اسلام و مسلمانان ژاپن

از دانشنامه ملل
مسلمانان در ژاپن، قابل بازیابی ازhttps://en.shafaqna.com/199417/islam-fastest-growing-religion-in-japan/

پس از آن که ژاپن توانست سال 1905 م بر قوای ارتش روسیه غلبه کند، ‌به ناگاه این سرزمین شهره عام و خاص در ممالک اسلامی شد و بسیاری از مسلمانان را از سرزمین‌های مختلف به امید گسترش اسلام و همکاری‌های متعدد به این کشور کشاند. عثمانی‌ها، ‌هندی‌ها، ‌مصری‌ها و از همه این‌ها مهمتر، ‌تاتارهای روسیه، ‌از نخستین ملت‌هایی بودند که سعی داشتند ضمن ترویج و گسترش اسلام در ژاپن، ‌با این کشور نوعی مراوده سیاسی، ‌نظامی و اقتصادی داشته باشند.

پیروزی نظامی ژاپن بر روسیه، ‌کم و بیش مصادف بود با قوت گرفتن جنبش مشروطه در ایران. به همین خاطر هم وقتی که خبر آن پیروزی در ایران منتشر شد، ‌بی درنگ توجه‌ها به سوی این سرزمین جلب و درباره آن مدح‌ها و ثناها گفته شد [i]. حتی به تدریج این شایعه قوت گرفت که مسلمانان زیادی در ژاپن زندگی می‌کنند و امپراتور ژاپن هم به اسلام مشرف شده است. به طوری که روزنامه «ندای وطن» در شماره 38 خود به تاریخ 20 ژوئن 1907 [1325 ه.ق] طی متنی با عنوان «عالم اسلامیت را بشارت»، ‌خبر از اسلام آوردن امپراتور ژاپن داد:

رفقا می‌گفتند در روزنامه ملک و ملت که بزبان انگلیسی است که در کلکته در اداره حبل المتین بطبع می‌رسد نوشته شده که اعلیحضرت میکادو [مقصود امپراتور ژاپن است] بعد از آنکه مدتها در مقام تحقیق و تفتیش از مذاهب متداوله عالم برآمد و علمای هر مذهب را حاضر نموده، ‌اصول و فروع هر مذهبی را مطرح مداقه قرار دادند و دین مقدس اسلام را اجمع و انفع از تمام ادیان شناختند. یکمرتبه شخص پادشاه با هئیت وزرا در بیست و ششم ماه مه گذشته که تقریبا یکماه پیش باشد رسما آئین پاک و دین مقدس اسلام را پذیرفتند و بشرف قبول اسلامیت مشرف شدند و معلوم است اگر این خبر مقرون بصدق و صواب باشد یکمرتبه ضعف اسلام و مسلمین مبدل بقوت خواهد شد و آثار گفته حکیم دانشمند ملاعبدالرحیم طالب اف که در مسائل منکوب است، ‌بیاید روزیکه اسلام غالب و ساید ادیان مغلوب شوند، ‌ظاهر و مقدماتش فراهم شده و سلسله مسلمین با اتحاد مذهبی و آسیائی با توافق مشرب شرق و غرب عالم را فراگیرند...".[۱]

چندی بعد نیز آقا سید محمد طباطبایی سنگلجی از مجتهدین شیعه و یکی از سران مشروطه طی تلگرامی به امپراتور ژاپن خواهان فراهم آوردن امکانات و شرایط مناسب برای انجام فرایض دینی مسلمانان در ژاپن شد؛ و همین طور درخواست داشت که ایران سفیری به این کشور اعزام کند. او در تلگرام خود خطاب به امپراتور چنین نوشت:

حضور میمنت ظهور اعلی حضرت امپراتور معظم دولت بهیه ژاپون. اگر چه با اخلاق مرضیه آن اعلی حضرت و تمدن فوق العاده دولت بهیه ژاپون به این اظهار احتیاج نبود، ‌ولی مقام اخوت با برادران مسلمین ساکنین آن مملکت مقتضی این توصیه شده، ‌استدعا می‌نمایم که توجه ملوکانه نسبت به آن برادران دینی طوری باشد که آسوده و محترم بتوانند از عهده تکالیف دینی و دنیوی برآیند (رئیس ملت اسلام در ایران، ‌محمدالحسینی‌ الطباطبایی). [۲]

آن چه که طباطبایی نوشته بود، ‌چیزی بیش از تصورات او درباره حضور مسلمانان در ژاپن نبود؛ درخواست او درباب اعزام سفیر (احتمالا مسلمان) هم تا اوایل حکومت پهلوی محقق نشد و نخستین سفیر ایران به ژاپن هم فردی ارمنی بود با نام "هُوْهانِس خان ماسحیان" ملقب به مساعد السلطنه که در سال 1309 خورشیدی (1931م) عازم ژاپن شد.

نگاه‌های ایرانیان به ژاپن در آن دوره از حد این نوع شایعات و تصورات فراتر نرفت. ولی برخلاف آن، ‌به دلایلی که توضیح خواهیم داد مسلمانان دیگر کشورها و حتی خود ژاپنی‌ها در ترویج یا شناخت اسلام در ژاپن جهد فراوانی کردند. در ادامه می‌کوشیم تا با نگاهی تاریخی به بررسی وضعیت اسلام و مسلمانان در ژاپن بپردازیم.

نخستین برخوردها

این که از چه زمانی ژاپنی‌ها با مسلمانان دیدار کردند، ‌اطلاعات روشنی در دسترس نیست. اما برخی از داده‌های تاریخی، ‌به طور مبهم از مواجهه ژاپنی‌ها با مسلمانان پیش از دوران میجی خبر می‌دهند. البته بیشتر این ملاقات‌های صورت گرفته بیش از آن که در خود سرزمین ژاپن رخ داده باشد، ‌در سرزمین‌های دیگر، ‌به خصوص چین روی داده است.

یکی از مشهورترین این ملاقات‌ها باز می گردد به سال 1217 م در شهر فوجیان چین که طی آن راهبی به نام "کِی‌سِی" (慶政/Kēsē (1189-1268) ) در خلال سفر به چین با چند ایرانی (احتمالا مسلمان) دیدار می‌کند. از آن جایی که او تصور می‌کرده آن افراد هندی هستند و از تعالیم بودا آگاهی دارند، ‌دست نوشته‌ای طلب می‌کند. آن افراد ایرانی تبار هم چند بیتی شعر به خط فارسی می‌نویسند و پیشکش می‌کنند.

"کِی‌سِی" پس از بازگشت به ژاپن آن دست نوشته را به عنوان سوغات به راهب برجسته و شناخته شده‌ای به نام "میوئه" (明恵/Myōe (1173-1232) ) می‌دهد. اما میئوئه پس از دیدن آن دست نوشته و ناتوان از خواندنش، ‌اظهار می‌کند که آن متعلق به هند و تعالیم بودا نیست، ‌بلکه از سرزمین دیگری آمده. این نوشته که در ژاپن با نام "نانبان" (南番/Nanban) شناخته می‌شود، ‌در قرن بیستم سرنوشت دیگری یافت [ii].

این نوشته تا اوایل قرن بیستم تقریبا ناشناخته بود تا این که سال 1909 توئورو هانه‌دا (羽田亨/Haneda Tooru (1882-1955) ) شرق شناس و ایران شناس ژاپنی به طور تصادفی دریافت که این نوشته به خط فارسی است. از همان زمان او پژوهش‌های گسترده‌ای را درباره این دست نوشته آغاز کرد. ظن هانه‌دا بر این بود که یکی از ادبیات این دست نوشته متعلق به شاهنامه است به همین جهت او همراه با محمد برکت‌الله (پژوهشگر مبلغ اسلام در ژاپن، ‌درباره او در ادامه صحبت خواهیم کرد) بررسی شاهنامه را آغاز کرد، ‌اما نتوانست منبع دقیقی برایش بیابد.[۳]

تقریبا همزمان با تلاش‌های هانه‌دا در ژاپن، ‌"لو ژنیو" (به ژاپنی: را شین‌گیوکو) (羅振玉/Luo Zhenyu/Ra Shingyoku (1866-1940) ) به این متن علاقمند شد و تصویری از آن را در مجموعه دهم شماره چهار مجله هنری «شینشوکونی میتسوشو» (『神州国光集』/shinshū Kunimitsu shū) در سال 1910 در شانگهای منتشر کرد.[۴] متن او خیلی زود مورد توجه زبان شناسان غربی نظیر پل پلیو (Paul Pelliot (1878 -1945) ) قرار گرفت. پلیو و دیگران نیز درباره این نوشته مطالعاتی را آغاز کردند اما نتوانستند دلیلی بر تعلق یکی از بیت‌ها به شاهنامه بیابند.[۴] سر انجام ایران شناس برجسته "تسونه‌ئو کورویاناگی (黒柳恒男/Kuroyanagi Tsuneo (1925-2014) ) پس از پژوهش‌های بسیار سال 1977 طی همایش بین‌المللی فردوسی که در مشهد برگزار شد، ‌اعلام داشت که تک بیت "جهان يادگارست و ما رفتنى/ به مردم نماند به جز مردمى" متعلق به شاهنامه است .پس از چندی نیز، ‌سال 1988 ایران شناس برجسته دیگری، ‌خانم امیکو اوکادا (岡田恵美子/Okada Emiko (1932- ) )، ‌طی ترجمه «منظومه ویس و رامین» تشخیص داد که تک بیت "جهان خرمى با كس نماند/ فلك روزى دهد روزى ستاند" متعلق به این منظومه است. علاوه بر این دو تک بیت، ‌یک رباعی [iii] هم در این دست نوشته وجود دارد که احتمال داده می‌شد منتسب به خیام باشد، ‌اما تاکنون هیچ نظر قطعی‌ای در این باره وجود ندارد [iv].

