زبان و خط چینی

از دانشنامه ملل
زبان چینی یک نماد فرهنگی است

زبان در حیات فرهنگی یک ملت، همیشه نقشی بنیادین داشته و چنان پر اهمیت است که وقتی یک نظام خاص زبانی پدید می‌­آید، گویی ملتی نوین ظهور کرده است. لذا، زبان مشترک، یکی از معیارهای تعیین هویت یک ملت به­‌شمار می­‌آید. صورت­‌های بیانی در ضمیر آگاه مردم، معیارهایی می­ شوند که فعالیت­‌های فکری را به صورت الگویی ثابت تبدیل و فعالیت­‌ها را به نتیجه­‌گیری خاصی سوق می ­دهند. بنابراین می­توان گفت زبان، تجلی آوایی، نوشتاری، و رفتاری، مفهومی است‌­که در جریان فعالیتهای فکری پدید آمده است[۱].

تاریخچه

در خصوص ماهیت زبان چینی بحث­‌های زیادی شده است. گروهی ترجیح می ­دهند زبان چینی را زبانی واحد و زیر مجموعه‌­های آن را گویش تلقی کنند. ترجیح گروه دیگر آن است­ که از واژه­ ی«خانواده­‌ی زبان‌­های چینی» برای مجموعه‌­ی زبان­‌ها در چین استفاده شود و هر کدام از زیر مجموعه­‌ها مستقلا زبان تلقی شوند. به هرحال، طبق نظر برخی از زبان شناسان، ریشه‌­ی بسیاری از زبان­‌های شرقی، زبان سنتی چینی است که قدمتی بالغ بر ۵۰۰۰ سال دارد. البته اخیرا در شمال چین سنگ نوشته‌­هایی متعلق به  قرن چهاردهم پیش از میلاد، کشف شده است که روی آن­ها آثاری از كاراكترهای کهن چینی مشاهده می ­شود. علاوه بر زبان چینی مدرن که امروزه در کشور پهناور چین به کار می­رود، خط نوشتاری زبان­‌های کره‌­ای و ژاپنی، زبان نواحی هنگ­‌کنگ و تایوان، و زبان چینی مورد استفاده در سنگاپور و مالزی، همگی از زبان چینی منشعب شده‌­اند. در عین حال، زبان مورد استفاده در ۴ کشور آخر، بیشترین قرابت را با زبان چینی سنتی (قدیمی) دارد. زبان چینی که به زبان مردم این کشور خَن­یو (Han Yu) و یا پوتونگ خوا نامیده می ­شود، زبانی است آهنگین که در گذشته نگارش آن به‌­صورت عمودی و از بالا به پایین و از راست به چپ بوده، ولی بعدها تغییر جهت داده و به صورت افقی و از چپ به راست نوشته می ­شود.

در تمام زبان­‌های مردم متمدن جهان، فراگرفتن خواندن و نوشتن، با یكدیگر همراه است. اما، در زبان چینی اینگونه نیست. هستند افراد بسیاری كه به زبان چینی می ­توانند صحبت كنند، ولی از نوشتن و خواندن آن عاجزند. در واقع، چینی گفتاری و نوشتاری در حكم دو زبان جداگانه هستند كه رسانه­‌ی یكی شنیداری و رسانه­‌ی دیگری دیداری است. مشهور است كه چینی گفتاری یكی از ساده ترین زبان­ های جهان است، در حالی ­كه چینی نوشتاری از دشوارترین آن ها. در اصل تعداد نویسه‌­های آن بین 70 تا 80 هزار برآورد شده که در حال­‌حاضر اغلب آن­ ها منسوخ شده و جز برای کاربردهای ادبی و مطالعه­‌ی متون کهن از آن­ها استفاده نمی ­شود.

