کشورها و مجامع تاثیرگذار دینی مذهبی در ساحل عاج

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

سازمان دولتی حج، شکل دیگری از کنترل مسلمانان ازسوی حکومت بود. این سازمان تا سال 1992، تحت اختیار وزارت کشور بود و کمیته‌ای متشکل از کارمندان عالی‌رتبه دولت و وزرا، آن را اداره می‌کردند؛ اما دولت، تسهیلات بسیارکمی به زوار می‌داد و از آنجایی که ساحل‌ عاج روابط سیاسی با عربستان سعودی نداشت، انجام امور سفر حج، در نمایندگی‌های سعودی موجود در دیگر کشورهای منطقه انجام می‌گرفت و در مقصد، نماینده زوار ساحل‌ عاجی سفیر سنگال بود. تا سال 1995، دولت از تخصیص و تصاحب مقری در عربستان برای این امر سر باز می‌زد؛ به این ترتیب، خدمات بسیارکمی به آنان عرضه می‌شد؛ درحالی‌که هزینه‌های سفرشان چیزی کمتر از سایر زوار نبود و البته، تمام این محدودیت‌ها و محرومیت‌ها، عامدانه و برای وابسته نگه‌‌‌داشتن مسلمانان ازسوی حکومت صورت می‌گرفت؛ اما تنها بحث نظارت و محدودیت و کنترل نبود، بلکه اغلب به‌رغم تلاشی که بوآنی در پاک و مداراکننده بودنش به خرج می‌داد، کار به خشونت و سرکوب می‌کشید.

پیش‌تر اشاره شد که در سال‌های آغازین استقلال، به‌نام وحدت ملی و استقلال اقتصادی از طریق نوسازی، رژیم هوفوئه قدرت خود را افزایش داد. یک حزب واحد، اجازه کار داشت و آزادی‌های اجتماعی و بیان، کاملاً ازمیان رفت. هیچ‌گونه تخطی از راه حکومت ممکن نبود و در چنین شرایطی، مسلم بود که مسلمانان نیز امکان هیچ‌گونه فعالیت خاصی که به وحدت و تمامیت کشور لطمه بزند نداشتند. در این میان، مخالفان شمالی یا دیولاها، در مرکز توجه و نظارت بودند؛ چون متهم بودند که می‌خواهند کشور را در سلطه شمالی‌ها یا مسلمانان درآورند؛ ازطرفی هوفوئه به‌صراحت در سال 1960 گفته بود: «ما غرب را انتخاب کرده‌ایم» و اسلام نماینده شرق بود. اسلام سیاسی که کمی بعد، نمایندگانش درنظر حکومت، کسانی چون قذافی بودند، نماینده دشمنی و عدم تساهل بودند؛ ازاین‌رو، بوآنی مدام تلاش می‌کرد تا به هر نحوی، حتی با زور و خشونت، مسلمانان را از رسیدن به استقلالی سیاسی بازدارد؛ بااین‌حال، گرچه در صحنه سیاسی، رشد و گسترش اسلام با مشکل روبه‌رو بود، اما در صحنه عمومی و محلی، پس‌از سال‌های 1960، مسلمانان ساحل‌ عاج با رشدی بسیار خیره‌کننده به‌پیش می‌رفتند. این امر تا حد زیادی، به توسعه انجمن‌های اسلامی مربوط می‌شد که به‌ویژه در ابیجان، به تعداد آن‌ها افزوده می‌شد.

ازجمله انجمن‌های فعال و مؤثر که تا سال‌های 80 جلودار بودند، «انجمن اتحاد فرهنگی مسلمانان» (UCM)، «انجمن اسلامی حج» (AMOP) و «فدراسیون مشاوره عالی اسلامی» (CSI) بودند که بعدها، «انجمن آموزگاران قرآن» (AEC) و «انجمن ملی مسلمانان ساحل‌ عاج» (ANAMUCI)، به آن‌ها اضافه شدند. این انجمن‌ها، همگی مدعی بودند که نماینده جامعه مسلمان ساحل‌ عاج، درمقابل سیاست‌های حکومت هستند.

