نوع جامعه چین
اساسا، جامعهی چین مبتنی بر کشاورزی و تمدن آن از ابتدا بر پایهی زراعت و کشاورزی شکل گرفته است. آب و هوای خاص منطقه، وجود آب فراوان و حاصلخیزی دشتهای جنوبی و شمالی این سرزمین، زمینه را برای پا گرفتن یک جامعهی دهقانی از هر لحاظ فراهم ساخته است. اصلا مثل این که سرنوشت چین این بوده که کشوری متکی بر داشتههای خود باشد. بنابراین، فرهنگ سنتی این سرزمین نیز با کشاورزی سازگاری بیشتری دارد.
به باور چینیها، امپراتور نمایندهی آسمان و مأمور مراقبت از آیین کشاورزی و مهمترین وظیفهی او در سیاست داخلی تأمین معیشت رعایا بوده است. به همین سبب هرگاه احساس میکرد که زمین کشاورزان از سوی مقامات و افراد متمول غصب شده است، اقدام به تقسیم مجدد اراضی بر حسب تعداد افراد خانوار میکرد [۱].سیاست خارجی او هم عبارت بود از گسترش اراضی مزروعی و کشتزارها. به همین دلیل بود که خاقانهای چین بیش از فراعنهی مصر در امور کشاورزی، آبیاری، مهار رودخانهها و سیلابها، و اختراع ابزارهای نوین کشاورزی مهارت داشتند، چون براساس وظیفهای که آسمان بر عهدهی آنان نهاده بود، می بایست برای ایجاد تعادل بین دورهی کشاورزی و فصلهای سال، کلیهی تاریخها و ساعات را بداند و از تقویم سالانه اطلاع داشته باشد. به همین خاطر است که تقویم سالانهی چینی، تقویم کشاورزی نامیده میشود.
جلگههای جنوبی این سرزمین محل کشت برنج و چای و مناطق شمالی کانون کشت گندم و ارزن و ذرت بوده و در فرهنگ چین«ارزن» جنبهی الوهیت یافته و خدای خرمنها نامیده میشود. تمدن کشاورزی چین حتی در ادبیات و اعتقادات مردم این سرزمین نیز تأثیر گذاشته و در زبان چینی اکثر تشبیهات ادبی از زندگی حیوانات، نباتات، گردش فصول و مراحل مختلف زندگی روستایی و کشاورزی الهام گرفته و جامعهی چین را طبیعت پرست یا طبیعتگرا ساخته و غایت زندگی انسانی را هماهنگی با مادر طبیعت قرار داده است. براساس کشفیات باستان شناسی که از مناطق مختلف این کشور، به ویژه سرزمینهای جنوبی به دست آمده است، سابقهی کاشت برنج در چین به بیش از 7500سال پیش بر میگردد. به همین سبب چین را سرزمین غلات نیز نامیدهاند.
این روند سالها و قرنها، بلکه هزارههای متعددی همچنان ادامه داشت و حکومت و مردم و فرهنگ سنتی و علم و دانش و تاریخ این سرزمین حول محور کشاورزی میچرخید. در قرن هجدهم و با ورود مسیونرهای مذهبی و نیروهای نظامی کشورهای غربی به سرزمین چین بود که نخبگان جامعه با صنعت مدرن و پیشرفتهای علمی جدید غرب آشنا شدند. این آشنایی موجب تلاشها و اتخاذ سیاستهای جسته و گریخته و ناقصی از سوی دودمان چینگ و سپس دولت ملی پس از استقرار جمهوری چین، برای دستیابی به برخی از جنبههای صنعتی گردید. ولی، از یک سو نبود زمینههای لازم برای رشد و توسعهی علمی که بتواند پشتوانهی صنعتی شدن جامعه باشد، و از سوی دیگر، ناتوانی حاکمیت و عدم همکاری قدرتهای غربی و درگیریهای داخلی و مبارزه علیه متجاوزان غربی و ژاپنی در سرتاسر قرن نوزدهم تا پایان نیمهی اول قرن بیستم که حزب کمونیست چین قدرت را در این کشور قبضه کرد، و حتی پس از روی کار آمدن مائو با اندیشههای دگم کمونیستی هم نتوانست این جامعهی سنتی کشاورزی را به سمت صنعتی شدن هدایت کند. اگرچه در اواخر دههی1950مائو تلاش کرد با اجرای طرح «جهش سریع به پیش» قدمهایی را در پیشبرد جنبههایی از صنعت(ذوب فلز) بردارد، ولی آماده نبودن زیرساختهای لازم برای تحقق چنین هدفی، زمینه برای نابودی صنعت سنتی کشاورزی هم فراهم و باعث بروز قحطی و گرسنگی و کشته شدن میلیونها انسان فقیر کشاورز گردید. بنابراین، این کشور تا سال1979(اجرای اصلاحات) یک کشور عقب افتادهی عمدتا وابسته به کشاورزی سنتی بود. سرانهی رشد سالانهی آن(GNP) برای هر نفر52 دلار، میزان مبادلات تجاری 64/20میلیارد دلار، نرخ شهر نشینی 6/10درصد با 300میلیون جمعیت زیر خط فقر بود.[۲]