بعید به نظر می‌رسد که "کِی‌سِی" و "میوئه" چیزی درباره اسلام شنیده بوده باشند، ‌اما پس از آن که ژاپنی‌ها با دینی به نام اسلام آشنا شدند، ‌احتمالا از طریق چین، ‌برای نگارش و نامیدنش نخست واژه چینی اسلام را به عاریت گرفتند و بعدها پس از رشد و گسترش دین پژوهی در ژاپن، ‌همان واژه اسلام را به کار بردند.

به ایغورهای ساکن چین که عمده جمعیت مسلمان این کشور را تشکیل می‌دهند، ‌"هوای هوای" (Hui Hui) گفته می‌شود، ‌در عین حال این واژه برای نامیدن خود دین اسلام هم استفاده می‌شده است. "هوای هوای" به کانجی به صورت (回回) نوشته می‌شود.

ژاپنی‌ها در نخستین رویایی‌های خود با اسلام، ‌واژه "هوای هوای" را از زبان چینی به عاریت گرفتند و آن را بر سیاق آواهای ژاپنی "فوای فوای" تلفظ می‌کردند. پس از آن، ‌کانجی (回) را با کلمه (教/Kyō) به معنی "آموزه، ‌تعلیم"، ‌ترکیب کردند و واژه (回教/Kaikyō) را به معنای "آموزه‌های اسلام" برساختند. با این حال این واژه از نیمه دوم قرن بیستم هم در زبان چینی و هم در زبان ژاپنی [v] از رونق افتاد و به جایش خود واژه اسلام که در زبان ژاپنی (イスラム/Isuramu) تلفظ می‌شود، ‌جایگزین شد.

به هر شکل ژاپنی‌ها تا دوران میجی شناخت چندانی از اسلام نداشتند، ‌اطلاعات آنان محدود بود به برخی از گزارشات مسیحیان، ‌یا دیدارهای پراکنده‌ای که بین ژاپنی‌ها و مسلمانان در چین یا نواحی دیگر رخ می‌داد. شروع دوران میجی که همراه بود با پذیرش دانش‌های جدید و سیاست‌های توسعه طلبانه ژاپن، ‌موجب شد تا ژاپنی‌ها بواسطه حرکت به سوی آسیای جنوب شرقی، ‌در برخورد با مسلمانان فیلیپین، ‌مالزی و اندونزی تماس مستقیمی با جوامع مسلمان بیایند. حتی گفته می‌شود که برخی از ملوانان اندونزیایی در کشتی‌های تجاری یا نظامی ژاپن مشغول به کار بوده‌اند [vi].

با این حال جدی‌ترین رویارویی‌های ژاپنی‌ها با مسلمانان، ‌خاصه در سطح سیاسی و روابط میان کشوری باز می‌گردد به دهه 1880میلادی. ژاپنی‌ها از یک سو فردی به نام "ماساهارو یوشیدا" (吉田正春/Yoshida Masaharu (1825-1921) ) را همراه چند تن دیگر به دربار ناصرالدین شاه اعزام داشتند، ‌و از سوی دیگر شاهزاده و نظامی بالارتبه‌ای به نام "آکیهیتو کوماتسو" (小松彰仁/Komatsu Akihito (1846-1903) ) را راهی قسطنطنیه (استانبول) کردند تا با سلطان عبدالحمید دوم (پادشاه عثمانی) دیدار کند. سلطان عبدالحمید نیز به پاس این دیدار، ‌سال 1890 یک کشتی با نام "ارطغرل (Ertuğrul) " را عازم ژاپن کرد تا فرستادگان او دیداری با امپراتور داشته باشند. اما کشتی در راه بازگشت به عثمانی در استان واکایاما (和歌山県/Wakayamaken) در توفان گرفتار آمد و غرق شد. به موجب آن نیمی از سرنشینان این کشتی کشته شدند و مابقی توسط افراد محلی نجات یافتند. پس از آن تلاش‌ها و تبلیغات زیادی در مطبوعات ژاپن جهت یادبود و کمک مالی به حادثه دیدگان آن واقعه به راه افتاد. سرانجام روزنامه «جیجی شینپو» (『時事新報』/Jiji shinpō) توانست در مجموع مبلغی حدود 85 میلیون ین را جمع آوری کند و برای ارسال آن به عثمانی قرار شد که هیئتی به دربار سلطان عبدالحمید فرستاده شود. جهت پوشش خبری این ماجرا هم خبرنگاری با نام "شوتارو نودا" (野田正太郎/Noda Shōtarō (1868-1904) ) به عنوان یکی از اعضای این هیئت انتخاب شد. نودا پس از رسیدن به عثمانی به درخواست سلطان عبدالحمید دو سالی در آنجا ماندگار شد و به چند تن از اعضای ارتش عثمانی ژاپنی آموخت. نودا به واسطه اقامت در عثمانی مسلمان شد و از سوی سلطان لقب "عبدالحلیم پاشا" به وی اعطا شد. او نخستین مسلمان ژاپنی شناخته می‌شود، ‌با این حال در خصوص او این تصور نیز وجود دارد که اسلام آوردنش بیشتر با انگیزه‌های سیاسی بوده تا دینی.

پس از نودا، ‌فرد دیگری با نام "توراجیرو یامادا" (山田寅次郎/Yamada Torajirō (1866-1957) ) در راستای کمک مالی به بازماندگان حادثه کشتی "ارطغرل" روانه عثمانی شد. یامادا بازرگان بود، ‌اما در عین حال استاد هنر چای نوشی "سادو" (sadō) و از صاحب مکتبان آن نیز بود. از این رو او را با نام "سویو یامادا" (山田宗有/Yamada Sōyū) نیز می‌شناختند، ‌که نام "سویو" اشاره به صاحب مکتبی او در هنر چای نوشی داشت. گفته می‌شود، ‌یامادا هم به درخواست سلطان عبدالحمید در عثمانی ماندگار شد و دیدارهایی نیز با نودا داشته است، ‌که در طی آن تصمیم به تشرف به اسلام می‌گیرد. او پس از تشرف به اسلام کوشید تا رابطه‌ای فرهنگی میان ژاپن و جهان اسلام برقرار کند. نقش پر رنگ او در شناساندن اسلام در ژاپن به گونه‌ای بود که تا پیش از پژوهش‌های اخیر درباره تاریخ اسلام در ژاپن، ‌تصور بر این بود که یامادا نخستین فرد ژاپنی‌ای است که مسلمان شده، ‌اما پژوهش‌های جدید متفق القول نودا را به عنوان نخستین مسلمان ژاپنی می‌شناسند [vii].

پس از آن‌ها ژاپنی دیگری با نام "بونهاچیرو آریگا" (有賀文八郎/Ariga Bunhachirō (1868-1946) ) طی سفر به هند در سال 1890 اسلام آورد و نام اسلامی "احمد اریحا" را برای خود برگزید. او که تاجر بزرگی بود با روش خودش سعی در تبلیغ اسلام در ژاپن داشت و توانست سال 1938 همراه با "گورو تاکاهاشی" (高橋五郎/Takahashi Gorō (1856-13935) ) دومین ترجمه قرآن را به زبان ژاپنی بر اساس زبان‌های اروپایی منتشر کند [viii]. نکته حائز اهمیت در این ترجمه این است که "تاکاهاشی" یک مومن مسیحی بود که پیشتر در ترجمه انجیل به ژاپنی مشارکت داشت. ورود اصطلاحات بر ساخته شده مسیحی در زبان ژاپنی در این ترجمه حائز اهمیت است.

قرآن یک بار پیش از آن، ‌در واقع برای نخستین بار توسط "کن‌ایچی ساکاموتو" (坂本健一/Sakamoto Kenichi (?-1930?) ) در سال 1920 منتشر شده بود. ساکاموتو زبان عربی نمی‌دانست اما بر زبان‌های غربی نظیر انگلیسی مسلط بود. او طی پروژه‌ای با نام «مجموعه کتب مقدس جهان» (『世界聖典全集』/Sekai seiten zenshū) که با هدف آشنا سازی طبقه متوسط و تحصیلکرده ژاپن با ادیان جهان منتشر می‌شد، ‌قرآن را از روی ترجمه‌های اروپایی به ژاپنی ترجمه کرد و آن را همراه با شرح و تفسیری درباره اسلام و زندگی حضرت محمد (ص) [ix] در مجلدهای 14 و 15 مجموعه فوق به چاپ رساند.

