تصوف در قزاقستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۵۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

تصوف

تصوف حدود قرن چهارم از طریق عارفان خراسان بزرگ و مخصوصا خواجه یوسف همدانی به ماوراءالنهر که به تقاطع ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت معروف است راه یافت و به سرعت در منطقه گسترش یافت که شاید بتوان دلیل این گسترش را در شباهت های برخی باورهای قدیمی مردم این منطقه به شمنیسم و تنگریسم و سایر عقاید موجود در این منطقه با بعضی از آموزه ها و روش های صوفیگرانه دانست. به همین جهت

206 3axoH Pecny6uuK Ka3axcraH "O peIHTHo3Hoit [eTeIbHOCTH H peIHTH03HbIX 06be)[HHeHHIX" oT 11 oKTI6pg 2011 roga Ne 483-IV

http://www.irs.in.ua/index.php?option=com_content&view=article&id=1195%3A1&catid=42%3Aocount&Itemid= 69&lang=ru

244


برخی از فرقه های موجود در ماوراءالنهر و کشورهای آسیای مرکزی خود را پیرو فرقه خاصی از فرقه های صوفیه نمی دانند و اینان ممذوجی از عقاید صوفیگری و شمنیسم است وبازهم شاید بتوان تفاوت های بین صوفیگری خراسان با تصوف در ماوراءالنهر را ناشی از آداب، رسوم، فرهنگ و اعتقادات مردم این دیار دانست.

از جمله حرکت‌های اسلامی فعال در منطقه که در طول تاریخ (از بدو ورود اسلام تابه‌حال)، همواره نقش مهمی در میان مردم منطقه داشته، جریان تصوف است.۲۰۷ خواستگاه اصلی تصوف در ماورای النهر در بخارا بوده است که بسیاری از عرفا و خواجگان این منطقه از آن خطه سر برآورده اند. از جمله، بخارا افرادی مانند مؤیدالدین جندی شارح فصوص الحکم، برهان الدین محقق ترمذی ، سعید الدین فرغانی ، شارح تائیه ابن فارض ، مستملی بخاری شارح التعریف، سید محمد بخاری، نظام الدین اولیا، سید جلال الدین حسین بخاری و شیخ عبدالحق محدث دهلوی بوده است.۲۰۸

تصوف بیشتر توسط خواجه یوسف همدانی بتدریج از بخارا به سایر مناطق همجوار از جمله سایر مناطق ماوراءالنهر و مناطق دور دست تر مانند هند، سین کیانگ، قفقاز و داغستان راه یافت و سلسله های صوفیه پسویه، نقشبندیه، قادریه و کبرویه در دوره سلسله حکومت تیموریان در این مناطق شکل گرفتند. خواجه یوسف همدانی پیش از مرگ، چهار شیخ بزرگ را به عنوان جانشین خود معرفی کرد: ابو محمد بخارایی، خواجه احمد یسوی، عبدالخالق قیروانی، عبدالله براقی۲۰۹.سرسلسله فرقه های پسویه، نقشبندیه، قادریه و کبرویه، طریقت یسویه؛ منسوب به خواجه احمد یسوی زاده قریه سایرام و رشد یافته در یسه (ترکستان) امروزی واقع در جنوب قزاقستان می باشد. خواجه احمد یسوی معروف به پیر ترکستان که سومین خلیفه بعد از خواجه یوسف همدانی و از خواجگان بود.۲۱۰ طریقتش به سرعت آسیای مرکزی را تحت تأثیر خود قرار داد.

بر اساس نسبنامه متعددی که در مورد خواجه احمد یسوی وجود دارد نقل شده است، خواجه احمد یسوی با حدود ۱۴ نسل به محمد ابن حنفیه بن علی ابن ابی طالب (ع) می رسد.۲۱۱

۲۰۷ جریان تصوف در آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه؛ راهکارهای بهره‌مندی ایران، طاهری، مهدی، هاشمی نسب، سعید؛ فصلنامه بین المللی روابط خارجی، سال دوم و شماره ۵, ۱۹۷ - ۲۴۲ ۲۰۸ تصوف در آسیای مرکزی و قفقاز، http://www.wikifeqh.ir

۲۰۹ طریقت پسویه در آسیای مرکزی، مهدی سنایی، مانامه ایراس ۱۳۸۴، شماره ۶ http://www.ensani.ir/fa/content/79123/default.aspx ۲۱۰ تصوف در آسیای مرکزی و قفقاز، http://www.wikifeqh.ir ۲۱۱ زندگینامه یسوی

https://fa.wikipedia.org/wiki

245


خواجه احد یسوی افکار و عقاید عارفانه خود را در دیوانی بنام دیوان حکمت به شعر بیان کرده است که البته گفته شده است که این دیوان بیشتر توسط شاگردان و مریدان خواجه پس از مرگ او تدوین شده است.

