زبان و خط چینی
الف- زبان
مقدمه:
زبان در حیات فرهنگی یک ملت، همیشه نقشی بنیادین داشته و چنان پر اهمیت است که وقتی یک نظام خاص زبانی پدید میآید، گویی ملتی نوین ظهور کرده است. لذا، زبان مشترک، یکی از معیارهای تعیین هویت یک ملت بهشمار میآید. صورتهای بیانی در ضمیر آگاه مردم، معیارهایی میشوند که فعالیتهای فکری را به صورت الگویی ثابت تبدیل و فعالیتها را به نتیجهگیری خاصی سوق میدهند. بنابراین میتوان گفت زبان، تجلی آوایی، نوشتاری، و رفتاری، مفهومی استکه در جریان فعالیتهای فکری پدید آمده است. (ناکامورا ، 1378)
تاریخچه: در خصوص ماهیت زبان چینی بحثهای زیادی شده است. گروهی ترجیح میدهند زبان چینی را زبانی واحد و زیر مجموعههای آن را گویش تلقی کنند. ترجیح گروه دیگر آن استکه از واژهی«خانوادهی زبانهای چینی» برای مجموعهی زبانها در چین استفاده شود و هر کدام از زیر مجموعهها مستقلا زبان تلقی شوند. به هرحال، طبق نظر برخي از زبان شناسان، ریشهي بسیاری از زبانهای شرقی، زبان سنتی چینی است که قدمتی بالغ بر ۵۰۰۰ سال دارد. البته اخیرا در شمال چین سنگ نوشتههایی متعلق به قرن چهاردهم پيش از میلاد، کشف شده است که روی آنها آثاري از كاراكترهاي کهن چینی مشاهده ميشود. علاوه بر زبان چینی مدرن که امروزه در کشور پهناور چین به کار میرود، خط نوشتاري زبانهای کرهای و ژاپنی، زبان نواحی هنگکنگ و تایوان، و زبان چینی مورد استفاده در سنگاپور و مالزی، همگي از زبان چيني منشعب شدهاند. در عين حال، زبان مورد استفاده در ۴ کشور آخر، بیشترین قرابت را با زبان چینی سنتی (قدیمی) دارد. زبان چینی که به زبان مردم این کشور خَنیو (Han Yu) و یا پوتونگ خوا نامیده میشود، زبانی است آهنگین که در گذشته نگارش آن بهصورت عمودی و از بالا به پایین و از راست به چپ بوده، ولی بعدها تغییر جهت داده و به صورت افقی و از چپ به راست نوشته میشود.
در تمام زبانهاي مردم متمدن جهان، فراگرفتن خواندن و نوشتن، با يكديگر همراه است. اما، در زبان چيني اينگونه نيست. هستند افراد بسياري كه به زبان چيني ميتوانند صحبت كنند، ولي از نوشتن و خواندن آن عاجزند. در واقع، چيني گفتاري و نوشتاري در حكم دو زبان جداگانه هستند كه رسانهي يكي شنيداري و رسانهي ديگري ديداري است. مشهور است كه چيني گفتاري يكي از ساده ترين زبانهاي جهان است، در حاليكه چيني نوشتاري از دشوارترين آنها. در اصل تعداد نویسههای آن بین 70 تا 80 هزار برآورد شده که در حالحاضر اغلب آنها منسوخ شده و جز برای کاربردهای ادبی و مطالعهی متون کهن از آنها استفاده نمیشود. در حال حاضر نگارش به خط چینی به دو صورت سنتی و یا کلاسیک، و ساده شده صورت میگیرد. ساده شدن کاراکترهای زبان چینی پس از روی کار آمدن حزب کمونیست و به دستور مائو انجام شد. از سال 1958 نیز برای آوانویسی نویسههای چینی، سیستمی به نام پین یین (Pin Yin) ابداع شد تا تلفظ آن برای غیر چینی زبانها نیز آسان شود. خط نوشتاری و زبان گفتاری چینی انواع مختلفی دارد که عمدهترین آنها 14 زبان است که در نواحی مختلف چین مورد استفاده قرار میگیرد.
