مطالعات دانشگاهی در زمینه اسلام در ژاپن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۵۷ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «نخستین فعالیت‌های آکادمیک درباره اسلام از بلند پروازی‌های توسعه طلبانه ژاپن جدا نبود. چرا که ژاپن برای همکاری‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی خود با سرزمین‌های اسلامی نیازمند فهمی دقیق از زبان سرزمین‌های اسلامی، فرهنگ اسلام و زندگی مسلمانان...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نخستین فعالیت‌های آکادمیک درباره اسلام از بلند پروازی‌های توسعه طلبانه ژاپن جدا نبود. چرا که ژاپن برای همکاری‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی خود با سرزمین‌های اسلامی نیازمند فهمی دقیق از زبان سرزمین‌های اسلامی، فرهنگ اسلام و زندگی مسلمانان بود. برای همین آموزش زبان‌های عربی و فارسی و ترکی، مطالعه درباره تاریخ اسلام و نحوه زندگی مسلمانان و غیره، نیازمند پژوهش‌هایی دقیق در محیطی آکادمیک و تربیت متخصص در این حوزه‌ها بود.

پس از آن که جنگ چین و ژاپن در جولای 1937 شعله ور شد، ژاپن بیش از پیش به اهمیت مطالعات اسلامی در سطح آکادمیک واقف شد. این اهمیت در دو شکل خودش را نشان می‌داد: یکی اهمیت تاریخی و دیگری اهمیت سیاسی.

از نظر اهمیت تاریخی مطالعات اسلامی به بخشی از رشته تاریخ شرق در دانشگاه‌های ژاپن تبدیل شد. اما در اصل در ادامه مطالعات تاریخ چین بود. چرا که ژاپن می‌توانست در امتداد مطالعات تاریخ چین به نواحی شرقی‌تر چین که در نهایت به سرزمین‌های اسلامی منتهی می‌شد دسترسی پیدا کند و به نحوی نوعی همپوشانی تاریخی را میان سرزمین‌های اسلامی و ژاپن جعل کند. از نظر سیاسی هم ژاپن می‌توانست با شناخت و فهم نسبتا دقیقی از فرهنگ اسلام کنترل کاملی بر روی مسلمانان چینی و متعاقب آن همکاری نزدیکی با سرزمین‌های اسلامی تحت سیطره استعمار (مبارزه با دولت‌های غربی) برقرار کند.

چنین اهدافی موجب شد تا در دهه های 1930 و 1940 موسسات تحقیقاتی بزرگی در ژاپن با انگیزه‌های سیاسی و توسعه طلبانه رشد کنند. "کتابخانه اسلامی"[1] (بازمانده این کتابخانه عظیم هنوز در دانشگاه واسِدا[2] وجود دارد) ،"دفتر پژوهش‌های اقتصادی شرق آسیا" که پیشتر به آن اشاره کردیم و غیره موسساتی بودند که طی این دو دهه در ژاپن پا گرفتند.

تمامی این موسسات اگر چه موسسات پژوهشی بودند اما تقریبا همه آن‌ها زیر نظر نظامیان رده بالا اداره می‌شدند. همین مسئله هم موجب شد تا در سال‌های پایانی جنگ آن‌ها در شمار اهداف نظامی هواپیماهای مهاجم قرار بگیرند و بمباران شوند، یا توسط نیروهای پیاده تصرف شوند.

نخستین پژوهشگران این موسسات هم به طور مشخص از سیاست‌ها و خط مشی‌های دولت برای کنترل یا نفوذ بر جوامع اسلامی پیروی می‌کردند. کوجی اوکوبو[3]، هاجیمه کوبایاشی[4] و..از جمله نسل اول اسلام شناسان ژاپنی بودند که مشخصا با اهداف سیاسی-نظامی خاص مطالعات خاورمیانه و پژوهش‌های اسلامی را کلید زدند.

این دست از پژوهشگران توانستند طی این دو دهه مجلاتی را منتشر کنند که هر یک در زمان خود جزو مجلات شاخص در حوزه اسلام شناسی به شمار می‌رفت. با این حال در زمان حاضر این موسسات و آن نسل از اسلام شناسان به خاطر خط مشی‌های سیاسی خود که به حال و هوای آن زمان ژاپن تعلق داشت، تا حد زیادی از یادها رفته‌اند و جز مطالعات تاریخی یادی از آنان نمی‌شود.

پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، مطالعات اسلامی تقریبا حالتی دوگانه به خود گرفت. عده‌ای از پژوهشگران نظیر "کوجیرو ناکامورا"[5] (از اولین استادان گروه مطالعات اسلامی دانشگاه توکیو، متخصص در حوزه اندیشه امام محمد غزالی) یا "تسونه‌ئو کورویاناگی" مشخصا به پژوهش‌های آکادمیک پرداختند و حوزه فعالیت آن‌ها عملا وارد مسائل اجتماعی یا سیاسی نشد. راهی که آنان برگزیدند در حقیقت غور، تحقیق، تالیف و ترجمه بر روی متون کلاسیک فارسی، عربی و ترکی بود. در همین راستا هم کورویاناگی نخستین فرهنگ واژگان ژاپنی به فارسی و فارسی به ژاپنی را گردآوری کرد.

