پیشینه آموزش کوبا
آموزش در کوبا در دوران استعماری اسپانیا توسط بخش خصوصی اداره میشد. پده میگل بلاسکز'، کشیش مسیحی و دورگه اسپانیایی سرخپوستی و برادرزاده دیگر دیگو بلاسکز بهعنوان معلم، اولین فردی بود که در سال ۱۵۴۴ مشغول بهکار شد.در آن زمان مسئولیت آموزش بر عهده کلیسا بود. در نیمه دوم قرن هجدهم مدارس دیگری نیز مشغول به فعالیت شدند. این مرکز برای کلیه اقشار جامعه که از لحاظ اقتصادی وضعیت متفاوتی داشتند، سرویس میداد. از همان ابتدای امر، مدارس در کوبا بهصورت مختلط، عاری از هرگونه ممنوعیت نژادی، تشکیل میشد.
رد
۳۴۹
1. Padre Miguel Velazquez
ر.
۳۵۰
در سال ۱۸۲۶ حدود ۱۴۰ مدرسه که نزدیک به ۶۰۰۰ دانشآموز از قشر مرفه و فقیر جامعه در آنجا تحصیل میکردند وجود داشت. ۱۵۸ مدرسه در سال ۱۸۶۲ وجود داشت که از این تعداد ۶۵ مدرسه دولتی و تعداد ۳۵ مدرسه خصوصی بودند، از این تاریخ به بعد با اعمال محدودیتها از جانب دولت وقت برای مدارس خصوصی، در سال ۱۸۶۷، تعداد دانشآموزان مشاغل به تحصیل در مدارس دولتی، ۶۵ درصد و مدارس خصوصی ۳۵ درصد بود. با این وجود مدارس خصوصی در قرن نوزدهم وظیفه خطیری را به انجام رسانید؛ هنگامیکه مدارس دولتی به ندرت کار مهمی را پیش میبرد، در واقع بخش خصوصی بود که در آن حجم کم آموزشی که در جزیره وجود داشت سهیم بود، از طرف دیگر همین مدارس خصوصی بودند که انگیزه آزادی و اصلاح سیستم استعماری را در بین نسلها بوجود آوردند و در صدد بیدار کردن عشق به سرزمین مادری و زنده نگاه داشتن حس کوبایی منشی برآمدند.
بعد از شروع جنگهای استقلال طلبی در سال ۱۸۹۵، تعداد مدارس که در سال ۱۸۸۷ حدود ۷۷۵ مدرسه بود در پایان جنگ به ۵۴۱ مورد رسید. از سوی دیگر نرخ بیسوادیکه همیشه در بالاترین سطح ممکن قرار داشت تا حدود ۶۴ درصد افزایش پیدا کرد. در برابر این شرایط، طبیعی بودکه هم دولت مداخلهگر آمریکای شمالی و هم اولین دولتمردان این سرزمین تازه استقلال یافته به مسائل آموزشی توجه خاصی نشان دهند. اما اولین چالشهای پیشرو، نبود معلمان متخصص در امر آموزش بود.
در سال ۱۹۰۰ بعد از انجام اصلاحات دانشگاهی، دانشکده
آموزش و پرورش تأسیس شد که هدف آن تربیت دانشآموزانی که از دبیرستان فارغالتحصیل شده بودند جهت تدریس در مدارس برای همه سطوح بود.
در سال ۱۹۰۲ یک مرکز آموزشی در هاوانا برای تربیت معلمان در سطح پیش دبستانی تأسیس شد. کمی بعدتر در سال ۱۹۱۵، دو مدرسه جداگانه برای پسران و دختران افتتاح شد. اولین مدرسه برای آموزش مهارتهای خانهداری در سال ۱۹۱۸ تأسیس شد. این مدرسه در سال ۱۹۲۷ به آموزش دادن کارهای دستی و اقتصاد خانگی به دانش آموزان همت گمارد.
در رابطه با مدارس خصوصی، بند ۵۱ قانون اساسی کوبا در سال ۱۹۴۰ وجود مدارس خاص را در کنار مدارس دولتی تضمین نمود. در سال ۱۹۵۸ طبق گزارش سازمان یونسکو، کوبا بهعنوان اولین کشور در حوزه آمریکای لاتین در زمینه بودجهگذاری در امر آموزش انتخاب شد. هنگامیکه دولت کمونیستی روی کار آمد برای بهبود سطح مدارس ابتدایی دولتی و بسط و توسعه مدارس در مقطع متوسطه و بالابردن سطح آموزش در روستاها و کاهش بیسوادی تلاش بسیاری کرد.
