روابط دینی و مذهبی ایران و چین
راهبان ایرانی حاملان آیین بودا به سرزمین چین
تلاش و فعالیت راهبان اشکانی در تبلیغ و گسترش آیین بودا در چین نیز در کتاب شرح حال راهبان دانشمند، جلد 1، فصل اول به صورت مفصل بیان شده که شرح حال و خدمات علمی شخصیتها و راهبانی همچون آن چِن[1]راهب شاهزادهی ایرانی[i]، آن شیوان[2]، تَن دی[3]، جی زان[4] ، و... از جملهی آنها هستند. در شرح حال آنچن آمده است«آن چِن که اسم دیگرش آن شیگائو[5] است، پسر شهبانوی اشکانیان است ... او فردی بسیار عاقل و با استعداد بود. بر علم و دانش ستاره شناسی و پزشکی مسلط بود. هنرها و فنون عجیب و غریب میدانست. با این که شاهزاده بود، زندگی سادهای داشت. با این که پس از مرگ پدرش به پادشاهی رسید، تاج و تخت را به عمویش واگذار کرد و خانه را ترک و به مذهب بودایی پیوست و راهب شد ... پس از چندی به عنوان دانشجوی راهب بودایی سفر به کشورها را آغاز و در اوایل دورهی حکومت امپراتور یوان دی(147-167م.) دودمان هان، به چین رسید ... به علت استعداد فراوانش چیزی نگذشت که زبان چینی را به خوبی فراگرفت. بعد به ترجمهی کتابهای مقدس بودایی از زبان سانسکریت به زبان چینی دست زد ... کتابهایی که توسط او ترجمه شده، در39 جلد صحافی و مورد استفادهی پیروان بودا قرار گرفت. ترجمههای او شیوا، گویا، ساده و قابل فهم برای همه بود. »(جان سین لیان، 1386) روند سفرهای تبلیغی راهبان بودایی ایرانی به چین و تلاش برای گسترش این آیین در این سرزمین و به همراه آن معرفی فرهنگ، هنر، معماری، مجسمهسازی و نقاشی ایرانی در چین در دوران سلسلههای بعدی چین به ویژه دودمان تانگ و سویی و سونگ نیز ادامه یافت. (همان)
در خصوص نقش روحانیون نسطوری، زرتشتی و مبلغان آیین مانوی در چین نیز مطالب فراوانی در اسناد و مدارک و کتب تاریخی چین مشاهده میشود که برای آگاهی بیشتر از این مطالب میتوان به فصل ششم از کتاب تاریخ روابط چین و ایران به قلم آقای جانگشینگلیانگ[6] با ترجمهی آقای پروفسور جانگ هوننین[7] مراجعه کرد که در سال 1386 توسط انتشارات پژوهشکدهی زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری منتشر شده است[ii].
نقش مبلغان ایرانی در انتشار آیین نسطوری در چین
ورود شاخهی نسطوری از دین مسیحیت برای نخستین بار در سال 635 میلادی به چین صورت گرفته است. Ibid:128))چینیها به دین نسطوری جینگ جیائو[8] یا ایمان ایرانی میگفتند. در دوران امپراتوری تای زونگ[9]، یک روحانی نسطوری بهنام آلوپِن[10]، احتمالا تلفظ چینی ابراهیم، به چین رسید و مورد احترام امپراتور واقع گردید. امپراتور تایزونگ در سال 638 میلادی، دستور داد کلیسایی برای آلوپن ساختند که به معبد فارسی[11] معروف بود. آلوپن در زمان امپراتوری گائوجونگ[12] لقب کشیش ملی گرفت. کشیشهای نسطوری تحت تأثیر فرهنگ ایرانی، نوشته های خود را به زبان پهلوی نوشته و به یادگار گذاشتهاند، از جمله اسامی روزهایی که به کار میبردند اسامی پهلوی بود. (کوانچی هاندا، 1996) در دوران امپراتوری خانم«وو[13]» که خود پیرو آیین بودایی بود، دین نسطوری سرکوب شد. اما پس ازمدتی امپراتور شووان[14] آن را دوباره احیا کرد. مدتها بعد که امپراتور وو جونگ[15] در سال 845 میلادی، بودیسم و تمام ادیان خارجی را در چین ممنوع اعلام کرد، دین نسطوری نیز تحت تأثیر قرار گرفت و به مرور تضعیف شد وفقط در خطوط ساحلی جنوب شرق چین پیروان نسطوری باقی ماندند. در دورهی یوان، مذهب نسطوری مجددا احیا شد و در سال 1275 در پکن کلیسایی برای آنها ساخته شد. در سال1330میلادی، جمعیت نسطوریان چین سی هزار نفر بر آورد شده است. (الماسیه محمد رسول ،1387)
در چین هنوز آثار و شواهدی از این شاخه از مسیحیت وجود دارد. کتاب«عیسی منجی و مصلح عالم» از آنها برجای مانده است که تاریخ آن احتمالا به سال 637 میلادی بر میگردد. یکی از بقایای تاریخی این فرقه، یک لوح سنگی است که در اوایل قرن هفدهم کشف شد. بر این لوح سنگی داستان ورود راهبی به نام آلوپن به چین در زمان سلسلهی تانگ که از سرزمین پارس بوده حک شده است. این لوح که مربوط به سال 781 میلادی است، اینک در موزهی تاریخی شهر شیآن[16] نگهداری میشود. در این اواخر، متون باستانی نسطوری دیگری نیز در غارهای بودایی موسوم به دون هوانگ[17] کشف شده است. مذهب نسطوری برای مدت کوتاهی در چین رونق داشت. آزار و اذیتهای سالهای 845-843 بعد از میلاد که عمدتا علیه بوداییان اعمال شد، تمامی ادیان بیگانه در چین از جمله دین نسطوری را نیز تحت تأثیر قرار داد و افول آن در اثر همین اذیت و آزارها بود.
