شاه زمان در افغانستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۲ توسط Shekvati (بحث | مشارکت‌ها)

آتش زیر خاکستری که در زمان سلطنت تیمور ایجاد شده بود پس از مرگ او شعله‌ور شد و دودمان امپراتوری درانی و سراسر زحمات و کشورگشایی‌های احمدشاه را بر باد داد؛ زیرا جنگ خانگی بین خانواده سلطنتی به مدت قریب به یک قرن به راه افتاد و فرزندان متعدد تیمورکه هریک هوای سلطنت و حکومت داشتند برای رسیدن به آن به رقابت و جنگ با یکدیگر پرداختند.

از مرگ تیمور به بعد جنگ داخلی در افغانستان آغاز می‌شود و سراسر قرن نوزدهم، از تیره‌ترین و دردناک‌ترین دوره‌های تاریخی افغانستان به‌ویژه حکومت درانی است. اقتدار حکومت درانی و ثبات و آرامش کشور عملا از بین رفت و متصرفات آن در شبه‌قاره هند به‌تدریج از دست آن خارج شد و انگلیس هم با اغتنام از این فرصت سراسر شبه‌قاره هند را به کنترل خود درآورد. نزاع فرزندان تیمور با یکدیگر، به فرزندزادگان آنان نیز سرایت کرد و فرزندزادگان در کنار پدران خود درگیر مشاجره‌ای اجتناب‌ناپذیر و بی‌پایان شدند؛ مانند قیصر، پسر شاه زمان، کامران، پسر محمود و ملک قاسم و ملک حسین، پسران حاجی فیروالدین.

سقوط زمان

سرداران درانی در قبال حمایت از زمان توقعاتی از او داشتند که برآورده نشده بود. آنها نیز رنجیده‌خاطر شده، دنبال یافتن راهی برای برکنارساختن زمان برآمدند. عده‌ای از مخالفان، که شامل سردار پاینده‌خان ملقب به سرافرازخان رئیس بارکزیان، محمدعظیم خان رئیس الکوزیان و امیراصلان خان رئیس قبیله پارسی جوانشیر بودند، طرحی ریختند تا وفادارخان، وزیر اعظم زمان را کشته و زمان را عزل و شجاع‌الملک را به‌جای وی به سلطنت‌گمارند. هنگامی‌که شاه زمان در قندهار بود این توطئه توسط یکی از بارکزایی‌ها فاش شد و زمان بدون درنگ و تحقیق، توطئه‌گران را که از جمله آنان ده شخصیت معروف قوم درانی، مانند پاینده سرافرازخان بارکزایی، محمدعظیم خان الکوزایی، محمدرحیم خان علی زایی، سلطان‌خان نورزایی و خضرخان علی زایی بودند دستگیر و اعدام کرد. زمان همچنین به قتل‌عام قبیله بارکزایی، که از برادرش محمود برای رسیدن به سلطنت حمایت می‌کردند، پرداخت. عده زیادی نیز متواری شدند؛ از جمله فتح‌خان بارکزایی، پسر ارشد سرافرازخان که پس از اعدام پدرش توسط زمان هراسان شده، از قندهار گریخت. او به همراه سایر برادرانش نزد محمود در ایران رفت و او را برای تسخیر قندهار تحریک کرد. محمود پیوستن فتح‌خان به خود را از عنایات الهی قلمداد کرد و با مساعدت و کاردانی فتح‌خان موفق به جمع‌آوری و بسیج قشون شد و از همین زمان فتح‌خان را به وزارت خویش برگزید. زمان و وزیر او، وفادارخان طی درگیری‌هایی دستگیر شدند. محمود دستور داد تا به خون‌خواهی برادرش همایون، چشمان زمان راکورکنند؛ سپس او را در بالاحصار زندانی‌کرد و تا زمان روی کارآمدن شاه‌شجاع در زندان بود. وفادارخان و سایر همراهان زمان نیز به قتل رسیدند.

زمان در میان خانواده‌اش از همه باسوادتر بود و رساله منظومی نیز داشت که در اختیار الفینستون بود و آن را برای برادرش شاه‌شجاع، نوشته بود.[۱] از نظر اخلاق و رفتار نیز تا حدی به احمدشاه شباهت داشت و می‌کوشید روش او را دنبال کند. زمان در هنگام دستگیری و نابیناشدن ۳۳ سال عمر و چهار پسر داشت.[۲]

کتابشناسی

  1. الفینستون، مونت استوارت. افغانستان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل، ص 199.
  2. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 515-517.