مفهوم قدرت نرم از دیدگاه رهبران معاصر چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۰۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == '''مفهوم و گستره­ی«قدرت نرم» از دیدگاه رهبران معاصر چین''' == از دهه­ی1950 تا میانه­ی دهه­ی1970که به عصر مائو معروف است، امنیت بین المللی چین در­گیر دو موضوع اساسی بود: نخست اختلافات میان دو بلوک شرق و غرب و دوم اختلاف میان چین و اتحاد جماهیر شوروی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مفهوم و گستره­ی«قدرت نرم» از دیدگاه رهبران معاصر چین

از دهه­ی1950 تا میانه­ی دهه­ی1970که به عصر مائو معروف است، امنیت بین المللی چین در­گیر دو موضوع اساسی بود: نخست اختلافات میان دو بلوک شرق و غرب و دوم اختلاف میان چین و اتحاد جماهیر شوروی، هم به صورت اختلافات سرزمینی در مناطق مرزی و هم به صورت رقابت برای هژمونی، به ویژه برای به دست آوردن رهبری جنبش جهانی کمونیست بین المللی و کشورهای درحال توسعه. پس از سال1978، تغییرات عمده­ای در سیاست چین رخ داد که همان اجرای اصلاحات و کاهش تنش­ها و حفظ محیط صلح آمیز فضای بین المللی توسط چند نسل از رهبران این کشور است که در نتیجه­ی آن، کشور چین طی سه دهه،­ به یک قدرت بزرگ اقتصادی، صنعتی و مدرن جهان تبدیل شد.

از نظر چینی­ها، قدرت نرم هنوز ابزاری برای دفاع از وجهه­ی این کشور در عرصه­ی بین المللی شامل تصویر سازی بهتر از چین در جهان خارج، تصحیح تصورهای نادرست خارجی­ها نسبت به چین و مقابله با ورود فرهنگ و ارزش­های غربی به چین به شمار می­رود. لذا، رهبران این کشور معتقدند برای دستیابی به جایگاه رهبری جهان سوم 3راه را پیش رو دارند: 1-تبلیغ موفقیت­های چشمگیر مدل توسعه­ی چین به عنوان دستاوردی بهتر از آن­چه که آمریکا ارایه می­کند. 2-در گیر شدن در«دیپلماسی اقتصادی» از طریق ارایه­ی کمک­های مالی، سرمایه گذاری و ابزارهای دیگر. 3-ترسیم تصویری معقول، صلح دوست، مسئولیت پذیر و غیر توسعه طلبانه از چین برای فایق آمدن به هراس ایجاد شده از خیز یک قدرت جدید در آسیا.

براساس اسناد و مدارک موجود، چین از دهه­ی1990میلادی، با پی بردن به اهمیت قدرت نرم، از همان زمان مشغول مطالعه و یافتن راه­هایی برای افزایش قدرت نرم خود بر آمده و تصمیم گیران و رهبران فکری کشور برای توسعه­ی آن اهمیت بسیاری قایل شدند. از آن­جا که این کشور خود درحال گذر و انتقال گستره­ی سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی است، هنوز از نظر دیپلماتیک در برابر غرب ارزش­های سیاسی کم­تری برای استفاده از آن به عنوان قدرت نرم دارد، ولی به حق خود را مدعی مهد فرهنگ و تمدن، هنر و صنایع دستی، ادبیات و موسیقی، طب سنتی و گیاهان دارویی، و ورزش­های رزمی و فِنگ شویی[1] که هرکدام ابزار مناسبی برای توسعه­ی قدرت نرم هستند، می­داند. در این مدت، نویسندگان و پژوهشگران چینی در آثار خود مرتب به واژه­هایی هم­چون دیوار بزرگ، اپرای پکن، خرس پاندا، ورزش­های رزمی، طب و داروهای سنتی، قهرمانان ورزشی مانند یائو مینگ[2]و هنرپیشه­ی مشهور جانگ زی ای[3]به عنوان نماد قدرت نرم این کشور اشاره می­کردند، در حالی که رهبران سیاسی در مقابل شعارهای سیاسی و ارزش­های فرهنگی غرب مانند دموکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، بیشتر روی شعارها و ارزش­هایی هم­چون«توسعه­ی صلح آمیز چین»، «جهان هماهنگ»، «چند جانبه گرایی»، «شریک با مسئولیت»، « ارزش­های خانوادگی» و «هماهنگی» تأکید می­کنند. سیاست­مداران معتقدند کلید واقعی قدرت نرم در تقویت تولیدات فرهنگی و توسعه­ی رد پای فرهنگی در جهان نهفته است. هوجین تائو رییس جمهور چین، طی مقاله­ای که در نخستین شماره­ی مجله­ی چیوشی[4](به دنبال حقیقت) در سال2012 منتشر شد، می­نویسد:«قدرت فرهنگی پایه و اساس قدرت نرم چین و تقویت توان رقابتی آن در عرصه­ی بین المللی است. » (Lu Lu ,2012)  و چَی وو[5]وزیر فرهنگ این کشور نیز گفته:«چین بایستی از فرهنگ به عنوان بستر دیپلماتیک جهت ارتقای جایگاه و بهبود تصویر خود در جهان و طرح قدرت نرم استفاده کند. »(  ( Idb شکی نیست که چین با توسعه و رشد فوق العاده­ی اقتصادی خود در سه دهه­ی گذشته چشم جهانیان را خیره کرده است، ولی رهبران سیاسی این کشور بر این باورند که این به تنهایی کافی نیست. لذا، در صدد ارایه­ی تصویری بهتر از این کشور در عرصه­ی جهانی از طریق فرهنگ هستند. به همین سبب، برای توسعه­ی هرچه بیشتر عناصر قابل طرح از فرهنگ سنتی چین تلاش می­کنند.