(Bai Shouyi,2005) افول کامل دین نسطوری در قرن چهاردهم و به دنبال اسلام آوردن مغولها و ترکها صورت گرفت. (جولیا چینگ، 1383)
طبق آمار، از سال 1982 تا2002 بیش از یکصد مقالهی علمی و پژوهشی در مورد دین نسطوری در چین نوشته شده است که این آثار در تعامل و تبادل یافتههای علمی پژوهشگران چین با دانشمندان ایرانی، اروپایی، آمریکایی و... پدید آمده اند. این تحقیقات شامل بررسی آثار کشف شده از این دین در اواخر قرن 19 و اوایل قرن20، آثار کشف شده از غارهای دون هوانگ، و مغولستان داخلی، بوده است. کتاب « دین نسطوری در چین» نوشتهی آقای جوچیان[18]، یکی از این آثار است. موضوع اغلب این آثار عبارتند از: کتیبههای نسطوری، چگونگی گسترش دین نسطوری در شمال، مناطق ساحلی جنوب، نحوهی توسعهی آن در دوران سلسلهی یوان و... (وانگ فِنگ، 1390)
انتشار آیین زرتشتی در امپراتوری چین
پس از آن که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، از سپاه اسلام شکست خورده و كشته شد، پسرش پیروز برای بازپس گیری تاج و تخت و سرزمین از دست رفتهی امپراتوری ایران از اعراب، از چین درخواست کمک کرد، ولی امپراتور چین به دلیل بعد مسافت و این که به تازگی از جنگ داخلی و حملات ترکان خلاصی یافته بود، به این درخواست پاسخ مثبت نداد، ولی ایرانیان پناهنده را مورد پذیرایی قرار داده و به پیروز ساسانی مقام ژنرالی ارتش امپراتوری اعطا کرد. همچنین به پناهندگان ایرانی اجازه داده شد در شهر چانگآن[19] پایتخت امپراتوری آتشکده بسازند و به اجرای مراسم دینی زرتشتی به پردازند که این رسم سالها در این سرزمین برقرار بود و پیروانی نیز از میان چینیها پیدا کرد. (مراد زاده ، 1382) پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی، تعدادی از ایرانیانی هم که حاضر به تغییر مذهب خود نبودند، ایران را ترک گفته و با فرزند یزدگرد به نام فیروز که نام چینی او پیلوسه است، به تخارستان که چینیان توهو-لو میگفتند و آن وقت متعلق به چین بود پناه بردند. (پور داوود ، 1295) این پناهندگان ساسانی، به مدت200 سال در چین با صلح و آرامش زندگی کردند تا زمان آزار و اذیت بزرگ پیروان ادیان خارجی در سال 845 فرا رسید و این آلام و مصایب شامل زرتشتیها نیز شد. Ibid))البته باید اشاره کرد که آیین و اعتقادات و آداب رسوم زرتشتی با آیینهای سنتی چین به ویژه در زمینهی آداب و رسوم دفن مردگان تفاوتهایی داشت که برای چینیها پذیرش آن آسان نبود
(Zhang Yiping:.130)
هنوز هم در بسیاری از مناطق و شهرهای قدیمی همچون چانگاَن، لویانگ[20] و کایفنگ[21]، آثاری از آتشکدههای پارسیان دیده میشود. (جولیا چینگ،1383) شرح گسترش آیین زرتشتی در چین را آقای پانچیالین[22] در کتابی به نام آیین آتش پرستی در چین مفصلا توضیح داده است.