از آن جایی که "ساکاموتو" نخستین مترجم قرآن به ژاپنی بود و با زبان عربی هم چندان آشنایی نداشت، ‌طبیعی بود که در ترجمه واژگان و اصطلاحات کلیدی قرآن دچار مشکل شود. لذا او از یک سو تلاش می‌کرد تا مفاهیم مدرن وارد شده به زبان ژاپن را جایگزین برخی از اصطلاحات کلیدی کند، ‌و از سوی دیگر برای واژگانی که بار معنایی دینی داشت، ‌ناچار بود که از مفاهیم آیین بودا و شینتو وام بگیرد. در شاخص‌ترین و ماندگارترین واژه سازی یا معادل سازی او الله را با کلمه کامی در زبان ژاپن تطبیق داد که پس از او در دیگر ترجمه‌های قرآن یا آثاری که درباره اسلام تالیف و ترجمه می‌شد، ‌کامی با الله تطبیق داده می‌شد. البته نباید از نظر دور داشت که پیش از آن مسیحیان پروتستان ساکن ژاپن "خدای واحد" مسیحیت را با مفهوم کامی در زبان ژاپنی مطابقت داده بودند، ‌امری که راه را برای ترجمه الله به کامی برای ساکاموتو باز کرده بود [x].

به هر شکل چند سال پس از حادثه "ارطغرل"، ‌پیروزی ژاپن بر قوای روسیه به ناگاه مناسبات این کشور را با سرزمین‌های اسلامی به یکباره تغییر داد. از یک سو ژاپن با اعزام فرستاده‌های مختلف به سرزمین‌های اسلامی ضمن شناخت اسلام، ‌سعی در برقرار کردن نوعی رابطه سیاسی توسعه طلبانه با آنان بود و از سوی دیگر سرزمین‌های اسلامی نیز برای مبارزه با کشورهای استعمارگر و احیای امپراتوری اسلامی چشم به قوای ارتش ژاپن داشتند. از این رو شناخت اسلام در ژاپن نه با انگیزه‌های دینی، ‌بلکه با انگیزه‌های سیاسی و توسعه طلبانه آغاز شد.

به سوی آسیای متحد

سرزمین‌های اسلامی در رویارویی با غرب، ‌یا مانند مصر، ‌لیبی، ‌هند و... مستعمره کامل دولت‌های غربی شده بودند، ‌یا مانند امپراتوری عثمانی دچار زوال و انحطاط و یا مانند ایران بخشی از خاک خود را از دست داده بودند. از یک سو چنین شرایطی موجب رشد ملی گرایی یا ظهور جنبش‌های دینی در سرزمین‌های اسلامی شده بود و از سوی دیگر نیرویی تازه نفس و بیرونی را می‌طلبید تا به یاری آن بتوان بر قوای دولت‌های استعمارگر چیره شد. از قضای روزگار پیروزی ژاپن بر روسیه هم به جنبش‌های دینی جان دوباره بخشید و هم در قامت قدرتی نو ظهور چشم امید برخی از مسلمانان و سرزمین‌های اسلامی شد. البته این اقبال سرزمین‌های اسلامی، ‌برای ژاپن هم بهترین فرصت را جهت گسترش فعالیت‌های توسعه طلبانه فراهم می‌آورد. چرا که ژاپن برای جنگ با دولت‌های غربی و توسعه سرزمینی نیاز به نیروهای بیشتری داشت که به طور طبیعی شرایط سرزمین‌های اسلامی می‌توانست به تقویت آن کمک کند. از این رو در ژاپن ایده‌ای زاده شد با عنوان "آسیای بزرگ و سعادتمند" که به طور اختصاری در زبان ژاپنی "دای آجیاشوگی" (大アジア主義/Dai Ajia shugi) نامیده می‌شود. این درست شبیه ایده‌ای است که روزنامه «ندای وطن» طی خبر "عالم اسلامیت را بشارت" به طور مبهم و ناپخته‌ای به آن اشاره کرده بود.

روشن نیست که ایده "اتحاد مذهبی- آسیایی" روزنامه «ندای وطن» چطور و چگونه شکل گرفته بود، ‌اما برای تحقق آن از جانب ایرانیان هیچ فعالیت عملی و مشخصی صورت نگرفت. در واقع نخستین سرزمینی که گام در اتحاد آسیایی با ژاپن گذاشت، ‌مصر و سپس هند و سرآمد همه آن‌ها مسلمانان تاتار تبار اهل روسیه بودند [xi].

گویا برای نخستین بار فردی به نام "علی احمد جرجاوی" رئیس انجمن علمی دانشگاه الازهر پیشگام این عرصه شد. او سال 1906 به منظور شرکت در یک کنفرانس گفتگوی ادیان و همچنین تبلیغ اسلام به ژاپن رفت. به همین خاطر او به عنوان نخستین عربی شناخته می‌شود که برای تبلیغ اسلام روانه ژاپن شده است [xii]. او بر این ادعا بود که طی اقامت خود در ژاپن توانسته است، ‌دوازده هزار نفر را به دین اسلام دعوت کند.[۵] همین طور جرجاوی در اواخر عمر کتابی به زبان عربی نوشت با نام «الرحلة اليابانية» (سفر ژاپن) که در آن به شرح زندگی و فعالیت‌هایش در ژاپن پرداخته است. پس از او فردی نظامی به نام احمد فضلی سال 1908 با هدف تبلیغ و ترویج اسلام از مصر به ژاپن رفت و پس از ازدواج با زنی ژاپنی به مصر بازگشت. گفته می‌شود او نخستین مسلمانی است که همسر ژاپنی اختیار کرده و بواسطه ازدواج، ‌همسرش نخستین زن ژاپنی‌ای شد که به اسلام گرویده است [xiii].

پس از مصری‌ها نوبت به هندی‌ها رسید. محمد برکت الله (معروف به پروفسور مولوی محمد برکت الله بهوبالي)، ‌مسلمان هندی و از فعالان نهضت استقلال طلبی هند که پیشتر مختصر اشاره‌ای به او داشتیم، ‌سال 1909 با هدف تبلیغ اسلام و همکاری‌های سیاسی و فرهنگی با دولت ژاپن وارد این کشور شد و در شهرهای توکیو و یوکوهاما به تبلیغ اسلام پرداخت.

او آمار دوازده هزار نفر ژاپنی به اسلام مشرف شده از سوی جرجاوی را رد کرد،[۶] ‌و خود او ظاهرا توانست سه ژاپنی را که در واقع از یک خانواده بودند به اسلام دعوت کند. کسی که بواسطه محمد برکت الله مسلمان شد، ‌ژاپنی خوش پوش و خوش چهره ای بود به نام "هاروفوسا هاتانو" (波多野春房/Hatano Harufusa) که پس از تشرف به اسلام نام "حسن" را برای خود برگزید و به معلمی زبان انگلیسی اشتغال داشت. او سال 1911 به همراه همسر سابق خود "یاسوکو" (安子/Yasuko) و پدرش بدست برکت الله مسلمان شدند. چندی بعد نیز با بازگشت مجدد احمد فضلی به ژاپن، ‌برکت الله همراه با او برای پیشبرد اهداف و مقاصد اخوان المسلمین در ژاپن بسیار کوشیدند.

تلاش‌های برکت الله و احمد فضلی گرچه تا حدودی توانسته بود بر جامعه ژاپن اثر کند، ‌اما کسی که توانست یک تنه بر گسترش اسلام در ژاپن تاثیر بگذارد و به نظریه "آسیای متحد" کم و بیش جامعه عمل بپوشاند، ‌مسلمان تاتاری تباری است، ‌به نام عبدالرشید ابراهیم.

با پیروزی بلشویک‌ها به رهبری ولادمیر لنین در سال 1917 سرنوشت مسلمانان ساکن روسیه به کلی تغییر کرد. لنین از تاتارها متنفر بود و سعی در اخراج آنان از روسیه داشت. به همین خاطر تاتارهای زیادی از تاتارستان روسیه فرار کردند، ‌به ژاپن رفتند و برای گذران زندگی در کوبه و یوکوهاما به فروش پارچه پشمی مشغول شدند.[۷]

شکل گیری حکومت کمونیستی در روسیه و سخت گیری بر تاتارها که اکثرا مسلمان بودند از یک سو و مستعمره شدن سرزمین‌های اسلامی و در انحطاط قرار گرفتن امپراتوری عثمانی از سوی دیگر، ‌در ذهن نخبگان تاتاری ایده "اتحاد آسیایی" با ژاپن را بسیار تقویت کرد. از طرف سیاستمداران آن زمان ژاپن هم فعالیت‌های تاتارها بر علیه حکومت کمونیستی روسیه قابل پذیرش بود. چرا که ژاپن از یک سو از شکل گیری قدرت کمونیستی در مرزهای شمالی خود احساس خطر می‌کرد و از سوی دیگر ژاپن درصدد قدرت‌نمایی و رقابت با دولت‌های استعماری بود. از این رو به طور خاص نیروی تاتارهای مسلمان در تقابل با کمونیسم و به طور عام نیروی سرزمین‌های اسلامی تحت استعمار در تقابل با دولت‌های‌ استعماری می‌توانست پشتوانه بسیار خوبی برای بلند پروازی‌ها و اهداف توسعه طلبانه ژاپن باشد.

