اسلام شناسان ژاپنی
عدهای از پژوهشگران نظیر "کوجیرو ناکامورا" ( 中村廣治郎/Kōjirō Nakamura(1936- )) (از اولین استادان گروه مطالعات اسلامی دانشگاه توکیو، متخصص در حوزه اندیشه امام محمد غزالی) یا "تسونهئو کورویاناگی" مشخصا به پژوهشهای آکادمیک پرداختند و حوزه فعالیت آنها عملا وارد مسائل اجتماعی یا سیاسی نشد. راهی که آنان برگزیدند در حقیقت غور، تحقیق، تالیف و ترجمه بر روی متون کلاسیک فارسی، عربی و ترکی بود. در همین راستا هم کورویاناگی نخستین فرهنگ واژگان ژاپنی به فارسی و فارسی به ژاپنی را گردآوری کرد.
اما عده دیگری از این پژوهشگران نظیر"توشیهیکو ایزوتسو" و همفکرانش سعی داشتند با قرائتهای جدید و مدرن از اسلام و مشترکات آن با دیگر ادیان آسیایی، به خصوص آیین بودا، وارد جدال فکری-فلسفی با "غرب" بشوند. دقت داشته باشیم که تفاوت این نسل با نسل دوران جنگ در این است که این نسل سودای توسعه طلبی نداشت، بلکه به دلیل سرخوردگی از جنگ، گرایشات ضد غربی و استعماری، علاقه به سنتهای فکری آسیایی و گرایشات دینی-معنوی (اشراقی) سعی داشت با غرب وارد نوعی مجادله فکری-فلسفی بشود. از این رو این نسل پلی است میان نسل قبلی و نسل بعدی که مطالعات اسلامی را به طور مشخص در سطح آکادمیک نگه داشتند.
تلاشهای ایزوتسو و همفکرانش تا ایران نیز کشیده شد و به دلیل اشتغال ایزوتسو در انجمن حکمت و فلسفه ایران، تفکرات او توانست بر طیف وسیعی از روشنفکران ایران نظیر داریوش شایگان، سید حسین نصر و... تاثیر بگذارد.
ایزوتسو در اواخر دهه 1950 برای نخستین بار قرآن را مستقیم از عربی به ژاپنی ترجمه کرد. این ترجمه که بار دیگر در سال 1964 با تجدید نظر منتشر شد، در مجموع چهارمین ترجمه قرآن به زبان ژاپنی به حساب میآید. البته ترجمه او از قرآن بیشتر ترجمهای فنی و زبان شناسانه است تا ترجمهای مومنانه. به همین خاطر هم ترجمه او در مقایسه با ترجمههای پس از آن زبان غامض و تا حدودی دشوار فهم دارد [i].
از آن جایی که زمینه مطالعات اصلی ایزوتسو زبان شناسی و مطالعات اسلامی بود، فلسفه اسلامی (بخصوص فلسفه اشراقی و صدرائی) در منظومه فکری او تبدیل به کانون تطبیق سنت اسلامی با دیگر سنتهای شرقی شد که از آن با نام «فلسفه شرقی» (東洋哲学/Tōyō Tetsugaku) یاد میشود. ایزوتسو در اواخر عمرش بواسطه نگارش کتاب «آگاهی و ماهیت: در جستجوی مشرق معنوی» (『意識と本質―精神的東洋を索めて』/Ishiki to hoshitsu: seishin teki tōyō wo motomete) بر اساس تقسیم ماهیت در فلسفه اسلامی کوشید تا ساختاری نسبتا جامع از فلسفه شرقی بدست دهد. از این رو چنان که پیشتر اشاره شد به باور برخی از پژوهشگران "فلسفه شرقی" ایزوتسو شکل فلسفی شده نظریه "آسیای متحد" اوکاوا است.
فعالیتهای علمی-پژوهشی ایزوتسو با وجود انگیزههای سیاسیای که داشت محدود به حوزه مطالعات آکادمیک بود. به یک معنا فلسفه و آثار او در سطح بحثهای انتزاعی و فلسفی باقی میماند و چندان تاثیری روی مسائل و نقدهای اجتماعی نداشت. اما برخلاف او، برخی از نزدیکترین شاگردانش کوشیدند تا مطالعات اسلامی را از سطح مباحث آکادمیک و انتزاعی به سطح مسائل و نقدهای اجتماعی سوق دهند. شاخصترین فرد در این میان کسی نیست جز "توشیئو کورودا" (黒田壽郎/Toshio Kuroda(1933-2018)).
