موسیقی در سودان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

  موسيقي

در سودان نیز، همانند بیشتر کشورهای آفریقایی موسیقی از نقش و جایگاهی ویژه برخوردار است. در بیشتر برنامه‌های سنّتی، ملّی و مذهبی آفریقا از ‌ این هنر، بهره‌برداری می‌شود. از ‌ این‌رو، ابراز علاقه شدید آفریقائیان به موسیقی، در اکثر جوامع‌ این قارّه، کاملاً آشکار است. به‌عنوان مثال یکی از رفتارهای ساکنان آفریقا که توجّه هر گردشگری را، جلب می‌کند آن است که ،ریقا که تآفریقا فروشنده‌ای دوره‌گرد را می‌بیند که کالای خود را داخل یک سینی بزرگ چیده و بر سر نهاده است و در رهگذر خویش، وقتی صدای موسیقی را می‌شنود، بی‌اختیار مدّتی نسبتاً طولانی می‌ایستد و به موسیقی گوش فرا می‌دهد؛ بی‌آنکه بار سنگینی را که بر سر دارد، زمین نهد.

با عنایت به علاقه‌مندی آفریقائیان به موسیقی، صوفیانِ سودان هم، در اغلبِ برنامه‌های خود به‌ویژه مراسم ‌آئینی طریقت‌های خویش از ‌ این هنر، بهره می‌گیرند. از سوی دیگر، طریقت‌های صوفیه، تقریباً در سراسرِ سودان حضور گسترده و فعّالانه دارند. به همین دلیل، در موسیقی ‌ این کشور، از نظر مضمون و محتوا، بیشتر به موضوعات اسلامی‌ پرداخته می‌شود. به‌طوری‌که امروزه بیشترین کاربرد موسیقی سنّتی سرزمین، برای اجرای سرودها، مدیحه‌ها، اوراد[1] و اذکار در حلقه‌های ذکر، مجالس عمومی‌و مناسبت‌های دینی مانند مولود النّبی(ص)، مناسبت‌های ملّی مثل جشن‌های استقلال و برنامه‌های اجتماعی و خانوادگی مانند جشن‌های عروسی است (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم).

موسیقی سنّتی سود آنکه در حقیقت ‌ترکیبی از موسیقی منطقه «نوبه»[2]و موسیقی‌های بومی‌آفریقایی است، از نظر آهنگ‌ها و نغمه‌ها، بیشتر پنج ضربی است. به‌عنوان مثال عبدالکریم الکابلی، یکی از خوانندگان مشهور سودان، قصیده‌ای از ابوفراس الحمدانی را به نام «أراک عصی الدمع»، براساس موسیقی پنج ضربی اجرا کرده است.

با گذشت زمان، موسیقی سودان، از موسیقی کشورهای مختلف مانند چین، اسکاتلند، پورتوریکو، موریتانی، مراکش، اتیوپی، اریتره و سومالی، اثرپذیری‌هایی داشته است. درگذشته، برای اجرای موسیقی سودانی، فقط سازهای کوبه‌ای استفاده می‌شد و شرکت‌کنندگان نیز، با کف زدن، خوانندگان و نوازندگان را همراهی می‌کردند. امّا، به مرور زمان و به تدریج سازهای سیمی ‌و زهی مانند تنبور، تار، سه تار و گیتار هم، به عرصه‌های موسیقی ‌ این کشور راه یافته‌‌اند.

در سال 1940م. (1319هـ.ش) حکومت دوگانه مصر و انگلیس، رادیو اُم دُرمان را با هدف تبلیغات بر ضدّ نیروهای متّحدین در شمال و شرق آفریقا، تأسیس کرد و از آن زمان، برای نخستین بار در سودان، دولت هم به موسیقی اهتمام ورزید و به آن جنبه‌ای رسمی‌ و دولتی بخشید. در نتیجه، اثرپذیری از موسیقی‌های کشورهای دیگر، افزایش یافت و برخی از موسیقیدانان سودانی، به اجرای قطعاتی براساس موسیقی‌های ‌ این کشورها پرداختند. مثلاً سیّد خلیفه، «مامبوی سودانی» را با بهره‌گیری از سبک موسیقی برزیل اجرا کرد. برخی از هنرمندان سودانی نیز، به سوی موسیقی‌های «راک»، «پاپ» و «جاز» گرایش یافتند.

