ادیان در لبنان
جايگاه و نقش دين در جامعه و سياست
لبنان يكي از متنوعترين كشورها به لحاظ ديني و مذهبي است. پيروان مذاهب گوناگون و در طول تاريخ در قالب طوایف مذهبي در روند تحولات سياسي اجتماعي اين سرزمين نقشآفرين بودهاند و لذا امروز از اين طوايف به عنوان واحدهاي سياسي اجتماعي نام برده ميشود. هر چند در طول قرن هاي گذشته در ميان طوایف ، اختلاف و نزاع كه گاه با درگيري هاي خشونتبار و خونين همراه بوده است، استمرار داشته است، اصل همزيستي همواره مورد توجه و تأكيد رهبران و نخبگان ديني و مذهبي بوده است؛ اصولاً يكي از عوامل بقاي اين جامعه متكثر مذهبي، همين اصل بوده است.
علي رغم تأثيرات فرهنگي و آموزش هاي غربي در فرهنگ عمومي كشور، پايبندي به سنتهاي مذهبي به وضوح قابل مشاهده است. البته نسبت اين پايبندي در ميان مسلمانان بيشتر از مسيحيان و در ميان مذاهب مسيحي، پيروان مذاهب شرقي از پايبندي هاي بيشتري برخوردارند.
در قانون اساسي لبنان بر دين و مذهب خاصي تأكيد نشده است و تنها از آزادي انديشه و اعتقادات سخن رفته است؛ در عين حال طوایف مذهبي به رسميت شناخته شده و بر جايگاه آنان در ساختار سياسي كشور تأكيد شده است. بر همین مبناست که نمايندگان اين طوايف در اركان حكومت و نظام سياسي و مديريتي كشور حضور دارند. طوایف مذهبي بر اساس قوانين مصوب داراي استقلال بوده و رسيدگي به احوال شخصي پيروان هر مذهب همچون ازدواج، طلاق، ارث، سرپرستي و... بر اساس رويه قضایي ويژه همان مذهب انجام ميشود.
از آنجا که از سال 1923 كه آخرين سرشماري رسمي و تحت قيموميت فرانسويان صورت گرفت و نشان ميداد كه مسيحيان از اكثريت برخوردارند، تاكنون آمار رسمي از جمعيت طوایف مذهبي ارائه نشده است، تعداد دقيق جمعيت پيروان مذاهب چندان روش نيست؛ برخي قرائن و آمارهاي تخميني مجامع بينالمللي و برخي پژوهشها [i] حاكي از اكثريت داشتن مسلمانان نسبت به مسيحيان است.
از 18 طائفه مذهبي لبنان، مسيحيان 12 طائفه، مسلمانان 5 طائفه و يهوديها هم يك طائفه با جمعیتی بسیار اندک را تشكيل ميدهند.
طوائف مسيحي
ماروني: ماروني ها خود را پيروان مارون زاهد ميدانند كه در اواخر قرن چهارهم و اوایل قرن پنجم ميلادي در منطقهاي ميان حلب و انطاكيه در شمال شام ميزيسته است [۱]. او با تبليغ دين مسيح در منطقهاي كه عموماً مشرك بودند، موفق شد تا بسياري از مردم را به مسيحيت درآورد [۲]. پس از مرگ او، پيروانش به تبليغ آیين او پرداختند و به مسيحيان ماروني اشتهار يافتند. از آنجا كه ماروني ها معتقد به مشيت يگانه مسيح بودند پس از آن كه مجمع مسكوني ششم در قسطنطنيه در سال 680م، با تصويب طبيعت و مشيت دوگانه مسيح، اعتقاد به يگانگي مشيت او را تكفير كرد، آنان ضمن خودداري از تأييد مصوبه مزبور، رابطه خود را با كليساي رم نيز قطع كردند [۳] ودر همان سال كليساي مستقل خود را بنيان گزاردند[۴] . درگيريهاي ناشي از اختلافات اعتقادي ميان ماروني ها و مسيحيان پيرو كليساي رم به تدريج باعث مهاجرت هاي پراكنده ماروني ها به مناطق امن كوهستاني لبنان شد. مهاجرت هاي عمده اما در بين سال هاي 969 م و 1071م تحت فشار و سركوب دولت بيزانس صورت گرفت [۵]. ماروني ها در جبل لبنان كليساهاي خود را يكي پس از ديگري ايجاد كردند و با ورود جنگجويان صليبي به حمايت از آنان پرداختند [۶].