عبدالرشید ابراهیم که از یک سو به جنبش‌های استقلال طلب اسلامی تعلق داشت و از سوی دیگر عالمی اسلامی بود، ‌با هدف تبلیغ اسلام در ژاپن و جذب نیرو بر علیه قوای استعمارگر و اتحاد با ارتش ژاپن جهت احیای امپراتوری عثمانی عازم ژاپن شد و در کنار فعالیت‌های تبلیغاتی خود با سیاستمداران و نظامیان دست راستی ژاپن مرتب جلسه می‌گذاشت و طرح‌هایی را بررسی می‌کرد.

عبدالرشید برای پیشبرد اهداف خود در ژاپن سه راهبرد داشت، ‌دو راهبرد اخلاقی و یک راهبرد سیاسی. در راهبرد اخلاقی اول، ‌او باور داشت که خلقیات ژاپنی‌ها با تعالیم اسلامی هماهنگی کامل دارد. مفاهیم اخلاقی همچون پاکیزگی، ‌صداقت، ‌ادب، ‌سخاوت، ‌شهامت و غیره مفاهیمی بودند که از نظر او هم در اسلام و هم در سنت ژاپنی بر آن‌ها تأکید بسیار شده بود. در راهبرد دوم عبدالرشید باور داشت که دلبستگی ژاپنی‌ها به کشورشان و دفاع از آن قرابت تمام دارد با پاسداری مسلمانان راستین از دین‌شان. لذا همان طور که سلحشوران ژاپنی برای دفاع از وطن خویش شمشیر زده‌اند، ‌مسلمانان نیز در جهاد اصغر دلاورانه از دین خویش دفاع کرده‌اند.

اما راهبرد سیاسی عبدالرشید همان چیزی بود که سیاست‌مداران وقت ژاپن را بسیار خوش می‌آمد: پذیریش اسلام از سوی ژاپنی‌ها و نفوذ به جوامع اسلامی چین و جنوب شرق آسیا برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی ژاپن در این سرزمین‌ها.[۸]

در زمینه راهبرد سوم، ‌عبدالرشید توانسته بود "تاکه‌یوشی اوهارا" (大原武慶/ŌharaTakeyoshi (1865-1933)) یکی از افسران اطلاعاتی-نظامی ژاپن را به اسلام دعوت کند. همین طور عبدالرشید در سال 1909 همراه با "اوهارا" و دیگر سیاستمداران دست راستی "انجمن آسیایی" را با هدف گسترش اسلام و همکاری‌های سیاسی با ژاپن تاسیس کرد و نیز به فکر احداث مسجدی در ژاپن افتاد. او برای تامین هزینه این مسجد و گسترش فعالیت‌های سیاسی-تبلیغاتی خود مدام میان عثمانی، ‌هند و ژاپن در رفت و آمد بود. سرانجام او همراه با مسلمانان تاتاری، ‌ترک و هندی-پاکستانی کوشش کرد تا هزینه ساخت مسجدی را فراهم کنند. درنهایت نخستین مسجد در کوبه (1935) [xiv] ، ‌دومین در ناگویا (1937) [xv] و آخرین مسجد در توکیو (1938) [xvi] ساخته شد. عبدالرشید بعد‌ها به مقام امام جماعت مسجد توکیو برگزیده شد.

در زمان اقامت عبدالرشید در ژاپن، ‌تاتاری دیگر نیز به نام "موسی جارالله" سال 1938 به ژاپن آمد و تا زمان ترک آن با عبدالرشید همکاری داشت. جارالله که مدتی شیخ السلام روسیه بود، ‌به خاطر آزار و اذیت بلشویک‌ها مجبور به ترک روسیه شده بود. او به کشورهای مختلفی از جمله ایران و عراق سفر کرد. او طی اقامت در ایران و نجف ضمن یادگیری زبان فارسی مطالعاتی را در زمینه تشیع آغاز کرد. سر انجام او طی نامه‌ای بلند بالا به علامه کاشف الغطا و علمای نجف تفکر شیعه را به شدت نقد کرد. این نامه که بعدها طی کتابی با عنوان «الوشیعه فی نقض عقائد الشیعه» منتشر شد، ‌از سوی علمای شیعه بی پاسخ نماند و آنان حملات تندی را معطوف جارالله کردند. گفته می‌شود که جارالله به خاطر این اثر خود بد نام‌ترین متلکم معاصر اهل سنت در بین شیعیان است.[۹] البته هر چند که جارالله از نظر کلامی با علمای شیعه وارد جدال کلامی شده بود، ‌اما از سوی دیگر ظاهرا علاقه‌ای به شعر فارسی داشت. چرا که از او تصحیح و ترجمه دیوان حافظ (قازان 1910) به یادگار مانده است [xvii].

موسی جارالله اگر چه به مانند عبدالرشید فعالیت سیاسی شدیدی نداشت، ‌اما از نظر علمی و فکری منتقد سر سخت کمونیسم و علاقمند به جنبش‌های استقلال طلب اسلامی بود. در همین راستا او در مصر با سید جمال‌الدین اسدآبادی دیدار کرد و تا حدودی از اندیشه‌های او متاثر شد. با این حال فعالیت‌های سیاسی او در ژاپن کاهش یافت و بیشتر بر روی پژوهش‌های اسلامی معطوف شد. جارالله به همراه عبدالرشید اساتید زبان عربی توشیهیکو ایزوتسو نامدارترین اسلام شناس ژاپنی بودند.

چنان که پیشتر اشاره‌ای داشتیم به همان نسبتی که مسلمانان برای رهایی از استعمار و "اتحاد آسیایی" چشم امید به ژاپن داشتند، ‌ژاپنی‌ها هم برای قدرت گیری و توسعه ارضی نیازمند مسلمانان و جوامع اسلامی بودند. همین مسئله هم موجب می‌شد تا اسلام در نسبت با مسیحیت از اهمیت بیشتری برخوردار گردد. چرا که کشورهای مسیحی (اروپایی) از دید مسلمانان استعمارگر و از دید ژاپنی‌ها رقیب توسعه ارضی بودند. بنابراین قوای ژاپنی‌ها برای مسلمانان و قوای مسلمانان برای ژاپنی‌ها، ‌می‌توانست به نیروی عظیمی بر ضد کشورهای مسیحی تبدیل شود. لذا پیش از آن که مسلمانان به فکر عزیمت به ژاپن بیافتند، ‌از اوایل قرن بیستم خود ژاپنی‌ها بر اساس شناخت نسبتا مبهمی که از اسلام داشتند شروع به پژوهش درباره اسلام و ترجمه قرآن از روی زبان‌های اروپایی کردند. در این بین چند نفری هم عمدتا با اهداف سیاسی یا اسلام آوردند، ‌یا تلاش‌های آکادمیک زیادی را جهت شناخت اسلام و سرزمین‌های اسلامی به کار بستند.

سال 1901 فردی به نام "میتسوتارو یامائوکا" (山岡光太郎/Yamaoka Mitsutarō (1880–1959) ) توسط عبدالرشید مسلمان شد. او نام عمر را برای خود برگزید و سال 1909 راهی سفر حج شد. او از راه زمینی به هند رفت. در آن جا بار دیگر با عبدالرشید دیدار کرد و روانه سفر حج شد. از این رو او نخستین حاجی ژاپنی نیز شناخته می‌شود. با این حال بر اساس اطلاعات و نوشته‌های بدست آمده از او به نظر نمی‌آید که اسلام آوردنش از روی ایمان بوده باشد، ‌بلکه او بیش از هر چیز خود را یک ژاپنی شینتو می‌دانست که احساس می‌کرد باید مقاصد امپراتوری ژاپن را دنبال کند و جوامع اسلامی را با نور و شکوه امپراتوری ژاپن آشنا سازد [xvii].

فارغ از تلاش‌های صورت گرفته ژاپنی‌ها در خصوص اسلام در دو دهه اول قرن بیستم، ‌ما به شخصیت پرنفوذی برخورد می‌کنیم به نام "شومه اوکاوا" (大川周明/Ōkawa Shūmē (1886-1957) ) که هرگز اسلام نیاورد، ‌اما در زمینه شناخت اسلام، ‌البته با مقاصد سیاسی بسیار کوشید.

اوکاوا که در نوع خودش یک نابغه در فراگیری زبان‌های مختلف بود، ‌از طرفداران سر سخت نظریه "اتحاد آسیایی" در ژاپن به حساب می‌آمد. او سعی داشت بر اساس جو حاکم آن زمان سرزمین‌های آسیایی، ‌خاصه جهان اسلام، ‌را تحت رهبری ژاپن بر علیه جوامع غربی متحد کند. از این رو اوکاوا علاوه بر یادگیری زبان‌های اروپایی به یادگیری زبان‌های کهن و معاصر آسیایی پرداخت و "دفتر پژوهش‌های اقتصادی شرق آسیا" (東亜経済調査局/Tōa keizai chōsa kyoku) را با بودجه دولتی تاسیس و بهترین متخصصان و پژوهشگران آن زمان ژاپن را به همکاری دعوت کرد. همین طور او تحت لوای این موسسه با عبدالرشید و دیگر مسلمانان استقلال طلب رابطه خوبی برقرار کرد.

