روابط سیاسی اردن و ج.ا.ایران

از دانشنامه ملل

تبيين رويکرد و عملکرد نظام سياسي به انقلاب و جمهوري اسلامي ايران

پس از فروپاشى نظام پهلوى در ايران، حسين‌بن طلال با اينكه متحد سنّتى خود را در منطقه از دست داد، با ارسال پيامى در اول اسفند 1357/ 20 فوريه 1979 جمهورى اسلامى ايران را به رسميت شناخت و پيروزى انقلاب را تبريك گفت اما با شروع جنگ عراق با ايران، اردن اولين كشور عربى بود كه در 12 مهر 1359/ 14 اكتبر 1980 به حمايت از عراق برخاست. اين امر جمهورى اسلامى ايران را واداشت تا در 12 بهمن 1359/ اول فوريه 1981 مناسبات ديپلماتيك خود را با اردن قطع كند. (33)،(34)

ايران و اردن، از زمان حمايت بي دريغ ملک حسين، پادشاه اردن از صدام در زمان حمله عراق به ايران، روابط گرمي‌ نداشته اند. دوستي ديرينه ملک حسين با محمدرضا پهلوي، در پيش از بروز انقلاب اسلامي ‌در ايران نيز علت تاريخي اين موضوع بود. از سوي ديگر، مرزهاي طولاني اين کشور با اسرائيل، همچنان اردن را بر خلاف منابع انساني و بازار اقتصادي محدودش، يکي از کشورهايي نشان مي‌دهد که در محاسبات بين المللي ايران، داراي اهميت راهبردي ويژه اي است.

پس از درگذشت حسين و به تخت نشستن عبدالله دوم در عمان، وي همچنان سياست‌هاي خصمانه خود را عليه ايران و شيعيان ادامه داد. چنانچه در محافل غير رسمي‌ سياسي در ايران، از عبداله دوم به عنوان (سفياني) که از اسطوره‌هاي منفي تفکر شيعي است، ياد مي‌شود.

اردن و اسرائيل از 1967 روابط جديدي را بين خود تعريف کرده‌اند که مبتني بر تعادل نسبي در مرزهاست. در اين بين، ايران، هميشه با اردن بر سر اين موضوع، نگاه منفي رد و بدل کرده و يا سعي کرده تعاملات اين دو کشور را ناديده بگيرد.

در ناآرامي‌هاي سالهاي اخير اين کشور که به دليل نارضايتي مردم از حکومت مطلقه عبدالله و آزاديهاي مدني شکل گرفت، ايران با حمايت رسانه اي آشکار از مردم، سعي در تضعيف موضع دولت اين کشور داشت.هر چند به نظر مي‌رسد پس از هفته‌ها ناآرامي، عبدالله توانست بر مشکلات پيروز شود، ولي وضعيت شکننده اقتصادي در اين کشور، همواره خطر بي ثباتي سياسي را مانند شمشير دموکلس در بالاي سر حاکميت فعلي اردن، نگهداشته است.

تهران در دوره رياست جمهوري احمدي نژاد با دعوت رسمي ‌از پادشاه اردن، سعي کرد يخ روابط خود با عمان را بشکند. در اين بين، جناحهاي داخلي مخالف دولت، با ارائه انتقادهاي آشکاري از اين دعوت، مناسبات بين دو کشور را تحت تاثير معادلات داخلي قرار دادند. در اردن نيز، بسياري از تحليلگران، علاوه بر تاثير انقلابهاي اخير مردم عرب در کشورهاي مختلفي مانند تونس و مصر، رد پاي ايران را در تحولات روزهاي گذشته دنبال مي‌کنند. به همين دليل، انتقادهاي آنها از عبدالله براي بها دادن به روابطش با تهران، بالا گرفت.

تل آويو نيز مانند گذشته، با طرح مسايلي در سطوح نظامي ‌و امنيتي اين کشور، سعي داشت خطر نفوذ حزب الله در اردن را بزرگ‌نمايي کند تا از بسط و تعميق روابط تهران-عمان جلوگيري کند. در چنين شرايطي، ايران با دعوت از ملک عبدالله بهترين سياست را در پيش گرفت تا با پايان دادن به بازي اسرائيل در اين کشور، آرام آرام، حوزه نفوذ ديپلماتيک و معنوي خود را تا پشت دروازه‌هاي اسرائيل و حاشيه باختري رود اردن، پيش برد. بديهي است اسرائيل بيش از همه کشورها در منطقه، از اين مسئله ناراضي است و در صورت حضور ايران در اردن، آن را تهديد امنيتي خود در سطوح اول، مي‌بيند. (35)

در ميان سفرهاي مداوم و بسيار وزير امور خارجه اردن به پايتخت ها و کشورهاي مختلف، سفر او به تهران شايسته تامل است. اولا از اين لحاظ که سفر مقامي بلند پايه از اردن به جمهوري اسلامي اگر نگوييم نادر است اما کم اتفاق مي افتد. دوم از نظر زماني زيرا درست چند هفته پيش از امضاي توافق ايران و شش کشور قدرتمند بين المللي انجام شده است. اين توافق به بيش از سه دهه درگيري و تحريم اعمال شده عليه ايران پايان خواهد داد.

