قیام بوکسورها در چین
در پیدایش و فراگیر شدن قیام بوکسورها، عوامل مختلف داخلی و خارجی تأثیر گذار بودند که پارهای از این عوامل به شرح زیر است:
عوامل مؤثر در قیام بوکسورها
* - بحران بین المللی و رقابت قدرتهای اروپایی مستقر در شرق آسیا در کنار امپراتوری ژاپن؛
*- ضعف روزافزون امپراتوری حاکم به دلیل شکستهای پیاپی از استعمارگران غربی بهویژه طی دو جنگ تریاک در سالهای 1840 و 1857؛
*- تحمیل قرار دادهای ننگین سیاسی و اقتصادی از سوی قدرتهای غربی علیه امپراتوری رو به زوال چینگ؛
*- گسترش بیسابقهی فعالیتهای مسیونرهای مذهبی و چنگ اندازی آنها در تمامی شئون سیاسی، اقتصادی، علمی، آموزشی و دینی و اعتقادی کشور چین با حمایت نیروهای متجاوز غربی مستقر در این کشور؛
*- سرخوردگی جامعه از حضور اشغالگران خارجی و ظلم و ستم مضاعف دربار امپراتوری علیه مردم؛
*- دست اندازی تجار و بازرگانان خارجی تحت الحمایهی نظامیان غربی در اقتصاد کشور و ورود کالاهای غربی به چین و تجارت بیرویهی تریاک توسط تجار و مسیونرها و گسترش وسیع اعتیاد میان مردم و زیاده خواهیهای آنها؛
*- همکاری دولت و مقامات محلی با تجار و مسیونرهای خارجی علیه طبقات مختلف جامعهی چین و مصادرهی اموال و زمینهای کشاورزی و حتی معابد چینی به نفع مسیونرها و کلیساها؛
*- تحقیر همه جانبهی مردم و فرهنگ سنتی چین توسط مسیونرهای خارجی؛
*- خیانت و جاسوسی چینیهای مسیحی شده برای نیروهای خارجی و مسیونرهای مسیحی؛
*- وضع قوانین و مقررات سختگیرانه علیه مردم و مبسوط الید گذاشتن مسیونرهای مسیحی و ایجاد تسهیلات و امتیازات ویژهی سیاسی، اقتصادی، و مصونیت قانونی و معاف شدن از مالیات برای مسیونرها و تجار خارجی از یک سو، و محروم ساختن مردم از حقوق اولیهی خود از سوی دیگر؛
*- وضع مالیات سنگین علیه تجار داخلی و کارگران و کشاورزان از سوی دربار برای پرداخت غرامت جنگی به متجاوزان غربی؛
*- جاری شدن سیلهای ویرانگر و متعاقب آن خشکسالی و قحطی شدید.
*- تحت الحمایه قرار گرفتن راهزنان و اوباشان و جنایتکاران به عنوان مسیحیان کاتولیک توسط مسیونرها، کلیساها، و نیروهای خارجی مستقر در چین؛
گفتهی مشهوری در آن زمان بین مردم زبانزد شده بود که میگفتند:
«مردم از مقامات دولتی میترسند، مقامات دولتی از خارجیها هراس دارند و خارجیها از مردم خوف دارند.»
آغاز شورش بوكسورها
کشاورزان روستایی، بهویژه روستاییان استان شاندونگ، برای دفاع از حقوق خود، از سالها پیش از شروع شورش بوکسورها، اقدام به تأسیس انجمنها و گروههای سری محلی کرده تا در مقابل مسیونرهای خارجی و راهزنان تحت حمایت آنها بهصورت پراکنده از حقوق مردم دفاع نمایند. اعضای این انجمنهای مخفی برای بالابردن توان جسمی خود به آموزشهای رزمی بهویژه مشتزنی میپرداختند. بههمین دلیل خارجیها به آنها لقب مشتزن و یا بوکسور داده بودند. بوکسورها که ابتدا با هدف احقاق حقوق افراد محلی و در مخالفت با مقامات محلی و دولت چینگ تشکیل شده بودند، در سال 1899، با اوج گیری نفوذ غربیها و تاخت و تاز مسیونرها، کم کم حملات تبلیغاتی خود را متوجه آنان و حامیان چینی آنها( مسیحیان بومی) کرده و به کلیساها و منافع مسیونرها حمله میکردند.