اوکاوا در زمینه اسلام پژوهی، ‌از هلند مجموعه عظیم «دایره المعارف اسلامیکا» و مجموعه عظیم «عربیکا»، ‌یعنی همه متون اساسی زبان عربی، ‌و دیگر ماخذ مطالعات اسلامی را تا آن حدی که به دستش آمد بود، ‌جمع آوری کرد و به قیمت گزافی خرید و به کتابخانه مرکز خود انتقال داد.[۱۰] حجم متون شرقی‌ای که او در موسسه خود جمع آوری کرده بود، ‌به قدری بود که تمامی پژوهشگران آن زمان ژاپن برای رفع نیازهای پژوهشی خود در حوزه‌های ایران شناسی، ‌اسلام شناسی، ‌هند شناسی و غیره به مرکز او مراجعه می‌کردند. برای مثال در حوزه ایران شناسی و زبان فارسی "ری‌ایچی گامو" (蒲生礼一/Gamō Reiichi (1901-1977) ) از پیشگامان زبان فارسی در ژاپن با موسسه اوکاوا همکاری داشت و ظاهرا حدود هفده نفر به عنوان دانشجوی فارسی زیر نظر او مشغول به تحصیل بودند. در حوزه زبان عربی نیز مسئولیت آموزش و پژوهش به توشیهیکو ایزوتسو واگذار شده بود. البته خود شخص اوکاوا نزد گامو فارسی و اردو و نزد ایزوتسو عربی می‌خوانده است. همین طور اوکاوا بواسطه آثاری که تهیه کرده و دانشی که کسب کرده بود، ‌کتابی با نام «چکیده دین اسلام» (回教概論 /Kaikyō gairon) را در معرفی اسلام منتشر کرد.

بعد از شکست ژاپن در جنگ، ‌نظامیان آمریکایی به عنوان غنیمت جنگی همه کتاب‌هایی را که اوکاوا در موسسه خود جمع آوری کرده بود با خود بردند. آن کتاب‌ها در زیرزمین دانشگاهی تلمبار و در نهایت طعمه جانوران و حشرات شد. اوکاوا هم برای فرار از محاکمه توسط آمریکایی‌ها خود را به دیوانگی زد و مدتی را تا آرام شدن اوضاع، ‌در دیوانه خانه به سر برد. او در این دوران ترجمه قرآن را که از روی زبان‌های اروپایی و چینی بود تکمیل و منتشر کرد. ترجمه اوکاوا سومین ترجمه قرآن به زبان ژاپنی است.

سال 1945 ژاپن بدون قید و شرط تسلیم آمریکا شد. این شکست در عین حال پایانی بود بر تمامی رویاها و آرزوهای ساخت "آسیایی متحد". از سوی دیگر هم پایان جنگ جهانی دوم به تدریج برای سرزمین‌های اسلامی سرنوشت دیگری را رقم زد و آن‌ها به جای دنبال کردن رویا آسیا متحد به سوی استقلال ملی پیش رفتند. همه این‌ها دست در دست هم داد تا رویا و آرزوی ساخت "آسیایی متحد" بر اساس اتحاد با سرزمین‌های اسلامی به حافظه تاریخ سپرده شود.

تلاش‌ها و پژوهش‌های آکادمیک

نخستین فعالیت‌های آکادمیک درباره اسلام از بلند پروازی‌های توسعه طلبانه ژاپن جدا نبود. چرا که ژاپن برای همکاری‌های سیاسی، ‌نظامی و اقتصادی خود با سرزمین‌های اسلامی نیازمند فهمی دقیق از زبان سرزمین‌های اسلامی، ‌فرهنگ اسلام و زندگی مسلمانان بود. برای همین آموزش زبان‌های عربی و فارسی و ترکی، ‌مطالعه درباره تاریخ اسلام و نحوه زندگی مسلمانان و غیره، ‌نیازمند پژوهش‌هایی دقیق در محیطی آکادمیک و تربیت متخصص در این حوزه‌ها بود.

پس از آن که جنگ چین و ژاپن در جولای 1937 شعله ور شد، ‌ژاپن بیش از پیش به اهمیت مطالعات اسلامی در سطح آکادمیک واقف شد. این اهمیت در دو شکل خودش را نشان می‌داد: یکی اهمیت تاریخی و دیگری اهمیت سیاسی.

از نظر اهمیت تاریخی مطالعات اسلامی به بخشی از رشته تاریخ شرق در دانشگاه‌های ژاپن تبدیل شد. اما در اصل در ادامه مطالعات تاریخ چین بود. چرا که ژاپن می‌توانست در امتداد مطالعات تاریخ چین به نواحی شرقی‌تر چین که در نهایت به سرزمین‌های اسلامی منتهی می‌شد دسترسی پیدا کند و به نحوی نوعی همپوشانی تاریخی را میان سرزمین‌های اسلامی و ژاپن جعل کند. از نظر سیاسی هم ژاپن می‌توانست با شناخت و فهم نسبتا دقیقی از فرهنگ اسلام کنترل کاملی بر روی مسلمانان چینی و متعاقب آن همکاری نزدیکی با سرزمین‌های اسلامی تحت سیطره استعمار (مبارزه با دولت‌های غربی) برقرار کند.

چنین اهدافی موجب شد تا در دهه‌های 1930 و 1940 موسسات تحقیقاتی بزرگی در ژاپن با انگیزه‌های سیاسی و توسعه طلبانه رشد کنند. "کتابخانه اسلامی" (イスラーム文庫/Isuramu Bunko) (بازمانده این کتابخانه عظیم هنوز در دانشگاه واسِدا (早稲田大学/Waseda daigaku) وجود دارد)، "دفتر پژوهش‌های اقتصادی شرق آسیا" که پیشتر به آن اشاره کردیم و غیره موسساتی بودند که طی این دو دهه در ژاپن پا گرفتند.

تمامی این موسسات اگر چه موسسات پژوهشی بودند اما تقریبا همه آن‌ها زیر نظر نظامیان رده بالا اداره می‌شدند. همین مسئله هم موجب شد تا در سال‌های پایانی جنگ آن‌ها در شمار اهداف نظامی هواپیماهای مهاجم قرار بگیرند و بمباران شوند، ‌یا توسط نیروهای پیاده تصرف شوند.

نخستین پژوهشگران این موسسات هم به طور مشخص از سیاست‌ها و خط مشی‌های دولت برای کنترل یا نفوذ بر جوامع اسلامی پیروی می‌کردند. کوجی اوکوبو (久保幸次/Ōkubo Kōji)، ‌هاجیمه کوبایاشی [xix] و.. از جمله نسل اول اسلام شناسان ژاپنی بودند که مشخصا با اهداف سیاسی-نظامی خاص مطالعات خاورمیانه و پژوهش‌های اسلامی را کلیدزدند.

این دست از پژوهشگران توانستند طی این دو دهه مجلاتی را منتشر کنند که هر یک در زمان خود جزو مجلات شاخص در حوزه اسلام شناسی به شمار می‌رفت. با این حال در زمان حاضر این موسسات و آن نسل از اسلام شناسان به خاطر خط مشی‌های سیاسی خود که به حال و هوای آن زمان ژاپن تعلق داشت، ‌تا حد زیادی از یادها رفته‌اند و جز مطالعات تاریخی یادی از آنان نمی‌شود.

پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، ‌مطالعات اسلامی تقریبا حالتی دوگانه به خود گرفت. عده‌ای از پژوهشگران نظیر "کوجیرو ناکامورا" (中村廣治郎/Kōjirō Nakamura (1936- ) ) (از اولین استادان گروه مطالعات اسلامی دانشگاه توکیو، ‌متخصص در حوزه اندیشه امام محمد غزالی) یا "تسونه‌ئو کورویاناگی" مشخصا به پژوهش‌های آکادمیک پرداختند و حوزه فعالیت آن‌ها عملا وارد مسائل اجتماعی یا سیاسی نشد. راهی که آنان برگزیدند در حقیقت غور، ‌تحقیق، ‌تالیف و ترجمه بر روی متون کلاسیک فارسی، ‌عربی و ترکی بود. در همین راستا هم کورویاناگی نخستین فرهنگ واژگان ژاپنی به فارسی و فارسی به ژاپنی را گردآوری کرد.

اما عده دیگری از این پژوهشگران نظیر"توشیهیکو ایزوتسو" و همفکرانش سعی داشتند با قرائت‌های جدید و مدرن از اسلام و مشترکات آن با دیگر ادیان آسیایی، ‌به خصوص آیین بودا، ‌وارد جدال فکری-فلسفی با "غرب" بشوند. دقت داشته باشیم که تفاوت این نسل با نسل دوران جنگ در این است که این نسل سودای توسعه طلبی نداشت، ‌بلکه به دلیل سرخوردگی از جنگ، ‌گرایشات ضد غربی و استعماری، ‌علاقه به سنت‌های فکری آسیایی و گرایشات دینی-معنوی (اشراقی) سعی داشت با غرب وارد نوعی مجادله فکری-فلسفی بشود. از این رو این نسل پلی است میان نسل قبلی و نسل بعدی که مطالعات اسلامی را به طور مشخص در سطح آکادمیک نگه داشتند.

تلاش‌های ایزوتسو و همفکرانش تا ایران نیز کشیده شد و به دلیل اشتغال ایزوتسو در انجمن حکمت و فلسفه ایران، ‌تفکرات او توانست بر طیف وسیعی از روشنفکران ایران نظیر داریوش شایگان، ‌سید حسین نصر و... تاثیر بگذارد.

