کودتای محمد داوخان در افغانستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۲ توسط Shekvati (بحث | مشارکت‌ها)

ژنرال محمدداود خان پسرعموی محمدظاهر شاه و شوهرخواهر او بود. هنگامی‌که محمدظاهر شاه پس از امضا و تصویب معاهده هیرمند برای مداوای چشم و استراحت به جنوب ایتالیا (حدود ناپل) رفته بود و براساس حکم قانون اساسی پسر ارشدش، سردار احمدشاه، را جانشین خود ساخته بود، داود خان که در انتظار چنین فرصتی نشسته بود در نیمه‌شب ۲۶ تیر ۱۳۵۲/۱۷ جولای ۱۹۷۳ با کمک نیروهای چپ و تندرو جناح خلق دست به کودتا زد و در صبحگاه ۱۷ جولای، رادیو کابل برنامه‌های عادی خود را قطع و مارش نظامی پخش کرد و داودخان طی پیامی از سقوط رژیم سلطنتی و برقراری نظام جمهوری خبر داد.

کودتای داود خان، کودتایی سفید، ضد سلطنتی، آرام و بدون خونریزی بود و حدود ۹ نفر تلفات داشت؛ ولی فصل خونینی را در تاریخ افغانستان گشود.

با وقوع کودتا، اراکین اصلی دولت، مانند محمدموسی شفیق (نخست‌وزیر)، ژنرال عبدالولی، شاه ولی‌خان پدر عبدالولی، سردار احمدشاه پسر ظاهر شاه و نایب‌السلطنة او و دیگران در خانه‌هایشان دستگیر شدند و ملکه حمیرا و سایر اعضای خانواده شاهی تحت‌نظر قرار گرفتند، سپس مراکز مهم دولتی، مانند مخابرات، رادیو و تلویزیون و راه‌های موصلاتی اشغال شد. مجلس هم منحل شد و کودتاگران بدون برخورد با مخالفت و ممانعت جدی پیروز و بر کشور مسلط شدند، فقط عبدالولی اندک مقاومتی به خرج داد؛ ولی او هم به‌زودی تسلیم شد و دیگران حتی اعتراض لفظی هم نکردند. در گارد شاهی مختصر زدوخوردی صورت گرفت و تعدادی کشته شدند.

کودتای داود خان، نیمه‌کمونیستی بود، هرچند هدف او برقراری نظام کمونیستی نبود. او با کمک و حمایت افسران چپ ارتش، به‌ویژه نیروی هوایی که وابسته به حزب دمکراتیک خلق افغان -شاخه پرچم- بودند و سایر اعضای کمونیست کودتا کرد. حزب پرچم و اعضای آن فعالانه در کودتا شرکت کردند و تعدادی از نیروهای آن، مانند عبدالقادر، فیض محمد، پاچاگل، حسن شرق، ضیاء و جیلانی در دولت جدید نقش پیدا کردند. ۷ نفر از ۱۳ وزیر کابینه از اعضای حزب پرچم (۵ نفر) و حزب دمکراتیک خلق افغانستان (دو نفر) بودند. سلیمان لایق شاعر وابسته به حزب پرچم، داودخان را ناخدایی معرفی کرد که عرشه‌نشینان را از بیم موج و خطر توفان هشدار می‌دهد.[۱] اعضای حزب پرچم، علاوه بر پست وزارت در سایر مناصب در ارتش، وزارتخانه‌ها و دیگر پست‌های مهم و حساس به کار گمارده شدند. اتحاد شوروی هم اولین کشوری بود که رژیم جدید محمدداود خان را به رسمیت شناخت، حزب پرچم با استفاده از حضور خود در وزارت داخله (کشور) دست به بازداشت اسلام‌گراها و سایر مخالفان خود زد.

در ۲۲ سپتامبر ۱۹۷۳، رادیوی افغانستان از بازداشت عده‌ای از مقامات کشوری و لشکری از جمله محمدهاشم میوندوال نخست‌وزیر سابق و خان محمد معاون ستاد فرماندهی ارتش به جرم برنامه‌ریزی برای کودتا علیه داود خان خبر داد. میوندوال دستگیر شد و در زندان بر اثر شکنجه‌های شدید از پای درآمد. پرچمی‌ها در قتل او دست داشتند. میوندوال در زمان نخست‌وزیری خود تلاش زیادی برای برقراری نظام دمکراسی به خرج داده بود. داود خان در اردیبهشت ۱۳۵۳/ می ۱۹۷۴ اولین پرچم جمهوری خود را در ارگ شاهی برافراشت. در این بیرق به‌جای محراب و منبر که سمبل بیرق شاهی بود، تصویر مرغی دیده می‌شد که پاهایش بر فراز منبری قرار داشت و مردم با دیدن آن، از همان روز برآشفته شدند و آن را به فال بد گرفتند.[۲] داود خان تحت‌فشار مردم و گروه‌های اسلامی، پرچم قبلی را تغییر داد و پرچم جدیدی برافراشت که حاکی از دستپاچگی او بود.