با تأسیس دانشسرای موسیقی و تئاتر، در سال 1969م. (1348هـ.ش) ـ که در سال 1998م. (1377) به یک دانشکده در دانشگاه علوم و فناوری سودان، تبدیل شد ـ آموزش موسیقی کشور، جنبه دانشگاهی گرفت و استادانی از کشورهای دیگر مانند ‌ایتالیا و کره شمالی، برای تدریس‌  این رشته هنری دعوت شدند.

هرساله در ماه اکتبر (مهر ـ آبان)، جشنواره بین‌المللی موسیقی در شهر خارطوم برگزار می‌شود. گروه‌های موسیقی از کشورهای مختلف مانند چین، موریتانی، هلند و سوئیس، جشنواره شرکت می‌کنند (2013 ,web.archive.org/web/20080313144427).

و (2013 ,www.uwgb.edu/ogradyt/world/japan.htm).

زكي مبارك در كتاب «التّصوّف في‌الأدب و الأخلاق» نوشته است: «درميان اهل ادب و اخلاق، تنها صوفيان در نواختن موسيقي چيره‌اند و با نگاهي فلسفي به موسيقي، آن را در مسائل اخلاقي وارد كرده و شعر‌خواني در مجالس عمومي خود را بخشي از آداب آن به‌شمار آورد‌ه‌اند.»

وی بر ‌ این باور است که در سودان، موسيقي صوفيانه، داراي دو كاركرد است: در حلقه‌هاي ذكر، بهره‌گيري از موسيقي بيشتر جنبه سرگرمي دارد ولي در صحنه‌هاي مبارزاتي، همين موسيقي داراي كاركرد حماسي است. به هر حال موسيقي يكي از ابزارهاي موفّق برای گسترش ‌انديشه‌هاي صوفيانه در سودان بوده است.

امروزه در اکثر اماکن عمومی‌  این کشور، اعم از فروشگاه‌ها، رستوران‌ها، فرودگاه‌ها، پایانه‌های مسافربری و وسایل نقلیه عمومی ‌مانند تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها، انواع ذكرها و مديحه‌ها، همراه با موسیقی سودانی ‌شنيده می‌شود. مضافاً ‌اينكه يك فرستنده راديويي به‌طور شبانه‌روزي، به پخش ذكر و مدح پيامبر اكرم(ص) اختصاص دارد و ديگر شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني هم در بخش عمده‌اي از برنامه‌هاي خود به ذكرها و مديحه‌ها مي‌پردازند.

به‌طور کلی، بیشتر هنرمندان عرصه موسیقی در سودان، برای حفظ اصالت و رسالت‌  این رشته هنری در کشور خود تلاش کرده‌‌اند. به‌طوری‌که در موسیقی حماسی و انقلابی‌ این سرزمین نیز، توجّه ویژه هنرمندان به ارزش‌های اسلامی‌و انسانی، آشکار است. به‌عنوان مثال، سرود ملّی سودان، که براساس سروده‌ای از «سیّد احمد محمّد صالح» ساخته شده، با‌  این بیت آغاز می‌شود:

             نحن جند الله جند الوطن                         إن دعا داعي الفداء لن نخــن

(2013 ,nationalanthems.info/sd.htm)

ترجمه:

ما لشگریان خدا و سربازان وطن هستیم که هنگام نیاز به‌ ایثار و جانبازی، هرگز خیانت نمی‌کنیم.

         شاعر در مصراع نخست، عبارت «نحن جند الله» به معنی«ما لشگریان خداییم» را آورده و در ادامه، میهن دوستی، ‌ایثار و جانبازی در وطن را ستوده است.

سرود «أصبح الصّبح»، نمونه‌ای از موسیقی حماسی و متعهّد

نمونه‌ای دیگر از شعر و موسیقی حماسی و متعهّد سودان، سرود «أصبح الصّبح» است. سرودی که بعد از استقلال سودان، براساس شعری از شاعرِ نام آشنای معاصر ‌ این کشور، محمّد مفتاح الفیتوری (2015ـ1936م. 1394ـ1315هـ..ش) ساخته شده و صدای استاد محمّد وردی، خواننده مشهور سودانی، آن را به خاطره‌ای جاودانه در خاطرات تاریخی مردم سودان تبدیل کرده است. در‌ اینجا، متن کامل ‌ این سرود، به همراه‌ ترجمه آن، ارائه می‌شود:

متن عربی سرود « أصبَحَ الصُّبح»

أصبح الصّبح

فلا السّجن ولا السَّجّان باقي

واذا الفجر جناحان يرِفّان عليك

واذا الحزن الذي كحّل تلك المآقي

والذي شَدَّ وثاقاً لِوثاق

والّذی بَعثَرَنا في كل وادي

فَرحةٌ نابعةٌ مِن كُلِّ قلبٍ يا بلادي

أصبح الصّبح

و‌ها نحن مع النّور التقينا

التقى جيل البطولات

بجيل التّضحيات

التقى كل شهيد

قهر الظّلم ومات

بشهيد لم يزل يبذر في الأرض

بذور الذّكريات

أبداً ما هُنتَ يا سوداننا يوماً علينا

بالّذي اصبح شمسا في يدينا

و غناءً عاطرا تعدو به الريح

فتختال الهوينى

من كل قلب يا بلادي

فرحة نابعة من كل قلب يا بلادي

(2013 ,sm3na.com/audio/175d2d6cf49c)

ترجمه سرود « أصبح الصّبح» (صبح پیروزی دمیده)

به یُمن صبح پیروزی دگر زندان و زندانبان نمانده

در‌ این‌ایام، پیروزی، به سانِ یک پرنده،

به سوی سرزمینم  پر گشوده

همه غم‌های مردم رخت بربسته،

از‌  این‌رو هر کسی دلشاد گشته

برای آرزوهایش، کمر بسته،

به دیگر مردمان دل بسته، پیوسته

به گُلبانگی تو را «ای میهنم» خوانده

نوای سربلندیِ تو سرداده

سرود سرفرازی‌ات سروده

که‌  اینک صبح پیروزی دمیده،

همه با هم به سوی روشنایی پر کشیده

و نسل قهرمان ما به جانبازان رسیده

به یاد شهیدآنکه در خون تپیدند

ز پیکار پیوسته با ظالمان، روی آسودگی را ندیدند

و لیکن به‌ ایثارشان، مردمان را رهاندند

و عطرِ شهادت سرزمین گستراندند

از ‌ این‌رو، به هر سو، زآنان یکی یادمان است

ز یاد شهیدان دل مردمان شادمان است

از آن روزی که سودان همچو خورشیدی درخشیده

نسیم عشق و امّیدش فضا را عطر بخشیده

به سانِ  گوهری پر ارج در دستانِ ما مانده

از ‌ این‌رو هر کسی دلشاد گشته

برای آرزوهایش، کمر بسته،

به دیگر مردمان دل بسته، پیوسته

به گُلبانگی تو را «ای میهنم» خوانده

نوای سربلندیِ تو سرداده،

سرود سرفرازی‌ات سروده


«لو بهمسة» نمونه‌ای از‌ترانه‌های عاشقانه

برای آشنایی خوانندگان گرامی ‌با انواع موسیقی سودانی، متن عربی و‌ترجمه فارسیِ یکی از ‌ترانه‌های عاشقانه ‌ این سرزمین به نام «لو بهمسة» به معني «كاش با نجوا به من مهري بورزي» قسمت آورده شده است.

این ترانه يكي از قطعات ماندگار در تاريخ موسيقي سنّتي سودان، به‌شمار می‌رود شعر ‌آن را اسماعيل حسن، شاعر معاصر سودان سروده و خواننده نام آشناي ‌اين كشور«محمّد وردي» آن را همراه با موسيقي سنّتي و اصيل سوداني، اجراء كرده است.

ترانه «لو بهمسة»، به دلایل زیر، اهمیتی خاص یافته و برای مردم سودان بسیار خاطره انگیز است:

نخست آنکه ‌ترانه یادشده، همراه با موسيقي سنّتي و اصيل سوداني، با صدای خواننده‌ای اجرا شده که از شهرتی عام برخوردار است و مردم سودان هم با توجّه به علاقه‌ای که به او آثارش دارند برایش احترامی ‌ویژه قائل هستند.

محمّد عثمان وردي، متولّد 19 ژوئيه 1932م. ( 29/4/1311هـ.ش.) خواننده و موسيقيدان نام آشنای سوداني است که سبك و آلات موسيقي نوبه‌اي (موسيقي مناطق شمالي سودان) را در عرصه هنري ‌اين كشور، عرضه كرده است. وي سرودها و ‌ترانه‌هاي متنوّع و متعدّدي را، با موضوعات گوناگون احساسي، عاطفي، ملّي، انقلابي و ميراث معنوي نوبه‌اي،  به زبان‌هاي عربي و نوبه‌اي، اجراء كرده است.