تکامل تدریجی زبان چینی نیز شبیه زبانهای لاتین است. اما زمینههای سیاسی و اجتماعی که زبان چینی در آن رشد کرده با زبان لاتین کاملا متفاوت است. در اروپا تجزیهی سیاسی باعث پیدایش کشورهای مستقلی شد که هر کدام به بزرگی یکی از استانهای چین هستند. تشکیل کشور مستقل، باعث پیدایش تمایل سیاسی برای ایجاد فرهنگ و ادبیات جدا و مستقل شد تا هر کشوری را از دیگری متمایز سازد و زبان ویژهای برای هر کدام از دولت-ملتها ایجاد شود. اما در چین فرهنگ و ادبیات واحد به حیات خود ادامه داد، در حالیکه زبان گفتاری در شهرها و مناطق مختلف به لحاظ ویژگیهای جغرافیایی از یکدیگر متفاوت بودند. جنوب چین که کوهستانی است، تنوع زبانی آن از شمال چین که دشت است بیش تر است. هم چنین، در اروپا زبان هر کشور، بر اساس زبان پایتخت استاندارد میشد و این مسأله دسته بندی زبانها را به تناسب کشورها آسان میکرد و این شیوه باعث عمیق شدن تفاوتهای زبانی شد. مثلا یک کشاورز در یک سوی مرز میبایست شیوهی سخن گفتن خود را با پاریس تنظیم کند، در حالیکه کشاورز دیگری در آن سوی خط مرزی، از الگوی مادریدی استفاده میکرد. افزون براین، سبک نوشتن نیز از پایتخت الگو برداری میشد و استفاده از زبان محلی یا آمیختن زبان پایتخت با زبان محلی خوشایند نبود. اما این شیوهی استاندارد سازی زبان گفتاری هم در چین اتفاق نیفتاد. لذا زبان گفتاری استانداردی که در سرتاسر چین مورد استفاده قرار گیرد، به وجود نیامد.
در زبان چيني، قاعدههاي صرف و نحو چنان ساده است كه ميتوان گفت اصلا صرف و نحو ندارد. هر يك از واژههاي چيني برحسب جايگاهش در جمله و بر اساس تغيير لحن و تأكيد گوينده روي واژهها ميتواند در حكم اسم يا فعل، صفت يا قيد باشد. در زبان معمول چيني، واژهها عموما تك هجايي هستند، و هرچند كه گويشهاي آن در مناطق مختلف با هم تفاوت دارند، ولي همگي در اين اصل مشتركند. از ديگر ويژگيهاي زبان چيني اين است كه آواهاي هر واژه به چهار گونه تلفظ ميشود(زبان ماندارین یا زبان شمال چین دارای 4 آهنگ و زبان کانتونی 8 آهنگ است) و هر تلفظي معناي متفاوتي دارد و از نوع قرار گرفتن كاراكترها در كنار هم هزاران واژهي تازه ساخته ميشود. بنابراين، هر كلمه داراي معاني بسياري ميتواند باشد كه تنها با تغيير در لحن و تأكيد روي هجاها و كاراكترها از هم باز شناخته ميشوند. در زبان چيني اصل براين است كه هر واژه داراي معاني گوناگون و بدون حد و حصر باشد. براي نمونه، واژهي يك هجايي«فو» با تغییر نواخت به معناي شوهر، پدر، زن، مربي، كاخ، جامه، پوست، تير، ديگ، سعادت، توانگر، نيرو دادن، پايبند كردن، پاك كردن، موافقت، باز و فرو افتاده به كار ميرود. در اين زبان گاهي با به كار بردن كلمات مترادف در كنار هم و يا تكرار يك كلمه، واژه ساخته ميشود، مانند«كَن- چي يِن» به معناي( نگاه كردن- ديدن) و يا «مَن- مَن» به معناي(آهسته).
زبان چینی از لحاظ داشتن افعالی که ظرافت تغییر و به تبع آن دگرگونی معنایی داشته باشد فقیر است، ولی به لحاظ داشتن واژههایی که اَشکالی هستند، قوی است. این زبان تک سیلابی غیر صرفی است. واژهها بیشتر تصورات عینی را به شنونده منتقل میکنند تا مفاهیم انتزاعی قابل درک از آن واژه را. توضیح و تفسیرها هم اغلب با کمک نمادهای مشهود انجام میگیرد و چیزی که قابل مشاهده و حسی نباشد، مورد شک و تردید قرار میگیرد. مطلوب آنها، درک بیواسطه است. میتوان گفت زبان چینی زبانی هنری است، زیرا میل به خوش آهنگی دارد و جملههایش آکنده از معانی ظریف و زیباست که بر پایهی مفاهیم انتزاعی و کلی نیست، بلکه بر استفادهی آزاد از عبارات و اشارات تاریخی استوار است. لذا، ادبای چینی علاقه به کاربرد اصطلاحات غامضی دارند که سرشار از واژههای پرآب و تاب و ایما و اشاره باشد. و به همین دلیل استکه چینی که در گذشته حتی 3درصد از جمعیتش نیز باسواد نبودهاند، از ادبیات وسیع و پرباری و گستردهای برخوردار است.
