سیر تحول مدارس اسلامی در ساحل عاج
اسلام به طور گسترده در سده 14 میلادی و از سمت شمال به این سرزمین رسید؛ هرچند با مسلمان شدن ساکنان منطقه شمال آفریقا و قبایل صحرا، عملاً دین اسلام بهشکل محدود چند قرن قبل از این تاریخ نیز وارد ساحل عاج شده بود. اما بهشکلی منظم و منسجم، جمعیت مسلمان در سده 17، در شمال ساحل عاج مستقر میشوند و شهرهای شمالی چون کونگ، به مراکز تعلیمات اسلامی و آموزشهای قرآنی در منطقه تبدیل میگردند. مسجد تاریخی کونگ، خود گواهی است بر این دوره درخشان اسلام در شمال ساحل عاج. گسترش مسلمانان در این ناحیه، به همت بازرگانان قوم دیولا و در صلح و آرامش صورت گرفت که بیشتر برای فروش محصولاتشان به این سرزمین وارد شده بودند. درپی این ورود و حضور، نخستین مدارس تعلیم «قرآن» استقرار پیدا کرد (Désalmand, 2008: 58). این مدارس با چنان سرعتی توسعه و رواج یافت که بنابر آمار سال 1938، تعداد بچههایی که در مدارس قرآنی به تحصیل و تعلیم مشغول بودند، سهبرابر تعداد کسانی اعلام میگردد که در مدارس اروپایی مجموعه آفریقای غربی فرانسوی، به تحصیل میپرداختند (Ibid: 61). این موضوع البته از همان ابتدا با ناخشنودی استعمارگران اروپایی همراه بود؛ زیرا اینان حضور و گسترش اسلام در منطقه را مانعی دربرابر اشغال نظاممند خود میدانستند و رویکردی دوپهلو نسبت به این موضوع داشتند؛ از یک سو آن را حاشیهای و بیاهمیت نشان میدادند و از سوی دیگر، نگرانی خود را ابراز میکردند (Ibid: 64). سیاستی که برای مهار و جایگزینی آنها با مدارس اروپایی به کار بستند نیز راه به جایی نبرد.
در تشریح سازوکار مدارس اسلامی، باید گفت که این مدارس، بهلحاظ اداری، از انعطاف بالایی برخوردار بودند (و همچنان نیز همینگونه است)، اما برخلاف مدارس سنتی که بهدست پیران و ریشسفیدها اداره میشد، در نظام اخیر، از افراد مجرب و حرفهای در امر آموزش استفاده میشود. همچنین مدارس قرآنی، واجد نهاد و سازمانی هستند که در ساختاری مشخص، به تعلیم اخلاقی میپردازد. دروس مطالعاتی در 5 دوره ارائه میشود: در سال نخست دوره اول، دانشآموز این مدرسه، با سورههای قرآنی (5 الی 15 سوره) و آداب نیایش و نماز آشنا میشود. همچنین به او حروف و نوشتن به عربی آموزش داده میشود؛ در دوره بعدی که از سن 6 یا 7 سالگی آغاز میشود، کودک به حفظ «قرآن» میپردازد. او همچنین نوشتن و صحبت کردن به عربی را تمرین میکند؛ در مرحله سوم، بهویژه بر ترجمه و فهم «قرآن» تأکید میشود. در این مرحله نوجوان با فرهنگ و تمدن عرب نیز آشنا میگردد. درواقع در این مرحله، دیگر محصل به سن بلوغ رسیده است؛ سپس مرحله چهارم آغاز میگردد که طی آن تفسیر و تحلیل متون مرتبط با «قرآن» و احادیث و روایات مورد مطالعه قرار میگیرند. در این مرحله دیگر آشنایی طلبه با زبان عربی و متون اسلامی به سطح خوبی رسیده است؛ در مرحله آخر، یعنی مرحله پنجم، طلبه باید به یکی از کشورهای عربی مسافرت کند تا مستقیماً فرهنگ و زبان عربی را درک کند و زمانی که به میهن خود بازمیگردد، دیگر میتواند خود معلم «قرآن» باشد (این افراد را در زبان محلی «مارابو» مینامند که گویا همان مربی است) (Ibid: 72-76).
در انتهای قرن نوزدهم و پسازاین تاریخ، این اتفاق روی میدهد که مدارس قرآنی، تنها تا مرحله دوم سیر فوق را آموزش میدهند. این موضوع البته دستمایه و بهانهای میشود برای سلطهگران تا نظام آموزش غربی را به جامعه تحمیل کنند؛ به این ترتیب، شکل غربی یا نوین آموزش بهدست استعمار فرانسه وارد ساحل عاج میشود. مبدعان این نظام جدید، مبلغان مسیحی هستند که برای تبلیغ مسیحیت به این سرزمین آمدهاند؛ اینگونه با نخستین مدارس تعلیم مسیحیت در قرن نوزدهم در ساحل عاج روبهرو میشویم (Delafosse, 1904: 97).