نيازي به گفتن نيست که اردن و ايران اختلافات عميقي در قبال اکثر مسائل منطقه و بحران هاي حل نشده آن دارند. در مورد لبنان، تهران محکم و قاطع از حزب الله و ائتلاف 8 مارس حمايت مي کند در حالي که اردن روابط پايداري با ديگر ائتلاف (14 مارس) و تمام جناح هاي آن دارد. در فلسطين ايران از دو جنبش حماس و جهاد اسلامي، اصطلاحا از گزينه مقاومت، حمايت کرده و مي کند در صورتي که اردن در پشت حکومت خودگردان، رئيس جمهور و متعاقبا گزينه مذاکرات ايستاده است. در ميان محورها و ائتلاف هاي منطقه اي، اردن با اشتياق عضو ائتلاف بزرگ عربي است که شامل عربستان سعودي، مصر، امارات متحد عربي و ديگران مي شود، در حالي که تهران رهبري محور مقاومت و ممانعت را برعهده دارد؛ اين محور دربردارنده سوريه، حزب الله و جريان ها و گروه هاي عراقي و عربي ديگر است.

اردن معمولا از خواسته کشور امارات در قضيه جزاير سه گانه مورد مناقشه با ايران پشتيباني مي کند. ديپلماسي اردن درخواست سنتي کشورهاي حاشيه خليج فارس را از ايران براي توقف دخالت هاي اين کشور در امور داخلي برخي کشورهاي عربي تاييد مي کند. در اين راستا اردن به شدت از نظام سياسي حاکم در بحرين حمايت مي کند در حالي که تهران با قدرت مسووليت حمايت از مخالفان بحريني را که اکثرشان شيعه هستند برعهده گرفته است. اردن همچنين از آنچه سياست هاي مداخله جويانه ايران مي نامد نگراني خود را پنهان نمي کند. اين کشور در برخورد با کشورهاي دور و نزديک جهان عرب و اسلام از ترکيب رهيافت هاي امنيتي و طايفه اي بهره مي گيرد که باعث مي شود روابط نه چندان گرمي ميان اردن و ايران برقرار باشد.

ايران پيوسته ايده ها و پيشنهادهايي براي توسعه روابط ميان دو کشور ارائه مي کند. عريب الرنتاوي در مقاله اي تحت عنوان تحول جديد در روابط اردن و ايران چيست؟ اظهار داشت که  چند سال پيش از يکي از مسوولان بلند پايه ايراني سخناني درباره توسعه و افزايش روابط دو جانبه در تمامي زمينه ها از انرژي گرفته تا گردشگري ديني و تجارت فيمابين شنيده است. اما اردن هميشه محتاطانه با اين پيشنهادات برخورد مي‌کند. اين احتياط در قبال طمع ورزي‌ها و جاه‌طلبي‌هايي است که احتمالا در پشت اين پيشنهادها پنهان مي باشد. همچنين اردن نگران است که اين مسئله پيامدهاي منفي بر روابط اين کشور با هم پيمانان عربي و غربي اش داشته باشد. (36)

اگر ايران از پيله انزوا و تحريم هاي بين المللي خارج شود. دلايل مختلفي در خصوص بهتر شدن روابط ديپلماتيک ايران و اردن مي توان برشمرد. اولين علت اين امر توافق هسته اي است که در صورت بازگشت به برجام [یا شبه برجام] ممکن است همه معادلات قدرت و نفوذ در منطقه را به هم بزند، توافقي که برآيند آن رفع محاصره اقتصادي آمريکا و اروپا برضد ايران و به رسميت شناختن اين کشور به عنوان قدرت منطقه اي خواهد بود. به اين معنا که ايران ممکن است از فهرست سياه آمريکا خارج شود و در آن صورت چرا بايد در فهرست سياه اردن باقي بماند؟

دومين علت در اين خصوص حضور نيروهاي ايراني (سپاه پاسداران) در نزديکي مرزهاي اردن و سوريه است که موازي با جولان اشغالي است. تسلط ارتش سوريه و نيروهاي سپاه پاسداران با حمايت يگان هاي حزب الله لبنان بر اين مناطق به نفع اردن است. البته، دولت اردن مدعي عکس اين امر است. به طور خلاصه مي توان گفت که ايران و متحدانش به لحاظ سياسي و نظامي همسايه اردن شده اند.

