دین رسمی ژاپن
تصور عمومی بر این است که ژاپنیها پیرو آیین شینتو یا بودا هستند و عدهای هم مسیحی. اما باید توجه داشت که چنین نگاه مطلقی بیش از آن که با جامعه ژاپنی همخوانی داشته باشد، با جوامع پیرو ادیان سامی یا آیینهای موجود در هند سازگاری دارد. به این معنا که وقتی ما از پیروان ادیان سامی یا آیینهای هندی پرسش میکنیم که "دین شما چیست؟" پاسخ مشخص و سر راست است: "مسیحی هستم"، "یهودی هستم"، "مسلمان هستم"، "هندو هستم"، "سیک هستم" و... . ولی هنگامی که این پرسش را در بستر جامعه ژاپن طرح کنیم، پاسخ، عمدتا، "نمیدانم" است و حتی در پارهای از موارد ممکن است باور به دین امری "هراس انگیز" فهم و تلقی شود.
پاسخ "نمیدانم" ژاپنیها و حتی "هراس از دین" در این کشور از کجا نشات میگیرد؟ پاسخ به این پرسش مجدد ما را به سوی تحلیل معنایی "دو" و "کیو" و ساختار جامعه ژاپن سوق میدهد. چنان که پیشتر آوردیم، در تاریخ تفکر ژاپن تا ظهور مدرنیته در این کشور تفکر نظری و فلسفی غایب بوده و آن چه که تبلور داشته توجه به امور عملی و مواجهه عینی با تمامی پدیدارها بوده است. از قرن نوزده به بعد کلمه "شوکیو" در بافتار زبان ژاپنی به خوبی جای خود را پیدا کرد و نگاهی تحلیلی-انتقادی به دین در جامعه ژاپن بخشید. چنین نگاهی موجب شده است تا در تحلیل رفتار دینی ژاپنیها، دو واژه کلیدی در محافل آکادمیک و دین پژوهی این کشور ظهور کند: (自然宗教/Shizen shūkyō) به معنی "دین نشات گرفته از طبیعت"[1] و(創唱宗教/Sōshō shūkyō) به معنی "ادیان بنیان نهاد".
اصطلاح "دین نشات گرفته از طبیعت" به طور خاص اشاره به آیین شینتو دارد. آیینی فاقد هر گونه نظام متافیزیکی و الاهیاتی مشخص و منسجم، فاقد پیامبر و پیشوای دینی و حتی به یک معنا فاقد متن مقدس قابل تاویل[2]. در واقع آن چه که این آیین را پدید آورده و رواج داده، باورهای عامیانه و بعضا اسطورهای و خرافی آحاد مردم در نسبت با محیط زیست پیرامونشان و فهم "عینی" و "عملی" از آن بوده است. طبیعتا در چنین آیینی مفاهیم "فقهی و حقوقی" و یا "تحکمی" نمیتواند چندان با اقبال جامعه روبرو شود. دربرابر این نوع باور "ادیان بنیان نهاد" قرار دارند؛ یعنی ادیانی که یا توسط وحی از جانب خدا توسط پیامبری بنیان گذاشته شده اند (نظیر ادیان سامی)، یا ادیانی که توسط پیشوا یا پیشوایان دینی مدون و بنیان نهاده شدهاند (مانند آیین بودا یا ادیان جدید ژاپن که درباره آنها بحث خواهیم کرد).
اگر از استثناهایی مانند آیین بودا و تائو، که از گذشته های دور در قالب مفهوم "دو" به فرهنگ ژاپن راه پیدا کرده اند، گذر کنیم. ذهنیت عمومی و یا حتی به تعبیری ضمیر ناآگاه جمعی ژاپنی ها همواره نسبت به "ادیان بنیان نهاد" نگاهی شکاکانه، گریزان و بعضا هراس انگیز داشته است.[3]سبب این نوع مواجهه با "ادیان بنیان نهاد" را میتوان در فهم آموزههای نظری و الاهیاتی آنها در ضمیر ژاپنیها جستجو کرد. میدانیم که یکی از ارکان الهیات مسیحی باور به "گناه نخستین" و "مصلوب شدن مسیح" برای بخشش گناهان آدمی است و همین طور یکی از اصول دعوت به مسیحیت نیز به شمار میآید. پر واضح است که فهم چنین عقیدهای تا چه حد نیازمند فهم بنیانهای نظری و کلامی است. به همین سبب هنگامی که ذهنیت ژاپنیها با چنین نظریه کلامیای مواجه میشود، نا خودآگاه پرسشی شبیه به این شکل میگیرد که "من چه گناهی مرتکب شدهام، تا مسیح به خاطر آن مصلوب شود؟" یا "اساسا چرا من باید گناهکار باشم؟". چنین فهم و پرسشی در درون خود نوعی "هراس" را در پی دارد به این معنی که "دینی که پیشاپیش من را گناه کار میداند، واقعا هراس انگیز است"[4].
