ادبیات معاصر تاجیکستان
3-9. ادبیات معاصر
شعر معاصر تاجیک، هم از شعر کلاسیک فارسی متأثر است و هم از شعر معاصر ایران. از میان شاعران متقدم شاید مولوی بیش از همه بر شعر معاصر تاجیکستان اثر گذاشته باشد. زبان تغزل شعر تاجیک از عزلیات شمس مولانا بسیار تأثیر پذیرفته است. علاوه بر مولانا، حافظ و بیدل نیز از متقدمان اثرگذار بر شعر معاصر تاجیکستان به شمار میروند(ژیبیسینگل، 1373: 76). پس از انقلاب روسیه شعر فارسی مضمونی اجتماعی و انقلابی داشت. در دهه 1950.م، شعر مدرن فارسی از ایران و افغانستان به تاجیکستان رسید. در اوایل دهه 1960.م شعر، تأثیر بیشتری بر ادبیات اجتماعی تاجیکستان باقی گذاشت. ادبیات اجتماعی تحت تأثیر شعرای ایرانی مانند نادر نادرپور، بار فلسفی بیشتری گرفت(عطایی، 1387: 113).
البته برخی از تاجیکان ملیگرا وجود این دوگانگی و تأثیرپذیری شعر تاجیک از شعر ایران را نمیپذیرند. به گمان آنان شعر تاجیک غنیتر از آن است که تحتتأثیر شعرای ایران قرار گیرد و یا اصولاً شعرای پارسی گوی ایرانی عمدتاً از سرزمین تاجیک برخاستهاند(سیفزاده، 1375: 49). ادبیات روسی نیز تأثیر خود را بر ادبیات فارسی باقی گذاشت. «سوسیالیسم عامیانه» به مضمون معمول ادبیات تاجیک بدل شد. جنگ داخلی به شدت به ادبیات ضربه زد. شعر تنها ژانر باقیمانده است. به گفته استاد شکورف، رئیس کمیته واژگان آکادمی علوم، سایر ژانرهای ادبی مانند رمان و داستان کوتاه دیگر خلق نمیشود(عطایی، 1387: 113). معروفترين نمايندگان ادبيات نوين تاجيكستان عبارتند از عبدالرئوف فطرت، صدرالدين عيني، محمود خواجةبهبودي، صديقيعجزي، ميرزا سراجحكيم، تاش خواجهاسيري، عبدالواحد مُنظِم، سعيداحمدوصلي سمرقندي، حامد خواجة مهري، احمدجانحمدي، حاجي معين، ملاابراهيم جرأت، ملانذرالله لطفي، ميرزا هئيت صهبا، شريفجان مخدوم صدرضياء، حاجي نعمتالله محترم، ميرزامحمد عظيم سامي، محمدعلي محمدسعيد بلجواني، محمداكرام ابن عبدالسلام(داملا اكرامچه)، ميرزاشاهفايض بخارايي، قاضي سعيدجان مخدوم بخارايي، نظمي و ... .
صدرالدين عيني ادبيات نوين را زمينة ملي ادبيات تاجيك دانسته و چنين مينويسد «هرچند احمد مخدوم دانش(1242-1314 هجري) در ادبيات منثور راه نو و اسلوبي تازه را با استعداد ذاتي خود ايجاد كرد، ليكن اين روش تا سال 1905 ميلادي يعني تا انقلاب اول روسيه شايع نشده بود. زمان وقوع انقلاب مذكور، روزنامهها و كتابهاي تازه در بخارا و تركستان گسترش و عموميت يافت و نوقلمان تازهنويس هم از هر جايي سر برآوردند. بنابراين آغاز تاريخ ادبيات نو تاجيك را بايستي سال 1905 قلمداد كرد.
از سال 1905 تا1917 موضوع ادبي به زعم عام عبارت بود از وطن، ملت، دين، علم و معارف. تشويق و مقابله با حكومت مستبد، و در كنار آن هجوم به علما، صريحاً از موضوعهاي مهم اين دوره به شمار ميرفت. اما ادبيات (به اعتبار موضوع) انقلابي حقوقي بود كه پس از انقلاب اكتبر گام به ميدان نهاد كه از نظر تاريخي به دو دوره تقسيم ميشود از 1905 تا 1917 و از 1917تا 1925»(عینی، 1926: 236).
موضوع اساسي ادبيات جديد اساساً مضامین روشنفکری، علم و فرهنگ، آموزش بنيادهاي دين مبين اسلام و تاريخ پرافتخار گذشته، اخذ و بهرهگيري از دستاوردهاي علمي و تكنولوژي كشورهاي غربي، انتقاد از ساختار دولتداري امارت بخارا و سياست استعماري روسيه، بيداري حس ملي و وطندوستي مردم و غيره بود كه در ذيل به برخي از جنبههاي گوناگون آثار چند تن از اديبان معروف جديد اشاره ميشود.