رأی یک دادگاه محلی مبنی بر واگذاری یکی از معابد چینی به مسیونرهای کاتولیک جهت راهاندازی کلیسا، زمینه را برای شعلهور شدن آتش خشم مردم و بوکسورها فراهم کرد و با حملهی آنان به کلیساهای محلی و مسیونرها و مسیحیان چینی فراهم ساخت. همین حادثه موجب فراگیر شدن شورش و کشاندن آن به سایر مناطق و حمله به منافع غربیها و منافع کلیسا و حامیان بومی آنها گردید. شورش بوکسورها، در حقیقت واکنش روستاییان و کشاورزان علیه نفوذ و دخالت بی حد و حصر میسیونرهای مسیحی، تجار و دیپلماتهای خارجی در سرنوشت کشور و مردم چین بود. این شورش که در ماه نوامبر 1899 از استان شاندونگ شروع شد، رفته رفته به سایر مناطق و در نهایت به پکن پایتخت چین رسید و تودههای جان به لب رسیده، با پیوستن به این حرکت آن را به یک شورش همگانی که در آغاز علیه امپراتوری چینگ بود، به نهضتی عمومی علیه خارجیان بهویژه مسیونرهای غربی تبدیل ساخت.
درباریان امپراتوری که در برابر این شورش ابتدا به دو دستهی طرفدار و مخالف تقسیم شده بودند، سرانجام به دستور دوواگر، ملکهی مادر و زن قدرتمند دربار، در کنار شورشیان قرار گرفته و یکپارچه علیه خارجیان به پا خاستند. در این شورش که با شعار«از چینگ حمایت کنید و خارجیها را نابود کنید» آغاز شد، صدها مسیونر و دیپلمات و شهروند خارجی(بین 230 تا 270 نفر) و هزاران چینی مسیحی(32 هزار نفر اعم از کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) به عنوان ستون پنجم خارجیان و مسیونرها، به دست بوکسورها، مردم و نیروهای امپراتوری به قتل رسیده و اموال آنان مصادره و غارت شد و دهها کلیسا و مرکز تبلیغ مسیحیت در پکن، شهرها و روستاهای چین، به آتش کشیده شد.
آنچه در این قیام عمومی جالب توجه است، همکاری و اتحاد مسلمانان بهویژه نیروهای سواره نظام مسلمان تحت امر ژنرال مسلمان ارتش امپراتوری دونگ فوشیان(Dng Fuxian)، با بوکسورها و مردم چین است که در مبارزه علیه متجاوزین خارجی و مسیونرهای مسیحی از خود رشادتهای زیادی از خود نشان داده و ضربات مهلکی بر آنها وارد ساختند. نیروهای دونگ فوشیان، حتی پس از شکست شورش و اشغال پایتخت توسط نیروهای هشت کشور متجاوز غربی، در فراری دادن دوواگر و امپراتور و سایر مقامات دربار به استان شانسی( شهر شیاَن) نقش داشته و از آنان حمایت کردند. به همین دلیل بود که پس از تسلط و پیروزی غربیها و امضای معاهدهی ترک خصومت( معاهدهی بوکسورها)، و درخواست اشغالگران مبنی بر اعدام رهبران شورش از جمله ژنرال فوشیان، امپراتور با این که با اعدام رهبران بوکسورها موافقت کرد، ولی با اعدام این ژنرال مسلمان فداکار به شدت مخالفت و زیر بار این درخواست نرفت.
سرانجام شورش بوکسورها
با به خطر افتادن منافع قدرتهای متجاوز غربی و مسیونرهای مسیحی؛ متحد شدن ارتش امپراتوری و نیروهای بوکسورها علیه خارجیان؛ حملهی شورشیان به سفارت خانهها و کلیساهای مستقر در شهرها و روستاها و به خطر افتادن جان اتباع غربی و مسیونرهای مسیحی؛ و فراگیر شدن آشوب و ضدیت با اشغال کشور توسط خارجیان، زمینه برای هجوم همهجانبه و تجاوز نظامیان کشورهای غربی مستقر در چین و دریاهای اطراف فراهم شد. نیروهای نظامی هشت کشور غربی(انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان، روسیه، ژاپن، اتریش و ایتالیا) با 50 هزار نیروی مجهز به سلاحهای پیشرفته به شهر بندری تیانجین حمله و علیرغم مقاومت بوکسورها و نیروهای محلی به همراه نظامیان امپراتوری، این شهر را اشغال و به سمت پکن پایتخت این کشور یورش بردند.