ارتباطات نزديك و حمايت همه جانبه مسيحيان ماروني از صليبي ها سبب شد تا به تدريج مسئله اتحاد با كليساي رم مورد توجه بخش وسيعي از رهبران مذهبي آنان قرار گيرد. علي رغم مخالفت هاي صورت گرفته با اين مسئله، در سال 1180 م اين اتحاد صورت واقع به خود گرفت [۷] و از آن پس اعتقاد به مشيت يگانه مسيح نيز مورد اظهار و نفي قرار گرفت [۸]. در دوره مملوكي، پس از آن كه شيعيان كسروان از سوي سپاهان دمشق به شدت سركوب و بخش عمدهاي از آنان ناگزير اين منطقه را ترك كردند، ماروني هاي بسياري جايگزين آنان شدند [۹]. همچنين در دوره امارت خاندان هاي معن و شهاب در قرون 17 و 18 بسياري از ماروني ها به جنوب مهاجرت و در منطقه كوهستاني شوف سكني گزيدند [۱۰]و بدين سان به تدريج منطقه نفوذ آنان گسترش يافت. دردوره قيموميت فرانسه، ماروني ها با حمايت حاكمان فرانسوي در حوزههاي گوناگون سياسي و اقتصادي از نفوذ بيشتري برخوردار شدند كه زمينه را براي نقشآفريني آن ها در ساختار حاكميت پس از استقلال اين كشور فراهم ساخت.
امروز، ماورني ها بزرگترين طائفه در ميان طوائف مسيحي لبنان بشمار ميروند و مرجعيت ديني آنها كليساي بكركي وپاتریاک بشارة المرعي كه در سال 2011 به اين سمت انتخاب شد، رهبري مذهبي آنان را بر عهده دارد.
مارونيهاي لبنان در تحولات دو قرن اخير به ويژه بحرانهاي 1841 و 1860 و نيز جنگهاي داخلي 15 ساله اين سرزمين نقش مؤثري داشتند. پس از جنگ، هر چند از وزن سياسي آنان نسبت به گذشته تا حدودي كاسته شد، در ساختار قدرت همچنان حضوري تأثيرگذار دارند؛ ازجمله رئیس جمهورازمیان آنان انتخاب می شود.
روم ارتدوكس: دومين مذهب مسيحي به لحاظ جمعيت پيروان و پس از طائفه ماروني قرار دارد. آنان از اعراب مسيحي شاماند كه در گذشته پيرو كليساي واحد ملكي بودند كه همه مسيحيان شام و مصر را تحت پوشش خود داشت. با بروز انشقاق ميان كليساي رم و كليساي بيزانس در سال 1054، ملكيها به كليساي بيزانس پيوستند در سال 1684، ملكيها خود دچار انشعاب شدند و سرانجام در سال 1724 دو كليساي مستقل روم ارتدوكس و روم كاتوليك شكل گرفت (پيشين، 23). پس از اين انشعاب، بسياري از ارتدوكس ها به لبنان مهاجرت كردند. گروهي از آنان نيز در پي حملات وهابيها در اوائل قرن 19، به لبنان گريختند (الصليبي،1991 ،1 ،189). آنان عموماً در منطقه الكوره در شمال لبنان سكونت دارند و گروههايي از آنان نيز در بيروت و برخي شهرهاي ساحلي اقامت دارند. مرجعيت ديني روم ارتدوكس در دمشق استقرار دارد (المقداد،24 ) پيروان اين مذهب بيشتر در كار تجارت و مشاغل حرفهاي هستند و با مسلمانان داراي رابطه تفاهمآميز و جمعيت آنان در حدود 10% كل جمعيت لبنان تخمين زده ميشود (الصليبي 25،2).