با اجرای اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز توسط دِنگ شیائوپینگ در اواخر دههی1970، کمکم زمینه برای ورود سرمایه گذاران خارجی و سرمایه گذاری در بخش صنعت فراهم شد. رشد سریع و توسعهی اقتصادی این کشور در سه دههی گذشته تغییرات گستردهای در زندگی اجتماعی مردم بر جای گذاشت و با ایجاد تغییر در جغرافیای جمعیتی، جامعهی سنتی کشاورزی را که اکثرا در روستاها مستقر و به کشاورزی اشتغال داشتند را به جامعهی با اکثریت شهرنشین تبدیل کرده است. براساس آخرین آمار منتشره، جامعهی چین که تا سال1949 تنها 6/10درصد شهرنشین بود، و در سال1979، یعنی در آغاز اصلاحات اقتصادی، نرخ شهرنشینی در چین به زحمت به 19 درصد میرسید، در سال2011 از مرز 50درصد گذشته و به 27/51درصد یعنی 700میلیون نفر شهرنشین رسیده است. این بدین معنی است که روند شهرنشینی که در بریتانیا 200سال طول کشید و در آمریکا یکصد سال و در ژاپن 50سال، در چین تنها در ظرف 30سال به وقوع پیوسته است. پیش بینی شده است که این روند سبب خواهد شد که در سال2030 جمعیت شهرنشین چین به یک میلیارد نفر بالغ شود. یعنی تنها طی دو دهه، بیش از کل جمعیت آمریکا بر جمعیت شهرنشین چین افزوده خواهد شد. اشتغال این جمعیت عظیم روستایی و کشاورز در بخشهای تولیدی، صنعتی و خدماتی شهری، به معنای پایان دوران کشاورزی و ورود جامعهی چین به جامعهی صنعتی شدن است.
اگرچه به نظر کارشناسان جمعیت، سرعت افزایش جمعیت شهرنشین برای حاکمیت به منزلهی تیغ دو لبه است. چون مهاجرت روستائیان به شهرها با هدف انجام فعالیتهای اقتصادی بیشتر، آموختن مهارتهای افزونتر، به دست آوردن پول بیشتر و خرید کالاهای فراوانتر است و همزمان، افزایش تقاضا برای زیر ساختها و مسکن و شغل بیشتر است که موجب رشد اقتصادی توأم با اوج گیری نا آرامیهای بیشتر خواهد بود. لذا، اغلب کارشناسان معتقدند، ایجاد تعادل میان رشد درآمد سرانه(طبق آمار منتشره از سوی دولت، در سال 2011درآمد سرانه ی شهرنشینان در چین به طو متوسط 3434دلار و روستائیان 1100دلار بوده است.)، شهرنشینی، اشتغال(طبق آمار، در سال 2011جمعیت نیروی کار بین سنین 15تا64 سالاین کشور حدود یک میلیارد نفر است که نسبت به سال پیش 3درصد افزایش نشان می دهد.)، مسکن(دولت چین برنامه ریزی کرده در پنجسال آینده حدود 36میلیون مسکن ارزان قیمت برای تأمین نیاز مهاجران از روستا به شهر احداث نماید تا کمی از مشکلات این قشر از جامعه و افزایش قیمت مسکن بکاهد.)، حقوق روستائیان و امنیت غذایی، یکی از مهمترین چالشهای پیش روی رهبران جدید چین خواهد بود که در سال جاری میلادی(2012) روی کار خواهند آمد.[۳] [۴]
نیز نگاه کنید به
جامعه مالی؛ جامعه آرژانتین؛ جامعه سوریه؛ جامعه سودان؛ جامعه زیمبابوه؛ جامعه اسپانیا؛ جامعه اردن؛ جامعه سیرالئون؛ جامعه قطر؛ جامعه افغانستان؛ جامعه کانادا؛ جامعه مصر؛ جامعه ساحل عاج؛ جامعه قزاقستان؛ جامعه تاجیکستان؛ جامعه بنگلادش؛ جامعه روسیه
کتاب شناسی
- ↑ رُنِه گروسه/ژرژ دِنیکِر، 1375: 244 و 245)
- ↑ Yang Xi. China has long way to go in Transformation. Nov. 6 – 2008.
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد اول، ص.251-255.
- ↑ Jeremy Page. China Turns Predominently Urban. Asia News, Jan.2012.