پس از برنامه کودتای محمدهاشم میوندوال در سپتامبر ۱۹۷۳، جمعی از اعضای نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۴ / ۱۹۷۵هم تصمیم به کودتا علیه رژیم داود خان گرفتند؛ ولی نقشه آنها کشف شد و کودتا نافرجام ماند. تعدادی از رهبران نهضت دستگیر و زندانی شدند و تعدادی هم، مانند سیاف، ربانی و حبیب‌الرحمان به پاکستان فرار کردند. ذوالفقار علی بوتو کوشید از وجود آنها به‌عنوان فرصتی طلایی برای ایجاد جنگ سرد در مقابل مسئله پشتونستان که از سوی داود خان رهبری می‌شد و با بازگشت مجدد او به قدرت دوباره اوج گرفته بود، استفاده کند.

سیاست خارجی داود خان هم شرقی بود و هم غربی؛ او می‌کوشید با برقراری توازن در روابط شرق و غرب، از امکانات و کمک‌های هر دو طرف بهره ببرد. در سال ۱۹۷۴، هنری کیسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا، به افغانستان سفر کرد و با داود خان و برادرش، محمدنعیم، به تفصیل مذاکره کرد و آمادگی آمریکا را برای همکاری بیشتر با افغانستان اعلام کرد و وعده کمک‌های بیشتری داد. او به داود خان توصیه کرد روش‌های ملایم‌تری در قبال پاکستان اتخاذ کند. داود خان آمادگی‌اش را برای حل اختلافات با پاکستان اعلام کرد و در سال ۱۹۷۵، محمدنعیم نماینده خاص داود خان، در جریان مراسم تشییع‌جنازه پادشاه نپال با عزیز احمدخان نماینده خاص پاکستان، ملاقات و مذاکره کرد و دو طرف برای بهبود مناسبات به توافق رسیدند.

داودخان در آوریل ۱۹۷۵/ اردیبهشت ۱۳۵۴ به ایران سفر کرد و استقبال زیادی از او شد. او با شاه، نخست‌وزیر و سایر مقامات ملاقات و مذاکره کرد. مقامات ایران محمدداود خان را از نفوذ روزافزون روس وگسترش اندیشه کمونیزم در بین مردم افغانستان و چگونگی اراده و قصد روس‌ها و مزدورانشان در برابر او و سرنوشت افغانستان و منطقه برحذر داشته... و به وی وعده و اطمینان دادند که در صورت عدم اتکا به روس و گزینش شیوه خودگرایی، اغلب پروژه‌های افغانستان را تمویل خواهند کرد و قرضه‌های روس را با ربح آن پرداخت خواهند کرد.[۳] در پایان مذاکرات، دولت ایران یک اعتبار هنگفت بالغ‌بر دو میلیارد دلار که در تاریخ مناسبات مالی کشورهای جهان‌سوم مانند نداشت، به افغانستان وعده داد. یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار به‌غرض (منظور) اعمار (ساخت) خط آهن سرحد ایران به هرات و قندهار با امتداد یک شاخه به سرحد پاکستان و شاخه دیگر به کابل و سیصد میلیون دلار برای سایر پروژه‌ها....[۴]

با این پیشنهاد کمک، ایران بعد از اتحاد شوروی، بزرگ‌ترین کشور کمک‌کننده به افغانستان شد یا حتی از شوروی نیز جلو می‌افتاد. داود خان پس از بازگشت از ایران در ژوئن ۱۹۷۵، طی یک سخنرانی در هرات «ایدئولوژی‌های وارداتی» به افغانستان را، که اشاره واضحی به کمونیسم و طرفداران شوروی بود، محکوم کرد. داود خان در اواسط سال ۱۹۷۵، فیض محمد وزیر داخله (از اعضای پرچم) را برکنار ساخت و قدیر نورستانی از چهره‌های مخالف پرچم را به‌جای او نهاد، پیش‌تر از آن پاچاگل وفادار و عبدالمجید محتاط را هم از مقاماتشان در وزارت سرحدات و وزارت مخابرات برکنار ساخته بود؛ به‌این‌ترتیب تصفیه عناصر چپ شروع شد و روابط افغانستان و شوروی را متشنج ساخت.

