تایوان
جزیره تایوان؛ کشوری مستقل یا استانی از چین
فهم مسئله تایوان در پرتو جغرافیای فرهنگی و استراتژیک چین میتواند درک صحیح و کاملی از رفتارهای این کشور درقبال محیطهای پیرامونی، بهویژه تایوان، به دست بدهد. برای درک این موضوع چند مسئله زیر میتواند راهنمای مناسبی جهت آشنایی با مواضع چین نسبت به جزیره تایوان باشد:
نخست: ارتباط نا گسستنی و تاریخی میان سرزمین اصلی چین با یک جزیره جدا شده از آن که مرتبط با اتفاقات قرن هجدهم و نوزدهم و حمله قدرتهای غربی به چین و آغاز قرن تحقیر چین بوده و در ادامه با فرار چیانگ کای شک و طرفدارانش (حزب ملیگرای کومینگ تانگ) پس از شکست از کمونیستها در سال 1949 به تایوان، محرک جدی و قابل ملاحظه در دستگاه رهبری و ذهنیت تمام چینیها برای پیشبرد ادعاهای بازگرداندن تایوان تحت حاکمیت پکن است.
دوم: شعارهای مطرح شده از سوی رهبری کنونی چین در سیاست خارجی مبنی بر احیا و شکوفایی مجد و عظمت گذشته چین نیز به نوعی با مسئله تایوان ربط پیدا میکند و باز گرداندن تایوان به سرزمین اصلی بخشی از تحقق این شعارهاست. شی جین چینگ رهبر کنونی چین، هدف دیرینه این کشور مبنی بر الحاق صلح آمیز مجدد تایوان (جزیره یاغی) به سرزمین اصلی را بصورت جدی پیگیری کرده و در عین حال، در صورت حرکت تایوان به سمت استقلال، توسل به زور را رد نکرده است. او همچنین سیاست یک کشور و دو نظامی که در دوران دنگ شیائو پینگ در قبال هنگ کنگ و سپس ماکائو اجرا شد را راه حل مسالمت آمیز برای حل بحران تایوان دنبال میکند. در این طرح، چین اطمینان میدهد که تایوان پس از پیوستن به خاک اصلی چین، دولت و ارتش و همچنین آزادی و رویه زندگی اجتماعی کنونی خود را حفظ خواهد کرد.
سوم: در طول دهههای گذشته، دستگاه حاکم بر جزیره تایوان به عنوان یک موجودیت جغرافیایی جدا شده از سرزمین اصلی، توانسته الگویی متفاوت از توسعه را در منطقه به نمایش بگذارد. در واقع، ساخت یک دوگانه توسعهای مبتنی بر دموکراسی غربی که در تایوان به وجود آمده، در مقابل مدل توسعهای مبتنی بر حاکمیت تک حزبی چین، میتواند عاملی جدی برای ادامه شکاف میان دو طرف تنگه و مانعی برای اتحاد مسالمت آمیز باشد و همزمان راه را برای ورود و مداخله طرف ثالث از جمله آمریکا بیشتر باز کند و پکن را برای اتخاذ رویکرد تهاجمی برای الحاق این جزیره به سرزمین اصلی تحریک کند.
چهارم: جمهوری خلق چین از زمان به حاکمیت رسیدن در سال 1949 تا کنون، بویژه در یکی دو دهه اخیر، همواره از تهدیدات آمریکا و سیاستهای کلان این کشور نگران بوده و هست. با توجه به تغییر جهت آمریکا در صحنه جهانی و چرخش به سوی آسیا و سیاست حمایت از استراتژی هند و پاسیفیک، موضوع تایوان نیز در روابط بین چین و آمریکا حائز اهمیت شده است. برداشت پکن این است که اگر چه آمریکا سیاست چین واحد را پذیرفته و تایوان را به عنوان یک واحد سیاسی مستقل به رسمیت نمیشناسد، ولی این امکان وجود دارد که آمریکا از قضیه تایوان برای شکل دادن اتحادیه موازنه سازی در مقابل چین برای محاصره و مهار آن، بهرهبرداری استراتژیک کرده و به عنوان اهرم فشاری علیه چین به کار برد. اتخاذ این سیاست از سوی آمریکا و فشار بر چین، میتواند عاملی برای دست زدن به هر اقدامی به منظور الحاق تایوان با سرزمین اصلی، حتی توسل به گزینه نظامی دور از انتظار نخواهد بود.