روم كاتوليك: اين مذهب در ميان مسيحيان لبنان، پس از روم ارتدكس، بيشترين پيرو را دارد. مسيحيان روم كاتوليك كه به ملكي هم معروفند، به دليل پيوستن به كليساي رم در اواخر قرن 17 به دنبال درگيريهايي كه با ارتدوكسها داشتند و براي رهايي از آزار آنان، به لبنان مهاجرت كردند (الصليبي 189،1). مرجعيت ديني روم کاتولیک در دمشق مستقر است و جمعيت آنان حدود 250000 نفر تخمين زده ميشود (المقداد ،27).
سريان ارتدوكس: پيروان اين مذهب به يعقوبي هم مشهورند و مرجعيت مذهبي آنان پاترياك انطاكيه و مناطق شرق است كه در دمشق اقامت دارد و جمعيت آنان در حدود 20000 نفر تخمين زده ميشود (پيشين، 25).
سريان كاتوليك: انشعابي از سريان ارتدوكس است كه در سال 1798 كليساي رم آ،ن را به رسميت شناخت. پاترياك آنان در انطاكيه مستقر است و جمعيت آنان حدود 15000 نفر تخمين زده ميشود (پيشين، 27)
قبطي: قبطيهاي لبنان جمعيتي كمتر از 2000 تن دارند و عموماً مصري الاصلند. مرجعيت مذهبی آنان در مصر مستقر است (پیشین، 28) و به عنوان هجدمين طائفه مذهبي به رسميت شناخته شدهاند و به دليل جمعيت اندك، به عنوان يكي از مذاهب اقليت بشمار ميروند.
كلداني: مذهب كلداني انشعابي از كليساي نسطوري است كه در سال 1828 از سوي كلسياي رم به رسميت شناخته شد. مرجعيت ديني آنان پاترياك بابل و در بغداد مستقر است. كلدانيهاي لبنان عموماً از اواخر قرن نوزدهم از عراق به لبنان مهاجرت كردهاند. پيروان اين مذهب در حدود 60000 تن تخمين زده ميشوند (پيشين) و در شمار طوائف اقليت قرار دارند.
نسطوري: نسطوريها عراقي الاصلند كه درسال 1933 به لبنان مهاجرت كردهاند. جمعيت آنان تا 10000 تن تخمين زده ميشود و مرجعيت ديني آنان در بغداد مستقر است (پیشین ، 26). نسطوريها از جمله طوائف مذهبي اقليت در لبنان به شمار ميروند.
لاتين: بيشتر كاتوليكهاي لاتين يا مسيحيان شرقي، ريشه اروپايي (قرم 2004، 16) دارند و تعداد كمي از آنان اصالتاً لبنانياند. آنان از كليساي واتيكان پيروي ميكنند و جمعيتي حدود 25000 نفر دارند. (المقداد ، 27).
ارمني: در نتيجه انشعاباتي كه در نيمههاي قرن هجدهم در كليساي ارمني كيليكيا در شمال سوريه روي داد، گروههاي زيادي از ارمنيهاي كاتوليك براي رهايي از آزار ارتدوكسها به لبنان مهاجرت كردند. همچنين در اواخر قرن نوزدهم و در پي سركوب ارمنيهاي آسياي صغير و كيليكيا توسط عثمانيها، بسياري از آنان كه عمدتاً ارتدكس بودند رو به سوي لنبان گزاردند (الصليبي، 27،2). با ادامه سركوب و كشتار ارمنيها، اين مهاجرتها در سال 1915 نيز تكرار شد (پيشين، 1، 179).