بوکسورها و نیروهای ژنرال دونگ فوشیان در مقابل پیشرفت نیروهای اشغالگر مقاومت جانانهای کرده و با از کار انداختن ریل راهآهن تیانجین به پکن، و با وارد ساختن تلفات زیاد آنها را مجبور به عقب نشینی کردند، ولی بر اثر اختلافاتی که میان درباریان و محافظه کاران دربار به وجود آمد، بخشی از نیروهای امپراتوری دست از جنگ برداشتند و زمینه برای پیشروی نیروهای خارجی فراهم و با ورود آنان در تاریخ چهارم ماه اوت 1900 به پکن، امپراتور و خانم دوواگر از پکن به سمت شیاَن فرار و با سقوط پایتخت، سرکوب شورشیان و قتلوعام مردم بیگناه و به آتش کشیده شدن و غارت شهر، از جمله بزرگترین، ارزشمندترین، و قدیمی ترین مجموعهی هنری و کتابخانهای جهان، آغاز گردید. با امضای صلحنامهی ننگین دیگری به نام(معاهدهی بوکسورها)، دولت امپراتوری موظف به دستگیری و اعدام رهبران بوکسورها و نظامیان همکار با آنها شده و موظف شد در برابر هر فرد چینی یک تیل نقره بهعنوان غرامت به اشغالگران بهپردازد. با توجه به آمار جمعیت آن روز چین که حدود 450 میلیون نفر برآورد شده بود، امپراتوری چینگ محکوم به پرداخت 450 میلیون تیل نقره(معادل 67میلیون پوند به نرخ آن روز و 61 میلیارد دلار به نرخ سال 2010) غرامت جنگی، که بیش از یکسال درآمد مالیاتی دولت چین بود، به کشورهای غربی شد. تنها مقاومتی که دربار در برابر درخواستهای اشغالگران کرد، مخالفت با دستگیری و اعدام ژنرال مسلمان دونگ فوشیان بود که به خاطر خدمات برجستهی وی و نیروهای تحت امرش در حفظ جان امپراتور و دوواگر ملکهی مادر انجام داده و آنها را مخفیانه از پکن خارج و به شی اَن رسانده بودند، به هیچوجه زیر بار این درخواست نرفت و جان این ژنرال کهنه کار وفادار به امپراتوری را از مرگ و اعدام نجات داد.
پس از سرکوب شورش بوکسورها که از سوی مردم و همدلی دربار به وقوع پیوست ، مجددا مسیونرهای مسیحی و تاجران و دیپلماتهای غربی حامی آنها بر کشور چین مسلط شده و به غارت دین و دنیای این سرزمین ادامه دادند. یکی از نتایج خوب این شورش تضعیف بیش از پیش امپراتوری چینگ و فراهم شدن زمینه برای شورش دیگری در سال 1911 به رهبری دکتر سون یات سن بود که طی آن به تاریخ 2000 سالهی امپراتوری کهن چین پایان داده و روی کار آمدن نخستین سیستم جمهوری در آسیا را رقم زد.
یکی از دردآورترین پیامدهای شکست این قیام و اشغال پایتخت چین، برخورد وحشیانهی نیروهای اشغالگر با زنان و کودکان و مردم بیگناه پکن بود که در آن نظامیان کشورهای فاتح برای قتل و غارت و تجاوز و به آتش کشیدن مایملک مردم مسابقه گذاشته بودند. این کشتار و تجاوز چنان بیرحمانه و فراگیر بود که حتی برخی از مطبوعات خود غربیها ضمن تشریح صحنههای این سفاکیها، از اینگونه اعمال نظامیان خود ابراز انزجار نمودند.
در پایان اشاره به این مطلب نیز ضروری است که دولت آمریکا، سهم خود از غرامت جنگ را به اعطای بورس به دانشجویان چینی که خواستار ادامهی تحصیل در آمریکا بودند اختصاص داد. برای نظارت بر این کار، مؤسسهای به وجود آمد که این مؤسسه و فارغ التحصیلان دریافت کننده از این بورس، هستهی اولیهی دانشگاه چینخوا، معتبرترین دانشگاه کنونی چین پس از دانشگاه پکن را تشکیل دادند[۱].