پنجم: ملیگرایی ترویج شده از سوی دستگاه حاکمه چین در چند دهه اخیر که بصورت خاص پیرامون جزیره تایوان صورت گرفته است، موضوع حل مسالمت آمیز این جزیره را بغرنج تر و در نتیجه ممکن است در هم تنیدگی مسائل اول تا چهارم را در پی داشته باشد.
به طور کلی، موضوع تایوان برای چین یک مسئله تاریخی است که با موضوعات حال حاضر و جریانات بین المللی به هم گره خورده و با توجه به همبستگی آن با موضوع ملیگرایی ترویج شده از سوی پکن، تبدیل به مسئله حیثیتی و مرتبط با اعتبار چین در سطح منطقهای و بین المللی شده است.
با این حال، برای چینی که بهشدت به دنبال بازیابی اعتبار و احیای عظمت دیرینه خود در قالب مفهوم پادشاهی میانه هست و از نظر فرهنگی توسل به زور و دست زدن به اقدام نظامی برای پس گرفتن جزیره تایوان امری نکوهیده شمرده میشود، به نظر نمیرسد در حال حاضر استفاده از نیروی نظامی برای الحاق تایوان در اولویتش باشد و اقدام نظامی برای حل این موضوع آخرین گزینه چین خواهد بود. سناریوی محتمل برای چین، فتح تدریجی و یا فتح سنگر به سنگر تایوان است.
تاریخچه مختصر روابط چین و تایوان
پس از حدود یک قرن خودمختاری نسبی تایوان، و در شرایط وضعیت حاکمیت نامشخص این جزیره در برابر چین، ژاپن در سال 1895 این جزیره را پس از انعقاد قرارداد پایان جنگ با چین، به عنوان مستعمره اشغال کرد. با سقوط سلسله «چینگ (Qing)» چین در سال 1911، چین دچار آشفتگی سیاسی و اجتماعی شد، زیرا پایان قرنها حکومت سلسلههای مختلف، چین را در یک حالت کشور نیمه استعماری از هم پاشیده سیاسی قرار داده بود.
در این دوره، دو گروه اصلی سیاسی - نظامی با ایدئولوژیهای متضاد برای شکل دادن به آینده چین مدرن به رقابت پرداختند. حزب ملیگرای «کومین تانگ (Kuomintang. (KMT))» به عنوان میراثدار جمهوری چین که پس از سقوط سلسله چینگ به وجود آمد، (در نهایت خود درگیر جنگ سالاری داخلی شد. این حزب در نظر داشت چین را به عنوان یک جمهوری مشروطه با پیروی از الگوهای حکومتی غربی اداره کند)، و حزب کمونیست چین که در سال 1921 تشکیل شد، به دنبال یک انقلاب کمونیستی به سبک چینی و یک چین با آینده سوسیالیستی بود که از اصول مارکسیسم-لنینیسم (و در نهایت مائوئیسم) پیروی کند.
این دو گروه که ابتدا به طور سطحی با هم همکاری میکردند، چین را در سال 1928 با موفقیت از دست جنگ سالاران متحد آزاد کردند، اما به سرعت به درگیری خشونت آمیز آشکار بین خود کشیده شدند. با وجود یک دوره کوتاه همکاری علیه ارتش اشغالگر ژاپن در طول دهه 1930، نبرد بین ملیگراها و کمونیستها در طول جنگ جهانی دوم ادامه یافت. در اول دسامبر 1943، سران کشورهای چین، ایالات متحده و بریتانیا به طور مشترک «اعلامیه قاهره» را امضا کردند که در آن تصریح شد: «تمام سرزمینهایی که چین از ژاپن پس گرفته است، مانند منچوری، تایوان و جزایر پنگو، به چین بازگردانده خواهد شد».