نظر به ‌اينكه محمّد وردي، تسلّط كامل به موسيقي سودان داشت وگنجينه و اسطوره ماندگار هنري در‌اين سرزمين به‌شمارمي‌آمد، دانشگاه خارطوم، در سال 2005م. (1384هـ.ش.) به پاس شصت سال فعّاليّت هنري و اجراي بيش از سيصد سرود و‌ترانه، دكتراي افتخاري به وي اعطاء کرد. محمّد وردي در تاريخ 18 فوريه 2012م. (30 بهمن 1390هـ.ش.)، چشم از جهان فروبست.

بي‌شك، وردي، مردي است كه سال‌ها، بر قلّه بلند موسيقي سودان ‌ايستاده است و مردمان همه مناطق سودان، اعم از شمال، جنوب، غرب، شرق و مركز ‌اين كشور، هنر او را ارج می‌نهند و به ‌ترانه‌هايش عشق مي‌ورزند.

اسحاق الحلنقي، يكي از شاعران نام آشنا و معاصر سوداني، كه از دوستان محمّد وردي بوده، در رثاي او مرثيه‌اي سروده كه‌ترجمه برخي از ابيات آن چنین، آمده است:

«اي وردي! كاش به سان لنگرگاهي

در ‌اين درياي پرتلاطم زمانه مي‌ماندي

چگونه مي‌گويند تو از ميان ما رفته‌اي

درحالي‌كه در دل‌هاي ما جاودانه‌اي

...

هرگاه،‌ ترانه «لو بهمسة»ي تو را، به گوش جان مي‌شنويم

ياراي جلوگيري از جاري شدن اشك‌هايمان را نداريم

امّا چون لحظه‌اي با تو بودن را به خاطر مي‌آوريم

نور چشمان خود را باز مي‌يابيم

...تو اسطوره زمانه‌اي

كه با اجراي هر‌ ترانه‌اي

بذر مهر و محبّت را

در دل‌ها كاشته‌اي»

(2013 ,arabic.alshahid.net/news/63542)

یکی دیگر از دلایل اهمیت‌ ترانه «لو بهمسة»، آن است که اجرای هنرمندانه‌اش سبب شده تا خانه‌ای ویران شده از طلاق با رجوع، بازسازی شود و از ‌ این نظر هم، برای بسیاری از سودانیان خاطره انگیز است.

سومین دلیل اهمیت ‌ترانه «لو بهمسة»، آن است که  اسماعیل حسن، شعرش را در حال و هوای خاصّی سروده و از نظر مضمون و محتوا مانند گلي زيبا و شگفت‌انگيز با رنگ‌هاي شورانگيز است كه پيوسته شنونده را به درنگ و ‌انديشه وا مي‌دارد. يكي از اديبان سودان درباره شعر «لو بهمسة»، چنين اظهار نظر كرده است:

«واژگان قصيده ‹لو بهمسة›، مرا با خود همراه مي‌سازد و به باغ عاشقان باز مي‌گرداند. ‌اين قصيده مانند گلي زيبا و شگفت‌انگيز با رنگ‌هاي شورانگيز است كه پيوسته مرا به درنگ و ‌انديشه وا مي‌دارد. در حقيقت قصيده «لو بهمسة»، نهالِ زيبايي است كه گل‌هاي گوناگوني بر شاخسار خويش دارد» (2013 ,arabic.alshahid.net/news/63542).

اسماعیل حسن، با آنکه به همسر خود عشق می‌ورزید ـ  به دلیل دخالت‌های برخی از اطرافیان در زندگی خصوصی‌شان ـ ناگزیرمی‌شود که از او جدا شود. ‌ این شاعر معاصر سودانی، در متن «لو بهمسة»، احساسات و عواطف عاشقانه و علاقه شدید خود  به همسرش را بیان می‌کند و همین امر سبب می‌شود پس از پخش‌  این ‌ترانه و بیان داستان سرایش آن، زندگی مشترک آن دو بار دیگر از سر گرفته شود. بيان داستان سرايش، چگونگی اجراي‌ اين ‌ترانه و شيوه اثربخشي آن، خالي از لطف نيست.