اما عده دیگری از این پژوهشگران نظیر"توشیهیکو ایزوتسو" و همفکرانش سعی داشتند با قرائت‌های جدید و مدرن از اسلام و مشترکات آن با دیگر ادیان آسیایی، به خصوص آیین بودا، وارد جدال فکری-فلسفی با "غرب" بشوند. دقت داشته باشیم که تفاوت این نسل با نسل دوران جنگ در این است که این نسل سودای توسعه طلبی نداشت، بلکه به دلیل سرخوردگی از جنگ، گرایشات ضد غربی و استعماری، علاقه به سنت‌های فکری آسیایی و گرایشات دینی-معنوی (اشراقی) سعی داشت با غرب وارد نوعی مجادله فکری-فلسفی بشود. از این رو این نسل پلی است میان نسل قبلی و نسل بعدی که مطالعات اسلامی را به طور مشخص در سطح آکادمیک نگه داشتند.

تلاش‌های ایزوتسو و همفکرانش تا ایران نیز کشیده شد و به دلیل اشتغال ایزوتسو در انجمن حکمت و فلسفه ایران، تفکرات او توانست بر طیف وسیعی از روشنفکران ایران نظیر داریوش شایگان، سید حسین نصر و... تاثیر بگذارد.

ایزوتسو در اواخر دهه 1950 برای نخستین بار قرآن را مستقیم از عربی به ژاپنی ترجمه کرد. این ترجمه که بار دیگر در سال 1964 با تجدید نظر منتشر شد، در مجموع چهارمین ترجمه قرآن به زبان ژاپنی به حساب می‌آید. البته ترجمه او از قرآن بیشتر ترجمه‌ای فنی و زبان شناسانه است تا ترجمه‌ای مومنانه. به همین خاطر هم ترجمه او در مقایسه با ترجمه‌های پس از آن زبان غامض و تا حدودی دشوار فهم دارد[6].

از آن جایی که زمینه مطالعات اصلی ایزوتسو زبان شناسی و مطالعات اسلامی بود، فلسفه اسلامی (بخصوص فلسفه اشراقی و صدرائی) در منظومه فکری او تبدیل به کانون تطبیق سنت اسلامی با دیگر سنت‌های شرقی شد که از آن با نام «فلسفه شرقی»[7] یاد می‌شود. ایزوتسو در اواخر عمرش بواسطه نگارش کتاب «آگاهی و ماهیت: در جستجوی مشرق معنوی»[8] بر اساس تقسیم ماهیت در فلسفه اسلامی کوشید تا ساختاری نسبتا جامع از فلسفه شرقی بدست دهد. از این رو چنان که پیشتر اشاره شد به باور برخی از پژوهشگران "فلسفه شرقی" ایزوتسو شکل فلسفی شده نظریه "آسیای متحد" اوکاوا است.

فعالیت‌های علمی-پژوهشی ایزوتسو با وجود انگیزه‌های سیاسی‌ای که داشت محدود به حوزه مطالعات آکادمیک بود. به یک معنا فلسفه و آثار او در سطح بحث‌های انتزاعی و فلسفی باقی می‌ماند و چندان تاثیری روی مسائل و نقدهای اجتماعی نداشت. اما برخلاف او، برخی از نزدیک‌ترین شاگردانش کوشیدند تا مطالعات اسلامی را از سطح مباحث آکادمیک و انتزاعی به سطح مسائل و نقدهای اجتماعی سوق دهند. شاخص‌ترین فرد در این میان کسی نیست جز "توشی‌ئو کورودا"[9].

کورودا بواسطه حضور ایزوتسو در انجمن حکمت و فلسفه حدود سه سال در این انجمن به تدریس و تحصیل مشغول بود. همسر او نیز متصدی کتابخانه انجمن بود. به طور کلی کورودا تحت تاثیر جنبش اصلاحات دینی در سرزمین‌های اسلامی بود و در طی اقامت در ایران نیز بسیار از اندیشه‌های علی شریعتی و محمد باقر صدر تاثیر گرفت. او پس از بازگشت به ژاپن، «اقتصادنا، البنک اللا ربوی فی الاسلام و  فلسفتنا» محمد باقر صدر را به ژاپنی ترجمه کرد. همین طور او برخی از مقالات ترجمه شده علی شریعتی به انگلیسی را به ژاپنی ترجمه کرد. از آن جایی که او چندان با فارسی آشنایی نداشت، ترجمه گزیده‌ای از اسلام شناسی شریعتی را به شاگردش "هیده‌کو ساکورایی"[10] واگذار می‌کند. کورودا بر این ترجمه مقدمه‌ای پنجاه صفحه‌ای نگاشته و درباره اندیشه‌های علی شریعتی و محمد باقر صدر بحث کرده است. علاوه بر این در حوزه فلسفه اسلامی، کورودا «بدایه الحکمه» علامه محمد حسین طباطبائی را به ژاپنی ترجمه کرده است. ترجمه او از «نهج البلاغه» که نخستین ترجمه این اثر به ژاپنی است چند ماهی پیش از درگذشت او در سال 2017 منتشر شد.

