد که فرار از آن غیر ممکن است.

او از پنجره‌‌‌ها وارد خانه‌‌‌ها می‌شد تا بچه‌‌‌های بیدار را به پناهگاه خود که معمولا در سوراخ‌‌‌های تاریک درخت بلوط بود، ببرد (بلوط درخت مقدس سلت‌‌‌ها بود). مرسوم بود که شب، هنگامی که کودکان شیطان نمی‌ خواستند بخوابند، مادران و مادربزرگ‌‌ها پنجره‌‌‌های اتاق‌‌‌ها را باز می‌کردند و با صدای بلند "بو"را صدا می‌کردند که بیاید.

در نام گذاری مکان‌‌‌ها در کوه‌‌های تولد و تپه‌ای به نام "تپه بو" وجود دارد. این سرزمین الهام‌بخش افسانه‌‌‌های بسیاری بوده است من جمله دروازه‌‌‌های جهنم یا غار خیالی هرکول. در ایالت سیوداد رئال نیز "صخره‌بو" و "برکه بو" و در مناطق جنگلی آن "تپه بو" و "شیب بو" یافت می‌شود.

پرنیان

داستان‌‌‌های پرنیان‌‌‌ها در تمام مناطق شبه جزیره ایبریا متداولند. این اسطوره در مناطق مختلف، نام‌‌‌های متفاوتی دارد اما تقریباً در تمام بخش‌‌‌ها دارای ویژگی‌‌های یکسانی است: در جا‌‌های تاریک و نمور و سنگین مانند غار‌‌ها، چاه‌‌ها و رودخانه‌‌‌ها زندگی می‌کند؛ معمولاً زیبا هستند و مو‌‌های طلایی دارند و آن را با یک شانه شانه می‌زنند. در جنوب کاستیا و تقریباً در تمام نقاط جنوبی اسپانیا بطور خاص پراکنده‌اند. افسانه‌ای تعریف می‌کند که در تپه پرنیان در گراناتولا دِ کالاتراوا، در اعماق یک غار نوعی مارمولک یا افعی زندگی می‌کند که در شب‌‌های سن خوان تبدیل به زنی زیبا شده و روی دشت‌‌های منطقه به پرواز در می‌آید.

اُخانکو (غول یک چشم)

این موجود افسانه‌ای در داستان‌‌‌های اسپانیایی با نام اُخانکو و نام‌‌های مشابه آن آمده است. موجودی است میمون مانند با ریشی زبر شبیه موی گراز که تا زانو رسیده و بدنش را پوشانده است برای همین معمولاً برهنه است. ویژگی مشخصه اش داشتن دو ردیف دندان و تنها یک چشم براق است که ​​تقریباً تمام پیشانی اش را می‌پوشاند. مانند عقاب چالاک به عنوان عقاب و فوق العاده قوی است. در کوه‌‌‌ها، غار‌‌ها، کاروان‌سرا‌‌ها یا قلعه‌‌‌ها زندگی می‌کنند. معمولا دارای گله (رمه داران، همان طور که در ادیسه آمده است) یا ارتش و خدمتکاران اجباری هستند و گوشت انسان دوست دارند. این موجودات نه تنها در داستان‌‌‌های مکتوب بلکه در قصه‌‌‌های عا‌میانه و شفاهی اسپانیایی‌‌‌ها وجود دارند. صورت مونث آن نیز به نام اُخانکا موجود است که محلی‌‌‌ها برای ترساندن کودکان نامش را می‌آوردند چرا که یک چشم بسیار بزرگ داشت.

پاپاراسویا

موجود خیالی بسیار معروف در کوهستان‌‌‌های بورگس است که برای ترساندن بچه‌‌‌ها و ساکت کردن و گریه نکردنشان استفاده می‌شود. می‌گویند که در داخل برج کلیسا زندگی می‌کند و از پنجره کوچک گرد پشت برج کودکان نافرمان را به لانه خود می‌برد. حتی در گوشه و کنار‌‌های تاریک خانه نیز هست و در آنجا صدا‌‌های سوزناک و وحشتناک از خود ساطع میکند. آن را با نوعی موجود نیمه انسان نیمه پرنده بقیه می‌کنند (سر و سینه زنانه و بدن پرنده شکاری).