ایزوتسو در اواخر دهه 1950 برای نخستین بار قرآن را مستقیم از عربی به ژاپنی ترجمه کرد. این ترجمه که بار دیگر در سال 1964 با تجدید نظر منتشر شد، ‌در مجموع چهارمین ترجمه قرآن به زبان ژاپنی به حساب می‌آید. البته ترجمه او از قرآن بیشتر ترجمه‌ای فنی و زبان شناسانه است تا ترجمه‌ای مومنانه. به همین خاطر هم ترجمه او در مقایسه با ترجمه‌های پس از آن زبان غامض و تا حدودی دشوار فهم دارد [xx].

از آن جایی که زمینه مطالعات اصلی ایزوتسو زبان شناسی و مطالعات اسلامی بود، ‌فلسفه اسلامی (بخصوص فلسفه اشراقی و صدرائی) در منظومه فکری او تبدیل به کانون تطبیق سنت اسلامی با دیگر سنت‌های شرقی شد که از آن با نام «فلسفه شرقی» (東洋哲学/Tōyō Tetsugaku) یاد می‌شود. ایزوتسو در اواخر عمرش بواسطه نگارش کتاب «آگاهی و ماهیت: در جستجوی مشرق معنوی» (『意識と本質―精神的東洋を索めて』/Ishiki to hoshitsu: seishin teki tōyō wo motomete) بر اساس تقسیم ماهیت در فلسفه اسلامی کوشید تا ساختاری نسبتا جامع از فلسفه شرقی بدست دهد. از این رو چنان که پیشتر اشاره شد به باور برخی از پژوهشگران "فلسفه شرقی" ایزوتسو شکل فلسفی شده نظریه "آسیای متحد" اوکاوا است.

فعالیت‌های علمی-پژوهشی ایزوتسو با وجود انگیزه‌های سیاسی‌ای که داشت محدود به حوزه مطالعات آکادمیک بود. به یک معنا فلسفه و آثار او در سطح بحث‌های انتزاعی و فلسفی باقی می‌ماند و چندان تاثیری روی مسائل و نقدهای اجتماعی نداشت. اما برخلاف او، ‌برخی از نزدیک‌ترین شاگردانش کوشیدند تا مطالعات اسلامی را از سطح مباحث آکادمیک و انتزاعی به سطح مسائل و نقدهای اجتماعی سوق دهند. شاخص‌ترین فرد در این میان کسی نیست جز "توشی‌ئو کورودا" (黒田壽郎/Toshio Kuroda (1933-2018) ).

کورودا بواسطه حضور ایزوتسو در انجمن حکمت و فلسفه حدود سه سال در این انجمن به تدریس و تحصیل مشغول بود. همسر او نیز متصدی کتابخانه انجمن بود. به طور کلی کورودا تحت تاثیر جنبش اصلاحات دینی در سرزمین‌های اسلامی بود و در طی اقامت در ایران نیز بسیار از اندیشه‌های علی شریعتی و محمد باقر صدر تاثیر گرفت. او پس از بازگشت به ژاپن، ‌«اقتصادنا، ‌البنک اللا ربوی فی الاسلام و فلسفتنا» محمد باقر صدر را به ژاپنی ترجمه کرد. همین طور او برخی از مقالات ترجمه شده علی شریعتی به انگلیسی را به ژاپنی ترجمه کرد. از آن جایی که او چندان با فارسی آشنایی نداشت، ‌ترجمه گزیده‌ای از اسلام شناسی شریعتی را به شاگردش "هیده‌کو ساکورایی" (桜井秀子/Sakurai Hideko) واگذار می‌کند. کورودا بر این ترجمه مقدمه‌ای پنجاه صفحه‌ای نگاشته و درباره اندیشه‌های علی شریعتی و محمد باقر صدر بحث کرده است. علاوه بر این در حوزه فلسفه اسلامی، ‌کورودا «بدایه الحکمه» علامه محمد حسین طباطبائی را به ژاپنی ترجمه کرده است. ترجمه او از «نهج البلاغه» که نخستین ترجمه این اثر به ژاپنی است چند ماهی پیش از درگذشت او در سال 2017 منتشر شد.

فارغ از تلاش‌های کورودا در حوزه مسائل و نقدهای اجتماعی دو اتفاق بر اسلام شناسان آن زمان ژاپن، ‌که بعضا با غرب بر سر جدال فکری بودند، ‌بسیار تاثیر گذاشت. یکی انتشار «شرق شناسی» ادوارد سعید و دیگری وقوع انقلاب اسلامی ایران. این دو اتفاق هم از نظر مجادلات آکادمیک (در شکل شرق شناسی) و هم از نظر بازتاب عملی فعالیت‌های ضد استعماری (در شکل انقلاب) دیدگاه‌های تازه‌ای را به اسلام شناسان ژاپنی اعطا می‌کرد. آنان بواسطه این دو اتفاق سعی داشتند از حوزه تمدن اسلامی تفسیری "شرقی" و تا حد زیادی "ضد غربی" ارائه بدهند. به اعتقادات آنان اسلام به خاطر شرایط تاریخی خاصش به خصوص در نسبت با غرب می‌توانست نکات بسیار بدیعی برای سنت ژاپنی و درون مایه شرقی آن داشته باشد.

به همان میزان که از دوران جنگ جهانی دوم می‌گذشت و ژاپن رشد اقتصادی را تجربه می‌کرد، ‌از قرائت‌های توسعه طلبانه، ‌سیاسی و ضد شرق شناسی هم در خصوص اسلام کاسته می‌شد. اهداف توسعه طلبانه ژاپن که روزگاری در قامت "آسیای متحد" خود را متجلی می‌کرد به حفظ منافع ملی و روابط اقتصادی با جهان تغییر یافت. علاوه بر این اگر چه اسلام شناسان دوران پس از جنگ هنوز هم ایده‌ها و اندیشه‌های خود را در اشکال دیگری دنبال می‌کنند، ‌ولی نسل جدید اسلام شناسان ژاپن عمدتا از قرائت‌های سیاسی فاصله گرفته‌اند و تحلیل‌های اجتماعی، ‌تاریخی، ‌اقتصادی، ‌سیاسی و... خود را در قالب مطالعات آکادمیک و مقالات علمی ارائه می‌دهند. به تعبیر ساده‌تر نسل جدید به جای جریان سازی و جدال‌های فکری-فلسفی به مطالعات موردی روی آورده و به عنوان یک "تخصص" درباره موضوعی خاص در سرزمین‌های اسلامی پژوهش می‌کند. از این رو مطالعات نسل جدید اسلام شناسان ژاپنی در مقایسه با نسل‌های قبلی از حیث آکادمیک بسیار دقیق‌تر و علمی‌تر شده، ‌ولی از حیث جریان سازی و یا مجادلات فکری-فلسفی معمولا موضع‌گیری خاصی ندارد.

در حوزه مسائل سیاسی و اقتصادی جهان اسلام نیز رویکرد اسلام شناسان ژاپنی از "جریان سازی" به "تبیین و تحلیل" مسائل و امور جاری تغییر کرده است. رویکرد آحاد جامعه و دولت نیزاین تغییر رویکرد را قوی‌تر می‌کند. به این معنی که در سطح جامعه ژاپنیها درصدد فهم "چرایی" و "چگونگی" یک مسئله در جهان اسلام‌اند. مسائلی مانند فلسطین و اسرائیل، ‌ایران و امریکا، ‌بهار عربی، ‌نظام قدرت در ترکیه، ‌ظهور داعش و مسائل عراق و سوریه از جمله مواردی هستند که عموم جامعه نسبت به فهم آن علاقه خاصی دارد که پس زمینه این علاقه با مسائل اقتصادی ژاپن هم بی ارتباط نیست. در سطح صاحبان قدرت و سیاستمداران هم "تبیین و تحلیل"‌هایی از موارد فوق همواره برای حفظ منافع ملی ژاپن ضرورت داشته است.

چنین نگاهی موجب شده است تا کشورهای اسلامی جهت حفظ روابط فرهنگی-سیاسی خود با ژاپن و معرفی اسلام به این کشور سرمایه گذاری‌های فرهنگی متعددی را انجام دهند. کشورهای عربی بیشتر در زمینه گسترش زبان عربی و ترکیه در زمینه ترویج و تبلیغ نوعی اسلام رحمانی سرمایه گذاری‌های متعددی را انجام داده‌اند. همین مسئله به همراه کم کاری ایران موجب شده است تا مطالعات اسلامی که زمانی بواسطه حضور ایزوتسو و شاگردانش با حوزه اسلام شیعی و زبان فارسی پیوندی نزدیک داشت، ‌به حوزه اسلام سنی و زبان‌های عربی و ترکی حرکت کند.

علاوه بر مسئله فوق، ‌چرخ سیاست‌های کلان دانشگاهی ژاپن به گسترش حوزه علوم و فناوری‌های پیشرفته در یک دهه گذشته، ‌موجب شده است تا علوم انسانی در این کشور و به طور خاص‌تر مطالعات اسلامی و ایران شناسی با آینده‌ای مبهم روبه رو شود. در خصوص مطالعات اسلامی کشورهای عربی و ترکیه کوشیده‌اند تا با حمایت مالی از برخی دانشگاه‌ها چراغ مطالعات اسلامی را روشن نگاه دارند. کرسی سلطان قابوس با حمایت مالی کشور عمان در دانشگاه توکیو (東京大学/Tōkyō Daigaku) ناظر به این مسئله است. اما در حوزه مطالعات ایران و اسلام شیعی ظاهرا برنامه مشخص و مدونی وجود ندارد.

