زبان و خط فرانسوی
معرفی زبان و خط رسمی و زبان های رایج
در اواخر قرن دوم قبل از میلاد پس از آن که رومیان بر کشور اسپانیا دست یافتند بر قسمت جنوبی سرزمین گٌل که امروز به نام پرووانس[1] خوانده می شود حمله برده و بخش بزرگی از سرزمین گٌل را به تصرف خویش درآوردند، اما نتوانستند بر سراسر این خطه دست یابند. جنگ بین رومیان و اهالی گٌل قریب شصت سال ادامه یافت تا این که در سال 58 ق.م ژول سزار(سردار معروف رومی101-44 ق.م) قیصر معروف روم به تسخیر تمام سرزمین گٌل مصمم شد و سرانجام پس از پنج اردوکشی و هفت سال جنگ در سال 51 ق.م. مقاومت اهالی گٌل را بکلی درهم شکست و سرزمین گٌل را ضمیمه ممالک روم کرد. از این تاریخ به بعد رومیان حاکم مطلق و صاحب اختیار کامل کشور گٌل شدند و این استیلا بیش از پانصد سال دوام یافت. از همان نخستین روزهای تسلط رومیان، زبان و فرهنگ لاتینی در جنوب کشور گٌل شکوفا شد و تا شهر لیون اشاعه یافت. بتدریج اهالی گٌل آداب و زبان فاتحان را اختیار کردند و وضع کشور گٌل و اهالی آن بکلی تغییر کرد و اندک اندک ملت گٌل در وجود رومیان مستهلک شد. سازمان مستحکمی که رومیان در این مستعمره به وجود آوردند، مدارسی که تاسیس کردند، اعطای امتیازات به کسانی که به زبان رومی تکلم می کردند و نیز الزام و ضرورتی که مردم شکست خورده گٌل به هنگام تنظیم اوراق و اسناد عمومی و رسمی در استعمال این زبان داشتند، سبب شد که از همان دقایق نخست زبان فاتحان در سرزمین گٌل اشاعه یابد. همچنین موجب گردید که خصایص روحی و تمدن رومیان در قلب اهالی گٌل نفوذ کند. پس از فتوحات ژول سزار، در حدود سال 30 ق.م.، پس از آن که سلطنت و حکومت به دست اگوست امپراتور معروف روم افتاد و پیروزی و سلطه رومیان در گٌل به حد کمال رسید،آیین مسیحیت نیز از طریق کلیسای لیون به اهالی گٌل تحمیل شد و اندک اندک اکثر ساکنان شهرها و روستاهای کشور گٌل دین عیسوی را پذیرفتند و این مساله موجب شد زبان لاتین- که زبان کلیسا و روحانیون و مذهب مسیح بود- در سراسر سرزمین گٌل نفوذ و رواج بیشتری یابد.
زبان لاتین در گٌل به دو شکل اشاعه یافت: یکی "لاتین کلاسیک" که در ادارات و سازمان های دولتی و کلیسا و جوامع رسمی و امور بازرگانی رواج یافت- و این همان زبانی بود که سیسرون(خطیب معروف رومی ، 106-43 ق.م.) و سزار بدان تکلم می کردند- و دیگری زبان"لاتین عامیانه" که در میان طبقات متوسط و عامی گٌل و سربازان رومی در محاورات عادی به کار می رفت و این زبان اخیر- که زبان توده ملت بود- خیلی سریع تر و عمیق تر در کشور گٌل بسط یافت.