تِراگال داباس

تراگل داباس

این شخصیت فولکلور اسپانیایی که به نام‌‌‌های سامپاررون یا ساررامپلا نیز معروف است، هیولا یا غولی است بزرگ با د‌‌هان گشاد و شکم بسیار برآمده و اشتهایی سیری ناپذیر. چیزی بی شکل و کشسان با معده‌ای دوزخی. توانایی خوردن یک ارتش کامل را دارد. طعمه اش را بدون جویدن می‌بلعد، از این رو هم این نام را دارد.

بر اساس یکی از داستان‌‌های عامیانه هیولا به کسانی که نزدیکش می‌شوند هشدار می‌دهد که آن‌‌ها را می‌بلعد و به این ترتیب سه دختر کوچولو، یک آسیابان، یک گله گوسفند و یک گردان سرباز را می‌خورد. تا‌ اینکه مورچه‌ای از راه می‌رسد و با مانند دیگران با همان تهدید روبرو می‌شود اما مورچه در پاسخ به او می‌گوید که پشتش را گاز می‌گیرد ( یا در بدنش می‌رود) و او را وادار به رقصیدن می‌کند، در نتیجه هر چه خورده بالا می‌آورد و همگی به حسابش خواهند رسید.

در جشن‌‌‌های مختلفی که در ایالت‌‌‌ها برگزار می‌شود، رسم است که بچه‌‌‌ها سوار نوعی سرگر‌می مقوایی به نام "عمو تِراگال داباس" شده، داخل د‌‌هان بزرگش می‌شوند و سرسره‌وار از پشت آن بیرون می‌آیند. بر اساس لغت نامه رئال آکادمی، این نام، نام محاوره‌ای آدم شکمو است.

تک شاخ

اسبی سفید با پا‌‌های گوزن و دم شیر، سر بنفش، چشمان آبی، شاخ بلند و پیچ خورده در وسط پیشانی و یک بال کوچک بالای سم‌‌‌ها. حیوانی است بسیار وحشی که فقط برای یک بانوی باکره از خود نرمش نشان می‌دهد. معتقدند که شاخ این حیوان در برابر هر گونه سم طبیعی و یا فراطبیعی قدرت دارد.

دست سیاه

موجودی شیطانی در داستان‌‌‌های سگویا به شکل دست که به مردم پریشان، در حال خواب یا مردان در حال ادرار حمله می‌کند. اگر به شانه کسی بزند، با برگرداندن صورت، چشمان فرد بی احتیاط را در می‌آورد. در سیوداد رئال گفته می‌شود که "دست سیاه "یک موجود آبی مونث با دستی زشت و ناخن‌‌‌های سیاه بوده که در آب‌‌های تاریک و خطرناک آبگیر‌‌ها زندگی می‌کرده است و همیشه مراقب بوده تا بچه‌‌‌ها را به لانه خود بکشد. همچنین گفته می‌شود پرواز می‌کرده تا کودکان متمرد را با خود ببرد. اما توافقی وجود ندارد که آیا دست سیاه، دست راست است یا چپ.

به نظر می‌رسد این دیو در نقاط دیگر خویشاوندی با نام "پا سیاه"دارد که زیستگاهش در دودکش‌‌‌هاست. این موجود به شکل پایی بزرگ از گرگی سیاه یا روباهی به همان رنگ نقاشی شده است.