طریقت یسویه

تصوف در ماوراءالنهر در دوره سلسله حکومت قرخانیان و تیموریان در این مناطق پسویه، نقشبندیه ، قادریه و کبرویه شکل گرفتند که طریقت خواجه احمد یسوی به سرعت آسیای مرکزی را تحت تأثیر خود قرار داد. اکثر خلفای این طریقت پسوند آتا به نام پدر را پس از نامشان دارند که اولین خلیفه او «منصور آتا» پسر ارسلان بابا بود (ارسلان بابا اولین مرشد احمد یسوی بود) دومین خلیفه او، «سعید آتای خوارزمی». سومین خلیفه‌اش «حکیم آتا» یا سلیمان باغیرقانی است: از میان خلفای او معروفترینش حکیم آتا ست۲۱۲

طریقت یسوی که از فرقه های تصوف اهل سنت به حساب می آید، تمام سنن و عقاید تسنن را پذیرفته است و اجرای کامل احکام شریعت توسط پیروانش را از شرایط ایمان می‌داند. با این که بسیاری از عقاید یسویه در چارچوب منابع نقشبندیه ذکر شده است، در عین حال چارچوب شناخته شده خاص خویش را دارد. احکام اساسی طریقت یسوی را معرفت الله، مروت، راستگویی، فنای فی الله و توکل کامل تشکیل می دهد۲۱۳. طریقت یسویه تا زمان ظهور خواجه بهالدین محمد نقشبند )۷۱۷-۷۹۱ه .ق) دارای نفوذ و شهرت بوده و بعدها در نقشبندیه مستحیل شده است و البته می‌توان گفت نقشبندیه و بکتاشیه هر دو به گونه‌ای منشعب از این طریقت می‌باشند و خطوط عمومی آنها چندان تفاوتی باهم ندارند؛۲۱

طریقت نقشبندیه

طریقت نقشبندیه که یکی دیگر از طریقت های صوفیه در آسیای مرکزی است توسط خواجه بهاءالدین محمد نقشبندی بخارایی (۷۹۱-۷۱۸ ه.ق) با الهام از طریقت یسویه و صوفیان خراسان مخصوصا خواجه یوسف همدانی تثبیت شد. در حقیقت طریقت نقشبندی آمیخته‌ای شد از تعالیم‌عبدالخالق غجدوانی و بهاءالدین بخارایی،

۲۱۲ زندگینامه یسوی

https://fa.wikipedia.org/wiki

۲۱۳ طریقت یسویه در آسیای مرکزی، مهدی سنایی، مانامه ایراس ۱۳۸۴، شماره ۶ http://www.ensani.ir/fa/content/79123/default.aspx

۲۱۴ صوفیان نخستسن در ادبیات ترک، پروفسور محمد فواد کوپریلی، ترجمه توفیق. ه. سبحانی، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.۱۳۸۵ص۱۵۴

246


این طریقت که پس ازبهاءالدین خلفای او خواجه علاءالدین عطار(متوفی ۸۰۲) و محمد پارسا (متوفی۸۲۲) و یعقوب چرخی (متوفی ۸۵۱) ادامه یافت به سرعت در ماوراءالنهر منتشر شد.۲۱۵

یکی از تفاوت های اساسی نقشبندیه با طریقت‌های دیگر در "ذکر" است که به صورت خفیه انجام می‌گیرد.. تمامی اذکار طریقت های مختلف به صورت جهر اجرا می‌شود. ذکر خفیه، یعنی ذکر درونی که توسط لطایف انجام می‌گیرد، اما ذکر جهر، یعنی ذکری که لسانی است و با زبان ادا می‌گردد. نقشبندیه طریقتی است سهل الوصول. یك شیخ نقشبندی پس از رسیدن به مراتب طریقت خود، به راحتی از عهده‌ی ذکر دیگر طریقت‌ها برمی‌آید.

