اصول بنیادین سیاست توسعه فرهنگی چین
بر اساس سیاستهای اعلامی دولت جمهوری خلق چین، اصول بنیادین سیاست توسعهی فرهنگی این کشور عبارتند از:
خدمت به مردم و خدمت به سوسیالیزم: به معنای رفع مطالبات فزایندهی معنوی و فرهنگی مردم و پرداختن به آرزوها، خواستهها و آرمانهای آنان که فرهنگ و هنر بازتابی از زندگی مردم و سهیم شدن در شادیها و غمهای آنها با استفاده از سبکهای ملی و مبنا قرار داده شوند.
2- ایجاد فضای لازم برای «شکفتن صدها گل و رویش صدها مکتب فکری»: بدین معنا که فعالیتهای فرهنگی و هنری با سبکها، مکاتب، گونهها و روشهای متفاوت بتوانند با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته و آزادانه توسعه یابند. مائو در سال 1951، در نامهای به مؤسسهی تحقیقاتی اُپرای چین، بر این اصل تأکید و در سال 1956، اصل «شکوفایی صدها گل و جوانههای فکری نو» رسمیت یافت، چون منطبق با اصول مردمسالاری و قانون اساسی چین بوده و در غنیسازی و پویایی فرهنگ چین نقش مهمی دارد.
3- دفاع از اصول و حمایت از تنوع فرهنگی: به این معنا که، تحت رهنمودهای نظریهی سوسیالیسم چینی و خط مشی حزب کمونیست چین، مؤلفههای مهم سیاست اصلاحات و درهای باز نظیر میهنپرستی، وحدت ملی، پیشرفت اجتماعی، پیمودن مسیر نوسازی و حمایت از افکار و روحیهی مالکیت اشتراکی سوسیالیسم، مورد توجه قرار گرفته و برای رسیدن به یک زندگی مطلوب که با سختکوشی حاصل میشود، تلاش خواهد شد. چین دارای تاریخی طولانی، سرزمینی پهناور و جمعیتی فراوان است. مردم چین با قومیت، حرفه، سن، تجربه و تحصیلات مختلف، دارای عادات، سنتهای فرهنگی و علایق هنری متفاوتی هستند. امور متعالی و احساسات آنها تنها در فعالیتهای فرهنگی و هنری آزاد قابل انعکاس هستند. حمایت از تنوع، ذاتاً و ابتدا به ساکن، به معنای ایجاد رضایتمندی در رفع نیازهای متنوع فرهنگی مردم است.
5- استفاده از گذشته برای خدمت به حال، بهکارگیری فرهنگ بیگانگان برای خدمت به چین، و فرایند زدودن کهنهها برای تحقق امور تازه و بديع: این اصل به شناخت و استفادهی صحیح از میراث فرهنگ باستانی و نیز میراث فرهنگی سایر کشورها برای ساخت و پایهریزی فرهنگی نوین و سوسیالیستی کمک خواهد کرد. برای ساختن چنین فرهنگی، لازم است عناصر ارزشمند فرهنگهای سنتی و خارجی جذب و آنها را با روح نوگرایی و ویژگیهای کنونی چین ترکیب کرده و زمینهی توسعهی هرچه بیشتر این عناصر را فراهم آورد. شکلگیری و توسعهی فرهنگ نوین چین، به وضوح تحت تأثیر دو عامل فرهنگی بوده است که عبارتند از: فرهنگ ریشهدار چین و سایر فرهنگهای جهان. تنها از این طریق میتوان اصلاح، نوآوری و خلاقیت را بدون چالش به مرحلهی عمل درآورد. چین توانسته است با بررسی روابط میان فرهنگ باستان و فرهنگ بیگانه، اصل واقعگرایانهای را اتخاذ کند. بر پایهی این اصل، ارثبردن و یادگیری از تمامی فرهنگهای باستانی و بیگانه ابزار است، هدف اصلی ساختن فرهنگی نوین با ویژگی چینی است[۱][۲].