گاموسینوس

سنت شفاهی به این موجودات، اشکال و فرم‌‌‌های متنوع و اصیلی داده است: پرندگان بسیار کوچکی که در تاریکی می‌درخشند، پستانداران کوچک، قورباغه‌‌‌ها، لاک پشت‌‌‌ها و غیره. گفته می‌شود که زیستگاه آن‌‌ها قسمت‌‌‌های بالایی درختان، زیر قارچ‌‌‌ها، کناره جوی‌‌‌ها و بیشه‌‌‌های انبوه است. در بسیاری از روستا‌‌های اسپانیا آن‌‌ها را مانند حیواناتی که در مزرعه می‌مانند و صدا‌‌های عجیب و غریب تولید می‌کنند، می‌شناسند. این حیوان خیالی در مناطق مختلف اسپانیا برای شوخی کردن با بچه‌‌‌ها، شکارچیان، ماهیگیران ناشی یا گردشگران استفاده می‌شود. خیلی متداول است که فرد ناشی را متقاعد می‌کنند که گاموسینو حیوانی گوشه گیر و خجالتی است که فقط در شب می‌توان آن را شکار کرد. از آنجا که این حیوان عقیم است نمی‌‌توان آن را درگونه‌ای خاص قرار داد.

گرگ طلسم شده یا انسان - گرگ

گفته می‌شود که این شخصیت به خاطر استفاده از مرهم یامصرفبرخیاز گیا‌‌هان، قربانی یک نفرین یا شاید طلسم شده است.گاهی اوقات با سگ‌‌‌های گله به خاطر خطر گرگ‌‌‌های واقعی همراه می‌شدند. در بسیاری از مواقع، او با آگاهی از تغییراتی که در بعضی از شب‌‌‌ها می‌کرد، به دوستان و نزدیکانش هشدار می‌داد که در‌‌ها را باز نکنند. این دقیقا موضوع قابل توجه در مورد انسان گرگ‌‌‌های اسپانیایی است که هویتشان برای مردم شناخته شده بود و هیچ مشکلی در همزیستی آن‌‌ها با مردم وجود نداشت و به هیچ کس آسیبی نمی‌رسید.

ابرک

به موجودات ابتدایی یا افرادی گفته می‌شود که ساحری کرده و یا به میل و اراده خود باران و یا به طور کلی آب و هوا را مدیریت می‌کنند(فرستادن ابر‌‌ها به مکان‌‌‌های خاص و یا ایجاد باران سنگ). تا همین اواخر حتی برخی پدیده‌‌‌های بد جوی، ویرانی خانه‌‌‌ها و از بین رفتن محصولات را به موجودی ماورای طبیعی ربط می‌دادند که در قالب افراد با نیرو‌‌هایی خاص حلول می‌کرد مانند نسبتی که در زمان‌‌های قدیم به جن‌‌‌های هوا می‌دادند.

فینا اُس / بینا اُس

شخصیت کوکو

ارواح مردگانی هستند که بویژه در شب‌‌‌های سن خوان دوست دارند خانواده خود را به نیتی خوب و گاهی نه چندان خوب ببینند.

کَُوکُو (نارگیل)

شخصیتی متداول برای ترساندن بچه‌‌‌هایی که نمی‌خواهند بخوابند. کوکو در واقع نقش مهمی در لالایی‌‌‌ها و نغمه‌‌‌های گهواره بازی می‌کند. قدیمی‌ترین لالایی که در آن به کوکو اشاره شده است متعلق یه قرن هفدهم است که در یک اثر دراماتیک وجود دارد.

خوان کابایو

نام یک موجود اسطوره‌ای است که بر اساس افسانه‌‌‌ها در سیراماخینا (خائن)، اسپانیا زندگی می‌کند. نیمی انسان و نیمی اسب است. بسیار قوی، وحشی و مکار بوده و در کوه‌‌ها زندگی می‌کرده است و دیدن آن بسیار مشکل بوده چرا که در سوراخ‌‌‌ها و غار‌‌های مخفی مانند تپه‌‌‌های اواِلما و کوه‌‌های ناتین مخفی می‌شده است. گفته می‌شود وقتی گرسنگی به او غلبه می‌کرد، به انسان حمله می‌کرده است.