امروزه طریقت نقشبندیه در بسیاری از کشورهای آسیای میانه، ایران، افغانستان، پاکستان، هند، ترکیه، عراق و... رواج دارد. در ایران طریقت نقشبندیه، گذشته از اقوام دیگر مانند کردها، در میان ترکمن‌ها نیز از دیرباز رواج دارد. ۲۱۶

مهم‌ترین وجه تمایز یسویه با اخلاف خواجگانی و معاصران نقشبندی خود در نحوه برگزاری مراسم ذکر بوده است. یسویه هوادار ذکر جلی ( جهری ) بوده‌اند و به همین سبب آنان را «علانیه» یا«جهریه» « نیز گفته‌اند، حال آن که نقشبندیه و خواجگان بیش‌تر بر ذکر خفی تأکید داشته‌اند.

جایگاه طریقت های صوفیه در دوران اتحاد جماهیر شوروی

در دورران حکومت اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۱۷-۱۹۹۱) تصوف نیز مانند سایر ادیان و مذاهب دیگر با ممنوعیت و محدودیت های فراوانی مواجه بودند. به همین جهت در جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز و داغستان، همه سلسله‌ها در برخورد با شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم، ویژگی های کم وبیش مشترکی داشته‌اند. برخی از این ویژگی ها عبارت‌اند از: پرهیز از عضویت در سازمان های حزبی و اتحادیه‌های کارگری، احترام فوق‌العاده به شیوخ خود بویژه آنان که در قیام ها کشته شده بودند، امتناع از آموختن زبان روسی، اشتیاق به برگزاری مراسم ذکر، تلاش برای عضوگیری در محیط های جمعی نظیر زندان ها و پادگان های نظامی، داشتن ادبیات زیرزمینی خاص مانند دیگر مخالفان نظام شوروی ، نزدیکی نظام قبیله‌ای

۲۱۵تصوف بخش ۳، کتابخانه دیجیتال مدرسه فقه، http://lib.eshia.ir/23019/1/5029

۲۱۶ تأثیر طریقت های یسویه و نقشبندیه در عرفان مختومقلی، محمودعطاگزلی، فصلنامه یاپراق / سال دهم / شماره ۴۰-۳۹/ پائیز و زمستان ۱۳۸۶

http://www.jayhon.com/farsi/?p=1695

247


با سلسله‌های صوفیانه ، حرمت قائل‌شدن برای بقاع صوفیان و زیارت آنها و فعالیت مسلحانه فردی در هیئت ابرك (راه زن شرافتمند)۲۱۷

انگیزه‌های گرایش به تصوف نیز در این دوره تقریبا یکسان است؛ از جمله، ناامیدی از توانایی نهادهای رسمی مسلمان (چهار مرکز عمده مسلمانان شوروی در اوفا، تاشکند، ماخاچ‌قلعه و باکو (در حفظ شریعت، جذابیت تصوف برای روشنفکران و دانشگاهیان به منظور گریز از جامعه ملال‌آور تک صدایی شوروی، توجه دوباره به سنن ادبی درخشانی که غالبا از آن ادیبان صوفی بوده است، جاذبه‌های مراسم ذکر و سماع و سرانجام انگیزه ملی‌گرایی که متأثر از تلفیق هویت قومی و دینی است.۲۱۸

مطالعات قبل و پس از فروپاشی شوروی نشان می‌دهد که بلشویک‌ها نتوانسته‌اند اسلام را از زندگی مردم مسلمان آسیای مرکزی حذف نمایند و فرهنگ اسلام از طریق اسلام زیر زمینی و غیر رسمی و با بهره‌گیری از آموزه‌های فرق مختلف تصوف به صورت جدی نقش خود را در زندگی مردم این مناطق ایفا نموده است۲۱۹. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، تمایل‌به احیای سنن صوفیانه در جمهوریهای تازه استقلال یافته که قلمرو سنتی تصوف بودند بیشتر شد و کتابها و جزوات و مقالات و روزنامه‌ها و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی بسیاری در باره صوفیان تهیه گردید۲۲۰

به گزارش فارس، مردمان آسیای مرکزی با وجود سرکوب شدید و اختناق حاکم در دوران سلطه شوروی، و با وجود مخالفت‌های گسترده با هرگونه رفتارهای دینی و مذهبی و همچنین برنامه تشکیل خلق جدید شوروی و تحت‌الشعاع قرار دادن ملیت‌های مختلف مسلمان، توانستند با تکیه بر اسلام غیر رسمی و اجرای آموزه‌های فرقه‌های مختلف تصوف در این نواحی، آداب و رسوم سنتی را حفظ کرده و در دام بی‌هویتی خواسته محافل کمونیست و غرب گرفتار نشود۲۲۱.