پس از جنگ جهانی دوم و تسلیم ژاپن در سال 1945، ایالات متحده که در جریان مذاکرات تسلیم، از ملیگراها حمایت کرده بود، تلاش کرد بین ملیگراها و کمونیستها میانجیگری کند. با این حال، اختلافات بعدی این دو گروه و نقض آتشبس، منجر به کنار گذاشتن تلاشهای میانجیگری ایالات متحده در 29 ژانویه 1947 و عقب نشینی ایالات متحده شد. در چنین شرایطی، آمریکا کمکهای نظامی به ملیگراها را به حالت تعلیق درآورد اما به برنامه کمکهای اقتصادی خود ادامه داد. در اول اکتبر 1949، مائو تسه تونگ، رئیس حزب کمونیست، پس از پیروزی بر ملیگراها و فرار آنها به جزیره تایوان، در میدان «تیَن اَن مِن (Tian An Men)» پکن تأسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد، در حالی که چیانگ کایشک، فرمانده کل نیروهای ملیگرا، به تایوان عقبنشینی کرد و دو میلیون سرباز تحت فرماندهی خود و اعضای وفادار به حزب کومین تانگ را نیز به جزیره تایوان منتقل و تایپه را پایتخت موقت جمهوری چین اعلام کرد.
در اوایل سال 1950، حزب کمونیست چین پس از تثبیت قدرت در سرزمین اصلی، شروع به استقرار نیرو در مقابل تایوان کرد، در حالی که حزب ملیگرا نیز در تایوان نقشه حمله خود به سرزمین اصلی را از طریق تنگه تایوان داشت. با این حال، پس از شروع جنگ کره در ژوئن همان سال، ایالات متحده ناوگان هفتم خود را برای گشت زنی در تنگه تایوان برای جلوگیری از خصومتها اعزام کرد و همکاری مجدد بین ایالات متحده و حزب «کومین تانگ» بر قرار شد. در 2 دسامبر 1954، ایالات متحده و جمهوری چین (مستقر در تایوان) معاهده دفاع متقابل را امضا کردند که در آن ایالات متحده متعهد شد در صورت حمله کمونیستهای چین، از تایوان حمایت کند. با این اقدامات ایالات متحده، تا حدودی در تنگه تایوان ثبات برقرار شد. با این حال، در طول دهه 1950 خصومتهای جزئی در سراسر تنگه بر سر رشتهای از جزایر (کوموی (کینمن) و ماتسو) در سواحل چین ادامه یافت، اما وضعیت در نهایت به یکی از پایدارترین و در عین حال شکننده ترین بنبستهای جنگ سرد تبدیل شد.
پس از سال 1949، و در طول اغلب دوران جنگ سرد، تایوان به ویژه به دلیل کمپین ضد کمونیستی آمریکا و موضع انزواطلبانه و ایدئولوژیک خود سرزمین اصلی (چین کمونیست)، بهعنوان جمهوری چین از سوی خیلی از کشورها به رسمیت شناخته شد. ولی در سال 1971، جمهوری خلق چین با تلاش فراوان، بالاخره موفق شد در مجمع عمومی سازمان ملل رای کافی را برای اخراج تایوان به عنوان جمهوری چین و پذیرش جمهوری خلق چین به عنوان نماینده سرزمین اصلی چین در سازمان ملل را به دست آورد. در سال 1972، در سفر تاریخی نیکسون رئیس جمهور آمریکا به چین، ایالات متحده ارتباط خود را با جمهوری خلق چین برقرار و نخستین بیانیه مشترک آمریکا و جمهوری خلق چین را امضا کرد. این سند که بیانیه شانگهای نامیده میشود، اولین بیانیه رسمی مکتوبی بود که در آن ایالات متحده و چین نظرات خود را در مورد مسئله جزیره تایوان اعلام کردند.
در بیانیه شانگهای، چین مجدداً موضع خود را اعلام کرد که دولت جمهوری خلق چین تنها دولت قانونی سرزمین چین و تایوان یکی از استانهای چین است. آزادی تایوان موضوع داخلی چین است و هیچ کشور دیگری حق دخالت در آن را ندارد. ایالات متحده نیز پذیرفت که همه چینیهای دو طرف تنگه تایوان، معتقدند که فقط یک چین وجود دارد (چین واحد) و تایوان بخشی از چین است.