مولادُنا یا دُنامولا (زن-قاطر در کاتالان)

یکی از اسطوره‌‌‌های کاتالان است. گفته می‌شود که دوشیزه‌ای بوده است که به خاطر بی ادبی و بی دینی مورد نفرین ا‌‌هالی دهکده خود قرار گرفته و تبدیل به یک قاطر شده است. از این روز به بعد و به خصوص شب هنگام در کوه‌‌ها پرسه می‌زده و به گروه‌‌های مکاری که با قاطر‌هاشان سفر می‌کردند، می‌پیوسته است. گفته می‌شود که به خاطر حضور وی قاطر‌ها ترسیده و آشفته می‌شدند به حدی که امکان داشت با پرت شدن به دره‌‌‌ها بمیرند.

پِسانتا (سگ سیاهه)

در فرهنگ عامه کاتالان، پِسانتا یک حیوان اسطوره ایست به شکل سگی بزرگ (بندرت گربه) که شب هنگام وارد خانه‌‌‌ها می‌شود و روی سینه مردم می‌نیشند و بدین ترتیب باعث تنگ شدن نفس و ایجاد کابوس و اضطراب می‌شود. ظاهری پرمو و سیاه با پا‌‌های فولاد اما سوراخ به طوری که نمی‌ تواند چیزی را از ز مین بردارد مگر اینکه آویزان باشد. دیدنش مشکل زیرا اگر کسی از خواب بیدارشود دوان دوان بیرون می‌رود و چیزی جز یک سایه گریزان دیده نمی‌ شود.

موش کوچولوی پِرِز

موش کوچولوی پرز

شخصیت افسانه‌ای بسیار معروف بین کودکان اسپانیایی است. همانند "پری دندان"در کشور‌‌های انگلیسی زبان، وقتی دندان بچه‌ای می‌افتد آن را زیر بالشش می‌گذارد و می‌خوابد. بر اساس افسانه، این شخصیت، دندان را با یک هدیه کوچک یا پول عوض می‌کند. ورود این شخصیت در اسطوره‌‌‌های کودکان به داستان خیالی کشیش لوئیس کولوما بر می‌گردد. روزی در سال 1894 کولوما را به قصر خواندند و از او خواستند یک داستان برای آلفونسوی سیزدهم که در آن موقع هشت سال داشت و یک دندانش افتاده بود، بنویسد. کولوما این موش را بعنوان شخصیتی خوش مشرب و مهربان به شاهزاده معرفی می‌کند که قبل از گذاشتن نشان شوالیه گری در تخت باشکوه اش، فلاکت‌‌‌ها و بدبختی‌‌‌های مردمان فقیر را به او نشان می‌دهد.

مومو توررو

شخصیت مجهول‌الهویۀ کارناوال آلساسوا است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر گاو است. این آیین در سال 1930 از بین رفت اما مجدداً در سال 1990 احیا شد هرچند این شخصیت برای سالخوردگان محل چندان خوشایند نیست چرا که یادرآور داستان‌‌های غارت و دزدی و تجاوز است.

یکی از شخصیت‌‌‌های کارناوال باسک با خصوصیات خشونت آمیز و جنسی است. با چوبه دارش در خیابان‌‌‌ها می‌گردد و به هر کس که سر ر‌‌اهش باشد حمله می‌کند؛ به خانه غریبه‌‌‌ها می‌رود و داخل خانه را غارت می‌کند. شاخ دارند و صورت‌شان را با دستمال یا موی اسب می‌پوشانند، لباس سفید خونی و پوست گوسفند، شلوار آبی، جوراب سفید و صندل می‌پوشند. با زنگوله‌ای که به پوست گوسفند و دور کمربندشان دوخته‌اند، سر و صدای زیادی ایجاد می‌کنند[۱].

نیز نگاه کنید به

فرهنگ عمومی اسپانیا؛ اساطیر، افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه در اسپانیا

کتابشناسی

  1. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)