داود خان در سال ۱۹۷۶، خطرات ناشی از وابستگی زیاد افغانستان به شوروی را احساس می‌کرد و متوجه شده بود که دوستی یک‌جانبه با روسیه به زیان افغانستان تمام شده و رژیم او در خطر و تهدید است؛ ازاین‌رو می‌کوشید اعتماد کشورهای ایران، پاکستان، آمریکا و دیگر کشورها را به دست آورد و خود و حکومتش را از باتلاقی که در آن گرفتار شده بود و هرروز فروتر می‌رفت، رهایی بخشد؛ هرچند که این تلاش‌ها دیرهنگام بود. اتحاد شوروی عمیقا در افغانستان نفوذ کرده بود؛ ازاین‌رو جلب همکاری اردوگاه غرب کار ساده‌ای نبود. ایران و کشورهای دیگر بارها از نفوذ فزاینده شوروی در افغانستان ابراز نگرانی کرده بودند. داودخان حس می‌کرد که استفاده از کمک‌های ایران و غرب بدون یک عقب‌نشینی بزرگ و دورشدن از اتحاد شوروی امکان‌پذیر نیست و چنین کاری هم اصلا ساده نبود.

داود خان در نیمه آوریل ۱۹۷۷، به شوروی سفر کرد. او که از رفتارهای حزب دمکراتیک خلق افغانستان (خلق و پرچم) به تنگ آمده بود در نظر داشت در ملاقات خصوصی با برژنف دراین‌باره گفتگو کند؛ ولی قبل از برگزاری جلسه خصوصی، برژنف از رشد ارتباط افغانستان با غرب خصوصا استفاده از کارشناسان غربی در افغانستان انتقاد کرد. داود خان پس از سفر ناموفقش به شوروی، به کشورهای لیبی، کویت، عربستان، مصر، یوگسلاوی، هند و پاکستان سفر کرد، او در صدد تنش‌زدایی و جستجوی متحدان جدیدی بود تا بتواند در برابر اقدامات بعدی اتحاد شوروی ایستادگی کند. داود خان برای موفقیت در راهی که انتخاب کرده بود حتی با کشوری که بیشترین تنش و تضاد را داشت، یعنی پاکستان، کنار آمد و در سال ۱۹۷۷، با ذوالفقار علی بوتو وارد مذاکره و «رسیدگی شرافتمندانه» برای حل مسئله پشتونستان شد و از ادعاهای دیرین خود بر مسئله پشتونستان دست کشید.

با گرایش سریع داود خان به اردوگاه غرب، اتحاد شوروی داودخان را ازدست‌رفته می‌دید و موقتا احساس باخت ضعیفی می‌کرد و مصمم بود با استفاده از تمامی امکاناتش داود خان را از سر راه بردارد و نشانه‌های این تصمیم بعد از اتمام سفر داود خان به شوروی مشاهده می‌شد و داود خان با آگاهی از نیت شوروی، با همه امکاناتش سعی داشت جلو اقدامات شوروی را بگیرد. او با تمهیداتی که به کار بسته بودگمان می‌کرد جلو حرکت احتمالی خلقی‌ها علیه خود را مسدود کرده است؛ اما چندی بعد، کودتای خلقی صورت گرفت و داود خان سرنگون شد.

داود خان در کنار بحران‌های سیاسی خارجی‌اش، در اوضاع داخلی نیز گرفتار بود؛ به‌گونه‌ای که نه پایگاه مردمی داشت و نه عملا حمایت جدی خارجی، او در سال ۱۹۷۷، قانون اساسی جدید افغانستان را تدوین کرد؛ سپس لویه جرگه‌ای تشکیل شد و ضمن تصویب قانون اساسی، داود خان را هم در مقام رئیس‌جمهور افغانستان اعلام کرد، پس از آن داود خان قدرت را به‌طور مطلق قبضه کرد و روش‌های خشونت‌آمیز و سرکوبگرانه را تشدید کرد، اقدامات احتمالی خلقی‌ها برای انجام کودتا، بر میزان نگرانی داود خان افزود؛ بنابراین او موج دستگیری‌ها را افزایش داد.[۵]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. سازمان نصر افغانستان (1359). تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی افغانستان. انتشارات بلخی، ص ۱۰۱
  2. حق‌شناس، دکتر ش.ن (1363). دسایس و جنایات روس در افغانستان. تهران: کمیته فرهنگی دفتر مرکزی حزب جمعیت اسلامی افغانستان، ص ۲۵۰.
  3. حق‌شناس، دکتر ش.ن (1363). دسایس و جنایات روس در افغانستان. تهران: کمیته فرهنگی دفتر مرکزی حزب جمعیت اسلامی افغانستان، ص 254.
  4. فرهنگ، میرمحمد صدیق (1380). فرهنگ افغانستان در پنج قرن اخیر. تهران: انتشارات عرفان، ص ۸۷۰.
  5. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 581-587.