در طول دهه 1970، تعداد بسیاری از کشورها روابط دیپلماتیک رسمی با جمهوری خلق چین برقرار و در عین حال ضمن قطع روابط رسمی، رابطهای غیررسمی با جمهوری چین (تایوان) بدون به رسمیت شناختن دولت آن، داشتند. در سال 1979، ایالات متحده به طور رسمی روابط دیپلماتیک با جمهوری خلق چین را در جریان سفر دنگ شیائوپینگ رئیس جمهور چین به واشنگتن برقرار کرد. بیانیه اول ژانویه 1979 مبنی بر برقراری روابط رسمی، دیدگاههای فوق را در مورد تایوان مجددا تأیید و محدودیتهای تعامل ایالات متحده با این جزیره، از جمله لغو معاهده دفاعی دوجانبه، خروج نیروهای آمریکایی مستقر در تایوان، و عقب نشینی از به رسمیت شناختن رسمی دیپلماتیک را مشخص کرد. اندکی پس از آن، کنگره ایالات متحده خطوط کلی روابط غیررسمی ایالات متحده با این جزیره را نیز ارائه و با تصویب قانون چگونگی روابط با تایوان را مشخص و بر تعهد ایالات متحده نسبت به امنیت تایوان تأکید کرد.
وضعیت فعلی
از سال 1978، چین اصلاحات اقتصادی گستردهای را آغاز و اقتصاد بازار را پذیرفت، این سیاست در به دست آوردن نرخ رشد 9 درصدی چین در چهار دهه گذشته نقش مهمی داشت. باز شدن درهای چین به روی دنیای خارج، که با پیوستن این کشور به سازمان تجارت جهانی در سال 2001 به اوج خود رسید، این کشور را به شریک تجاری مهمی برای بسیاری از کشورها و دریافت کننده اصلی سرمایه گذاری مستقیم خارجی تبدیل کرده است. نفوذ اقتصادی فزاینده چین باعث نگرانی در مورد تأثیرات منفی بر سایر نقاط جهان در صورت رکود اقتصادی شده است. به رغم رشد روابط اقتصادی در دو طرف تنگه، بسیاری در تایوان از این نگران هستند که چین از اهرم قابل توجه اقتصادی و دیپلماتیک خود برای فشار آوردن به تایوان استفاده کند.
با توسعه سریع اقتصادی در چین، حزب کمونیست خود را به عنوان مدافع منافع ملی و تمامیت ارضی چین مورد تأکید قرار داده و مشروعیت خود را به حفاظت از حاکمیت کل سرزمین چین گره زد. با این حال، موج ناسیونالیسم در میان شهروندان سرزمین اصلی، که هم به دلیل تحقیرهای گذشته و هم اعتماد به نفس تازه به دست آمده، دامن میزند، گاهی اوقات گزینههای رهبری در مذاکرات بین تنگه تایوان را محدود میکند.
با وجود اینکه تعامل اقتصادی بین تایوان و چین به سرعت در حال گسترش است و سرمایه گذاران تایوانی مبالغ هنگفتی در چین سرمایه گذاری کرده اند، وضعیت در سراسر تنگه همچنان در بنبست سیاسی باقی مانده است. اگرچه ظهور چین به عنوان یک قدرت منطقهای بزرگ ممکن است توازن استراتژیک را در آینده به نفع خود تغییر دهد، اما از تأثیر محدود خود بر آنچه به عنوان استقلال خزنده تایوان تلقی میکند نا امید است و نگران چالشهای مکرر تایوان که اراده این کشور را آزمایش میکند است. برخی از ناظران نگران هستند که ممکن است چین تصمیم خود را به گونهای نشان دهد که تعادل نا پایدار تنگه را به هم بزند.
با قویتر شدن چین از نظر اقتصادی و نظامی و تبدیل شدن به یک بازیگر مهم منطقهای و جهانی، مزیت کیفی تایوان نسبت به سرزمین اصلی در دو طرف تنگه ممکن است به خطر بیفتد. با گذشت زمان، توازن استراتژیک ممکن است به نفع سرزمین اصلی تغییر کند. چین مصمم است تا از استقلال تایوان جلوگیری کند و در نهایت اتحاد تایوان با سرزمین اصلی را تحقق بخشد. اگرچه رهبران چین بر عزم خود برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین تنگه تاکید میکنند، پکن هرگز از استفاده از زور علیه جزیره در صورت اعلام استقلال تایوان، چشم پوشی نکرده است. سنگبنای سیاست چین همچنان «اصل چین واحد» است که سرزمین اصلی و تایوان هر دو بخشی از چین هستند و نمیتوان حاکمیت و تمامیت ارضی چین را از هم جدا کرد. فرمول پکن برای اتحاد بین دو طرف تنگه همان مدل «یک کشور، دو سیستم» است که براساس آن هنگ کنگ به حاکمیت چین بازگشت.