فارغ از تلاش‌های کورودا در حوزه مسائل و نقدهای اجتماعی دو اتفاق بر اسلام شناسان آن زمان ژاپن، که بعضا با غرب بر سر جدال فکری بودند، بسیار تاثیر گذاشت. یکی انتشار «شرق شناسی» ادوارد سعید و دیگری وقوع انقلاب اسلامی ایران. این دو اتفاق هم از نظر مجادلات آکادمیک (در شکل شرق شناسی) و هم از نظر بازتاب عملی فعالیت‌های ضد استعماری (در شکل انقلاب) دیدگاه‌های تازه‌ای را به اسلام شناسان ژاپنی اعطا می‌کرد. آنان بواسطه این دو اتفاق سعی داشتند از حوزه تمدن اسلامی تفسیری "شرقی" و تا حد زیادی "ضد غربی" ارائه بدهند. به اعتقادات آنان اسلام به خاطر شرایط تاریخی خاصش به خصوص در نسبت با غرب می‌توانست نکات بسیار بدیعی برای سنت ژاپنی و درون مایه شرقی آن داشته باشد.

به همان میزان که از دوران جنگ جهانی دوم می‌گذشت و ژاپن رشد اقتصادی را تجربه می‌کرد، از قرائت‌های توسعه طلبانه، سیاسی و ضد شرق شناسی هم در خصوص اسلام کاسته می‌شد. اهداف توسعه طلبانه ژاپن که روزگاری در قامت "آسیای متحد" خود را متجلی می‌کرد به حفظ منافع ملی و روابط اقتصادی با جهان تغییر یافت. علاوه بر این اگر چه اسلام شناسان دوران پس از جنگ هنوز هم ایده‌ها و اندیشه‌های خود را در اشکال دیگری دنبال می‌کنند، ولی نسل جدید اسلام شناسان ژاپن عمدتا از قرائت‌های سیاسی فاصله گرفته‌اند و تحلیل‌های اجتماعی، تاریخی، اقتصادی، سیاسی و... خود را در قالب مطالعات آکادمیک و مقالات علمی ارائه می‌دهند. به تعبیر ساده‌تر نسل جدید به جای جریان سازی و جدال‌های فکری-فلسفی به مطالعات موردی روی آورده و به عنوان یک "تخصص" درباره موضوعی خاص در سرزمین‌های اسلامی پژوهش می‌کند. از این رو مطالعات نسل جدید اسلام شناسان ژاپنی در مقایسه با نسل‌های قبلی از حیث آکادمیک بسیار دقیق‌تر و علمی‌تر شده، ولی از حیث جریان سازی و یا مجادلات فکری-فلسفی معمولا موضع گیری خاصی ندارد.

در حوزه مسائل سیاسی و اقتصادی جهان اسلام نیز رویکرد اسلام شناسان ژاپنی از "جریان سازی" به "تبیین و تحلیل" مسائل و امور جاری تغییر کرده است. رویکرد آحاد جامعه و دولت نیزاین تغییر رویکرد را قوی‌تر می‌کند. به این معنی که در سطح جامعه ژاپنیها درصدد فهم "چرایی" و "چگونگی" یک مسئله در جهان اسلام‌اند. مسائلی مانند فلسطین و اسرائیل، ایران و امریکا، بهار عربی، نظام قدرت در ترکیه، ظهور داعش و مسائل عراق و سوریه از جمله مواردی هستند که عموم جامعه نسبت به فهم آن علاقه خاصی دارد که پس زمینه این علاقه با مسائل اقتصادی ژاپن هم بی ارتباط نیست. در سطح صاحبان قدرت و سیاستمداران هم "تبیین و تحلیل"‌هایی از موارد فوق همواره برای حفظ منافع ملی ژاپن ضرورت داشته است.