در حال حاضر نگارش به خط چینی به دو صورت سنتی و یا کلاسیک، و ساده شده صورت می­گیرد. ساده شدن کاراکترهای زبان چینی پس از روی کار آمدن حزب کمونیست و به دستور مائو انجام شد. از سال 1958 نیز برای آوانویسی نویسه­‌های چینی، سیستمی به نام پین­ یین (Pin Yin) ابداع شد تا تلفظ آن برای غیر چینی زبان­‌ها نیز آسان شود. خط نوشتاری و زبان گفتاری چینی انواع مختلفی دارد که عمده­‌ترین آن­ها 14 زبان است که در نواحی مختلف چین مورد استفاده قرار می ­گیرد.

تکامل تدریجی زبان چینی نیز شبیه زبان­‌های لاتین است. اما زمینه­‌های سیاسی و اجتماعی که زبان چینی در آن رشد کرده با زبان لاتین کاملا متفاوت است. در اروپا تجزیه­‌ی سیاسی باعث پیدایش کشورهای مستقلی شد که هر کدام به بزرگی یکی از استان­‌های چین هستند. تشکیل کشور مستقل، باعث پیدایش تمایل سیاسی برای ایجاد فرهنگ و ادبیات جدا و مستقل شد تا هر کشوری را از دیگری متمایز سازد و زبان ویژه ­ای برای هر کدام از دولت-ملت­ها ایجاد شود. اما در چین فرهنگ و ادبیات واحد به حیات خود ادامه داد، در حالی­که زبان گفتاری در شهرها و مناطق مختلف به لحاظ ویژگی‌­های جغرافیایی از یکدیگر متفاوت بودند. جنوب چین که کوهستانی است، تنوع زبانی آن از شمال چین که دشت است بیش تر است. هم چنین، در اروپا زبان هر کشور، بر اساس زبان پایتخت استاندارد می­ شد و این مسأله دسته بندی زبان­‌ها را به تناسب کشورها آسان می­ کرد و این شیوه باعث عمیق شدن تفاوت­‌های زبانی شد. مثلا یک کشاورز در یک سوی مرز می ­بایست شیوه­‌ی سخن گفتن خود را با پاریس تنظیم کند، در حالی­که کشاورز دیگری در آن سوی خط مرزی، از الگوی مادریدی استفاده می ­کرد. افزون براین، سبک نوشتن نیز از پایتخت الگو برداری می­ شد و استفاده از زبان محلی یا آمیختن زبان پایتخت با زبان محلی خوشایند نبود. اما این شیوه­‌ی استاندارد سازی زبان گفتاری هم در چین اتفاق نیفتاد. لذا زبان گفتاری استانداردی که در سرتاسر چین مورد استفاده قرار گیرد، به وجود نیامد.

در زبان چینی، قاعده‌­های صرف و نحو چنان ساده است كه می­توان گفت اصلا صرف و نحو ندارد. هر یك از واژه­‌های چینی برحسب جایگاهش در جمله و بر اساس تغییر لحن و تأكید گوینده روی واژه­‌ها می ­تواند در حكم اسم یا فعل، صفت یا قید باشد. در زبان معمول چینی، واژه‌­ها عموما تك هجایی هستند، و هرچند كه گویش‌­های آن در مناطق مختلف با هم تفاوت دارند، ولی همگی در این اصل مشتركند. از دیگر ویژگی­‌های زبان چینی این است كه آواهای هر واژه به چهار گونه تلفظ می ­­شود(زبان ماندارین یا زبان شمال چین دارای 4 آهنگ و زبان کانتونی 8 آهنگ است) و هر تلفظی معنای متفاوتی دارد و از نوع قرار گرفتن كاراكترها در كنار هم هزاران واژه­‌ی تازه ساخته می­ شود. بنابراین، هر كلمه دارای معانی بسیاری می ­تواند باشد كه تنها با تغییر در لحن و تأكید روی هجا­ها و كاراكترها از هم باز شناخته می ­شوند. در زبان چینی اصل براین است كه هر واژه دارای معانی گوناگون و بدون حد و حصر باشد. برای نمونه، واژه­‌ی یك هجایی«فو» با تغییر نواخت به معنای شوهر، پدر، زن، مربی، كاخ، جامه، پوست، تیر، دیگ، سعادت، توانگر، نیرو دادن، پایبند كردن، پاك كردن، موافقت، باز و فرو افتاده به كار می ­رود. در این زبان گاهی با به كار بردن كلمات مترادف در كنار هم و یا تكرار یك كلمه، واژه ­ساخته می ­شود، مانند«كَن- چی یِن» به معنای( نگاه كردن- دیدن) و یا «مَن- مَن» به معنای(آهسته).