با این حال، طی 30 سال گذشته، جهان شاهد پیشرفت دموکراتیک شدن سیاست تایوان بوده است. این موضوع به شکوفایی فرهنگ محلی و مهمتر از آن، هویت سیاسی محلی «تایوانی جدید» منجر شده است. مرگ پسر و جانشین چیانگ کای شک[i]، «چیانگ چینگ کو»، جای خود را به ریاست «لی تِنگ خوی (Li Teng Hui)»، اولین رئیس جمهور بومی جزیره تایوان داد. لی به دفاع از هویت سیاسی و فرهنگی بیشتر تایوانی جدا از هرگونه ارتباط با چین تأکید داشت، و در سال 1999 سیاست رابطه «ویژه دولت با دولت» بین دو طرف را اعلام کرد که موجب خشم جمهوری خلق چین شد و منجر به تسریع آمادگیهای نظامی چین بر علیه تایوان گردید.
تغییرات بیشتر در سیاست تایوان در انتخابات ریاست جمهوری 2000 و 2004 به وضوح خود را نشان داد که در آن اولین نامزد غیر حزب ملیگرا، «چِن شویی بیان (Chen Shui-Bian)»، پیروز شد. چِن نماینده حزب دموکراتیک مترقی بود. یک حزب سیاسی که به طور سنتی از تایوانیهای بومی تشکیل شده است و مانیفست آن قبل از سال 1999 صراحتاً خواستار استقلال تایوان بود. چِن به تلاشهای «لی تنگ خوی» برای ترویج جدایی فرهنگی و سیاسی بیشتر تایوان از سرزمین اصلی ادامه و آن را گسترش داد. در سال 2002، چِن اعلام کرد که در دو طرف تنگه تایوان «دو کشور مستقل» وجود دارد.
تا به حال، حضور قوی ایالات متحده در شرق آسیا نسبتا نقش تثبیت کنندهای در موضوع تایوان ایفا کرده و تا کنون مانع استفاده از نیروی نظامی شده است. با این وجود، روندهای فعلی وضعیت نسبتاً صلح آمیز موجود را تهدید میکند. روابط ایالات متحده و تایوان در سال 2003 در طول مبارزات انتخاباتی مجدد رئیس جمهور چِن تیره شد، زیرا چِن ابراز نگرانی آمریکاییها در مورد برنامههای خود را، ابتدا برای برگزاری اولین همه پرسی جزیره و بعداً برای بازنویسی قانون اساسی «جمهوری چین» نادیده گرفت. با این حال، پس از پیروزی او در مارس 2004، روابط دوجانبه بهتدریج شروع به بهبود کرد. هنوز هم نگرانی بسیاری از آمریکاییها، از جمله کنگره ایالات متحده، برای جمعیت 24 میلیونی تایوان وجود دارد. ایالات متحده به فروش تسلیحات به تایوان ادامه میدهد و نزدیکی ناوگان هفتم همچنان به عنوان یک عامل بازدارنده مهم نقش آفرینی میکند.
نظر ایالات متحده در روابط میان تنگه اکنون بر مخالفت قاطع با هرگونه اقدام یکجانبه طرفین برای تغییر وضعیت موجود است که از دید واشنگتن همان حفظ صلح و ثبات است. این پیام دوگانه به این معنی است که ایالات متحده استفاده از زور توسط پکن را نمیپذیرد و به تایوان هم اجازه نمیدهد تا سیاستهای تحریک آمیزی که پیامدهای بی ثبات کننده دارد را دنبال کند. بنابراین، تایوان نمیتواند تصور کند که ایالات متحده تحت هر شرایطی از آن دفاع خواهد کرد و چین نیز نمیتواند در صورت حمله به تایوان، احتمال دخالت ایالات متحده را نادیده بگیرد.
آخرین انتخابات ریاست جمهوری تایوان در 13 ژانویه 2024 (23 دیماه) برگزار شد. در این انتخابات سه نفر از احزاب، دمکرات پیشرو (DPP) به نام آقای «ویلیام لای» که طرفدار استقلال تایوان هست و نماینده حزب کومین تانگ (طرفدار پکن) به نام آقای «خو یو یی» و آقای «کو وِن جی» نامزد سوم که همفکر رییس جمهور کنونی آقای (تِسای اینگ وِی) هست، با هم رقابت کردند. انتخاب هرکدام از این افراد در سرنوشت روابط چین و تایوان تأثیر مختلفی خواهد داشت. نهایتا این آقای ویلیام لای از حزب دمکرات پیشرو که معاون رئیس جمهور کنونی نیز هست با بیش از 40 درصد آراء به ریاست جمهوری رسید و نماینده حزب کومینگ تانگ نیز 4/33 درصد رأی به دست آورد. بدین ترتیب، وضعیت کنونی عدم ثبات در دوسوی تنگه تایوان حداقل برای مدت چهار سال دیگر باقی خواهد ماند.
