ورزش پاتو (چوگان آرژانتینی)

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۹ توسط Mahdi (بحث | مشارکت‌ها)

پاتو یا چوگان آرژانتینی، بازی ملّی این کشور محسوب می‌شود. سابقهی ورزش پاتو در آرژانتین به سال 1610 برمی‌گردد که در واقع تفریح کشاورزان و به‌ویژه گائوچوها بوده است. پاتو شبیه بازی چوگان است امّا تفاوتهای زیادی در روش اجرا با آن دارد. در این ورزش بازیکنان سوار بر اسب بودهاند و به جای توپ بازی در چوگان از اردکهایی که در درون پوست و یا چرم گاو و یا درون یک سبد بوده، استفاده میشده است. بسیاری این ورزش را دارای شباهتهایی با بسکتبال نیز دانسته و آن را تلفیقی از بسکتبال و چوگان ارزیابی کردهاند.

به دلیل خشونتهای زیاد این بازی به‌ویژه در کشته شدن اردکها و همچنین خشونتهایی که بین گاوچرانها اتّفاق میافتاد، پاتو چندین بار در طول تاریخ در آرژانتین ممنوع شده است امّا باز هم به سبکهای دیگر بروز کرده و رواج یافته است. در سال 1796 یک کشیش بزرگ مسیحی معتقد بود که بازیکن پاتویی که در جریان بازی کشته شود، نباید به سبک مسیحیت مراسم تدفین وی انجام شود.

در قرن بیست، بازی پاتو متحوّل شد و از توپ به جای اردک زنده استفاده شد. با تغییراتی که در آن داده شد، دولت مجدّداً مجوّز تأسیس فدراسیون پاتو را صادر نمود. در پاتوی مدرن دو تیم چهار نفری سوار بر اسب، سعی در تصاحب توپی را دارند که 6 دستگیر دارد. پس از گرفتن توپ با چوبهای خاص، باید آن را به سمت حلقهای پرتاب نمایند که همچون حلقهی بسکتبال است. البتّه ارتفاع این حلقه 240 سانتیمتر است. این ورزش هنوز هم برای مردم بخشهای مرکزی کشور بسیار مهیّج بوده و دنبال می‌شود.

البتّه بازی چوگان نیز در آرژانتین بدون شک بهترین و قشنگترین نمونه در جهان است. داشتن قهرمانی جهان از سال 1949 رکوردی کمنظیر برای این کشور محسوب می‌شود. این ورزش که سابقهی آن به سال 1870 بازمیگرد، یکی دیگر از مشخّصه‌های فرهنگی آرژانتین می‌باشد. این ورزش نیز همچون فوتبال توسّط انگلیسی‌ها به آرژانتین آورده شد و به دلیل وجود دشتهای وسیع و سرسبز و وجود بهترین اسبها، ابتدا بین اروپاییان و در مزارع منطقهی پامپاس و بعدها به سرتاسر کشور گسترش یافت[۱].

نیز نگاه کنید به

نمادها و سمبل های فرهنگی آرژانتین؛ نظام فرهنگی آرژانتین

کتابشناسی

  1. خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص198-199.