کورودا بواسطه حضور ایزوتسو در انجمن حکمت و فلسفه حدود سه سال در این انجمن به تدریس و تحصیل مشغول بود. همسر او نیز متصدی کتابخانه انجمن بود. به طور کلی کورودا تحت تاثیر جنبش اصلاحات دینی در سرزمینهای اسلامی بود و در طی اقامت در ایران نیز بسیار از اندیشههای علی شریعتی و محمد باقر صدر تاثیر گرفت. او پس از بازگشت به ژاپن، «اقتصادنا، البنک اللا ربوی فی الاسلام و فلسفتنا» محمد باقر صدر را به ژاپنی ترجمه کرد. همین طور او برخی از مقالات ترجمه شده علی شریعتی به انگلیسی را به ژاپنی ترجمه کرد. از آن جایی که او چندان با فارسی آشنایی نداشت، ترجمه گزیدهای از اسلام شناسی شریعتی را به شاگردش "هیدهکو ساکورایی" (桜井秀子/Sakurai Hideko(?-?)) واگذار میکند. کورودا بر این ترجمه مقدمهای پنجاه صفحهای نگاشته و درباره اندیشههای علی شریعتی و محمد باقر صدر بحث کرده است. علاوه بر این در حوزه فلسفه اسلامی، کورودا «بدایه الحکمه» علامه محمد حسین طباطبائی را به ژاپنی ترجمه کرده است. ترجمه او از «نهج البلاغه» که نخستین ترجمه این اثر به ژاپنی است چند ماهی پیش از درگذشت او در سال 2017 منتشر شد.
فارغ از تلاشهای کورودا در حوزه مسائل و نقدهای اجتماعی دو اتفاق بر اسلام شناسان آن زمان ژاپن، که بعضا با غرب بر سر جدال فکری بودند، بسیار تاثیر گذاشت. یکی انتشار «شرق شناسی» ادوارد سعید و دیگری وقوع انقلاب اسلامی ایران. این دو اتفاق هم از نظر مجادلات آکادمیک (در شکل شرق شناسی) و هم از نظر بازتاب عملی فعالیتهای ضد استعماری (در شکل انقلاب) دیدگاههای تازهای را به اسلام شناسان ژاپنی اعطا میکرد. آنان بواسطه این دو اتفاق سعی داشتند از حوزه تمدن اسلامی تفسیری "شرقی" و تا حد زیادی "ضد غربی" ارائه بدهند. به اعتقادات آنان اسلام به خاطر شرایط تاریخی خاصش به خصوص در نسبت با غرب میتوانست نکات بسیار بدیعی برای سنت ژاپنی و درون مایه شرقی آن داشته باشد.
پاورقی
[i] سال 1970 کاتسوجی فوجیموتو (藤本勝次/Fujimoto Katsuji) همراه با اوسامو ایکهدا (池田修/Ikeda Osamu) و کوسای بان (伴康哉/Ban Kōsai) پنجمین ترجمه قرآن را عرضه کردند که ترجمه روانی است. ریوایچی میتا (三田了一/Ryōichi Mita) که پس از اسلام آوردن نام "عمر" را برای خود برگزیده بود، ششمین ترجمه از قرآن را سال 1972 منتشر کرد که آن هم مستقیما از عربی به ژاپنی ترجمه شده بود. او برای این ترجمه دوسالی را در مکه بود. ترجمه میتا که سال 1982 با تجدید نظر دوباره منتشر شد در مقایسه با دیگر ترجمهها مقبولیت زیادی یافته است. هفتمین ترجمه را هم هاروئو آبه(安倍治夫/Abe Haruo) ارائه داده است که تنها جزء سی قرآن است. هشتمین ترجمه را محمدقائم ساودا که بر مذهب شیعه بود انجام داده که به عنوان مرجع از قرآن ایزوتسو و میتا استفاده کرده است. این ترجمه یک بار سال 1989 و بار دیگر با تجدید نظر سال 2000 منتشر شد. نهمین ترجمه از قرآن را حسن ناکاتا به همراه ترجمه شرح سیوطی همراه با دیگران سال 2014 منتشر کرد. پس از آن فرزند محمد قائم ساودا، ابراهیم ساوادا براساس ترجمهها و شرحهای فارسی و عربی شیعی قرآن دهمین ترجمه را منتشر کرد که این ترجمه در ایران به چاپ رسیده است . آخرین ترجمه را نیز سال 2019 "ماکوتو میزوتانی" (水谷周/Mizutani Makoto) و "کیوایچیرو سوگیموتو" (杉本 恭一郎/Kyōichirō Sugimoto) با نام «قرآن: ترجمه ساده ژاپنی» (『クルアーン:やさしい和訳』/Kuruan yasashi wayaku) منتشر کردند. درباره ترجمههای قرآن نگاه کنید به[۱].
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ساوادا (1392).