اطلاعات عمومی تایوان
تایوان با نام رسمی «جمهوری چین»، (همچنین به چین تایپه، چین ملی و فُرمُز نیز شناخته میشود) یک کشور جزیرهای در شرق آسیا است که از جزایر تایوان، پنگخو، کینمن، ماتسو و شماری جزیره کوچک دیگر تشکیل شده است که همگی در سواحل شرق چین قرار دارند. تایوان با هیچ کشوری مرز خاکی ندارد و از راه تنگه تایوان از غرب با جمهوری خلق چین، از شمال شرق با ژاپن و از جنوب با فیلیپین مرز آبی داشته و همسایه است. پس از برقراری روابط دیپلماتیک بین آمریکا و چین در سال 1971 و به عضویت سازمان ملل در آمدن چین، نمایندگی چین در سازمان ملل از تایوان پس گرفته شد و به چین واگذار گردید. لذا، اغلب کشورهایی که تا آن زمان تایوان را به عنوان «جمهوری چین» به رسمیت شناخته بودند، روابط دیپلماتیک خود را با این جزیره قطع و با چین روابط سیاسی برقرا کردند[ii]. در حال حاضر تعداد محدودی از کشورهای کوچک با تایوان روابط دیپلماتیک دارند و خیلی از کشورها صرفا با داشتن دفتر تجاری، روابط تجاری و بازرگانی خود را با تایوان حفظ کرده اند. در حال حاضر تنها 12 کشور به اضافه واتیکان تایوان را به رسمیت میشناسند و روز به روز هم از تعداد آنها کاسته میشود.
پایتخت: تایپه با بیش از 3 میلیون نفر جمعیت.
مساحت: 36197 کیلومتر مربع
جمعیت: 23 میلیون و 812 هزار نفر (2020)
قاره: آسیا
ارز: دلار جدید تایوان
نوع حکومت: دموکراسی غربی، حکومت متمرکز، جمهوری قانون اساسی، نظام نیمهریاستی
بنیانگذاری: در 10 اکتبر 1911 تشکیل و در اول ژانویه 1912 رسمیت یافت.
پاورقی
[i] - ژنرال چیانگ کای شِک و حزب “کومین تانگ” که در سال 1949 از حزب کمونیست شکست خورد و همراه با دو میلیون نفر از نظامیان و سیاسیون و اعضای طرفدار حزب ملیگرایان به جزیره تایوان فرار و در آنجا جمهوری چین را اعلام کرد، تا زمان مرگش در سال 1975 به مدت 27 سال در تایوان حکومت نظامی بر قرار بود و تمام قدرت در اختیار ملیگرای وی و فراریان شکست خورده از سرزمین اصلی بود. پس از فوتش نیز قدرت در اختیار پسرش و حزب ملیگرا بود که در انتخابات 1988 از احزاب دیگر که متشکل از بومیان جزیره بود در رقابتی سخت شکست خورد و قدرت را به رقیب واگذار و جکومت نظامی 27 ساله چیانگ کای شک به پایان رسید.
[ii] - هر کشور که بخواهد با جمهوری خلق چین روابط سیاسی برقرار کند، باید اصل چین واحد که تایوان نیز جزو آن است را پذیرفته و با تایوان قطع رابطه کند. در غیر اینصورت، چین حاضر به برقراری روابط با آن کشور نخواهد بود.
کتابشناسی
- ↑ Maizland, Lindsay (2024). why China-Taiwan Relation are So Tense. Council on foreign Relations. February 8, 2024.
- ↑ Culver, John, Hass, Ryan (2021). Understanding Beijing motives regarding Taiwan, and Americans role. March 30, 2021.
- ↑ Yoshihara, Toshi (2023). Chinese views of Taiwan's Geostrategic Value. SPF China Observer. 2023/12/04.
- ↑ Fu, Zhengshan. China's perception of the Taiwan issue. UCLA. Journal of International Law and foreign affairs vol. 1 no.2. Pp.321-350.