ارمنيهاي لبنان عموماً در بيروت و در مناطق خاص همچون برج حمود و انطلياس سكونت داشته و به سنتهاي قومي خود شديداً وفادارند. آنان به دليل ويژگيهاي زباني و فرهنگي از پيروان ديگر مذاهب و اديان باز شناخته ميشوند. در ميان طائفه ارمني، ارتدوكسها با حدود 150000 نفر بيشترين و كاتوليكها با 20000 نفر، كمترين جمعيت را دارا ميباشند (المقداد،1999 ،25و27).
پروتستان: بيشتر آنان در نيمه دوم قرن نوزدهم و تحت تأثير تبليغاتي گروههاي تبشيري آمريكايي انگليسي (انجيلي)، از ديگر مذاهب مسيحي به اين مذهب گرويدند (الصليبي، 67،1). پروتستانها شامل چند فرقه هستند كه مهمترين آنها انجليهاي سوري لبناني با جمعيتي حدود 15000 تن و انجيلهاي بيروتي با حدود 5000 تن هستند. (المقداد، 26).
پروتستانها عمدتآً در بيروت و در دو منطقه رأس بيروت و اشرفيه ساكن و در زمره طوائف اقليت بشمار ميروند و داراي كليساهاي مستقل از واتيكان ميباشند.
طوائف مسلمان
شيعه: از چگونگي پديد آمدن تشيع در لبنان، روايت هاي مختلفي وجود دارد. روايتهاي عمدتاً شيعي حضور ابوذر غفاري در عهد خلافت عثمان در منطقه جبل عامل را زمينهساز آن دانستهاند.* در صورت پذيرش اين روايت ها، با توجه به قدرت امويان و برخورد خشن با مخالفان، حضور شيعيان در جنوب لبنان در دوره اموي بسيار محدود بوده است. آنچه مسلم است آن كه با سقوط امويان در سال 745م(128ها) و دور شدن مركز خلافت از شام، زمينه حضور شيعيان در لبنان بيشتر و با ظهور دولتهاي شيعي در مصر و شام، گرايش به تشيع در جبل عامل رو به فزوني گزارد و طي قرون بعد، مناطق وسيعي از اين سرزمين تحت سيطره شيعيان قرار گرفت (حيدر احمد 2007، 353). هر چند جمعيتي از شيعيان لبنان داراي گرايشهاي نُصيري و اسماعيلي بودند، بيشتر آنها به ويژه اكثريت مطلق ساكنان جبل عامل، گرايش شيعي اثني عشري داشتند.
ساكنان طرابلس در شمال لبنان نيز تا پيش از حمله صليبيها عمدتاً شيعه بوده و عليرغم سالها مقاومت در برابر محاصره و حملات آنان، سرانجام دولت شيعي بنيعمار سقوط كرد. ساكنان منطقه كسروان، واقع در جبل لبنان نيز تا قرن چهاردهم ميلادي عموماً شيعه بودهاند (الصليبي ،15،2). با پايان كار صليبيها، مملوكيها به بهانه همكاري شيعيان با صليبيها و با اتهام عدم اعتقادآنان به اسلام، حملاتي را عليه آنان آغاز كردند كه به دليل مقاومت سرسختانه شيعيان درمراحل اولیه چندان با توفيق همراه نبود. سرانجام با فتواي ابنتيميه فقيه حنبلي شام و بسيج نيروي بسيار با حملهاي گسترده و سنگين در سال 1305، توانستند شيعيان را در اين منطقه قلع و قمع كنند؛ تعداد بسياري كشته و آنان كه جان سالم به در برده بودند ناگزير از فرار به جنوب و يا منطقه بقاع شدند و جمعيت اندكي از آنان نيز براي در امان ماندن به تغيير مذهب روي آورد (حيدر احمد ،21). عليرغم جمعيت معتنابه به شيعيان در دوره مملوكي و عثماني از آنجا كه آنان را دشمن ميپنداشتند، نه تنها از حيات سياسي به دور نگه داشته شدند كه تحت فشارها و محروميتهاي فراوان قرار گرفتند. در دوره عثماني اصولاً شيعيان را به رسميت نميشناختند و تنها در دوره نظام اداري خودمختار (متصرفية) بود كه اندك سهمي در اداره امور به آنان داده شد. (المقداد ،40).