طی سالهای اخیر، تحقیقات گستردهای در خصوص آیین زرتشت، نحوهی ورود آن به چین، اسناد و نسخ خطی به دست آمده از تورفان در سین کیانگ، توسعهی آیین زرتشت در شمال غرب چین و تأثیر آن در جامعهی چین در دوران سلسلهی تانگ، بررسی نقاشیها و آثار باقی مانده از این دین بر روی لوحهای سنگی، از جمله نقاشی و حکاکیهای روی سنگ در غار دون هوانگ، آداب و رسوم و نحوهی تدفین جنازهی مردگان، سکههای مربوط به دوران ورود دین زرتشت به چین و... صورت گرفته و منتشر شده است. (وانگ فِنگ، 1390)
پیام آوران آیین مانوی به سرزمین چین
آیین مانوی که در ایران، زادگاه مانی و سرزمین پیدایش آیین مانوی، مورد سرکوب قرار گرفت، و مانی بنیانگذار آن در سال274 پس از میلاد به قتل رسید، برای ادامهی حیات، به سرزمینهای پیرامون ایران روی آورد. یکی از این مناطق سرزمینهای آسیای میانه و سپس منطقهی اویغور نشین غرب چین بود. گرچه براساس اسناد و مدارک چینی، این آیین در سال694 پس از میلاد به چین وارد شد و پیروان مانی در سال768 میلادی رسما در شهر چانگاَن پایتخت چین اقدام به ساخت محل نیایش مانوی کردند،
(Bai Shouyi: 197)
ولی این آشنایی میتواند بسیار زودتر از این تاریخ اتفاق افتاده باشد. از ویژگیهای آیین مانی اقتباس و به عاریت گرفتن نکاتی از دیگر ادیان بود، لذا وقتی وارد چین شد نیز خود را با اندیشههای دینی موجود در این کشور از جمله آیین بودایی تطبیق داد. با این که هیچکدام از ادیان پارسی که وارد چین شدند، اقدام به تبلیغ رسمی آیین خود نکردند، ولی آیین مانی در این زمینه استثنا بود، زیرا نمایندگان و مبلغان رسمی آن تبلیغات دینی مؤثری در این کشور به راه انداختند. با آغاز موج حرکتهای ضد خارجی و ضد ادیان وارداتی در چین در سال843 میلادی، غارت مایملک مانویها و به آتش کشیده شدن کتابها و معابد آنان نیز آغاز و تنها در شهر چانگاَن70 نفر از مبلغان مانوی کشته شدند. اگرچه آیین مانوی پس از این واقعه به شکل زیر زمینی باقی ماند و از شورشهای دهقانی در دورههای مختلف از جمله در قرن چهاردهم با شورشیان علیه حاکمان مغولی و بنیانگذاران سلسلهی مینگ حمایت کرد، ولی پس از سرکوب بزرگ سال843، دیگر نتوانست به شکوه گذشتهی خود باز گردد. (همان) امروزه تنها زیارتگاه باقی مانده از آیین مانوی در جهان، در خارج از شهر چوانجو[23] در شرق چین و در استان فوجیان[24] قرار دارد که پس از باز دید هیئتی از سوی یونسکو، صحت انتساب آن به آیین مانوی مورد تأیید قرار گرفته است. (سابقی علی محمد، شهر تاریخی زیتون(چوانجو)، 1384) در دهههای اخیر، تحقیقات زیادی پیرامون نحوهی ورود و گسترش آیین مانوی در چین، اعتقادات و آداب و رسوم و مراسم آیینی آنان، بومی شدن آیین مانوی، تأثیر متقابل آیینهای مانوی و بودایی چینی، تاریخ و فرهنگ مانوی در چین، بررسی آثار و کشفیات به دست آمده از استان فوجیان، اسناد و نسخ خطی به دست آمده از منطقهی تورفان، رابطهی مانویها با قوم «هویهو[25]»(یکی از اقوام قدیمی ساکن در شمال چین)، و... صورت گرفته و بهصورت کتاب و مقاله منتشر شده است. (وانگ فنگ، 1390)
ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین
بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، ایرانیان، پیش از ظهور اسلام با چینیها مراودات گستردهی سیاسی و تجاری داشتند. پس از پیدایش اسلام نیز این مراودات نه تنها ادامه یافت، بلکه بر دامنهی آن افزوده شد. تجار مسلمان ایرانی با انگیزهی بیشتر، متاع معنوی خود یعنی اسلام را به همراه کالاهای تجاری خویش به سرزمین چین بردند و آموزههای دین اسلام را با صداقت و صمیمیت فرهنگ ایرانی خود به مردم این سرزمین ارایه کردند. اگرچه تاریخ دقیقی برای معرفی و ورود اسلام به سرزمین چین ذکر نشده است، (Bai Shouyi: 127)ولی اکثر مورخین چینی سال651 میلادی،(محمود یوسف لی هواین ، 1989: 11) برابر با سال31 هجری را که بنا به نوشتهی کتب تاریخی چین، نخستین هیئت دیپلماتیک رسمی از سوی عثمان ابن عفان[iii]، خلیفهی سوم وارد دربار امپراتور چین شده و خواهان برقراری روابط رسمی شد را تاریخ ورود رسمی دین اسلام به چین تلقی کرده و برای پرهیز از اختلافات موجود در این زمینه، تقریبا همگی آنان این تاریخ را به عنوان تاریخ ورود اسلام به سرزمین چین پذیرفته و از آن استقبال کردهاند. (ابراهیم فِنگ جین یوان ، 2003) اگرچه فرستادگان خلیفه قطعا مسلمان بودهاند، ولی مسلم است که فرستادهی رسمی خلیفه غیر از مبلغ دینی است و ورود فرستادهی رسمی به منزلهی آغاز انتشار آیین دین مبین اسلام در خاک چین نمیتواند باشد. بر اساس روایتی از تاریخ طبری، وقتی یزدگرد از سپاه اسلام شکست خورد، در راه بلخ با سفیر اعزامی خود به چین که در حال بازگشت از سفر دیپلماتیک بود ملاقات کرد. سفیر آنچه از امپراتور چین در پاسخ به کمک خواهی یزدگرد برای مقابله با اعراب شنیده بود و پرسش و پاسخهایی که در مورد دشمنان امپراتوری فارس( مسلمانان) بین آن دو رد و بدل شده بود را برای یزدگرد باز گو کرد. (ابو جعفر محمد ابن جریر طبری،1352: 2003تا2005) بی تردید میتوان گفت، گفتگوی سفیر یزدگرد با امپراتور چین پیرامون اوصاف مسلمانان و آموزههای اعتقادی آنان، نخستین گزارش رسمی در مورد ظهور دین تازه(اسلام) در آسیای غربی بود که دربار امپراتوری چین از زبان سفیر امپراتور ایران دریافت میکرد. (مراد زاده رضا، همان) لذا بر پایهی این شواهد تاریخی، ایرانیان، نخستین افرادی بودند که اخبار مربوط به وضعیت اسلام و مسلمانان را پیش از برقراری روابط رسمی و تماس مستقیم میان اعراب مسلمان و چینیان به امپراتور چین گزارش کردهاند. و باز هم این ایرانیان بودند که پس از آن، با اعزام مبلغان دینی و یا توسط تجار و بازرگانان، آموزههای اسلامی را در چین انتشار دادند. در پی گسترش وسیع اسلام، عدهای از بازرگانان ایرانی و عرب با پشت سر گذاشتن صحراها و تپهها و کوههای مرتفع از شمال غرب و غرب چین، و عدهی دیگر نیز با پیمودن دریاها و اقیانوسها، پی در پی از سواحل جنوب شرقی وارد چین شدند ... اعراب و ایرانیان در اکثر شهرهای نوار ساحلی جنوب شرق و مناطق شمال غرب چین مغازهها و فروشگاههایی دایر کرده بودند ... بازرگانان ایرانی و عرب ثروتمندترین افرادی بودند که در بنادر مذکور حضور فعال و مؤثری داشتند. (همان) استاد یه یی لیانگ[26]استاد بازنشستهی زبان فارسی دانشگاه پکن نیز گفته است:«در ابتدا اکثر مسلمانانی که به چین میآمدند، از مردم بندر سیراف واقع در خلیج فارس بودند». (یه یی لیانگ، ، 1366) به همین دلیل است که فرهنگ اسلامی در چین بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد تا عربی، و هماینک نیز اغلب واژههای اسلامی رایج بین مسلمانان چین، مثل نماز، روزه، آب دست(وضو)، بانگ(اذان)، نیت نمازهای پنجگانه، و حتی عقد ازدواج، فارسی است، نه عربی. (امیری کیومرث، 1378) بنابراین، میتوان ادعا کرد که درخشانترین عصر روابط فرهنگی میان ایران و چین، دوران پس از اسلام است که بیشترین مبادلات و تأثیر گذاریهای فکری و فرهنگی و هنری نیز در این دوره صورت گرفته است که دوران حاکمیت سلسلهی یوان(1271-1368 م.) اوج شکوفایی این روابط به شمار میآید.
