جامعه روسیه
جامعه روسیه از سده هیجدهم به تدریج گام در مسیر نوسازی غربی نهاد. در عین حال، مدرنیسم روسی موجب نشد تا سنتها و فرهنگ ملی و بومی نادیده گرفته شود و به ویژه از سالهای پس از شوروی تا کنون توجه به سنتهای روسی افزایش یافته و دولت نیز آن را تشویق نموده است.
مدرنیسم تحمیلی از سوی حکومتها، چه در دوره پتر و چه کمونیسم و نیز گسیختگیهای ناشی از فروپاشی کمونیسم، جامعه روسیه را در دو دهه اخیر با مسائل و مشکلاتی رویارو نموده که آن را به لحاظ بسیاری از شاخصهای جهانی در ردیف جوامع مشکل دار قرار داده است.
در نبود ساختارهای اجتماعی سرمایهداری، ضعف نهادهای مدنی، مانند اتحادیههای تجاری، و نهادهای تخصصی، کثرت گرایی سیاسی نیز محدود مانده است.
در روسیه، طبقه متوسط شهری هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده و به لحاظ سیاسی نیز تجربه دو دهه اخیر برای گذار از تلاطمهای پسا شوروی، شرائط را به تدریج بهبود بخشیده و نظام مردم سالاری خاصی در قواره شرائط و مردمان سختی کشیده آن رقم زده است که در حد فاصل نظام ایدئولوژیک پیشین و آمال و آرزوهای غیر عمل گرا قرار میگیرد[۱].