عليرغم محروميتهاي اشاره شده، تحولات فرهنگي اجتماعي جامعه شیعه این سرزمین قابل توجه است. نهضت علمي جبل عامل(ازنیمه های قرن هشتم تانیمه های قرن دهم هجری) كه به تاسیس حوزه های علمی وظهور دهها فقيه و عالم نامدار شيعي انجاميد،تنها یکی ازفرازهای تاریخی شیعیان لبنان است . محمدبن مکی الجزینی مشهوربه شهیداول،علی بن عبدالعالی معروف به محقق کرکی وزین الدین بن علی الجباعی مشهوربه شهیدثانی که هرکدام درپربارساختن فقه شیعی واستمرارحرکت اجتهادی درتشیع نقش موثری داشتند،ازبستراین نهضت دینی وفرهنگی برآمدند.حضورتعداد قابل توجهی ازعالمان جبل عاملی درایران که به دعوت شاهان صفوی صورت گرفت نیز در تعميق و گسترش فرهنگ وآموزه های شيعي و استحكام پايههاي حكومت صفویان تأثيرغیرقابل انکاری داشت.
تحولات سياسي اجتماعي در جامعه لبنان ازجمله جنبش اصلاحي در ميان شيعيان در نيمه اول قرن بيستم و ادامه آن در نيمه دوم آن قرن كه به شكلگيري جنبش محرومين و سازمان امل توسط امام موسي صدر انجاميد، پس از قرنها، زمينه حضور آنان در صحنههاي سياسي واجتماعي را فراهم ساخت. ظهور جنبش حزباله در سالهاي اوليه دهه هشتاد قرن گذشته، تحت تأثير پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، در واقع ادامه روند تحولات مزبور بود.
جمعيت شيعيان بر اساس آمار وزارت كشور لبنان در سال 1992، حدود 8 ،25% ساكنان اين كشور بوده است و امروز جمعيت آنان تا حدود 33% از كل جمعيت تخمين زده ميشود (پيشين، 41). مذهب شيعه در سال 1967 همچون ديگر مذاهب به رسميت شناخته شد و شوراي عالي اسلامی شيعيان به عنوان مسئول دفاع از حقوق و ارتقاي سطح اقتصادي و اجتماعي آنان تأسيس گرديد (قرم2004 ،111). اين شورا علاوه برمحاكم قضائي، بر موقوفات مربوط به شيعيان نيز نظارت ميكند. مسئول فعلي شوراي مزبور شيخ عبدالامير قبلان است كه پس از درگذشت شيخ مهدي شمسالدين، جانشين او شد.مؤسس و اولين رئيس اين شورا نيز امام موسي صدر بود كه در سال 1979 و درسفر به ليبي مفقود و تاكنون از سرنوشت او اطلاع موثقي در دست نيست،به همین جهت وتا روشن شدن وضعیت وی،مسئولان این شورا ازعنوان نایب رئیس استفاده می کنند.
امروز علاوه بر جبل عامل و بقاع، بسياري از شيعيان در حومه جنوبي بيروت و برخي آنها نيز در غرب بيروت سكني دارند و از فعاليتهاي گسترده سياسي اجتماعي و اقتصادي و حضوري تأثيرگذار در ساختار قدرت برخوردارند؛ از جمله رئيس مجلس نمايندگان از ميان سياستمداران شيعه برگزيده ميشود.