زبان چینی از لحاظ داشتن افعالی که ظرافت تغییر و به تبع آن دگرگونی معنایی داشته باشد فقیر است، ولی به لحاظ داشتن واژه­‌هایی که اَشکالی هستند، قوی است. این زبان تک سیلابی غیر صرفی است. واژه‌­ها بیشتر تصورات عینی را به شنونده منتقل می ­کنند تا مفاهیم انتزاعی قابل درک از آن واژه را. توضیح و تفسیرها هم اغلب با کمک نمادهای مشهود انجام می ­گیرد و چیزی که قابل مشاهده و حسی نباشد، مورد شک و تردید قرار می­ گیرد. مطلوب آن ­ها، درک بی­‌واسطه است.

می ­توان گفت زبان چینی زبانی هنری است، زیرا میل به خوش آهنگی دارد و جمله‌­هایش آکنده از معانی ظریف و زیباست که بر پایه‌­ی مفاهیم انتزاعی و کلی نیست، بلکه بر استفاده ­ی آزاد از عبارات و اشارات تاریخی استوار است. لذا، ادبای چینی علاقه به کاربرد اصطلاحات غامضی دارند که سرشار از واژه­‌های پرآب و تاب و ایما و اشاره باشد. و به همین دلیل است­ که چینی که در گذشته حتی 3درصد از جمعیتش نیز باسواد نبوده ­اند، از ادبیات وسیع و پرباری و گسترده‌­ای برخوردار است.

محدوده­‌ی سرزمینی زبان چینی

محدوده جغرافیایی

این زبان با حدود 4/1میلیارد نفر کاربر، پر گویش ­ترین زبان دنیاست. علاوه بر سرزمین اصلی، در مناطقی هم­چون هنگ­‌كنگ، ماكائو، تایوان، سنگاپور، مالزی، و هركجای دنیا كه اقلیتی از نژاد چینی زندگی می­ كنند( طبق آمار در حال حاضر بیش از 50 میلیون چینی مهاجر در سرتاسر جهان و در قاره­‌های مختلف دنیا سكونت داشته و به همین زبان صحبت می­ كنند.) از این خط و زبان استفاده می ­نمایند.

باتوجه به رشد سرسام آور اقتصادی این كشور در سه دهه­‌ی گذشته، اینك كشور چین مانند گلوله­‌ی برفی غلتان، لحظه به لحظه در حال بزرگ شدن است و پیش بینی می­شود كه به زودی به عنوان قدرت برتر اقتصادی، تمام دنیا را خواهد بلعید. به همین دلیل اقبال به یادگیری زبان چینی به شدت در حال افزایش است. در حال حاضر افراد خارجی بسیار زیادی در حال آموختن این زبان هستند و هر روز هم به تعداد آنان افزوده می شود.(برآورد شده كه در حال حاضر بیش از 100میلیون نفر در سرتاسر جهان درحال فراگیری زبان چینی هستند.) و در دانشگاه­‌های بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی می ­توان این زبان را به عنوان زبان خارجی دوم انتخاب کرد[۲].