فرزند اسماعيل حسن، داستان سرايش‌ترانه «لو بهمسة» توسط پدرش و شیوه اجرای آن با صدای استاد «محمد وَردی» را، چنين بيان مي‌كند:

«اين ‌ترانه بر عرشه يك كشتي كه در رود نيل، از سودان به سوي مصر، در حركت بود سروده شده است. پدرم، اسماعيل حسن، قصد سفر به قاهره داشت و محمّد وردي هم، براي اجراي برنامه هنري، در همان كشتي، عازم مصر بود.

پدرم، اسماعيل و مادرم، فتحية، در محلّه «السّجانة» شهر خارطوم همسايه ديوار به ديوار بودند. در آن زمان ديوارها، همسايگان را به‌طور كامل از هم جدا نمي‌كردند. بلكه همسايگان، از فراز ‌اين ديوارها، باهم گفتگوهایی داشتند وگاهي هم وسايل مورد نيازشان را از بالاي همين ديوارها، ردّ و بدل می‌کردند.

امّا، در مورد پدر و مادر من، احساسات و عواطف عاشقانه از فراز ديوار مي‌گذشت و دل‌هاي آن دو را، به يكديگر پيوند مي‌داد. همين تبادل احساسات و عواطف، آغازي بود براي داستاني عاشقانه، كه به يكي از مشهورترين داستان‌ها در سودان تبديل شد.

عشق و علاقه بين اسماعيل و فتحية، روز به روز  افزوده شد تا مقدّمات ازدواج آن دو فراهم شد. ولي ديواري كه يك روز محل ابراز دوستي و محبّت بود، پس از ازدواج، به مكاني براي بيان اختلافات دو خانواده تبديل شد.

با دخالت‌هاي خانواده‌هاي عروس و داماد، تلاش‌هاي اسماعيل و فتحية، براي رفع مشكلات و ادامه زندگي مشترك راه به جايي نبرد و كار به جايي رسيد كه آن دو  به‌رغم ميل باطنيِ خود، ناگزير، جدايي از يكديگر را پذيرفتند و راهي جز طلاق نيافتند.

از آنجايي كه پدرم، جدايي از يار را تاب نداشت، مأيوس و نااميد شد. براي رهايي از‌اين يأس و نااميدي، تصميم گرفت به مصر سفر كند تا شايد دوري از دلبرش، مرهمي بر دلش نهد و ‌اندك ‌اندك، يارش را از ياد ببرد.

به هر حال، اسماعيل حسن، بار سفر بر بست و براي سفر به مصر، بر كشتي نشست. شبانگاهي كه سكوت همه جا را فراگرفته بود و صدايي جز صداي موتور كشتي شنيده نمي‌شد، پرتو افشانيِ ماه بر روي آب، منظره‌اي ديدني در برابر چشمان، نمايان مي‌ساخت. كشتي، آرام آرام از لنگرگاه، فاصله مي‌گرفت. خواب، بر همه مسافران، چيره شده بود ولي حتّي براي يك لحظه هم نتوانست به ديدگان اسماعيل راهي بيابد.

شاعر درحالي‌كه از داغ فراق مي‌سوخت، بر فراز عرشه كشتي، بالا رفت تا در آنجا قدمی ‌بزند و از آرامش شب، لذّتی ببرد. شايد از غم و ‌اندوهِ دوري از عزيزش بكاهد. ولي با دور شدن كشتي از ديارِ يارش، جدايي هميشگي را در خيالش، تصوّرمي‌كرد و هر آن بيش از پيش سرگردان و حيران مي‌گشت.

او، با پريشان‌حالي روی عرشه كشتي، قدم مي‌زد و زير لب با دلبرش چنين نجوامي‌كرد:

«كاش با هر وسيله‌اي به من مي‌رسيدي... كاش با من حرفي مي‌زدي... كاش درودي بر من مي‌فرستادي...»