به هر ترتیب مطالعات اسلامی در دوران حاضر اگر چه در سطح آکادمیک و جهانی دستاوردهای قابل توجهی داشته است، ‌اما آینده آن در پرده‌ای از ابهام قرار دارد. چرخش‌ها و رویکردهای سیاسی و اقتصادی چه از سوی ژاپن و چه از سوی سرزمین‌های اسلامی می‌تواند در سرنوشت آن بسیار موثر باشد.

زندگی مسلمانان در ژاپن

در حال حاضر حدود دویست هزار نفر مسلمان در ژاپن زندگی می‌کنند [xxi]. مسلمانان اندونزیایی، ‌بنگلادشی و پاکستانی به ترتیب بیشترین جمعیت را در ژاپن دارند. اهالی ایران، ‌ترکیه، ‌مصر، ‌سریلانکا، ‌مالزی، ‌چین و ایغورها به ترتیب در رده‌های بعدی جمعیت قرار دارند. عمده نفرات جمعیت مسلمانان مهاجر به ژاپن را نیروی کار و در دو دهه اخیر دانشجویان تشکیل می‌دهند. جمعیت ژاپنی‌هایی که به اسلام ایمان آورده باشند بسیار کم است و این طیف از ژاپنی‌ها عمدتا به خاطر ازدواج با مرد یا زن مسلمان، ‌اسلام آورده‌اند.

تا زمان رشد اقتصادی ژاپن طی دهه‌های 1960 تا 1990 جمعیت مسلمانان ساکن این کشور چندان چشمگیر نبود. اما رشد اقتصادی که یکی از پیامدهای آن جذب نیروی کار و خدماتی بیشتر است موجب شد تا در این سه دهه مهاجران مسلمان به این کشوررهسپار شوند. طبیعتا این افزایش جمعیت خود به خود موجب پدید آمدن رستوران‌های حلال و فروشگاه‌های عرضه محصولات حلال (حلال فود) نیز شد.

پدید آمدن این نوع مکان‌ها هم بیشتر به دو صورت بوده است: یکی فعالیت تجاری منسجم گروهی از مسلمانان در منطقه‌ای خاص. نمونه مشخص این نوع کسب و کار نمایشگاه‌های فروش عمده خودروهای دست دوم است که مسلمانان پاکستانی بیشترین فعالیت را در آن دارند. حضور پر رنگ آنان در این گونه از نمایشگاه‌ها موجب پدید آمدن رستوران‌های حلال در چنین جاهایی شده است. دومی هم باز می‌گردد به ایجاد اشتغال برای مسلمانان مهاجر. به این معنی که این قشر از مسلمانان با راه اندازی رستوران یا فروشگاه‌های حلال کسب و کاری را برای خود ایجاد کرده‌اند.

رستوران‌ها و فروشگاه‌های حلال با وجودی که توسط مسلمانان پدید آمده است، ‌رنگ بوی محلی و منطقه‌ای به خود گرفته است. مثلا مسلمانان ترکیه و ایران بیشتر بر روی فروش " کباب" متمرکزند. مسلمانان هندی و پاکستانی عمدتا در کار واردات برنج و ادویه جاتند. مسلمانان کشورهای عربی و ایغورها هم رستوران‌های حلال عربی یا اویغوری راه انداخته‌اند. تعداد اندکی از مسلمانان هم از روی ذوق و سلیقه کوشش کرده‌اند تا برخی از غذاهای سنتی ژاپنی مانند "رامن" (ラーメン/Rāmen) (غذایی است شبیه به سوپ که رشته بخش اصلی آن را تشکیل می‌دهد. چربی سوپ رامن عمدتا از خوک است) را به طور حلال (با چربی گاو یا مرغ حلال) عرضه کنند.

از شروع هزاره سوم به بعد دانشجویان مسلمان نیز به تدریج به جمع مسلمانان ساکن در ژاپن اضافه شدند. دانشگاه‌های اصلی و بین المللی نظیر دانشگاه‌های توکیو، ‌کیوتو، ‌مطالعات خارجی توکیو (東京外国語大学/Tōkyō gaikokugo daigaku) و ... که پذیرای جمع کثیری از دانشجویان مسلمان هستند، ‌در رستوران‌های خود فروش غذای حلال را آغاز کرده‌اند. همین طور پاره ای از این دانشگاه‌ها نمازخانه کوچکی را به دانشجویان مسلمان اختصاص داده‌اند.

علاوه بر نیروی کار مهاجر و دانشجویان، ‌مطابق با سیاست‌های افزایش توریست به ژاپن، ‌برخی از رستوران‌های ژاپنی نیز برای افزایش مشتری غذاهای حلال عرضه می‌کنند. شکل بارز این نوع از خدمات را در رستوران‌های "یاکی نیکو" [xxii] یا "سوشی" می‌توان دید که از "سس سویا" بدون الکل استفاده می‌کنند.

حضور نیروی کار و بعد دانشجویان که بیش از دو دهه است در ژاپن زندگی می‌کنند، ‌به طور طبیعی زاد و ولد نیز در پی داشته است که در مجموع جمعیت مسلمانان ساکن در ژاپن را به حدود دویست هزار نفر رسانده است. البته در این بین حدود 152000 نفر مسلمانان خارجی‌ای هستند که با ویزای مختلف در ژاپن اقامت دارند؛ و حدود 40000 مسلمان ژاپنی هم در این آمار وجود دارند که بخش عمده‌ای از آنان یا بواسطه ازدواج با مسلمانان به اسلام گرویده‌اند یا فرزندان این نوع ازدواج‌ها هستند که بواسطه خانواده مسلمان محسوب می‌شوند.[۱۱] همین امر علاوه بر گسترش بیشتر فروشگاه و رستوران‌های حلال، ‌موجب افزایش ساخت و ساز مسجد در ژاپن نیز شده است. در حال حاضر در سرتاسر ژاپن 81 مسجد [xxiii] ساخته شده است. البته این مساجد از نظر وسعت و کارکرد متفاوتند. مساجد بزرگ و قدیمی مانند مسجد جامع توکیو کارکردی گسترده دارد که علاوه بر مکانی برای انجام اعمال عبادی به عنوان بخش فعال رایزنی فرهنگی ترکیه هم فعالیت دارد. مساجد کوچکی هم مانند مسجد جامع یاشی‌ئو (八潮/Yashio) واقع در استان سایتاما (埼玉県/Saitama ken) عمدتا پیرامون جمعیت مستقر مهاجر از یک کشور (در مورد این مسجد مسلمانان پاکستان نقش پر رنگی دارند) به طور مشخص برای انجام اعمال عبادی ساخته شده‌اند.

پس از وقوع "بهار عربی"، ‌ظهور داعش و به تبع آن پیچیده شدن اوضاع خاورمیانه، ‌ژاپنی‌ها علاقه خاصی نسبت به فهم چرایی این مسائل از خود نشان دادند. همین امر نیز موجب چاپ کتاب و مقالات بیشتر درباره شیوه‌های زیستی مسلمانان و اوضاع خاورمیانه شد. برگزاری نشست‌های مختلف نیز از دیگر پیامدهای این رویداد بود. با این حال باید توجه داشت که بیشتر این فعالیت‌ها اعم از توصیف زندگی مسلمانان، ‌ساخت مسجد، ‌عرضه محصولات حلال به جهان اهل سنت تعلق داشته و حضور و شناخت جهان شیعه در آن نسبتا غایب است.

پاورقی

[i] یکی از شاخص‌ترین و مشهورترین این آثار کتاب منظومی است با عنوان «میکادونامه» سروده حسین علی تاجر شیرازی. این کتاب که بیش از دو هزار بیت دارد و بر سبک شاهنامه فردوسی سروده شده، ‌توسط اصحاب روزنامه «حبل المتین» در هند منتشر شد. درباره این کتاب رجوع کنید به کتاب شناسی.

[ii] درباره "نانبان" مقالات و نوشته‌های زیادی به فارسی و ژاپنی و حتی انگلیسی وجود دارد. به عنوان یکی از نخستین نمونه‌ها نگاه کنید به.[۱۲]

[iii] متن رباعی چنین است: گر در اجلم مسامحت خواهد بود/روشن کنم این دیده به دیدار تو زود. یعنی خلیف گردد آس کبود/ بدرود منست تو زمن بدرود.

[iv] در این خصوص نگاه کنید به مقاله "خیام شناسی در ژاپن"، ‌تالیف دکتر هاشم رجب زاده در سایت زیر:

https://rasekhoon.net /article/show/701002/خیام-شناسی-در-ژاپن

[v] کنار گذاشتن این واژه در چین و ژاپن دلیل متفاوتی داشت. در چین به خاطر سیاست‌های حزب کمونیسم از سال 1956 استفاده از این نام ممنوع شد.[۱۳] اما در ژاپن بیشتر دلایل آکادمیک و تحول زبانی پس از جنگ موجب این تغییر شد.

[vi] این موضوع دارای ابهام تاریخی است. نگارنده بیشتر بر اساس شنیده‌ها و یادداشت‌های پراکنده آن را نقل کرده است.