زبان "لاتین کلاسیک" زبان طبقه ممتاز جامعه بود. افرادی که به طبقه اشراف کشور تعلق داشتند زبان مذکور را در مدارس فرا می گرفتند، اما این زبان برای آنان یک زبان مصنوعی و بی روح بود و به همین دلیل از حدود آموزشگاه ها و سازمان های اداری و رسمی کشور نیز فراتر نرفت و عملا در کلیساها باقی ماند. لیکن زبان دیگر، یعنی "لاتین عامیانه" – که سربازان روم و توده ملت بدان تکلم می کردند- به سرعت در سرزمین گٌل توسعه یافت و در همه جا ریشه دوانید. در این "زبان عامیانه" ، اهالی گٌل بر حسب عادت محلی خود به هنگام تلفظ کلمات لاتینی برخی از اجزا یا حروف غیر مصوت را ساقط و در ساختمان جملات و ترکیبات نیز تصرفاتی می نمودند و با این عمل بسیاری از الفاظ و کلمات رومی را تحریف می کردند.بدین طریق نه فقط زبان رومی جایگزین زبان اولیه مردم گل شد بلکه زبان مذکور از شکل اصلی و نخستین خود نیز خارج گردید و صورت و حالتی دیگر یافت. در این میان، تعداد بی شماری از لغات و الفاظ یونانی و زبان های دیگر از قبیل سلتی و ژرمنی و ایبری در آن داخل گشت و زبان لاتینی چهره نوینی به خود گرفت، به عبارت دیگر از خلط و امتزاج زبان رومی با لغات و لهجه های مختلف، زبان جدیدی پدید آمد که در واقع آمیخته ای از عناصر و لغات گوناگون بود که به زبان رمان شهرت یافت. طولی نکشید که زبان "رٌمان"[2] نیز به دو شاخه مهم تقسیم گردید: یکی زبان "اٌک" که در جنوب گٌل بدان تکلم می کردند و دیگری زبان "ٌیل"که در شمال بدان سخن می گفتند. در قرن هشتم میلادی، یعنی در دوران حکومت سلاطین سلسله کارولنژین زبان لاتین- که در نزد توده مردم زبانی مرده و متروک و نامتداول به شمار می آمد- منحصرا به کلیسا و مطالعات ادبا و کشیشان اختصاص یافت و زبان علم و سیاست و دین و شعر و ادب شد وبکلی از زبان "رٌمان" جدا گردید. هر یک از دو زبان " اٌک"[3] و "اٌیل"[4] نیز به نوبه خود به عللی- که یکی از آنها ایجاد حکومت های ملوک الطوایفی و تجزیه و تفکیک خاک فرانسه بود- به چند زبان محلی تقسیم شدند؛ مثلا از زبان " اٌک" سه زبان محلی پروونسال، لانگدوسین[5] و لیموزن[6] و از زبان "اٌیل" که تحول بیشتری پذیرفته بود زبان های محلی پیکارد[7]،والون[8]، بورگینیون[9]، نورماند،لورن[10]،پواتون[11] و مخصوصا زبان محلی ایل دو فرانس یا فرانسین[12]منشعب گشت و تا اواخر قرن دوازدهم نیز آثار متعددی به زبان های محلی مذکور نوشته شد؛ ولی از قرن سیزدهم به بعد عموم زبان های مزبور، اعتبار و اهمیت خود را از دست دادند و به لهجه محلی (پاتوا) تنزل یافتند و از میان آنها زبان فرانسین به سبب موقعیت سیاسی خاص خود بر دیگر زبان ها رجحان و برتری یافت و زبان واحد به سبب موقعیت سیاسی خاص خود بر دیگر زبان ها رجحان و برتری یافت و زبان واحد فرانسویان گردید و به عنوان زبان رسمی و دربار فرانسه برگزیده شد و آنچنان اعتباری یافت که مارکوپولو جهانگرد ایتالیایی سفرنامه خود را در باب جغرافیا و عجایب چین و ترکستان و مغولستان به زبان فرانسه نگاشت و فلورانتن برونتو لاتینی سیاستمدار و محقق فلورانسی معاصر دانته نیز کتاب مشهور خویش گنجینه علوم و فنون را به زبان فرانسه نوشت،زیرا می گفت: "زبان فرانسه زبانی خوش و دلکش و متداول در میان همه مردم است".[13]
زبان فرانسه يكي از بزرگ ترين زبان هاي دنياست كه در مقام زبان جامعه بين المللي و ديپلماسي تنها با انگليسي مقابل مقايسه است. زبان فرانسه دركشورفرانسه تكلم مي شود و علاوه بر آن،در كشورهاي بلژيك ، سوييس و كانادا يكي از زبانهاي رسمي است ؛ در لوكزامبورگ ، سنت پير و ميكلان (در نزديكي ساحل نيوفاندلند) گوادلوپ و مارتينيك ( در درياي كارائيب )، گينه فرانسه ( در آمريكاي جنوبي ) ، يونيون ( در اقيانوس هند ) و در كالدونياي نو و تاهيتي ( در جنوب اقيانوس آرام ) زبان رسمي به شمار مي رود. از اين گذشته ، در تعدادي از كشورها فرانسوي ، زبان دوم غير رسمي است كه از آن جمله اند : مراكش، تونس ، الجزاير، لبنان، سوريه، لائوس ، كامبوج و ويتنام . در مجموع زبان فرانسوي، زبان مادري حدود 75 ميليون نفر است و در همين حال ميليونها نفر با آن آشنايي دارند وكم وبيش به عنوان زبان دوم از آن استفاده مي كنند.