بدين‌ترتيب، احساسات قلبي و عواطف دروني اسماعيل حسن، به قصيده‌اي چنین تبديل شد:

متن عربی‌ترانه«لو بهمسة»

آه لو بهمسة

آه لو ببسمة

قول احبّك

لو بنظرة

نظرة حتى عابرة

قول احبّك

لو بتحلم في منامك

قول احبّك

لو‌ترسّل لي سلامك

قول احبّك

يا حبيبي

كل كلمة من شفايفك

أحلى غنوة

كل نظرة من عيونك

فيه سلوى

كل نسمة من ديارك

فيه نجوى

و كل همسة ياحبيبى

عندى حلوة

يا حبيبي

عمري كله

أهديته لي حبّك

يا حبيبي انت عارف

والغرام يشهد له ربّك

يا بدوري في الظّلام

والظّلام يحجب لي دربك

آه ناري بُعدك

والحَنان والجنّة قُربك

یا حبيبي الزّهور

الحلوة تتفتح في قلبك

أنت عارف أنا يا روحي بحبّك

خوفي منك

خوفي تنساني وتنسى اللّيالي

يا حبيبي أنا خايف يا ما بَعدك أنسى حالي

أبقى تائه والغرام يصبح حكاية

والأماني الحلوة دي الكانت بداية

تبقى أشواق في طريقي في النهاية يا حبيبي

ترجمه ‌ترانه«لو بهمسة»

كاش با نجوا به من مهري بورزي

يا كه با لبخند زيبايي، بگويي

تو را من دوست مي‌دارم

شود‌ آيا كه تنها با نگاهي

نگاهي

نگاهي در گذرگاهي

چنين با من سخن گويي؟

تو را من دوست مي‌دارم

شود ‌آيا كه در رؤيا

به سوي من  بازآيي و

اين‌گونه مرا گويي

تو را من دوست مي‌دارم؟

شود ‌آيا فرستي تو سلامي و

سخن از دوستي گويي و

‌اين سان

دوستي را بر زبان آري

تو را من دوست مي‌دارم؟

ز لب‌هاي تو هر واژه

برايم نغمه‌ای سازي

ز چشمان تو هر غمزه

برايم بهترين روزي

عزيز جان!

ز كويت، هر كسي دارد برايم راز خوش آهنگ

وَ هر نجوا ز سوي تو برايم بهترين آهنگ

عزيز جان!

خدا داند، تو هم داني

كه عمرم كرده‌ام بهرِ تو ارزاني

وليكن واي بر من ! واي بر من !

در‌اين ظلمت كه حايل شد

ميان من وَ ماه من

ز تو دوري، برايم آتشِ سوزان

ولي وصل توام‌ اي جان

بُوَد جنّات جاويدان

تومي‌داني عزيز جان!

تو را من دوست مي‌دارم

ولي همواره مي‌ترسم

از آن روزي كه ديگر

يادي از دلداده خويش‌ات نيايد

و شب‌هايي دراز ‌اين‌سان سرآيد

عزيز جان!

از آن‌ترسم  كه بعد از تو،

دگر از خود نيارم ياد

همه هستي دهم بر باد

بمانَد نزدِ مردم قصّه‌ام در ياد

عزيز جان!

چه شيرين آرزوها بود ما را

از آن روزِ نخستِ عشق

ولي مشكل فراوان شد

پايانِ راهِ عشق

اسماعيل حسن بعد از سرودن ‌اين قصيده، بر فراز كشتي، روبه جنوب ‌ايستاد و به خواندن سروده خويش پرداخت؛ چنان‌كه گويي قصد دارد كلامش را همراه با نسيم، به سوي يار عزيز، بفرستد. سپس، پيش همسفر هنرمندش، محمّد وردي آمد و اشعارش را براي او خواند. در آن روزگار محمّد وردي، جواني لاغر ‌اندام و بلند قامت بود كه خداوند او را از صدايي مخملين و پرقدرت، بهره‌مند كرده بود. وي اشعار را چنان با الحان خوش اجراء كرد كه شاعر بي تاب، همچون كودكي خردسال، به خواب رفت.

روز بعد، ‌اين خواننده مشهور، آهنگِ ‌ترانه‌اي را براساس سروده اسماعيل حسن، تنظيم و اجراءكرد كه براي همه سودانيان دلنشين بود. با انتشار‌ اين‌ ترانه و داستان سرايش و اجراي آن، بار ديگر، محبّت و دوستي بين اسماعيل و فتحية، حاكم شد و آن دو با رجوع به يكديگر، دوباره زندگي مشترك خود را آغاز كردند و همه مشكلات و سختي‌هاي پيشين را به بوته فراموشي سپردند.

در حقيقت زندگي خانوادگي من و برادران و خواهرانم، مرهون سرايش و اجراي ‌اين ‌ترانه است»  (2013 ,sudanforum.net/showthread.php?t=80839).