مفهوم قدرت نرم از دیدگاه رهبران معاصر چین

از دانشنامه ملل

از دهه‌ی ۱۹۵۰ تا میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰، که به عصر مائو معروف است، امنیت بین‌المللی چین درگیر دو موضوع اساسی بود: نخست اختلافات میان دو بلوک شرق و غرب و دوم اختلاف میان چین و اتحاد جماهیر شوروی، هم به صورت اختلافات سرزمینی در مناطق مرزی و هم به صورت رقابت برای هژمونی، به ویژه برای به دست آوردن رهبری جنبش جهانی کمونیست بین المللی و کشورهای درحال توسعه. پس از سال ۱۹۷۸، تغییرات عمده‌ای در سیاست چین رخ داد که همان اجرای اصلاحات و کاهش تنش‌ها و حفظ محیط صلح‌آمیز فضای بین‌المللی توسط چند نسل از رهبران این کشور است که در نتیجه‌ی آن، کشور چین طی سه دهه به یک قدرت بزرگ اقتصادی، صنعتی و مدرن جهان تبدیل شد.

از نظر چینی‌ها، قدرت نرم هنوز ابزاری برای دفاع از وجهه‌ی این کشور در عرصه‌ی بین‌المللی شامل تصویرسازی بهتر از چین در جهان خارج، تصحیح تصورهای نادرست خارجی‌ها نسبت به چین و مقابله با ورود فرهنگ و ارزش‌های غربی به چین به شمار می‌رود. لذا، رهبران این کشور معتقدند برای دستیابی به جایگاه رهبری جهان، ۳ راه را پیش رو دارند:

۱- تبلیغ موفقیت‌های چشمگیر مدل توسعه‌ی چین به عنوان دستاوردی بهتر از آنچه که آمریکا ارایه می‌کند.

۲- درگیر شدن در «دیپلماسی اقتصادی» از طریق ارایه‌ی کمک‌های مالی، سرمایه‌گذاری و ابزارهای دیگر.

۳- ترسیم تصویری معقول، صلح‌دوست، مسئولیت‌پذیر و غیر توسعه‌طلبانه از چین برای فایق‌آمدن به هراس ایجاد شده از خیز یک قدرت جدید در آسیا.

براساس اسناد و مدارک موجود، چین از دهه 1990 میلادی، با پی بردن به اهمیت قدرت نرم، از همان زمان مشغول مطالعه و یافتن راه‌هایی برای افزایش قدرت نرم خود بر آمده و تصمیم‌گیران و رهبران فکری کشور برای توسعه‌ی آن اهمیت بسیاری قایل شدند. از آن‌جا که این کشور خود درحال گذر و انتقال گستره‌ی سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی است، هنوز از نظر دیپلماتیک در برابر غرب ارزش‌های سیاسی کم‌تری برای استفاده از آن به عنوان قدرت نرم دارد، ولی به حق خود را مدعی مهد فرهنگ و تمدن، هنر و صنایع دستی، ادبیات و موسیقی، طب سنتی و گیاهان دارویی، و ورزش‌های رزمی و فنگ شویی (Fengshui) که هرکدام ابزار مناسبی برای توسعه‌ی قدرت نرم هستند، می‌داند.

در این مدت، نویسندگان و پژوهشگران چینی در آثار خود مرتب به واژه‌هایی هم‌چون دیوار بزرگ، اپرای پکن، خرس پاندا، ورزش‌های رزمی، طب و داروهای سنتی، قهرمانان ورزشی مانند یائو مینگ (Yao Ming. بسکتبالیست معروف چینی که در آمریکا بازی می‌کند) و هنرپیشه‌ی مشهور جانگ زی ای (Zhang Ziyi) به عنوان نماد قدرت نرم این کشور اشاره می‌کردند، در حالی که رهبران سیاسی در مقابل شعارهای سیاسی و ارزش‌های فرهنگی غرب مانند دموکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، بیشتر روی شعارها و ارزش‌هایی هم‌چون «توسعه‌ی صلح‌آمیز چین»، «جهان هماهنگ»، «چندجانبه‌گرایی»، «شریک با مسئولیت»، «ارزش‌های خانوادگی» و «هماهنگی» تأکید می‌کنند. سیاست‌مداران معتقدند کلید واقعی قدرت نرم در تقویت تولیدات فرهنگی و توسعه‌ی ردپای فرهنگی در جهان نهفته است. هوجین تائو رییس جمهور چین، طی مقاله‌ای که در نخستین شماره‌ی مجله‌ی چیوشی (Qiu Shi) (به دنبال حقیقت) در سال 2012 منتشر شد، می‌نویسد:

«قدرت فرهنگی پایه و اساس قدرت نرم چین و تقویت توان رقابتی آن در عرصه‌ی بین‌المللی است.»[۱]

و چی وو (Cai Wu) وزیر فرهنگ این کشور نیز گفته:

«چین بایستی از فرهنگ به عنوان بستر دیپلماتیک جهت ارتقای جایگاه و بهبود تصویر خود در جهان و طرح قدرت نرم استفاده کند.» [۱]

شکی نیست که چین با توسعه و رشد فوق‌العاده‌ی اقتصادی خود در سه دهه‌ی گذشته چشم جهانیان را خیره کرده است، ولی رهبران سیاسی این کشور بر این باورند که این به تنهایی کافی نیست. لذا، در صدد ارائه‌ی تصویری بهتر از این کشور در عرصه‌ی جهانی از طریق فرهنگ هستند. به همین سبب، برای توسعه‌ی هرچه بیشتر عناصر قابل طرح از فرهنگ سنتی چین (←فرهنگ چینی)تلاش می‌کنند.

در سال 2004، لایحه‌ای تحت عنوان «توسعه و گسترش علوم فلسفی و اجتماعی چین» به کنگره‌ی خلق پیشنهاد شد. در ماه ژوئیه‌ی سال 2007 میلادی، کمیته‌ی مرکزی کنگره‌ی خلق چین نشست ویژه‌ای تحت عنوان «بازسازی فرهنگ به عنوان اصلی‌ترین عامل برای تقویت قدرت نرم» برگزار نمود. پس از برگزاری اجلاس هفدهم حزب کمونیست چین در سال 2007 بود که سازمان‌ها، نهادها، محققان و مؤسسات علمی و پژوهشی و رسانه‌های مختلف چین موظف شدند در خصوص ضرورت پرداختن به قدرت نرم چین و چگونگی افزایش توان کشور در این زمینه تلاش نموده و قلم فرسایی کنند. در مراکز علمی و دانشگاهی نیز کنفرانس‌های متعددی برای تبیین موضوع و ایجاد ادبیات مربوطه در میان پژوهشگران برگزار و بین سال‌های 2000 تا 2007 بیش از 1200 مقاله‌ی علمی در این خصوص تألیف و در مطبوعات و رسانه‌های مختلف منتشر گردید. در این نوشته‌ها بر این موضوع تأکید می‌شد که در جهان امروز، فرهنگ با اقتصاد و سیاست در هم تنیده شده و نشان می‌دهد که فرهنگ از موقعیت و نقش برجسته‌ای در رقابت برای رسیدن به یک قدرت جامع ملی برخوردار است[۲].

3هدف عمده‌­ی دیپلماسی عمومی چین عبارتند از:

1-چین می­ خواهد به عنوان کشوری که تلاش می­ کند با ایجاد جامعه­‌ای هماهنگ برای مردمش زندگی بهتری فراهم سازد در جهان مطرح شود.

2-چین مایل است خود را به عنوان کشوری با ثبات، قابل اعتماد، و شریک تجاری مسئول و قدرت اقتصادی در حال خیزشی که نباید از او هراس داشت جلوه دهد.

3-چین می­خواهد به عنوان تمدنی باستانی ولی دارای فرهنگی با طراوت و پویا مورد احترام واقع شود.

و«خیزش صلح آمیز» چین بر حول محور چهار اصل می­ چرخد: 1-چندجانبه‌­گرایی مؤثر با محوریت سازمان ملل متحد. 2-توسعه‌­ی نظام امنیتی مشترک. 3-موفقیت و پیشرفت برای همه از طریق همکاری‌­های سودمند متقابل. 4-تحمل یکدیگر و گسترش گفتگو میان تمدن‌­های مختلف[۳][۴].

نیز نگاه کنید به

قدرت نرم اژدهای زرد؛ مفهوم قدرت نرم در ادبیات کلاسیک چین؛ رسانه های چین؛ فرهنگ چینی؛ تاریخ و تمدن چین

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Lu Lu. (2012).Message and the Medium. China Daily. Apr. 4
  2. Li Mingjiang. , 2011,China Debates Soft Power. Rajaratnam School of International Studies. Nanyang Technological University.
  3. Ingrid D’Hoogne(2007).The Rise of China’s Public iplomacyNetherland Institute of International Relations. Clingendale Diplomacy Papers
  4. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2،ص.531-535.