لازم به ذکر است که آموزش در مدارس دولتی در زمان جمهوری، کارایی آن چنان شایستهای نداشت، اما مدارس خصوصی محدویتهایی که مدارس دولتی با آن مواجه بودند را جبران میکردند. از طرف دیگر، بخش خصوصی قادر نبود مشکلات عدیدهای که بخش آموزش در رابطه با کشاورزان و روستاییان کوبایی با آن دست به گریبان بودند را حل کند، همچنین در دوران
۳۵۱
.d)
رد ۳۵۲
جمهوری تعدادی مراکز خاص به قصد آموزش دانشآموزان مقطع متوسطه که در مدارس شبانهروزی تحصیل میکردند، بوجود آمد. هدف این دورهها، آموزش محصلانی بود تا بتوانند در آینده بهعنوان نیروی متخصص جذب بازار کار شوند.
در ارتباط با دانشگاه هاوانا، این مرکز آموزشی در سال ۱۷۲۸ تأسیس شد. بیش از یک قرن تحت نظارت فرقه مذهبی دومنیکنها بود، اما در قرن نوزده این اختیار از آنها گرفته شد و نام دانشگاه نیز به دانشگاه هاوانا تغییر یافت.
بعد از انقلاب کوبا، دانشگاه هاوانا به صحنه درگیری موافقان و مخالفان انقلاب تبدیل شد. پس از اینکه دولت انقلابی با طرح پاکسازی دانشکدهها قدرت را در دانشگاه بهدست گرفت، درصدد برآمد تا کنترل تمام مؤسسات را در دست خود داشته باشد. بنابراین بر طرح مبارزه با بیسوادی تأکید ورزید. اگرچه مخالفان کاسترو، با نگاهی غرضورزانه این ایده را بیشتر به منظور نشر افکار کمونیستی در بین مردم میدانستند تا این که با هدف کاهش نرخ بیسوادی باشد.
با شروع جنگ موسوم به خلیج خوکها در سال ۱۹۶۱، نظام آموزش رسمی تقریبا برای یک سال متوقف شد. این دوره زمانی از طرف دولت بهنام «سال آموزش» نامگذاری شده بود، اگرچه تنها اقدام مهم دولت در این سال، ظاهرا در طرح مبارزه با بیسوادی خلاصه میشد، اما ثمره آن کنترل آموزش دولتی توسط حکومت بود. در همین سال فیدل کاسترو عملا سیاستهای کلیسا را ضد انقلاب عنوان کرده و فشار بر مدارس خصوصی تحت نظارت کلیسا
را تشدید و در صدد لغو امتیاز این نوع از مدارس برآمد. بهطوریکه در ماه می همان سال در میدان جمهوری، کاسترو اعلام کردکه تمام مدارس خصوصی ملی خواهند شد و همه معلمان خارجی از کشور اخراج خواهند شد.
از جمله اقدامات دیگری که دولت کمونیستی کوبا در زمینه آموزش و پرورش انجام داد بسیج نیرو جهت اعزام به مناطق روستایی و کشاورزی بود که همان طرح مدارس شبانهروزی بود. هدف اصلی از اجرای طرح مذکور این بود که دولت به خوبی واقف بود که وقتی دانشآموزان از محیط خانه و خانواده جدا شوند، به آسانی ایدههای جدیدی را که در مدارس اعمال شود، خواهند پذیرفت. از طرف دیگر آموزش ازاین راه امکان کار و تولید مجانی توسط دانشآموزان را بدون هیچگونه پرداخت اجرتی برای دولت فراهم میآورد. چیزی که به دنبال خود باعث افزایش موج بیکاری در بین کشاورزان گردید.
طرح اعطای بورس تحصیلی، تصمیم دیگری بود که بهوسیله آن دانشآموزانی که قصد ادامه تحصیل در مقطع بالاتر را داشتند میتوانستند از این مزایا برخوردار شده و هزینه تحصیل آنها توسط دولت پرداخته میشد، در عوض آنها نیز بایستی وفاداری خود را به ایده و منش کمونیستی حکومت نشان میدادند. (-Fornes Bon (avia, 2011, 420