از دیدگاه فرد معتقد به آموزههای ادیان سامی که در بستر اجتماعی فلسفی، نظری و کلامی زیسته است، موضوع "گناه نخستین" و یا آموزههایی از این قبیل امری ایمانی و پذیرفتنی است. اما، در بافتار زبان ژاپنی و ساختار اجتماعی این کشور فهم دیگری از واژه "گناه" به ذهن متبادر میشود. "گناه" در اصطلاحات "ادیان بنیان نهاد" به طور مشخص مفهومی است دینی و به اشاره به تخطی از فرمان خداوند و شرع دارد. اما در زبان ژاپنی کلمه "گناه" دارای ابهام معنایی است. به این معنی که تا دوره هیان (تا اواخر قرن هشتم) تمایز روشنی میان معنای "گناه"، "جرم" و "مجازات" وجود نداشته است. در واقع پس از ورود آیین بودا به ژاپن، تحت تاثیر آموزههای بودایی تمایزی میان "گناه" و "جرم" پدید آمد که اولی بار معنایی دینی و دومی بار معنایی اجتماعی دارد. با این حال حتی در زبان ژاپنی معاصر هم این ابهام معنایی کم و بیش به قوت خویش باقی است و واژه "تسومی"(罪/Tsumi) هم به معنای "گناه" در بافتار دینی و هم به معنی "جرم" در بافتار اجتماعی به کار میرود که اگر ذهنیت و عرف جامعه را در نظر بگیریم، "جرم" بار معنایی پر رنگتری دارد. از همین رو هم در تعریف "تسومی" آمده است:" اعمالی که هنجارها و امور اخلاقی را نقض کند". لذا، اگر بخواهیم، با احتیاط و اغماض، فهم ژاپنیها را از "گناه نخستین" بیان کنیم عبارت "دینی که پیشاپیش من را گناه کار میداند، واقعا هراس انگیز است" را میتوانیم این طور بفهمیم "دینی که پیشاپیش من را مجرم میداند، واقعا هراس انگیز است".
چنان که پیشتر مختصری اشاره داشتیم، مناسبات و جایگاه اجتماعی بخش جدایی ناپذیر فرهنگ ژاپنی است. از همین رو هم هست که ژاپنیها از گذشته تا کنون همواره به صورت خانوادگی یا گروهی زیستهاند، و حتی در زمان حاضر هم بسیاری از ابر شرکتهای ژاپنی توسط خانوادهای تاسیس و هنوز هم توسط اعضای همان خانواده اداره میشوند. لذا زیست گروهی یا خانوادگی به طور طبیعی با خود دو نحوه از مناسبات را در پی دارد: یکی نیاز به داشتن "پدر" (در معنای عرفی به معنی رهبر یا بزرگی که کنترل رفتاری و اقتصادی خانواده یا گروه را در دست دارد) ، و دیگری نیاز به حضور "پیرو" ( در اینجا هم معنای عرفی آن به معنی همسر و فرزندان یا اعضای گروه). این دوگانه "پدر" و "پیرو" در سطح کلان اجتماعی ژاپنی خود را در قامت نسبت امپراتور (پدر) و آحاد جامعه (پیرو) نشان میدهد. در سطوح پایینتر اجتماعی و مناسبات اقتصادی نیز در گذشتههای دور خود را در قالب ارباب یا زمیندار (پدر) و ساموراییها و دهقانان (پیرو)، و در دوران کنونی به شکل رئیس شرکت، کارفرما، استاد (رئیس) و کارمندان، مشتریان، دانشجویان (پیرو) خود را نشان میدهد. لذا در چنین ساختار اجتماعیای آن چه که به طور طبیعی جایگزین "احکام شرع" در جوامع دینی میشود، قوانین تعریف شده خانواده، گروه یا جامعه برای کسب موفقیت، شهرت، درآمد و حفظ جایگاه اجتماعی است. بی جهت هم نیست که در وصیتنامه تاجری ژاپنی (متعلق به دوره توکوگاوا، 1603-1868 م) چنین میخوانیم:
وقتی انسان به پنجاه سالگی میرسد لازم نیست برای برخورداری از آیندهای خوش به نیایش پردازد. دیگر درست نیست که به بهانه نیایش برای سعادت آینده به معبد پناه ببریم و دست از زن و فرزند بشوییم. در زندگی باید کوشش کنیم تا احتیاط را از دست ندهیم و نگهدار شهرت خود باشیم. (ناکامورا، 1378،ج2، 99).