در اینجا، ذکر مجاری نفوذ و گسترش اسلام در ساحل‌ عاج و توسعه انجمن‌های مذکور، خالی از فایده نیست. درواقع، درمیان سایر رقبای عرب اسلامی که پس‌از جنگ جهانی دوم، به‌‌دنبال گسترش اسلام در مناطق مختلف آفریقا افتاده بودند، مصر دوران ناصر، [Z1] توجه ویژه‌ای به آفریقای سیاه داشت. کنگره اسلامی که در سال 1960 به شورای عالی امور اسلامی بدل شده بود، مأموریت داشت تا وعاظ و معلمانی را به آفریقا گسیل دارد و نیز دانشجویانی را با اعطای بورس، جذب دانشگاه الازهر نماید؛ به این ترتیب، مصر درنظر داشت تا ایدئولوژی ناصری را در این منطقه نشر دهد و درعین حال اخوان‌المسلمین را هم سرکوب می‌کرد. این سیاست، در برخی مناطق، ازجمله در غرب آفریقا و به‌ویژه در غنا و توگو، ثمر داد، اما موفقیت چندانی در ساحل‌ عاج کسب نکرد.

از سال 1969 به بعد، نوبت لیبی و قذافی بود تا اسلام خود را در آفریقای سیاه نشر دهند. قذافی به‌نام دفاع از اسلام درمقابل امپریالیسم غرب، سازمان‌ها و دانشگاه‌های زیادی تأسیس کرد و با شعار «پاک کردن آفریقا از مسیحیت»، تلاش کرد تا مسلمانان این ناحیه را جذب کند؛ اما او هم چندان موفق نبود و تعداد دانشجویانی که از ساحل‌ عاج به لیبی عازم شدند، چندان چشمگیر نبود. در عوض، اقدامات عربستان جواب داد و ایدئولوژی وهابی توانست نظر مردم را جلب کند. عربستان سعودی در این دوره، دو مرکز مهم تبلیغاتی، «دانشگاه اسلامی مدینه» و «رابطات العالم الاسلامیه» را در اختیار داشت که از همان آغاز، آفریقایی‌های بسیاری را به خود جذب کرده بود. در حدود سال 1972، این مرکز اخیر دو نماینده به ساحل‌ عاج گسیل کرد و در سال 1973 و به‌دنبال بحران اقتصادی جهان و افزایش قیمت نفت، عربستان فرصت را غنیمت شمرد و نفوذش را در این کشور گسترش داد. درواقع بوآنی نمی‌توانست از کمکی که عربستان به اقتصاد کشورش می‌توانست انجام دهد، چشم بپوشد و ازاین‌رو، تلاش کرد تا با انجمن‌های اسلامی و مسلمانان مدارا کند؛ پس آن‌ها را به‌تدریج به‌‌رسمیت شناخت و البته در این میان، مراقب به‌ویژه وهابیان بود که سودای سیاسی بیشتری در سر داشتند.

اوج فعالیت وهابیت در این منطقه، بین سال‌های 1973 تا 1981 بود. یکی از معلمان اهل کشور چاد که معلم یکی از مدارس وهابی در این دوره بود، درباره نظام و عملکرد شبکه آموزشی این مدرسه چنین می‌نویسد: «مدرسه امام موری موسی، روابط فرهنگی گسترده‌ای با برخی کشورهای عربی، همچون عربستان، لیبی، کویت و سوریه دارد و این کشورها، گاه بورس‌هایی اعطا می‌کنند و یا کمک‌های آموزشی و گاه نیز معلم‌هایی را برای ما می‌فرستند... . برنامه درسی، اساساً روی موضوعات مذهبی متمرکز است، مثل «قرآن»، احادیث و کمی هم زبان عربی» (Abbakar, 1992: 26).

