نهاد خانواده ساحل عاج

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۹ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها)

همچون سایر جوامع سنتی، بنیان اجتماعی ساحل‌ عاج نیز بر نهاد خانواده گذارده شده است؛ ازاین‌رو در فهم جامعه و روابط اجتماعی در این سرزمین، فهم ساختار و کارکرد خانواده ضروری است. خانواده، به‌ویژه ازاین‌جهت حائز اهمیت است که کارکرد آن تنها محدود به وجوه اجتماعی و تربیتی نمی‌شود، بلکه خانواده نخستین منبع تولید درآمد است و ازاین‌رو، کارکردی اقتصادی دارد.

نقل است که «ساختارهای خانوادگی، زره اصلی و حقیقی جوامع آفریقایی محسوب می‌شوند» (Locoh, 1993: 14)؛ بدین معنا که دربرابر تحولات عدیده و عمده جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که این قاره در قرن 20 با آن‌ها روبه‌رو بوده، خانواده اولین نهادی است که با این تحولات روبه‌‌رو شده و تبعاً اثر پذیرفته است؛ به این ترتیب، در ساحل‌ عاج نیز نهاد خانواده در عصر حاضر با تحولات عمده‌ای روبه‌رو بوده که ناشی از بازشدن درهای این سرزمین رو به جهان خارج و تأثیر فزاینده‌ فرهنگ‌های غربی بوده است. این رویارویی موجب گردیده که امروزه به‌جای خانواده‌ای تماماً سنتی، از خانواده‌ای صحبت باشد که در تلاقی سنت و مدرنیته قرار گرفته است؛ ازاین‌رو امروزه از خانواده‌ای «بازسازی‌شده» سخن به میان است که برآمده از آسیب‌ها و تحولات اجتماعی، ازجمله افزایش طلاق و ازدواج‌های مجدد و متعدد است (Aryee, 1999)؛ اما قول دیگری هم درباره آفریقا شنیده می‌شود که مطابق با آن «همه‌چیز تغییر می‌کند، اما هیچ‌چیز تکان نمی‌خورد» (Pilon, M. &  Vignikin, 2006). این قول اخیر نیز تا حدی درباره ساحل‌ عاج مصداق دارد؛ یعنی دربرابر تحولات، هرگز گسست از سنت‌ها و گذشته رخ نمی‌دهد، بلکه بهتر است بگوییم انطباق صورت می‌گیرد.

در ساحل‌ عاج، شکل و ساختار خانواده هم به‌ تناسب تنوع قومی و قبیله‌ای، از ناحیه‌ای به ناحیه دیگر تفاوت‌هایی پیدا می‌کند؛ اما درکل ساختار و بنیان خانواده شکلی سنتی دارد و باوجود تغییراتی که به‌ویژه در عصر حاضر و در مواجهه با فرهنگ غرب بدان دچار گردیده، همچنان می‌توان گفت که خانواده در ساحل‌ عاج سنتی است. البته باز سنت‌ها از شهر به روستا متفاوت‌اند. این تفاوت گاه بسیار آشکار و عمیق است؛ اما عموماً خانواده‌ها پرجمعیت‌اند و اغلب اعضای یک فامیل، اعم ‌‌از بچه‌ها، پدربزرگ‌‌ها و مادربزرگ‌ها، عمه‌ها، خاله‌ها و عموها...، در یک خانه زندگی می‌کنند (Adegboyega et al, 1999)؛ ازاین‌رو، گاه به‌جای اعضای خانواده می‌توان از اصطلاح «گروه خانوادگی» برای توصیف نهاد خانواده در ساحل‌ عاج نام برد. آنچه قوام آن را تضمین می‌نماید، مفاهیمی چون همبستگی و وحدت هستند؛ بنابراین، منافع اجتماع قومیتی بر منافع فردی ارجحیت دارند. همه‌چیز، ازجمله آموزش، در چنین جهتی تعریف می‌شوند؛ بدین معنا که درس خواندن بچه‌ها نه برای آموختن استقلال بلکه برای آموزش هنجارها و وابستگی‌های جمعی و خانوادگی انجام می‌پذیرد.