[1] - An Chen.
[2] - An Shivan.
[3] - Tan Di.
[4] - Zhian.
[5] - An Shigao.
[6] - Zhang Xing Liang.
[7] - Zhang Hong Nien.
[8] - Jingjiao.
[9] - Tai Zong.
[10] - Alopen.
[11] - Daiqin Temple.
[12] - Gao Zhong.
[13] - Wu.
[14] - Xuan.
[15] - Wu Zhong.
[16] - Xi’An
[17] - Dunhuang.
[18] - Zhu Qian.
[19] - Chang An.
[20] - Loyang.
[21] - Kaifeng.
[22] - Pan Qialin.
[23] - Quanzhuo.
[24] - Fujian.
[25] - Huihu.
[26] - Ye Yiliang.
[i] - از آنجا که زبان چینی حروف و الفبا ندارد و از کاراکترهای متعدد چینی تشکیل شده است، نوشتن و تلفظ نامهای غیر چینی، همانگونه که هست، برای چینیها مشکل و تقریبا غیر ممکن است. به همین جهت هر واژه و نام غیر چینی که وارد زبان چینی میشود معادلی به زبان چینی برایش تعیین میشود که با این تغییر در واقع اساس و ساختار اصلی واژه و نام به طور کلی دگرگون شده و دیگر آن واژهی اولیه نیست. این امر باعث شده که نام افراد و محلهای جغرافیایی خارجی، از جمله فارسی، که وارد زبان چینی شدهاند دیگر قابل شناسایی نشود. لذا اسامی راهبان ایرانی نام اصلی آنها نیست و شکل چینی شدهی آنها است.
[ii] - پروفسور جان هونین در سال 1931 میلادی متولد و در سال 1956 از دانشگاه پکن در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گردید. وی از سال 1960 تا 1996 به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی و در سال 1987 ریاست بخش فارسی دانشگاه پکن را عهده دار بود. جان هونین از سال 1987 نا 2004 که باز نشسته شد عضو پژوهشگاه فرهنگ ایران در دانشگاه پکن بود. استاد جان هونین به درستی پدر زبان فارسی در چین شناخته میشود و علاوه بر تربیت دهها شاگرد در رشتهی زبان و ادبیات فارسی، کتاب و مقالات متعددی در زمینهی زبان و ادبیات فارسی به زبان چینی و فارسی تألیف و ترجمه نموده است. از جمله کتابهای ترجمه شده از زبان فارسی به چینی توسط او می توان به متن کامل شاهنامهی فردوسی، همکاری در تدوین فرهنگ فارسی- چینی، داستانهای دلانگیز ادبیات فارسی، داستان لیلی و مجنون نظامی، رباعیات عمر خیام، گلستان و بوستان سعدی، چهار مقالهی نظامی عروضی و تألیفاتی همچون تاریخ زبان و ادبیات فارسی، ادبیات معاصر ایران، نقد ادبیات فارسی، آشنایی اولیه با ادبیات فارسی و... اشاره کرد. پروفسور جان هونین که یکی از پرکارترین اساتید زبان فارسی در چین است، مفتخر به دریافت جوایزی همچون جایزهی ششمین دورهی بنیاد محمود افشار در رشتهی ادبیات و تاریخ در سال 1989، جایزهی دهمین جشنوارهی جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 2002، جایزهی مرکز بین المللی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، نشان یادگار هفتادمین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران در سال 2005، و جایزهی بهترین مترجم ادبیات خارجی جمهوری خلق چین در سال 2002 شده است.
[iii] - پرفسور بای شویی، مورخ مسلمان نامدار معاصر چینی، در مقالهای تحت عنوان، سهم مسلمانان چین در تمدن، ترجمهی محمد علی حسینی، مجلهی «مشکوه» شماره 55-54، بهار و تابستان 1376، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، پس از نقل حدیث نبوی «اطلبوالعلم ولو بالصین» می نویسد:« پیرو این سخن گرانقدر، خلفای اسلامی نمایندگان خود را راهی سرزمین چین کردند. اولین گروه اعزامی از طرف خلیفهی سوم عثمان ابن عفان در روز دوم محرم سال 31 هجری برابر با 25 اوت سال 651 میلادی در دوران حاکمیت خاندان پادشاهی تانگ، وارد شهر چانگ آن « شی آن امروز» پایتخت امپراتوری چین شد.