خط چینی

خط رسمی چینی تا قرن بیستم«چینی کلاسیک» نام داشت که با انواع زبان­‌های گفتاری رایج بسیار متفاوت بود(همان­گونه که زبان لاتین از زبان‌­های کنونی اروپا متفاوت است). از زمان نهضت چهارم ماه می در سال1919میلادی، استاندارد رسمی کتابت در چین به بَی­خوا (Baihua)، یا«چینی کشوری» تغییر کرد و ماندارین شد. هر چند به لحاظ صرفی و نحوی، کاملا منطبق با ماندارین نیست. لذا، امروزه«چینی استاندارد نوشتاری» به آن­چه که در سال 1919در نتیجه­‌ی جنبش چهارم ماه می تصویب شد اطلاق می ­شود و اگرچه فرهنگ لغت مکتوب برای همه­‌ی گویش‌­ها مشترک است، اما فرهنگ لغت شفاهی هر زبان، اختصاصی است.

خط چینی در واقع، نماینده‌­ی معناهاست نه آواها و به اصطلاح اندیشه نگاری است(ایدئوگرافی) نه خط الفبایی. در نتیجه، با شناخت معنای نویسه­‌ها می­توان از موضوع نوشته آگاه شد بی آن­که نیازی به دانستن زبان باشد. چینی­‌ها برای نگارش افکار و اندیشه‌ی خود ابتدا با رسم اشکال اشیاء منظور خود را به دیگران تفهیم می کردند، ولی بعدها به دلیل نا رسا بودن این روش ترکیباتی ساختند تا بهتر بتوانند اندیشه‌­های خود را بیان کنند. خط چینی همراه با هنر خوشنویسی یکی از جلوه‌­های عالی هنر چینی و ظرافت آن به شمار می­ رود و با نگارگری پیوندی بسیار نزدیک دارد. در این زبان، با شناخت معنای كاراكترهاست كه معنای واژه نیز درك می ­شود.

به همین سبب است كه مردمانی با گویش‌­های كاملا متفاوت، از طریق نگارش همانند، با هم پیوند یافته و هركس به زبان خود متن واحد را می­ خواند و می­ فهمد. برای نمونه، در زبان ماندارین(پكنی) به واژه­‌ی رود«چیانگ»، و در زبان كانتونی آن را«كونگ»، و به زبان وِنچو«كوا» گفته می ­شود، ولی هنگام نوشتن هر سه زبان این واژه را به یك نوع می ­نویسند. ولذا، در طول تاریخ، این خط بی­‌الفبا که بیشتر از راه چشم فهمیده می ­شود تا گوش، برای کشور پهناوری با مانع­‌های طبیعی بسیار و گروه­‌های زبانی گوناگون، موهبتی با ارزش به­‌شمار می ­رود و همیشه به عاملی برای وحدت سرزمینی و ملی مردمان این سرزمین پهناور تبدیل شده و فرمان امپراتور در همه جا بی­كم و كاست فهمیده می ­شد.

در نتیجه، هر چینی با سواد در هر نقطه از خاك این كشور می ­تواند آثار ادبی كشور خویش، از جمله، نوشته‌­های سده­‌ها و هزاره­‌های پیشین را بخواند و بفهمد. بدین ترتیب، زبان نگارشی چینی در كوتاه گویی و توان بیان و رساندن مفهوم به جایی رسیده است كه زبان گفتاری در برابر آن كم می ­آورد[۳]. بعضی معتقدند زبان چینی بسیار زیبا و عمیق است و برای راهیابی به اعماق فرهنگ شرقی باید با این کاراکترهای ناآشنا مانوس شد و راز درون آن کاراکتر را کشف کرد. برخی هم معتقدند این طور نیست.[۴]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ناکامورا، هاجیمه(1378). شیوه های تفکر ملل شرق(هند، چین، تبت، ژاپن). ترجمه مصطفی عقیلی وحسین کیانی. تهران:انتشارات حکمت
  2. سابقی علی محمد (1384). زبان چینی در آستانه­ ی جهانی شدن. فرهنگ پژوهش. شماره199
  3. آشوری، داریوش(1358) نگاهی به سرزمین، تاریخ، جامعه و فرهنگ چین از دیرینه ترین روزگار تا پایان سده ­ی نوزدهم. تهران: مرکز فرهنگ آسیا؛ انتشارات امیر کبیر .
  4. سابقی علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی جلد اول ص 1033-1048