در سال2004، لایحه­ای تحت عنوان«توسعه و گسترش علوم فلسفی و اجتماعی چین» به کنگره­ی خلق پیشنهاد شد. در ماه ژوئیه­ی سال2007میلادی، کمیته­ی مرکزی کنگره­ی خلق چین نشست ویژه­ای تحت عنوان«بازسازی فرهنگ به عنوان اصلی­ترین عامل برای تقویت قدرت نرم» برگزار نمود. پس از برگزاری اجلاس هفدهم حزب کمونیست چین در سال2007 بود که سازمان­ها، نهادها، محققان و مؤسسات علمی و پژوهشی و رسانه­های مختلف چین موظف شدند در خصوص ضرورت پرداختن به قدرت نرم چین و چگونگی افزایش توان کشور در این زمینه تلاش نموده و قلمفرسایی کنند. در مراکز علمی و دانشگاهی نیز کنفرانس­های متعددی برای تبیین موضوع و ایجاد ادبیات مربوطه در میان پژوهشگران برگزار و بین سال­های2000تا 2007 بیش از 1200مقاله­ی علمی در این خصوص تألیف و در مطبوعات و رسانه­های مختلف منتشر گردید. در این نوشته­ها بر این موضوع تأکیذ می­شد که در جهان امروز، فرهنگ با اقتصاد و سیاست در هم تنیده شده و نشان می­دهد که فرهنگ از موقعیت و نقش برجسته­ای در رقابت برای رسیدن به یک قدرت جامع ملی برخوردار است.

(Li Mingjiang,2008)

3هدف عمده­ی دیپلماسی عمومی چین عبارتند از: 1-چین می­خواهد به عنوان کشوری که تلاش می­کند با ایجاد جامعه­ای هماهنگ برای مردمش زندگی بهتری فراهم سازد در جهان مطرح شود. 2-چین مایل است خود را به عنوان کشوری با ثبات، قابل اعتماد، و شریک تجاری مسئول و قدرت اقتصادی در حال خیزشی که نباید از او هراس داشت جلوه دهد. 3-چین می­خواهد به عنوان تمدنی باستانی ولی دارای فرهنگی با طراوت و پویا مورد احترام واقع شود. و«خیزش صلح آمیز» چین بر حول محور چهار اصل می­چرخد: 1-چندجانبه­گرایی مؤثر با محوریت سازمان ملل متحد. 2-توسعه­ی نظام امنیتی مشترک. 3-موفقیت و پیشرفت برای همه از طریق همکاری­های سودمند متقابل. 4-تحمل یکدیگر و گسترش گفتگو میان تمدن­های مختلف.

(Ingrid D’Hoogne, 2007: 2)


[1] - Fengshui.

[2] - Yao Ming.بسکتبالیست معروف چینی که در آمریکا بازی می کند

[3] - Zhang Ziyi.

[4] - Qiu Shi.

[5] - Cai Wu.