شعر در سوریه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

شاعران این دوره بنا بر سبک و ذوق هنری و ادبی مورد علاقه­ و باورهای سیاسی­شان، به سرودن انواع اشعار در مضامین مختلف؛ خصوصاً اشعار میهنی پرداختند. پنج  جریان ادبی فعال در شعر در سوریه بعد از استقلال شکل گرفتند:

1.   کلاسیکها؛ اهمیت این گروه، در رهایش ادبیات عربی در سوریه بعد از استیلای عثمانی و فرانسوی است؛ ضمن این که نوپردازی و نیز اندیشه­های سیاسی و اجتماعی و مکاتب غربی در هنر، هنوز بدیشان رخنه نکرده بود. اغلب این شعرا، آوانگاردهای ادبی و سیاسی بودند؛ مثل:

-       « محمد محمود البزم» (1887 - 1955) زبان‌شناس، معلم، شاعر و نویسنده دمشقی عراقی­الاصل[21]

-      «خلیل مردم بک» (1895 - 1959) وزیر، سفیر و شاعر دمشقی عثمانی­الاصل، سراینده سرود ملی سوریه

-      «شفيق محمد جَبْري» (1898 - 1980) نویسنده، پژوهشگر و شاعر دمشقی و رئیس دانشکده هنر[22]

-      «محمد سليمان الاحمد» (1903 - 1981) ملقب به «بدوي الجبل»؛ وزیر، وکیل و شاعر اهل لاذقیه[23]

-      «خیرالدین اسدی» (1900-1971)؛ محقق، مورخ، زباندان (فارسی)، دائرةالمعارف نویس و شاعر حلبی[24]

-      « أورخان شكيب ميسَّر» (1965-1914)؛ فیزیکدان، کارمند وزارت اطلاعات سوریه و شاعر حلبی[25]

-      «عمر ابو ریشه» (1910 –1990)؛ سفیر و شاعر حلبی؛ جایزه شعر سال سوریه به نام اوست. [26]


2.   حلقه حمص، رمانتیک­های سیاه و منفی­باف که افکارشان زاییده سال­های سیاه اشغال و جنگ جهانی بود؛ مضامینی چون مرگ اندیشی، نفرین، عصیان، اظهار به گناه و کفر و بی اخلاقی، شیطان-گرایی، یأس و... را انعکاس می­دهد.؛ مثل:

-      «وصفي كامل قُرُنْـفُلي» (1911 - 1972) شاعر حمصی پرکار؛ دیوان «پشت سراب» از اوست (1969)[27]

-      « نصوح فاخوري» (زاده 1924) شاعر حمصی از رفقای قرنفلی[28]

-      «عبد السّلام عبد الله عُيون السّود» (1922 -  1954) شاعر حمصی از رفقای قرنفلی و فاخوری[29]

-      «عبدالباسط محمد أبي الخير الصوفي» (1931-1960)شاعر حمصی که رمانتیسیسم حادی داشت و مثل صادق هدایت، دست به خودکشی هم زد.


3.   مارکسیست­ها؛ ورود جریان مارکسیسم به جامعه، سیاست و خصوصاً ادبیات سوریه، بحثی مفصل است که به مباحثی از آن در بخش سیاسی همین کتاب بیان شده است. مارکسیست­ها به شدت ادبیات گرا هستند و شاهکارهای بزرگی در ادبیات روسیه و کشورهای بلوک شرق به وجود اوردهاند. بعثی­های سوریه لزوماً مارکسیست، کمونیست یا ماتریالیست نیستند؛ هرچند که از ایدئولوژیهای فلسفی و سیاسی – اجتماعی هم­زاد و یا به بیانی دقیق­تر منبعث از هم هستند. رویکرد اصلی بعثیسم، سوسیالیسم است و ناظر به برابری­های اقتصادی است که نوعاً شعاری بیش نیست؛ اما در میان شاعران سوری بعد از استقلال، بودند کسانی که به تمام لوازم اندیشه مارکس پایبندی داشتند. مثل:

-      «شوقی جمال بغدادي» (زاده 1928)؛ معلم، شاعر و داستان نویس بانیاسی طرسوسی و دبیر اتحاد کتاب[30]

-      «صلاح فائق» (زاده 1945) شاعر و فعال سیاسی عراقی­الاصل که از 30 سالگی در سوریه اقامت دارد.