در ادامه سیاست روی‌‌کردن به جهان عرب، بوآنی به‌رغم میل خود، روابط کشورش را با رژیم صهیونیستی، در نوامبر 1973 قطع کرد. در سال‌های آغازین دهه 80، وهابیگری در ساحل‌ عاج، رو به افول نهاد و در همین سال‌ها، یعنی کمی بعد از سال 1985 بود که بوآنی، روابطش را با اسرائیل ازسر گرفت؛ اما چیزی از رغبت جامعه به اسلام کم نشد. با تأسیس «شورای ملی اسلامی» (CNI) در سال 1993، صحبت از جامعه‌ای مدنی و اسلامی به‌‌میان می‌آید. این شورا برترین نهاد اسلامی در ساحل‌ عاج بود که اکثریت مسلمانان این کشور را یکپارچه نمود. درواقع، نقش این نهاد در سال‌های نخستین دهه نود، بازتعریف جایگاه جامعه مسلمان کشور، درمیان سایر جوامع و نهادها بود و درصدد بود تا در کنار سایر عاملان سیاسی و اجتماعی، مشارکت مسلمانان در امور عمومی کشور را افزایش دهد؛ به‌ویژه، همان‌‌طور که پیش‌تر اشاره شد، در این سال‌ها با مطرح‌شدن تکثر حزبی و بازشدن فضای سیاسی، مسلمانان نیز فرصت را غنیمت شمردند و وارد صحنه سیاسی و اجتماعی شدند. وقایعی همچون مرگ بوآنی خودمحور و ازطرفی تأسیس حزب «مجمع جمهوری‌خواهان» (RDR) به‌‌دست واتارا، به این تصور عمومی دامن زده بود که شورای ملی اسلامی و این حزب، هردو یکی هستند و نشانگر قدرت گرفتن مسلمانان در آینده‌ای نزدیک می‌‌باشند. اتفاقی که البته در عمل و با توجه به بحران اقتصادی و سیاسی اواسط دهه نود، روی نداد.

به هر روی، شورای ملی اسلامی، از زمان شکل‌گیری، مهمترین نهاد اسلامی ساحل‌ عاج محسوب می‌شود. البته از سال 2002 و هم‌زمان با آغاز درگیری‌های داخلی، نهادهای رقیبی پدیدار شدند، اما همچنان این نهاد اولین است. این نهاد توانست مسلمانان ساحل‌ عاجی را، به‌‌گفته «فوفانا»، به متحدترین جامعه مسلمان در آفریقا بدل سازد: «من به شما اطمینان می‌دهم که جامعه مسلمان ساحل‌ عاج، متحدترین در تمام قاره آفریقاست. مشابه آن را در هیچ‌یک از کشورهای منطقه نخواهید یافت: چه در مالی، چه در بورکینا و چه در گینه و هرجای دیگری در منطقه امروز، ازحیث سازمان‌دهی امت اسلامی، ساحل‌ عاج یک الگو است» (Archives de l’AJMCI, 1995). در همین زمینه و مدتی بعد، «تیجانه با»،[22] همین صحبت‌ها را این‌‌گونه بیان می‌کند: «ازنظر سازمان‌دهی مذهبی، ساحل‌ عاج در منطقه پیش‌‌رو است. الگویی است برای همه کشورها. در سنگال، چنین امکانی وجود ندارد و به‌ویژه، تشتت و تکثر وجود دارد. مشکلی که بحمدالله در ساحل‌ عاج وجود ندارد» (Entretien avec Tidjane Ba, 1996).

از سال 2000 بدین‌‌سو، شورای ملی اسلامی، درجهت تقویت این اتحاد، دست به اقداماتی زد، ازجمله عملیات «همبستگی رمضان» که سالانه اجرا می‌شد و نیز عملیات «یک مسجد، یک مدرسه، یک مرکز بهداشت» که درجهت افزایش سهم جامعه مسلمان، در زدودن بی‌سوادی و فقر بهداشتی اجرا می‌شد.