الفباي فرانسوي همانند الفباي زبان انگليسي است ، اگر چه حرف w تنها در واژه هاي بيگانه ظاهر مي شود . تكيه هاي سنگين (è) و سبك(é) خمان (ô) در كلماتي مانند père پدر ، été تابستان ، élève دانش آموز و âme روح كاربرد دارند و سديل ( ç) زير حرف c ، قبل از حروف a ، o يا uمي چسبد و در نتيجه به جاي « ك » صداي « س» مي دهد، مثل leçon درس .
املاي كلمات فرانسوي عموماً با گفتار چهار يا پنج قرن قبل مطابقت دارد واز اين رو راهنماي خوبي براي دستيابي به تلفظ امروزي كلمات نيست. حروف ناملفوظ به ويژه در پايان كلمات بسيار است ( كلمه hommes را um و كلمه aiment را em تلفظ مي كنند). ولي هر گاه يك همخوان پاياني كه معمولاً ناملفوظ است قبل از كلمه آغاز شده با واكه آمده باشد به تلفظ درمي آيد. در جريان اين فرايند كه پيوند ناميده مي شود همخوان مورد نظر به صورت بخشي از هجاي اول كلمه بعدي در مي آيد به گونه اي كه جمله il est assis (او نشسته است) e-le-ta- si تلفظ مي شود . اگر چه قوانيني كم و بيش ثابت بر تلفظ فرانسوي حاكم است ، صداهاي واقعي زبان براي انگليسي زبانها بسيار دشواراست تا آنجا كه مي توان گفت « لهجه فرانسوي » خوب چيزي است كه به سادگي حاصل نمي شود.
انگليسي و فرانسوي به عنوان دو زبان عمده جهان غرب طبيعتاً واژه هاي فراواني را با هم دادوستد كرده اند. از جمله داده هاي اخير فرانسوي به انگليسي – كه تلفظ فرانسوي آنها تا حد امكان حفظ شده – مي توان از كلمات و عبارات زير ياد كرد :
Hors d’œuvre , à la carte , table , d’hôte , en route , en masse , rendezvous , cart blanche, savoir – faire , faux pas , fait accompli , par excellelence , bon vivani , joie de vivre , raison d’être , coup d’état , nouveau riche , esprit de corps , laissez faire , chargé d’affaires ,pièce de résistance , R.S.V.P.
اما در سالهاي اخيرمسير حركت عمدتاً جهت معكوس يافته است. زبان فرانسه بر خلاف ميل طرفداران زبان پاك – آكادمي فرانسه كه جاي خود دارد – از انواع و اقسام واژه هاي انگليسي لبريز شده تا بدانجا كه زبان موجود را جارگون فرانگليسي ( فرانگله franglais ) ناميده اند كه تركيبي از فرانسوي francais و انگليسي anglais است. به عنوان مشتي نمونه خروار مي توان از كلمات و اصلاحات زير نام برد :
le hamburger , le drugstore, le week– end , le strip – tease , le pull- over , le tee – shirt , le chewing gum , les blue – jeans , le snack – bar , la cover- girl
آكادمي فرانسه بسياري از اين كلمات را رسماً رد كرده است و با اين حال در اينجا نيز نوعي مصالحه مصداق يافته است. آكادمي به تازگي استفاده از كلمات pijpeline le و le bulldozer را در زبان فرانسه پذيرفته است با قيد اين شرط مؤكد كه بايد PEEP – LEEN و bool – do- ZAIR تلفظ شوند.[14]