فرهنگ خانواده در چین
در جامعهی سنتی چینی، در تمامی خانوادهها، چه دهقان و یا زمیندار، تحت شرایط تاریخی خاصی، یک سیستم پدرسالاری قوی شکل گرفته است. پدر برای مدیریت خانواده از قدرت مطلقه برخوردار است. افزون براین، این نگرش رفتاری به رییس خانواده به عنوان قدرت غیرقابل چالش، به رهبران جامعه و نهادها و سازمانهای بزرگتر مانند حاکمان محلی و امپراتور نیز گسترش یافته است.
در نتیجه، مقامات دولتی و امپراتور به عنوان پدر دوم تلقی شده و وفاداری مطلق و تبعیت محض رعایا مانند پسر از یک پدر صورت میگیرد. بنابراین، میتوان گفت که حاکمیت پدرسالار الگویی برای مقامات دولتی و قدرت امپراتوری بوده است.
دولت هم همیشه تمهیداتی را به مورد اجرا گذاشته تا از نظر قانونی و رسمی قدرت پدرسالارانه را تشویق و تقویت کند. اعمال حاکمیت دوگانهی پدرسالاری و امپراتوری، گرایش اقتدار گرایانهی جامعهی سنتی را تقویت کرده است. علاوه بر این در فرهنگ سنتی چین خانواده دوستی، همیشه به منزلهی هستهی مرکزی خانوادهگرایی بوده است.
در این جامعه، خانواده، و نه فرد، زیر ساخت اصلی واحد اجتماعی است. در این جامعه، خانوده به اندازهای مهم است که براساس آن یک گرایش قوی اجتماعی شکل گرفته که خدشه ناپذیر است. لذا، حیات، همبستگی، موفقیت و آیندهی خانواده خیلی مهمتر از اعضای خانواده است.
در نتیجه، اعضای خانواده فردیت و خصیصههای ذاتی خود را در برابر خانواده از دست میدهند و هیچ سازمان ونهادی نمیتواند جایگزین گروهگرایی خانوادگی شود. لذا، در جامعهی چینی، خانواده به عنوان پایهی تمام نهادهای غیر خانواده به شمار میرود و یک فرد چینی تمام شرایط خانوادگی را در سایر گروههای غیر خانوادگی اعمال و از طریق تعمیم روابط خانوادگی، سایر نهادهای اجتماعی از نظر ساختار و عملکرد، خانوادهی دوم تلقی میشوند[۱].