محدودهي سرزميني زبان چيني: این زبان با حدود 4/1میلیارد نفر کاربر، پر گويشترین زبان دنیاست. علاوه بر سرزمين اصلي، در مناطقي همچون هنگكنگ، ماكائو، تايوان، سنگاپور، مالزي، و هركجاي دنيا كه اقليتي از نژاد چيني زندگي ميكنند( طبق آمار در حال حاضر بيش از 50 ميليون چيني مهاجر در سرتاسر جهان و در قارههاي مختلف دنيا سكونت داشته و به همين زبان صحبت ميكنند.) از این خط و زبان استفاده مينمايند. باتوجه به رشد سرسام آور اقتصادي اين كشور در سه دههي گذشته، اينك كشور چین مانند گلولهي برفی غلتان، لحظه به لحظه در حال بزرگ شدن است و پيش بيني ميشود كه به زودی به عنوان قدرت برتر اقتصادي، تمام دنیا را خواهد بلعید. به همین دلیل اقبال به یادگیری زبان چینی به شدت در حال افزایش است. در حال حاضر افراد خارجی بسیار زیادی در حال آموختن این زبان هستند و هر روز هم به تعداد آنان افزوده می شود. .(برآورد شده كه در حال حاضر بيش از 100ميليون نفر در سرتاسر جهان درحال فراگيري زبان چيني هستند.) و در دانشگاههای بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی میتوان این زبان را به عنوان زبان خارجی دوم انتخاب کرد. (سابقی ، 1384)
ب- خط چینی
خط رسمی چینی تا قرن بیستم«چینی کلاسیک» نام داشت که با انواع زبانهای گفتاری رایج بسیار متفاوت بود(همانگونه که زبان لاتین از زبانهای کنونی اروپا متفاوت است). از زمان نهضت چهارم ماه می در سال1919میلادی، استاندارد رسمی کتابت در چین به بَیخوا (Baihua)، یا«چینی کشوری» تغییر کرد و ماندارین شد. هر چند به لحاظ صرفی و نحوی، کاملا منطبق با ماندارین نیست. لذا، امروزه«چینی استاندارد نوشتاری» به آنچه که در سال 1919در نتیجهی جنبش چهارم ماه می تصویب شد اطلاق میشود و اگرچه فرهنگ لغت مکتوب برای همهی گویشها مشترک است، اما فرهنگ لغت شفاهی هر زبان، اختصاصی است.
خط چيني در واقع، نمايندهي معناهاست نه آواها و به اصطلاح انديشه نگاري است(ايدئوگرافي) نه خط الفبايي. در نتیجه، با شناخت معنای نویسهها میتوان از موضوع نوشته آگاه شد بی آنکه نیازی به دانستن زبان باشد. چینیها برای نگارش افکار و اندیشهی خود ابتدا با رسم اشکال اشیاء منظور خود را به دیگران تفهیم می کردند، ولی بعدها به دلیل نا رسا بودن این روش ترکیباتی ساختند تا بهتر بتوانند اندیشههای خود را بیان کنند. خط چینی همراه با هنر خوشنویسی یکی از جلوههای عالی هنر چینی و ظرافت آن به شمار میرود و با نگارگری پیوندی بسیار نزدیک دارد. در این زبان، با شناخت معناي كاراكترهاست كه معناي واژه نیز درك ميشود. به همين سبب است كه مردماني با گويشهاي كاملا متفاوت، از طريق نگارش همانند، با هم پيوند يافته و هركس به زبان خود متن واحد را ميخواند و ميفهمد. براي نمونه، در زبان ماندارين(پكني) به واژهي رود«چيانگ»، و در زبان كانتوني آن را«كونگ»، و به زبان وِنچو«كوا» گفته ميشود، ولي هنگام نوشتن هر سه زبان اين واژه را به يك نوع مينويسند. ولذا، در طول تاريخ، اين خط بيالفبا که بیشتر از راه چشم فهمیده میشود تا گوش، برای کشور پهناوری با مانعهای طبیعی بسیار و گروههای زبانی گوناگون، موهبتی با ارزش بهشمار میرود و هميشه به عاملي براي وحدت سرزميني و ملي مردمان اين سرزمين پهناور تبديل شده و فرمان امپراتور در همه جا بيكم و كاست فهميده ميشد. در نتيجه، هر چيني با سواد در هر نقطه از خاك اين كشور ميتواند آثار ادبي كشور خويش، از جمله، نوشتههاي سدهها و هزارههاي پيشين را بخواند و بفهمد. بدين ترتيب، زبان نگارشي چيني در كوتاه گويي و توان بيان و رساندن مفهوم به جايي رسيده است كه زبان گفتاري در برابر آن كم ميآورد. (آشوری، داریوش ، 1358)
بعضی معتقدند زبان چینی بسیار زیبا و عمیق است و برای راهیابی به اعماق فرهنگ شرقی باید با این کاراکترهای ناآشنا مانوس شد و راز درون آن کاراکتر را کشف کرد. برخی هم معتقدند این طور نیست.[۱]
کتاب شناسی
- ↑ سابقی محمدعلی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی جلد اول ص 1033-1048