سني: جمعیت مسلمانان سنی درسرزمین لبنان تاپیش از برآمدن مملوکی ها،اندک بود. با سقوط دولت شيعي فاطمي و به ويژه پس از شكست صليبيها و ظهور مملوكيها در صحنه قدرت، بسياري از سنيهاي شام به تدريج به لبنان مهاجرت و در طرابلس، بيروت و صيدا و ساير مناطق ساحلي كه تحت حاكميت مملوكيها قرار داشت سكني گزيدند. (الصليبي 17،2).
جمعيت سنيهاي لبنان در دوره حاكميت عثمانيهانیز به دليل حمايت حكومتي و هم مذهب بودن، از افزايش چشمگيري برخوردار شد؛ به گونهاي كه امروز بيشترين جمعيت ساكن در دو شهر صیدا و طرابلس و نيز غرب بيروت سني مذهبند و برخي از آنان در منطقه بقاع از جمله بعلبلك سكني دارند (المقداد ، 42).
مرجع رسمي سنيهاي لبناني كه عموماً حنفي مذهب و حدود 30% از جمعيت را تشكيل ميدهند دارالفتوي است كه علاوه بر مسائل ديني و احوال شخصيه، امور موقوفات آنان را نيز اداره ميكند. مفتي اهل سنت لبنان، شيخ محمد رشيد قباني است كه از سال 1990 در اين سمت قرار دارد. طائفه سني لبنان از طوائف اصلي و در ساختار قدرت سياسي نيز حضوري تعيين كننده دارد، از جمله نخستوزير بايستي از ميان آنان برگزيده شود.
درزي:مذهب درزي در قرن پنجم هجري در دوره حكومت الحاكم با مرالله ششمين خليفه فاطمي مصر و با حمايت او در ميان گروهي از اسماعيليان و توسط شخصي به نام محمد بن اسماعيل درزي معروف به انشتكين بنيان گزارده شد. در نتيجه اختلافاتي كه در همان اوان در ميان هوداران مذهب جديد بروز كرد، محمد بن اسماعيل كشته شد و حمرة بن علي الزوزني از داعيان بزرگ آن به امامت رسيد.* (زهرالدين 1994، 38) او اهتمام بسياري براي سامان دادن به اوضاع مذهب و تجديد اصول آن به كار برد اما به دليل اختلافات اصولي ميان مباني اعتقادي آن و مذهب اسماعيليه و ديگر مذاهب سني، هواداران آن ناگزير از كتمان فعاليتهاي تبليغي بودند و لذا به ايجاد نظام سرّي آن روي آوردند. در پي نادپديد شدن اسرار آميز الحاكم با مرالله، حمزة بن علي از اين رويداد، به عنوان غيبت نام برد و پيروان را به انتظار بازگشت پيروزمندانه او دعوت كرد. از آنجا كه مذهب جديد نتوانست گسترش چنداني در مصر داشته باشد، رهبران آن ، فعاليتهاي تبليغي خود را به شام كه عشاير عرب آنجا اكثراً اسماعيلي و يا قرمطي مذهب بودند منتقل كردند و با استقبال ساكنان مناطق وادي التيم و شوف روبرو شدند (الصليبي،2 ،158). در جريان جنگهاي صليبي، شجاعت و جنگآوري درزيها مورد توجه حاكمان سني دمشق قرار گرفت؛ مسئلهاي كه تأثير بسزايي در تثبيت جامعه درزي و قدرت گرفتن رهبران فئودال آن داشت. پس از سقوط دولت مملوكي و ورود عثمانيها به شام، فخرالدين اول از رهبران خاندان درزي معن به رهبري منطقه درزينشين دست يافت وزان پس درزيها همواره در تحولات سياسي اجتماعي لبنان حضوري تأثير گذار داشتهاند.