سومين علت اين است که اردن اکنون به دنبال گزينه هاي جايگزين در سياست خارجي اش و توسعه چشم اندازهاي همکاري اقتصادي و سياسي براي رويارويي با بحران مالي و اقتصادي شديدي است. اردن با کسري بودجه سالانه يک ميليارد دلاري مواجه است و بدهي نزديک به سي ميليارد دلار دارد، به ويژه اينکه اردن اکنون شاهد سرازير شدن کمک هاي ميلياردي کشورهاي عربي حوزه خليج فارس به مصر است، اما پشيزي از اين کشورها به آن نمي رسد.

راهبرد اردن در بيشتر مواقع، مبتني بر واقع گرايي و انعطاف پذيري است که در جهت ثبات و امنيت آن باشد. بي گمان، تصميم گيرندگان اردن دريافته اند که معادلات قدرت در منطقه و ائتلاف ها و اتحادهاي موجود به سرعت در حال تغيير است. از اين رو، پيش از آنکه دير شود براي ايجاد جاي پا براي خود تلاش مي‌کند. لغو تحريم هاي ايران سبب خواهد شد که اين کشور بازاري براي توليدات اردن شود. بنابراين به نظر مي رسد که رويکرد اردن نيز سياست نزديکي بيشتر باشد و اين چيزي است که مبتني بر عقل و منطق است. (37) ، (38)

اکنون اردن در تلاش براي دادن پاسخ متناسب به پيش قدم شدن ايران (سفرهاي پيشين مسوولان بلند پايه ايران به اردن) تنها خواهان شناخت دقيق چهره جديد اين کشور در مرحله بعد از بسته شدن پرونده هسته اي است.

اردن در تلاش براي رسيدن به اين امر از صفر شروع نمي کند بلکه بر پايه روابط مستمر با اين کشور اقدام مي کند، روابط سياسي ميان اين دو قطع نشده است. با وجود اين که در توصيف روابط دو کشور معمولا گفته مي شود اين روابط ضعيف است اما به هر حال همين اندازه رابطه براي شکل گيري مرحله جديد در روابط دو جانبه کافي است. در گذشته مسوولان اردني بلند پايه به مناسبت هاي منطقه اي و بين المللي به تهران سفر کرده اند و چه بسا برداشت اردن از مرحله پس از بازگشت به برجام [یا شبه برجام] بر اين است که ايران سرگرم تجارت با غرب و نه گشودن جبهه هاي ديگر و آغاز درگيري هاي جديد و يا فراهم کردن زمينه براي صدور انقلاب با هر نام و يا نشاني خواهد بود. در صورتي که اين تحول رخ دهد احتمالا فرصت براي دستيابي به پيشرفت در ماهيت و سطح روابط دو جانبه فراهم مي شود.

اردن با ايران در بسياري از موضوعات منطقه اي هم از نظر مثبت و هم منفي درگير است. با توجه به تمايل کشورهاي تصميم گيرنده در سطح بين الملل براي شرکت دادن ايران در تلاش هاي به کار گرفته شده شان به منظور حل و فصل بسياري از بحران ها حتي اگر ايران نيروي محرکه در اين جريان نيست، حداقل بايد از اين نظر که خود بخشي از مشکل است بخشي از راه حل نيز باشد. اردن منافع بسياري در حل بسياري از بحران‌هاي منطقه دارد و ايران خود را در جنگ عليه تروريسم جريان يافته از هر سو مانند غرب در سنگري واحد مي بيند. (39)

گرچه در مجموع نگاه اردن به ايران پس از انقلاب  نگاهي منفي بوده است و کمترين ارتباط ميان اين دو طرف برقرار بوده است و اين که اساسا نظام در اردن، يک نظام امنيتي است و نگاهش هم عمدتا با حساسيت هاي اسرائيلي است وبه دليل همين نگاه نتوانسته هيچ گاه با ايران رابطه ي مثبتي برقرار کند، (40) اما فرصت براي توسعه روابط دو جانبه ميان دو کشور وجود دارد و در صورت رفع نگراني هاي امنيتي و دغدغه هاي مذهبي در جهت دستيابي به منافع مشترک به ويژه در زمينه هاي اقتصادي، سرمايه گذاري، تجاري و گردشگري به اين دو کمک مي کند. بدين ترتيب، روابط دو کشور دوباره از سرگرفته مي شود و احتمالا در مسير منافع شديدا مشترک ادامه خواهد يافت. (41)