چنین نگاهی موجب شده است تا کشورهای اسلامی جهت حفظ روابط فرهنگی-سیاسی خود با ژاپن و معرفی اسلام به این کشور سرمایه گذاری‌های فرهنگی متعددی را انجام دهند. کشورهای عربی بیشتر در زمینه گسترش زبان عربی و ترکیه در زمینه ترویج و تبلیغ نوعی اسلام رحمانی سرمایه گذاری‌های متعددی را انجام داده‌اند. همین مسئله به همراه کم کاری ایران موجب شده است تا مطالعات اسلامی که زمانی بواسطه حضور ایزوتسو و شاگردانش با حوزه اسلام شیعی و زبان فارسی پیوندی نزدیک داشت، به حوزه اسلام سنی و زبان‌های عربی و ترکی حرکت کند.

علاوه بر مسئله فوق، چرخ سیاست‌های کلان دانشگاهی ژاپن به گسترش حوزه علوم و فناوری‌های پیشرفته در یک دهه گذشته، موجب شده است تا علوم انسانی در این کشور و به طور خاص‌تر مطالعات اسلامی و ایران شناسی با آینده‌ای مبهم روبه رو شود. در خصوص مطالعات اسلامی کشورهای عربی و ترکیه کوشیده‌اند تا با حمایت مالی از برخی دانشگاه‌ها چراغ مطالعات اسلامی را روشن نگاه دارند. کرسی سلطان قابوس با حمایت مالی کشور عمان در دانشگاه توکیو[11] ناظر به این مسئله است. اما در حوزه مطالعات ایران و اسلام شیعی ظاهرا برنامه مشخص و مدونی وجود ندارد.

به هر ترتیب مطالعات اسلامی در دوران حاضر اگر چه در سطح آکادمیک و جهانی دستاوردهای قابل توجهی داشته است، اما آینده آن در پرده‌ای از ابهام قرار دارد. چرخش‌ها و رویکردهای سیاسی و اقتصادی چه از سوی ژاپن و چه از سوی سرزمین‌های اسلامی می‌تواند در سرنوشت آن بسیار موثر باشد.


[1] イスラーム文庫/Isuramu Bunko.

[2] 早稲田大学/Waseda daigaku.

[3] 久保幸次/Ōkubo Kōji(?-?).

[4]  小林元/Kobayashi Hajime(?-?): درباره هاجیمه کوبایاشی یک مقاله به فارسی وجود دارد، رجوع کنید به کتاب شناسی.

[5] 中村廣治郎/Kōjirō Nakamura(1936-   ).

[6]  سال 1970 کاتسوجی فوجیموتو (藤本勝次/Fujimoto Katsuji) همراه با اوسامو ایکه‌دا (池田修/Ikeda Osamu) و کوسای بان (伴康哉/Ban Kōsai) پنجمین ترجمه قرآن را عرضه کردند که ترجمه روانی است. ریوایچی میتا (三田了一/Ryōichi Mita) که پس از اسلام آوردن نام "عمر" را برای خود برگزیده بود، ششمین ترجمه از قرآن را سال 1972 منتشر کرد که آن هم مستقیما از عربی به ژاپنی ترجمه شده بود. او برای این ترجمه دوسالی را در مکه بود. ترجمه میتا که سال 1982 با تجدید نظر دوباره منتشر شد در مقایسه با دیگر ترجمه‌ها مقبولیت زیادی یافته است. هفتمین ترجمه را هم هاروئو آبه(安倍治夫/Abe Haruo) ارائه داده است که تنها جزء سی قرآن است. هشتمین ترجمه را محمدقائم ساودا که بر مذهب شیعه بود انجام داده که به عنوان مرجع از قرآن ایزوتسو و میتا استفاده کرده است. این ترجمه یک بار سال 1989 و بار دیگر با تجدید نظر سال 2000 منتشر شد. نهمین ترجمه از قرآن را حسن ناکاتا به همراه ترجمه شرح سیوطی همراه با دیگران سال 2014 منتشر کرد. پس از آن فرزند محمد قائم ساودا، ابراهیم ساوادا براساس ترجمه‌ها و شرح‌های فارسی و عربی شیعی قرآن دهمین ترجمه را منتشر کرد که این ترجمه در ایران به چاپ رسیده است . آخرین ترجمه را نیز سال 2019 "ماکوتو میزوتانی"  (水谷周/Mizutani Makoto) و "کیوایچیرو سوگیموتو" (杉本 恭一郎/Kyōichirō Sugimoto) با نام «قرآن: ترجمه ساده ژاپنی» (『クルアーン:やさしい和訳』/Kuruan yasashi wayaku) منتشر کردند. درباره ترجمه‌های قرآن نگاه کنید به )ساوادا، 1392 : VII-V).

[7] 東洋哲学/Tōyō Tetsugaku.

[8] 『意識と本質―精神的東洋を索めて』/Ishiki to hoshitsu: seishin teki tōyō wo motomete.

[9] 黒田壽郎/Toshio Kuroda(1933-2018).

[10] 桜井秀子/Sakurai Hideko(?-?).

[11]東京大学/Tōkyō Daigaku.