بخش‌های مختلف آسیای مرکزی یا حتی عام‌تر از آن قفقاز و تاتارستان، چه در گذشته یعنی در زمان حکومت شوروی و چه امروز با هم تفاوت داشته و دارند .زمانی که حکومت شوروی اصرار داشت هر نوع فعالیت صوفیانه در این مناطق را سرکوب کند در همه جا به یک انداره موفق نبود و در بعضی از این مناطق جریان‌های صوفیه به طور زیرزمینی به فعالیت خودشان ادامه می‌دادند. در چنین مناطقی بعد از فروپاشی

۲۱۷ آلکساندر بن یگسن و اندرز ویمبوش، صوفیان و کمیسرها: تصوف در اتحاد شوروی، ج۱، ص۸۸، ترجمه افسانه منفرد، تهران ۱۳۷۸ ش ۲۱۸ همان ص۸۴ -۸۶

۲۱۹ تصوف و اسلام غیررسمی حافظان هویت اسلامی در آسیای مرکزی، نوشته ابراهیمی خبرگزاری فارس، چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۹۰ 90/03/30

شماره:۹۰۰۳۳۰۰۳۴۳

۲۲۰ تصوف پس از فروپاشی شوروی، ویکی فقه.

http://muslimnews.blogfa.com/post-2975.asp http://www.wikifeqh.ir/

۲۲۱ تصوف و اسلام غیررسمی حافظان هویت اسلامی در آسیای مرکزی، نوشته ابراهیمی خبرگزاری فارس، چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۹۰ 90/03/30

شماره:۹۰۰۳۳۰۰۳۴۳

248

http://muslimnews.blogfa.com/post-2975.aspx


شوروی در سال ۱۹۹۱ و حذف فشار حکومتی از روی جریان‌های صوفیانه، این جریان‌ها از حالت پنهان و زیرزمینی خارج شدند و امکان بازسازی و سازمان‌دهی خود را با اقتدار پیدا کردند۲۲۲.

در مقابل، در بعضی مناطق اساسا تصوف به معنای جدی وجود نداشته که بعد از فروپاشی شوروی نقش مهمی ایفا کند. البته در این مناطق هم افرادی پیدا شده‌اند که مدعی قطب بودن هستند ولی از اول اقتداری نداشته‌اند که حالا بعد از فروپاشی بخواهند آن را به کار بگیرند. حتی در مورد اصل تدین به اسلام هم بین مناطق مسلمان نشین آسیای مرکزی تفاوت‌های بسیاری وجود دارد.برای مثال ساکنان مناطق شمال قزاقستان از نظر اصل تدین، مسلمانند اما در طول دوره شوروی از آیین‌های اسلامی چیز زیادی نمی‌دانسته‌اند و بعد از فروپاشی هم شور و شوق چندانی در این زمینه از خودشان نشان نداده‌اند. در حالی که در بخش‌های جنوبی قزاقستان شرایط فرق می‌کند؛ مردم این نواحی در دوره شوروی هم تا جایی که می‌توانستند سعی کردند سنت‌های خود را به هر قیمتی، ولو با صدمات زیاد، حفظ کنند و کاملا طبیعی است که الان تعصب بیشتری در این باره داشته باشند. بعضی مناطق مثل ترکمنستان یا جنوب قزاقستان هم در وضعیت میانی قرار دارند۲۲۳. در بحث تجدید حیات تصوف، به نظر می رسد که ریشه بیشتر جریانات موجود در آسیای مرکزی، بیش از افغانستان، به پاکستان می‌رسد. مدارس علوم دینی و خانقاه های طریقت در پاکستان، در فضای نسبتا آرام‌تر این کشور و متأثر از فضای فرهنگی و سیاسی-امنیتی متفاوت آن، توانسته اند زمینه ظهور و پرورش جریانات متعدد مذهبی با صبغه تصوف و مدعی عرفان را فراهم کنند و با تکیه بر رویکردهای جدید تبلیغ و ارشاد و در قالب سلسله مراتب ویژه خود که در بیشتر این گروه ها متضمن جذب آسان مریدان از یک سو و انقیاد تمام و کمال به مراتب فوقانی سلسله مراتب، از سوی دیگر است، موج جدیدی از جریان تصوف را سبب شوند که می‌توان از آن به عنوان «نوصوفی‌گری» یاد کرد. جالب این است که در گفتمان مرسوم این گروه های جدید، عناوین و خطاب ها نیز بیش از آن که عربی یا بومی آسیای مرکزی باشد، پاکستانی و حتی هندی است؛۲۲.