[vii] درباره حادثه کشتی "ارطغرل"، ‌نودا و یامادا نگاه کنید به[۱۴]

[viii] درباره احمد اریحا و گورو تاکاهاشی نگاه کنید به سایت "المرکز الاسلامی فی الیابان (مرکز اسلامی در ژاپن)

http://islamcenter.or.jp/newarab/Rowaad.htm‘

همین طور نگاه کنید به:[۱۵]

[ix] پیش از ساکاموتو، ‌سال 1876 "تاداسو هایاشی" (林董/Hayashi Tadasu (1850-1903) ) سیاستمدار و دیپلمات ژاپنی داستان زندگی و رسالت پیامبر اسلام را بر اساس کتابی از "همفری پریدو" (Humphrey Prideaux (1648-1724) ) شرق شناس انگلیسی به ژاپنی ترجمه کرده بود.

[x] درباره ساکاموتو نگاه کنید به [۱۶] و درباره مفهوم کامی نگاه کنید به فصل «دین و مذهب در ژاپن» تالیف نگارنده در همین کتاب.

[xi] شاید برای خواننده گرامی این ابهام پیش بیاید که چرا هند در زمره کشورهای مسلمان و مصر جزو کشورهای آسیایی در نظر گرفته شده است. پاسخ این است که بواسطه حکومت گورکانیان بر هند، ‌اسلام در این سرزمین رشد کرده بود و هند هنوز هم دارای جمعیت مسلمان زیادی است. بنابراین مسلمانان هندی جزو نفراتی بودند که قصد داشتند با ژاپن نوعی اتحاد برقرار کنند. مصر با وجودی که از نظر جغرافیایی در قاره آفریقا است اما از نظر دینی سرزمینی آسیایی حساب می‌شود، ‌به خصوص اگر "خاورمیانه" را در نظر داشته باشیم.

[xii] سایت مرکز اسلامی در ژاپن

http://islamcenter.or.jp/newarab/Rowaad.htm

[xiii] سایت مرکز اسلامی در ژاپن[۱]

[xiv] مسلمانان هندی در ساختن این مسجد نقش بسیاری داشتند. معماری این مسجد هم به شکل مساجد هندی است، ‌اما معمار آن "یان یوزف اشواگرا" اهل جمهوری چک بود که در ژاپن چندین بنا به سبک غیر ژاپنی ساخته بود. در طی جنگ جهانی دوم آن تبدیل به پناهگاهی برای سربازان ژاپنی شد و پس از جنگ نیز از مراکز جمع آوری کمک برای بازسازی ژاپن بود. این مسجد در حال حاضر توسط مسلمانان هندی-پاکستانی اداره می‌شود.

[xv] ظاهرا بنای اولیه این مسجد از چوب بوده که یک بار منجر به تخریب آن نیز شده است. بنا فعلی این مسجد از سیمان است و در حال حاضر توسط پاکستانی‌ها و با کمک ترکیه‌ای‌ها اداره می‌شود.

[xvi] به یک معنا مشهورترین مسجد ژاپن است که توسط دولت ترکیه اداره و حمایت می‌شود. مسلمانان پاکستانی هم با این مسجد ارتباط خوبی دارند. همین طور این مسجد یکی از مراکز رایزنی فرهنگی ترکیه در ژاپن هم به حساب می‌آید.

[xvii] تصحیح و ترجمه دیوان حافظ جارالله یکی از ناشناخته‌ترین کارهای اوست. نگارنده به لطف جناب احمد رنجبری پژوهشگر ایرانی مقیم روسیه از وجود چنین اثری مطلع گشته است.

[xviii] به عنوان یکی از تفسیرهای خوب در این باره نگاه کنید:[۱۷]

[xix] 小林元/Kobayashi Hajime (?-?): درباره هاجیمه کوبایاشی یک مقاله به فارسی وجود دارد، ‌رجوع کنید به کتاب شناسی.

[xx] سال 1970 کاتسوجی فوجیموتو (藤本勝次/Fujimoto Katsuji) همراه با اوسامو ایکه‌دا (池田修/Ikeda Osamu) و کوسای بان (伴康哉/Ban Kōsai) پنجمین ترجمه قرآن را عرضه کردند که ترجمه روانی است. ریوایچی میتا (三田了一/Ryōichi Mita) که پس از اسلام آوردن نام "عمر" را برای خود برگزیده بود، ‌ششمین ترجمه از قرآن را سال 1972 منتشر کرد که آن هم مستقیما از عربی به ژاپنی ترجمه شده بود. او برای این ترجمه دوسالی را در مکه بود. ترجمه میتا که سال 1982 با تجدید نظر دوباره منتشر شد در مقایسه با دیگر ترجمه‌ها مقبولیت زیادی یافته است. هفتمین ترجمه را هم هاروئو آبه (安倍治夫/Abe Haruo) ارائه داده است که تنها جزء سی قرآن است. هشتمین ترجمه را محمدقائم ساودا که بر مذهب شیعه بود انجام داده که به عنوان مرجع از قرآن ایزوتسو و میتا استفاده کرده است. این ترجمه یک بار سال 1989 و بار دیگر با تجدید نظر سال 2000 منتشر شد. نهمین ترجمه از قرآن را حسن ناکاتا به همراه ترجمه شرح سیوطی همراه با دیگران سال 2014 منتشر کرد. پس از آن فرزند محمد قائم ساودا، ‌ابراهیم ساوادا براساس ترجمه‌ها و شرح‌های فارسی و عربی شیعی قرآن دهمین ترجمه را منتشر کرد که این ترجمه در ایران به چاپ رسیده است . آخرین ترجمه را نیز سال 2019 "ماکوتو میزوتانی" (水谷周/Mizutani Makoto) و "کیوایچیرو سوگیموتو" (杉本 恭一郎/Kyōichirō Sugimoto) با نام «قرآن: ترجمه ساده ژاپنی» (『クルアーン:やさしい和訳』/Kuruan yasashi wayaku) منتشر کردند. درباره ترجمه‌های قرآن نگاه کنید به.[۱۸]

[xxi] آمار از سایت انجمن تجارت حلال ژاپن:

http://www.halal.or.jp/halal/halal2.html

[xxii] 焼肉/Yakiniku: در این رستوران‌ها گوشت خام به مشتری داده می‌شود. سپس مشتری گوشت را روی اجاقی که در مرکز میزش قرار دارد، ‌به دل خواه کباب می‌کند و می‌خورد. این غذا بسیار طرفدار دارد.

[xxiii] آمار از ژورنال "آژانس امور فرهنگی ژاپن" شماره 119، ‌سال 2014.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. رجب زاده، هاشم (1383). ژاپن، دیروز و امروز. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، 776.
  2. ناظم الاسلام کرمانی، محمد بن علی(1362). تاریخ بیداری ایرانیان. به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: انتشارات آگاه-نوین، 465.
  3. Haneda, Tooru (1910). [日本に傳はれる波斯文に就て]. Shigaku kenkyūkai kōen shū,149-66.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ Maejima, Shinji (1982). [泉州の波斯人と蒲壽庚]. Tokyo: Seibundō shinkō sha, 95-158.
  5. نوح، سیمزای (1395). "مسلمانان در ژاپن در مقایسه با مسلمانان اروپا". ترجمه مریم صفائی، تهران: اطلاعات حکمت و معرفت، سال یازدهم، شماره5، 26.
  6. نوح، سیمزای (1395). "مسلمانان در ژاپن در مقایسه با مسلمانان اروپا". ترجمه مریم صفائی، تهران: اطلاعات حکمت و معرفت، سال یازدهم، شماره5، 12.
  7. شیبا، (1398). 458.
  8. رجب زاده، هاشم (1386). جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی. تهران: نشر موقوفات دکتر محمود افشار، 775.
  9. Leder, Stefan (2002). Studies in Arabic and Islam: Proceedings of the 19th Congress. Leuven: Peeters Publishers, 441-442.
  10. شیبا (1398). 466-467.
  11.  Tanada, Hirofumi (2019). [世界と日本のムスリム人口2018年]. Tokyo: Waseda daigaku ningen kagaku gakujutsuin, 258-260.
  12. رجب زاده، هاشم (1383). ژاپن، دیروز و امروز. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، 133-134.
  13. Ōtsuka, Kazuo hoka Hen (2009). [イスラーム辞典]. Iwanami shoten, 238.
  14. Hori, Shoichi and Mijit, Mayira (2008). [日本とイスラーム世界の出会い:明治、大正、昭和時代のメディアを通して]. Hokkai gakuen daigaku jinbun Ronshū, 51-67.
  15. Krämer,Hans Martin(2014).‘Pan-Asianism'sReligious Undercurrents: The Reception of Islam and Translation of the Qur'ān in Twentieth-Century Japan’. The Journal of Asian Studies, 626-627.
  16.  Krämer,Hans Martin (2014). ‘Pan-Asianism's Religious Undercurrents: The Reception of Islam and Translation of the Qur'ān in Twentieth-Century Japan’. The Journal of Asian Studies, 622-625.
  17. Krämer,Hans Martin (2014). ‘Pan-Asianism's Religious Undercurrents: The Reception of Islam and Translation of the Qur'ān in Twentieth-Century Japan’. The Journal of Asian Studies, 623.
  18. ساوادا (1392).