مذهب درزي از جمله مذاهب باطني منسوب به اسلام** و آموزههاي آن آميزهاي از مباني اعتقادي اسلام و ديگر اديان است. پس از آن كه در سال 1043 باب دعوت درزي بسته شد(زهرالدين،35)،مبانی اعتقادی و فقهي آنان همچنان سري و تنها عقال درزي از آن آگاهند و آنانند كه بايستي اعمال مذهبي را انجام دهند و طبقه جهال وظيفه عملي در اين خصوص ندارند. (پيشين، 45)
درزيها حمزة بن علي را مؤسس حقيقي مذهب خود و بنيانگذار مباني نظري آن ميدانند و به پيروي از او، خود را موحدين درزي ميخوانند(پیشین، 29). مناطق سنتي سكونت درزيهاي لبنان، عمدتاً الشوف، وادي التيم و المتن است و البته در برخي از ديگر مناطق همچون بيروت نيز پراكندهاند و جمعيت آنان در حدود 170000 تن تخمين زده ميشود. مرجعيت مذهبي درزيها، شوراي مذهبي درزي است كه در رأس آن شيخ العقل قرار دارد. شيخ العقل فعلي درزيهاي لبنان شيخ نعیم حسن است كه از سال 2006 در اين سمت قرار دارد. درزيهاي لبنان همچنين داراي مؤسسات اوقاف، محاكم مذهبي، مراكز بهداشت و شوراي درزي تحقيقات و توسعهاند و برخي ديگر از مؤسسات خيريه آموزشي را نيز در اختيار دارند (پيشين،249 تا 260).
علوي: علويهاي لبنان گرچه از مذاهب شيعي شمرده ميشوند، آموزهي آنان از ديگر اديان و مذاهب تأثير پذيرفته است. خاستگاه اصلي علويها سوريه است و حضور نيروهاي نظامي سوريه طي سه دهه گذشته در لبنان، زمينهساز مهاجرت بسياري از آنان به اين كشور شد. در سالهاي اخير از سوي دولت لبنان به رسميت شناخته شدهاند و بنابراين همچون ديگر طوائف مذهبي رسمي، داراي محاكم خاص و داراي نماينده در پارلماناند (قرم ،18). جمعيت آنان بين 80000 تا 120000 تن برآورد شده است كه عمدتاً در شمال اين كشور و در منطقه مشهور به جبل محسن در طرابلس سكونت دارند.
طائفه يهود
گر چه حضور يهوديان در لبنان به قرن دهم ميلادي بازميگردد ولي بيشتر آنان در قرن هجدهم از مغرب غربي به اين كشور آمدند پس از تأسيس دولت اسرائيل در سرزمينهاي اشغالي فلسطين، بسياري از آنان به آنجا مهاجرت كردند جمعيت آنان در سال 1958 حدود 15000 نفر بود كه به ويژه پس از آغاز جنگهاي داخلي گروهي ديگر از آنها لبنان را ترك كردند. امروز جمعيت بسیار اندكي از آنان در لبنان باقي مانده است.*
*از جمله: آل صفا؛ 1998، 233؛ مكي ؛1991، 34
* برخي از پژوهشگران برآنند كه الزوزني، فردي ايراني و متولد زوزن خراسان است؛ از جمله نگاه كنيد به: كردعلي، 1972، 265 و نيز، زهرالدين، صالح، 1994، 37.
** در خصوص وابستگي مذهب درزي به اسلام، نظريات گوناگوني وجود دارد. گروهي اساس آن را آميزهاي از باورهاي شيعي، مسيحيت و زرتشتي ميدانند كه با اساطير رنگ و بوگرفته از فرهنگ بومي درآميخته است. برخي نيز درزیها را در زمره مسلمانان ميدانند كه در طول زمان و به دليل در اقليت بودن و براي اجتناب از شكنجه و فشار، اعتقادات خود را مخفي نگه داشتهاند
* حیدر،محمود؛2011،الطوائف اللبنانیۀ،سیرة ذاتیة،رایزنی فرهنگی ج.ا.ا،بیروت