همچنین در خانواده، تمام اعضا دارای نقش و جایگاهی مشخص‌اند. این نظام مبتنی بر دوگانه‌های زن/ مرد و پیر/ جوان می‌باشد. در چنین ساختاری زنان در مقایسه با مردان جایگاهی ثانوی دارند و جوان‌ترها نیز نسبت به افراد مسن، چنین وضعی دارند و ملزم به حفظ احترام و اطاعت از آن‌ها می‌باشند. هر زن ساحل‌ عاجی، به‌طور میانگین بیش‌از هفت بچه دارد و مسئولیت رسیدگی به بچه‌ها نیز با اوست. شایان‌ذکر است که مطابق قانون، مردها اجازه دارند تنها یک همسر اختیار کنند؛ اما در عمل یک‌چهارم مردان (بیشتر مسلمان‌ها)، دو یا گاه تعداد بیشتری زن دارند (Meekers, 1992). درکل جامعه ساحل‌ عاجی، به‌خصوص در شهرهای بزرگ، با بحرانی در حوزه خانواده دست‌وپنجه نرم می‌کند. در این مناطق شهری، شاهد از هم گسستن خانواده‌ها و زندگی انفرادی در سطح وسیع هستیم. در شهرهای بزرگ، شمار زوج‌هایی که بدون ازدواج رسمی (ثبت در شهرداری) و آئینی (حضور در کلیسا) در کنار هم زندگی می‌کنند و حتی بچه‌دار می‌شوند، فراوان است. در سال 1964 بود که ساحل‌ عاج، قوانینی در ارتباط با سازمان خانواده وضع نمود و در جشن ششمین سالگرد استقلال، بوآنی این‌گونه اعلام کرد: «زمانی که متوجه شدیم وجود و تداوم برخی سنن، مانعی است دربرابر تحولات هماهنگ میهنمان، در ابلاغ و تصویب تغییرات ضروری، تردید نکردیم. این‌گونه بود که پس‌از توضیحات و توجیهات مفصلی که مبارزان و مسئولان سیاسی و اداری برای مردم ارائه دادند، متونی اساسی نگاشته شد. قانون مدنی جدید، چندهمسری را ملغا اعلام می‌کند و قوانین جهیزیه را اصلاح می‌نماید؛ به این ترتیب، دولت مدنی مدرنی روی کار می‌آید» (Houphouët-Boigny, 1978: 742-743).


به‌‌نظر می‌رسد که همچنان راه درازی برای تغییر سنت‌ها پیش‌‌رو باشد. البته طبیعی است که در جامعه‌ای که اقتصاد به میزان زیادی به کشاورزی وابسته است، زن و فرزند، اهرم‌ها و ابزار مرد برای کسب معیشت خانوار خود باشند. این دو نسبت به مرد، در موضع وابستگی قرار می‌گیرند و درنتیجه، برای مثال در تصمیم‌گیری‌ها شرکتی ندارند؛ اما از سوی دیگر، مرد هم به‌نوبه خود تحت سلطه کس دیگری به‌نام رئیس طایفه یا رئیس مذهبی قومش قرار می‌گیرد، کسی که بر اجرای تعهداتی که مرد به هنگام ازدواج قبول کرده است، نظارت دارد. مرد هم بنابر سنن، مجبور است برای مثال قبل و بعد ‌از ازدواج، در کشاورزی به خانواده زنش کمک کند.

همچنین درمورد تربیت کودکان باید گفت که نه‌تنها پدر و مادر او بلکه سایر اقوام بزرگ فامیل هم شرکت دارند؛ به‌ عبارت‌ دیگر، جامعه و سنت‌ها به افراد فامیل این اجازه را داده است که آن‌ها نیز در تربیت و تنبیه کودک مشارکت داشته باشند (Ezémbé, 2003). همچنین بسیار دیده می‌شود که بچه‌ها جدای از پدر و مادر واقعی خود و نزد اقوام و فامیل دور یا نزدیک بزرگ می‌شوند (Pilon & Vignikin, 2006)؛ اما از طرف دیگر، بچه‌ها جایگاهی مهم در خانواده دارند؛ چون می‌توانند موجب بقای نسل و نیز افتخار خانواده باشند.

البته باید افزود که ماهیت روابط خانوادگی و خویشاوندی در ساحل‌ عاج، در مرحله گذار از وضعیت سنتی به حالت مدرن است و به‌ویژه در شهر ابیجان، نوع و روش زندگی، به‌شدت به الگوهای غربی نزدیک شده است.