سیاست برخورد با مسلمانان در چین
همانگونه که پیشتر اشاره شد، منچوها خود از اقلیت های چین به شمار میرفتند و از سابقه ی فرهنگی و تمدنی کهنی برخوردار نبودند. برای حل مشکل این احساس کمبود، آنها با پذیرش و جذب فرهنگ سنتی چین خود را مدافع آن نشان داده، و سیاست جذب و همسان سازی سایر اقلیت ها، از جمله مسلمانان را در پیش گرفتند. مسلمانان گمان نمی کردند که از سوی حاکمان چینگ برای از دست دادن کامل هویت دینی و فرهنگی خود بدین سان تحت فشار مضاعف قرار گیرند. در این دوران، مقامات محلی دولت چینگ از ازدواج مسلمانان با زنان چینی که در گذشته یک امر متداول بود، گرویدن غیر مسلمانان به اسلام، به فرزندی گرفتن کودکان چینی توسط خانواده های مسلمان، تردد علما و روحانیون بین ایالتها، رفت و آمد مسلمانان بین شهرها و روستاها برای زیارت اماکن مقدس، و احداث مساجد جدید نیز ممانعت کردند. پس از شکست سیاست جذب و همسان سازی فرهنگی مسلمانان، دولت چینگ به سیاست استفاده از زور روی آورد. با اتهام تحریک مسلمانان چین از سوی مسلمانان آسیای میانه علیه امپراتوری چین، دربار چینگ در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در داخل سرزمین های آسیای مرکزی پیشروی نموده و منطقه ی جونگاریا در شمال ایالت سین کیانگ را تصرف کرد[۱]. سپاهیان چینگ، پس از تسخیر جونگاریا، به دستور دولت مرکزی از جنوب به سمت سرزمین های مسلمان نشین اویغورها حرکت کردند. آنها در سال 1758 میلادی، شهرهای کاشغر، یارکند، و آقسو در جنوب این ایالت را به تصرف خود در آوردند. در این درگیری ها منچوها، با استفاده از همان سیاست گذشته(تفرقه اندازی)، مسلمانان را بر ضد یکدیگر تحریک و به جان هم انداختند[۲].
نیز نگاه کنید به سیاست حاکمان چینگ در برخورد با اقلیت ها؛ سلسله چینگ، عصر نابردباری چینی ها و رویارویی و قیام مسلمانان