مولويه در سوریه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۳ توسط Momeni (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

منسوب به جلال‌الدین محمد بلخی رومی(604- 672 قمری) که در 12 سالگی از بلخ به همراه پدرش، سلطان العلما به قونیه ترکیه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مهاجرت کرد و روزگار گذراند و همانجا مدفون ‌‌‌است. شرح شوریدگی­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های او بعد از ملاقات با «شمس تبریزی» فارغ از تکرار در این مجال ‌‌‌است.

خود مولوی اهتمامی به تأسیس طریقتی خاص ننمود؛ اما نوه­اش «اولو عارف چلبی» (‏‏۶۷۰ –سال ۷۱۹ قمری)، فرزند سلطان ولد و دختر صلاح الدین زرکوب، پس از مولوی، انجمن مِوْلِوی(تلفظ ترکی مولوی) را بنیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نهادند.

مولوی خلوت، ذکر، حتی خانقاه و خرقه خاص پوشیدن را به نوعی دور شدن از مردم و ریا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شمرد و وصول به حق را تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با عشق و جذبه ممکن ‌‌‌می‌دانست؛ زیرا عشق و جذبه، هم موجودیت انسان و هم موجودیت کائنات را یک باره محو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند؛ بدین جهت، موسیقی و سماع که در ایجاد جذبه و مایه بخشیدن به عشق، مؤثر ‌‌‌است، در او تأثیر صد چندان داشت. ابوسعید ابوالخیر از نخستین کسانی بود که آلات موسیقی را وارد مجالس ذکر حق کرد.

مولویه، پس از مولوی، بیشتر در سرزمین عثمانی خانقاه و تکیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی به نام مولوی‌خانه داشتند. این مولوی‌خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها متشکل بودند از باغی وسیع (محل سکونت شیخ و خانواده‌اش)، اتاقی بزرگ برای برگزاری مراسم سماع (سماع‌خان)، مسجدی کوچک و یک گورستان و حجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی برای سکونت درویشان. مولوی‌خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در واقع نوعی آموزشگاه ادبی یا مرکز فرهنگی- هنری و همچنین محل اجرای آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طریقت مولوی بودند.

بعد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پس از ممنوعیت تحصیل زبان فارسی در مدارس ترکیه، مراکزی عهده دار فراگیران این زبان شدند. پیروان این طریقت، مانند مرشد خود به «سماع» یا چرخیدنی همراه با تفکر که خاص رسم آنان ‌‌‌است، می‌پرداختند؛ به همین دلیل به آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درویشان «چرخنده» یا «چرخزن» نیز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گفتند.

هرچند هیچ سندی در دست نیست که مولوی هنگام سماع، لباس خاصی به تن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد یا سماع او به دلخواه در هر زمان و مکانی بود و آداب خاصی داشت؛ اما مولوي­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کنونی، در رقص و سماع دسته جمعى خود، آیین­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مبدعانه­ای دارند و لباس نمادین خاصى به تن مى‌کنند‌: جامه سپيد نماد کفن، و عباى سياه حکايت از قبر ‌‌‌است و کلاه دراز نمدين، نماد سنگ قبر و شاهد آن ‌‌‌است‌؛ گليم سرخ نيز تداعى کننده غروب خورشيد و يا «‌شمس» ‌‌‌است.

سه بار چرخ زدن گرد مرکز ويژه رقص که با نواختن طبل و نى همراه ‌‌‌است، نشانه مراحل و راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى سه گانه تقرب به خد‌‌‌است‌: طريق علم، مرحله رؤيت، و راه پر پيچ وخم وصال.

افتادن عبا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى سياه يعنى ر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايى، و ط‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هارت يافتن از پلشتى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دنيوى ‌‌‌است. صداى طبل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز ياد‌آور «‌صور» روز قيامت ‌‌‌است.. دائرة رقص به شکل دو نيم دائره تقسيم شده ‌‌‌است که يکى قوس نزول يا فرو رفتن روح در دنيا و تباهى، و ديگرى قوس صعود يا صعود روح به آفريدگار ‌‌‌است.

رقص شيخ در مرکز دائره به دور خود تصويرگر خورشيد ‌‌‌است و بازتاب اشعه آن‌؛ اما حرکت دراويش به گرد مرشد، نمايانگر فنون جاذبه و دَوَران کواکب گرد خورشيد ‌‌‌است.

موسيقى براى مولوي­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، به مثابه دروازه ورود به دنياى سعادت ابدى ‌‌‌است وحرکات موزون و رقص در ذکر براى تصفيه رغبت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و زدودن زنگار آن و در عين حال، رام کردن نفس ‌‌‌است و کنايه از روح سرمست به باده عشق الهى ‌‌‌است.

در سال 1925‌م. ‌با روى کار آمدن مصطفى کمال معروف به آتاتورک در ترکيه، فعاليت تمامى فرقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى تصوف وخانقاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ممنوع شد و بدين ترتيب، تکيه قونيه بسته و شهر حلب به کانون فعاليت اين طريقت تبديل شد.

اين فرقه تا چندى پيش در تکيه مولويه در محله «باب الفرج» شهر حلب به فعاليت خود ادامه مى‌داد تا اينکه به دلايلى از اجراى فعاليت­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى خود مگر براى جذب سرمايه گردشگران خارجى ممنوع شد.

از جمله کسانی که در سوریه، به شدت تحت تأثیر سماع مولویه بوده و از آن ال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هام گرفته و آثار تجسمی زیبایی با تفاسیر بدیع عرفانی، خلق نموده ‌‌‌است، «» (زاده 1973) در «الجبلة» سوریه ‌‌‌است که در حال حاضر گالری هنری و عرفانی (فنون و روحانیات) او، بهنام «الف نون» عرضه کننده آثار تجسمی بسیاری از ذوق و جذبه این طریقت صوفیانه ‌‌‌است.

نیز نگاه کنید به

اسلام و مسلمانان سوریه

کتابشناسی

  1. شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)