موسیقی در لبنان
موسیقی معاصر عرب مرهون كوشش های پیشگامان مصری در این عرصه چون سید درویش است. آنان در سالهای اولیه قرن گذشته با هدف رهاسازی موسیقی عرب از نفوذ تركی عثمای و پی افكندن موسیقی نوین، به بازخوانی موسیقی سنتی عرب و تدوین مبانی جدید برای آن از یك سو و مطالعه موسیقی مدرن جهان و كشف عناصر متناسب با فرهنگ و موسیقی شرقی عرب از سوی دیگر اهتمام ورزیدند. این كوشش ها به خلق موسیقی نوینی منجر شد كه تركیبی از اصالت و تجدد بود و موسیقی امروز عرب را بنیان گزارد.[۱] سالها بعد، اولین كنگره موسیقی عرب در سال 1932 با حضور موسیقیدانان و هنرمندان این حوزه از سراسر كشورهای عرب در قاهره تشكیل شد تا به بررسی و ارزیابی تجربههای نوین موسیقی جهان عرب در سالهای گذشته بپردازد. پس از آن بود كه مرحله جدیدی در روند جنبش موسیقایی اعراب در راستای گذر از موسیقی سنتی محض و خلق موسیقی نوین مبتنی بر اصالتهای شرقی و تجربههای جدید جهانی آغاز شد. در لبنان نیز هر چند از دهههای گذشته برای تحقق چنین رویكردی تلاشهایی صورت گرفته بود، از این پس، در این مسیر تلاشهای بیشتری صورت گرفت. از جمله هنرمندانی موسیقایی كه در این مسیر نقش مؤثری ایفا كرد، ودیع صبرا بود كه با تأسیس آكادمی ملی موسیقی از هیچ كوشش هنرمندانهای برای تحكیم پیوند میان موسیقی شرقی و موسیقی غربی فروگذار نكرد. تأسیس فرهنگستان هنرهای زیبا در سال 1943 نیز در پیشرفت موسیقی نقش مؤثری داشت. با وجود چنین روندی، به موازات آن، جریان دیگری هم در این سالها در حوزه موسیقی شكل گرفت كه رویكرد و عناصر غربی در آن غلبه داشت و چالش میان این دو جریان هنری تا دهههای بعد هم ادامه یافت. موسیقی ارائه شده مبتنی بر چنین گرایشی، موسیقی نازلی بود كه با فرهنگ و مفهوم زیباییشناسی در جامعه عرب چندان نسبتی نداشت. این جریان هر چند در برابر جریان اصالتخواه نوگرا قدرت رقابت چندانی نداشت، به ویژه در لبنان هوادارانی یافت و به حیات هنری خود ادامه داد.
تاریخ موسیقی معاصر از دهههای شصت با نامهایی چون عاصی و منصور رحبانی (برادران رحبانی)، ولید غلمیه، زكی ناصیف، مارسیل خلیفه و خالد الهبر گره خورده است. آنان به درستی میدانستند كه چگونه با بهرهگیری از تجربههای پیشینیان، سنت موسیقی شرقی و ادبیات فولكلور عرب را درهم آمیزند و با تلفیق آن به تجربههای جهانی موسیقی نوینی را پدید آورند كه مبتنی بر تركیبی خلاق و پویا بود. [۲]در این تجربه نوپدید، مفهوم میراث و سنت در موسیقی ارتقاء یافت تا پیوند آن با موسیقی مدرن ممكن شود. نقش برادران رحبانی در این پویش هنرمندانه مؤثر و عمیق بود.
به موازات این روند تكاملی، از دهه هشتاد نیز نوعی موسیقی و ترانه سیاسی در لبنان ظهور كرد كه در واقع، بازتاب مواضع و رویكردهای موسیقایی نسبت به تحولات سیاسی اجتماعی سالهای جنگ و پس از آن بود. در این سالها جامعه لبنان صحنه چالش های سخت میان طوائف و احزاب سیاسی بود و هنرمندان نیز در چنین فضایی ناگزیر از واكنش نسبت به این رویدادها بودند. محور عمده در ادبیات موسیقی و ترانه سیاسی، آزادی، مسئله فلسطین و نقد طائفهگرایی سیاسی بود. مارسیل خلیفه هنرمند چپ لبنانی بنیانگذار ادبیات سیاسی در موسیقی بود كه با خلق آثار گوناگون و اجرای آنها، موسیقی سیاسی را به عنوان بخشی از چالش گسترده فرهنگی مطرح ساخت. [۳] این نوع موسیقی به زودی هواداران خود را یافت و هنرمندانی كه نه میخواستند بجنگند و نه فعال سیاسی بودند، اما نمیتوانستند در اوضاع جنگ و بحران بیتفاوت باشند، از موسیقی برای بیان مخالفت خود با جنگ میان طوائف و نابودی انسانها بهره گرفتند. میشل خیرالله، انتوان خلیفه، سلیم سعد، شربل روحانا، صادق ملاعب و توفیق عبود و بسیاری دیگر از فعالان این حوزه را میتوان نام برد.[۴][۵]