عوامل تاثیر گذار در رویارویی مسلمانان و منچوها
به طور کلی می توان گفت، جامعه مسلمانان چین از مرحله ی ابتدایی خوداتکایی و خود محدود سازی در دوران سلسله تانگ و سونگ در دوران سلسله یوان به مرحله ی حضور در هرم قدرت رسید. سپس در دوران مینگ، وارد عصر همزیستی و تثبیت هویت فرهنگی شد و در دوران حاکمیت چینگ به دلایل متعدد وارد فاز مقاومت و رویارویی و در نهایت در نیمه ی دوم قرن نوزدهم وارد مرحلهی ستیزه جویی و شورش و تشکیل دولت مستقل اسلامی گردید. در این روند، عوامل مختلفی از هر دو طرف(دولت های چینی و جامعه ی مسلمانان) مؤثر بودند که در پی به برخی از این عوامل به صورت خلاصه اشاره می شود.
الف- عوامل مؤثر در رویارویی از سوی دولت چینگ:
- نا آگاهی و عدم شناخت حاکمان محلی منچو نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی مسلمانان؛
- حسادت و بدگویی آنها نسبت به مسلمانان در دربار امپراتور؛
- ارایه ی گزارش های خلاف واقع و مغرضانه در مورد مسلمانان توسط مقامات محلی چینگ؛
- روا داشتن تبعیض و آزار و اذیت نسبت به مسلمانان و ایجاد محدودیت در انجام فرایض دینی آنها؛
- سرکوب اعتراضات و خواسته های به حق مسلمانان و جانبداری مقامات محلی از چینی های غیر مسلمان در منازعات و اختلافات غیر سیاسی میان آنها و مسلمانان؛
- بروز مشکلات اقتصادی به دلیل توقف مبدلات تجاری میان چین و کشورهای خارجی و بروز حوادث طبیعی همچون سیل، خشک سالی و قحطی و بروز بیماری های فراگیر واگیر دار مانند طاعون؛
- فروکش کردن حس اعتماد دوجانبه و فروریختن اعتماد متقابل،
- آغاز شورش های پی درپی در مناطق مختلف چین و افزایش سوء ظن حکومت نسبت به فعالیتهای دینی و اجتماعی مسلمانان؛
- فراهم شدن زمینه های رویارویی و از میان رفتن سیاستهای تساهل و تسامح و مدارای گذشته نسبت به اقلیت ها، به ویژه مسلمانان؛
- رفتار ستیزه جویانه ی مقامات محلی نسبت به مسلمانان و شدت بخشیدن به اجرای سیاست همسان سازی فرهنگی و اعتقادی اقلیت ها؛
- آغاز ضعف در دستگاه امپراتوری و رو به زوال رفتن دستگاه اداری حکومت مقتدرانه ی مرکزی و اتخاذ تصمیم های خودسرانه و نادرست نسبت به مسلمانان از سوی مقامات محلی؛
- احساس عدم امنیت و اطمینان حاکمان منچو نسبت به ادامه ی حکومتشان و تفسیر تفاوت فرهنگی و مذهبی مسلمانان به مخالفت با حکومت چینگ(←سلسله چینگ)؛
ب- عوامل مؤثر در رویارویی از سوی مسلمانان:
- افزایش خودآگاهی مسلمانان نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی خود؛
- گرایش به تجدید حیات اسلامی در چین که متأثر از جریانات احیاگری اسلامی در خاورمیانه و هند بود؛
- ایجاد ارتباطات گسترده میان مسلمانان چین با جهان اسلام و کسب اطلاعات از اوضاع جهان اسلام که در مقابل استعمارگران اروپایی به ستیز برخاسته بودند؛
- ادامه ی تحصیل برخی از روحانیون مسلمان چینی در کشورهایی مانند مصر، عربستان، یمن و آشنایی آنان با جریانات اسلامی در این مناطق و انتقال اندیشه های انقلابی به چین؛
- گسترش اندیشه های اصلاح طلبانه ی مذهبی در میان علما و متفکران دینی و تلاش آنان برای فاصله گرفتن از خرافات و اختلاط های فرهنگی کنفوسیوسی و چینی که در دوران همسان سازی وارد اعتقادات و باورهای مذهبی و اجتماعی مسلمانان شده بود؛
- ورود برخی از اندیشه ها و مکاتب طریقت های صوفیانه به چین از آسیای مرکزی و شبه جزیره ی عربی؛
- آغاز اختلافات و درگیری های فرق های میان مسلمانان طرفدار آموزه های دینی قدیم و جدید؛
- احیای تفکرات آزاد اندیشانه ی اسلامی و هویت خواهی میان مسلمانان و سرایت اندیشه های احیاگرانه ی اسلامی از خارج؛
- به تنگ آمدن مسلمانان از تبعیض ها، سرکوب ها و فشارهای روا داشته شده از سوی مقامات دولتی نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی و آموزشی آنها و اوج گرفتن نارضایتی عمومی نسبت به شرایط نا به نجار حاکم بر مناطق مسلمان نشین؛
- رشد افکار استقلال طلبانه و سهم خواهی مسلمانان از قدرت، حداقل در مناطق مسلمان نشین؛
- تلاش برای تحقق آرزوی چندین قرن خفته ی مسلمانان برای ایجاد حکومتی اسلامی در مناطق مسلمان نشین غرب، شمال غربی و جنوب غربی سرزمین چین که محل سکونت بیشتر مسلمانان بود؛
- آغاز شورش های گسترده در مناطق مختلف چین، مانند شورش تایپینگ ها، و رو به افول گذاشتن دودمان چینگ و احساس عدم امنیت اجتماعی برای جامعه ی مسلمانان در شرایط نا آرام و اغتشاشی سرزمین چین[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ----سابقی، علی محمد(1392).جامعه و فرهنگ چین.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد2، ص804