چنین نگاهی به قوانین تعریف شده از سوی خانواده، گروه یا اجتماع به خوبی بیانگر این نکته است که چگونه بار معنایی "جرم" در نسبت با بار معنایی "گناه" در واژه "تسومی" پر رنگتر و مستحکمتر است. چرا که تخطی از قوانین خانواده، گروه یا جامعه برابر است با "نقض یا شکستن هنجارها و موازین اخلاقی جامعه" که نقض آنها از نظر حقوقی و اجتماعی "جرم" به حساب میآید. اما "گناه" در بار معنایی خود "نقض یا شکستن هنجارها و موازین اخلاقی جامعه نیست"، بلکه "تخطی از فرامین شرع و دستورات خداوند است" و بعضا برای آن عواقب اخروی هم در نظر گرفته شده است. بنابراین، فهم و درک این تفاوت معنایی در زبان ژاپنی به ما نشان میدهد که چرا بسیاری از آموزههای "ادیان بنیان نهاد" در ضمیر ژاپنیها اعمالی "مجرمانه" نه "گناه کارانه" به حساب میآیند و اساسا امری "هراس انگیز" به حساب میآیند. به همین خاطر هم هست که ژاپنیها همواره نوعی گریز از "ادیان بنیان نهاد" داشتهاند و ادیان سامی به خصوص دینی مانند مسیحیت با وجود سابقهای طولانی در ژاپن، هنوز نتوانسته است چندان که باید و شاید جایگاهی برای خود در این کشور بدست بیاورد[5].
گفتیم که اگر از ژاپنیها بپرسیم "دین شما چیست؟" پاسخ در غالب اوقات "نمیدانم" است. اما اگر از ژاپنیها بخواهیم خود را معرفی کنند، خاصه در دیدارهای رسمی، خود را چنین معرفی میکنند "من از شرکت/نهاد/ دانشگاه/ سازمان فلان، رئیس/ مدیر/ استاد/ دانشجوی فلان با نام خانوادگی فلان و اسم فلان" هستم. اگر به این ترتیب معرفی خوب نگاه کنیم، به سرعت و سهولت در مییابیم که خاستگاه و جایگاه و هویت اجتماعی و شغلی فرد به هویت فردی و شخصی او ارجحیت و اولویت دارد. در واقع این به آن معنی است که برای ژاپنیها زیست و جایگاه اجتماعی همراه با تامین معیشت، بر هویت دینی و حتی فردی اولویت دارد. به همین خاطر هم هست که پاسخ به گرایشات دینی امری ثانوی و غیر ضروری است، اما پاسخ به زیست و جایگاه اجتماعی امری اولی و ضروری است. لذا به یک معنا میتوان گفت، آن چه که در طول تاریخ همواره به جامعه ژاپن جهت داده، هویت آن را بر ساخته، نظام فکری و اخلاقی آن را تدوین کرده، در پذیرش مدرنیته راه را بر آن تسهیل کرده، داشتن فهم طبیعی، عرفی و اجتماعی از مناسبت و زیست بوم این سرزمین بوده که خود را در همه زمانها در قالب معنا و مفهوم "دو" متجلی ساخته است. از این رو میتوان گفت، ژاپنیها بیش از آن که پیرو آیینی خاص باشند، پیرو "راه و رسمی تعریف شده در ساختار و مناسبات اجتماعیاند" که اگر بخواهیم برای آن فهم و ارزشی دینی قایل شویم (از نظر علم الادیان)، خود را در قامت "دین نشات گرفته از طبیعت" یعنی "شینتو" نشان میدهد.
[1] در برگردان این واژه به فارسی معنای تحت اللفظی آن مد نظر نبوده، بلکه معنای فنی و تخصصی آن مورد توجه قرار گرفته است. از نظر معنای تحت اللفظی "Shizen shūkyō" به معنی "دین طبیعت" است.
[2] "تاویل" در لغت به معنای "برگرداندن چیزی به اصل خود است" و با سنت هرمنوتیک در غرب کاملا قرابت معنایی دارد. کارکرد تاویل در متون دینی برای فهم معنای باطنی و آشکار کردن آن است. لذا، از آن جایی که متون اصلی و تدوینگر آئین شینتو (نظیر «کوجیکی» و «نیهون شوکی») متونی تاریخی هستند، نمیتوان تاویل دینی را در فهم آنها به کاربرد. فهم و بررسی این متون بیشتر در حوزههای زبان شناسی، مردم شناسی، قوم شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ ادیان صورت میگیرد.
[3] این طرز نگاه در پارهای از موارد حتی نسبت به مکاتب سنتی بودایی، و بیشتر اوقات نسبت به مکاتب جدید برساخته از آیین بودا نیز وجود دارد.
[4] یکی از آثار خوب و خوشخوانی که در زبان ژاپنی به نگرش ژاپنیها نسبت به دین پرداخته، کتابی است با عنوان «چرا ژاپنیها بی دیناند؟» (『日本人はなぜ無宗教なのか』Nihon jin wa naze mu shūkyō nano ka). نویسنده کتاب، آما توشیمارو (Ama Toshimaro)، در صفحات 25- 29این کتاب به خوبی استدلال میکند که از چه رو ژاپنیها تلقی هراس انگیزی از "ادیان بنیان نهاد" دارند. (رجوع به کتابشناسی).
[5] گریزان بودن ضمیر ژاپنیها از "ادیان بنیان نهاد" بعضا این دیدگاه را در جوامع مسیحی و اسلامی به وجود آورده که ژاپنیها مردمانی بی دیناند، یا هنوز عطر خوش حقیقت دین به مشامشان نرسیده است. در پاره ای از موارد هم دیده میشود که جامعه ژاپنی، جامعهای سکولار خوانده شده است.