مکتب نئو کنفوسیوس

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۳ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == ''فراز و فرود اندیشه­های کنفوسیوس در طول تاریخ'' == آموزه­های استاد کونگ هم­چون سایر تفکرات و اندیشه­های دیگر، در طول حیات طولانی مدت خود با فراز و فرودهای افراطی و تفریطی فراوانی روبرو شده است. گاهی تمام کتاب­های حاوی اندیشه­های او در آتش جه...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فراز و فرود اندیشه­های کنفوسیوس در طول تاریخ

آموزه­های استاد کونگ هم­چون سایر تفکرات و اندیشه­های دیگر، در طول حیات طولانی مدت خود با فراز و فرودهای افراطی و تفریطی فراوانی روبرو شده است. گاهی تمام کتاب­های حاوی اندیشه­های او در آتش جهل حکمرانانی هم­چون چین­شی­خوانگ[1](207-221پیش از میلاد) بنیانگذار نخستین سلسله­ی امپراتوری در چین، سوزانده شد(Bai Shouyi, 2007)  و گاهی نیز همین آموزه­ها در تمامی شئون حکومتی به ویژه در زمینه­ی آموزش، مو به مو به اجرا گذاشته شد. البته این آیین گاهی نیز دچار تحول شده و برای پاسخگویی به نیازهای جدید اجتماعی تغییراتی را نیز پذیرا شده است که مهم­ترین این تغییرات به وجود آمدن مکتب نئو­کنفوسیوسی است که این طرز فکر امروزه نیز طرفداران بسیاری دارد.

پیدایش مکتب نئو کنفوسیوسی

تقریبا، در قرن دهم میلادی از آمیزش آیین­های کنفوسیوسی و آیین بودایی، مکتب جدیدی به نام نئوکنفوسیوسی به وجود آمد که این مکتب در واقع آمیزه­ای از باورهای این دو آیین به شمار می­رود. طبق نظریه­ی نئوکنفوسیوس­ها، آیین کنفوسیوس بیش از حد این جهانی و آیین بودا بیش از حد آن جهانی است. هر دو یکسویه هستند. یکی بیش از حد خیال اندیش و دنیا گریز، و دیگری بیش از حد عمل گرایانه و بشری. یکی معتقد به سکون پایدار ذهن و اندیشه، و دیگری بسیار تغییر پذیر. لذا، بنیانگذاران مکتب نوین نئوکنفوسیوسی بر این اندیشه بودند تا این دو را در هم آمیخته و میان آن­ها آشتی ایجاد کرده و نواقص یکی را با دیگری بر طرف و آیین کامل­تری را ارایه کنند. آن­ها این تلفیق را اینگونه تعریف کرده­اند که:«سکونی در فعالیت همیشگی و فعالیتی در سکون همیشگی.» مانند آیینه و تصویر در آیینه، که یکی پایدار و تغییر ناپذیر و دیگری قابل تغییر و جایگزین سازی. این مکتب هنوز هم در چین، به ویژه در غرب، طرفدارانی دارد.

این مکتب در قرن دوازدهم میلادی توسط جوشی[2] به عنوان یک مکتب اصولگرا شکل نهایی به خود گرفت و در همان عصر توسط لوشیانگ­شانگ[3] نئو کنفوسیوسی به عنوان مکتبی ادراکی تلقی و مورد تأکید قرار گرفت. وی معتقد بود فرزانگی عمل فرد از بصیرت اخلاقی او ناشی می­شود. جوشی، کنفوسیوس و بودیسم و تائوئیسم و سایر ایده­های غالب جامعه را در هم آمیخت وتفکر جدیدی را ارایه کرد که به عنوان«ایدئولوژی امپراتوران چین در اواخر سلسله­ی سونگ» پذیرفته شد. نئوکنفوسیوس­ها طیف وسیعی از فلاسفه، نقاشان، شاعران، پزشکان، اخلاق­گرایان اجتماعی، تئوریسین­های سیاسی، مورخان، مصلحان بومی، و کارمندان دولتی را در بر می­گرفت، از این روی تأثیرات اجتماعی، سیاسی و فکری بلند مدت در حوزه­ی تمدن چین برجای گذاشت و این شیوه­ی نگرش تا قرن نوزدهم در این کشور غلبه داشت. (www.jep.utm.edu)

در دوران چینگ(1911-1644) اندیشه­ی نئوکنفوسیوسی با رد نظریه­های اصولگرایی و ادراکی پیشین به نظریه­ی جدید شهودی رسید که توسط دَی­جِن[4] در قرن هجدهم تبلیغ می­شد. در دهه­ی 1890، فیلسوف کانگ یووِی[5] تلاش جدیدی برای وفق دادن کنفوسیوس با دنیای مدرن به عمل آمد که این ایده را در سال1890ارایه شد ولی عقیم ماند. در دهه­ی 1930، ناسیونالیست­های انقلابی چین تلاش دیگری برای احیای اخلاقیات کنفوسیوسی در چارچوب جنبش برای زندگی جدید را آغاز کردند که با اوج گیری موفقیت آمیز اندیشه­ی مارکسیستی و مخالفت شدید مائو با این اندیشه به­عنوان تفکری فئودالی و بورژوازی در دوران استقرار جمهوری خلق چین، و تلاش برای محو و پاکسازی فرهنگ چین نوین از هرگونه آثار کنفوسیوسی، بار دیگر این تفکر از جامعه برچیده شد. پس از اجرای اصلاحات و رشد سریع اقتصادی این کشور، دولتمردان جدید برای پر کردن خلأ فرهنگی و معنوی موجود در این کشور، بار دیگر به عنوان تنها عامل حفظ وحدت و هویت فرهنگی مردم و پیشرفت و توسعه­ی کشور چین به تبلیغ اندیشه­های کنفوسیوسی پرداخته و از آن به­عنوان پشتوانه­ی فرهنگی قدرت اقتصادی در عرصه­ی بین الملل استفاده می­کنند. ایجاد و راه اندازی بیش از 320 مؤسسه­ و مرکز کنفوسیوس در مراکز علمی-دانشگاهی جهان که مسئولیت گسترش زبان و فرهنگ چینی را بر عهده دارد، در این راستا و تلاش برای جهانی سازی اندیشه­های نئوکنفوسیوسی ارزیابی می­شود. توسعه­ی این اندیشه در چین باعث شد تا شکل یک جنبش فکری بین المللی به خود گیرد و در میان اندیشمندان کره­ای، ویتنامی و ژاپنی نیز نفوذ قابل توجهی پیدا کند. (Ho Peng Yoke, 2000 :164)

به هرحال، در طول دو هزار و پانصد سال گذشته و پس از فوت استاد، اندیشه­هایش با فراز و فرودهای زیادی مواجه شده و از ممنوعیت و سوزاندن کتاب­های کنفوسیوسی و اعدام مبلغین این اندیشه گرفته، تا تسلط کامل بر تمامی شئون فردی و اجتماعی مردم چین در طول قرن­های متوالی را پشت سر گذاشته است.


[1] - Qin Shi Huang.

[2] - Zhu Xi.

[3] - Lu Xiang Shang.

[4] - Dai Zhen.

[5] - Kang Yuwei.