4.   ناسیونالیست­ها؛ اکثر شعرای عرب گرایش ناسیونالیستی دارند؛ اما بعضی بدان اشتهار یافته­اند؛ مثل:

-      «سلیمان العیسی» (1921 - 2013) اهل انطاکیه (اسکندرون) شاعر و مبارز ضد قیمومیت فرانسوی و از نخستین اعضای حزب بعث و از بنیانگذاران اتخاد کُتّاب. بیش از 40 اثر دارد و در دوران پختگی به ادبیات و شعر کودک روی آورد.

-      «یوسف الخال» (1916 - 1987) شاعر اهل حمص که نخستین فصل­نامه شعر را در فاصله سال­های 1957-1964 منتشر نمود؛ همچنین حلقه شعری را در دفتر مجله به نام «سالن پنجشنبه» به مدت دوسال (1957-1959) به راه انداخت که ارکان آن «أدونيس»، «أنسي الحاج»، «شوقي أبي شقرا»، «فؤاد رفقة» و… بودند. کتب ومقالات ادبی و پژوهشی؛ خصوصاً در حوزه نقد از او بر جای مانده است.[31] پسر او، «یوسف الخال» (زاده 1973) اکنون از بازیگران مطرح سینمای سوریه است.


5.   حد فاصل کهنه و نو: مثل:

-      «نِزار توفیق قَبّانی» (Nizār Qabbānī) (1923- 1998) دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری دمشقی بود. پدربزرگش «ابوخلیل القبانی» از پیشگامان تئاتر عرب به شمار می رود. قبانی در دنیای عرب از شهرتی بی‌همتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبان‌های دنیا ترجمه شده‌است. او بیش از 35 دفتر شعر دارد که دو عنوان برجسته آن، «القصيدة الدمشقية» و «يا ست الدنيا يا بيروت» (ای بانوی بزرگ دنیا، ای بیروت) است. نزار قبانی، مانند شهریار یا نیما، به هر دو قالب نو و کهنه، آثار برجسته­ای دارد. او را می­توان نخستین حلقه مهم بین این دو فضای ادبی تلقی نمود. فبانی از جهت تعهد به ادبیات مقاومت نیز قابل تأمل است.


6.   حلقه بیروت: شعرای سوری بسیاری، کشور خود را به دلایل متعدد و نوعاً ایدئولوژیک و امنیتی، ترک کرده­اند که احصای تمام آن­ها نه ممکن و نه مفید است؛ از میان ایشان، به چند عنوان روشنفکر غرب­گرا که توانسته­اند با سوغات خود از غرب در شعر مدرن عرب تأثیرگذار باشند، اکتفا می­شود؛ عده­ای که استغراب (غربزدگی) را از مهاجرت به لبنان و تحصیل در مراکز آموزش عالی مسیحی لبنانی آغاز نموده­اند:

-      «علی احمد سعید إسبر» با نام مستعار «اَدونیس» (Adonis)[32] (زاده ۱۹۳۰) زاده روستای «قصابین» لاذقیه؛ شاعر، مترجم، نویسنده و منتقد ادبی که در نیمه دوم قرن بیستم، انقلابی مدرنیستی در شعر را رهبری کرد که اثر عظیمی بر شعر عرب برجای نهاد و با اثر «تی. اس. الیوت» در ادبیات انگلیسی قابل مقایسه است. مکتوبات آدونیس عبارتند از بیست جلد شعر و سیزده جلد نقد و نیز دوازده کتاب ترجمه شده از فرانسه. مجموعه اشعار عربی او؛ یعنی «دیوان الشاعر العربی» از 1946، به چاپ رسیده و تقریباً دو میلیون بیت است. آدونیس مانند ابوالعلا که منتقد دین بود، منتقد اسلام و از نامزدهای دائمی جایزه نوبل ادبیات است. او را بعضی آدونیس بزرگترین شاعر زنده عرب خوانده­اند. (همان) زمانی که انقلاب باشکوه اسلامی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، ادونیس با این مدیح عجیب، لب به تحسین انقلاب گشود:


أفقٌ ثورةٌ والطغاة شتات


کیف أروی لإیران حبّی

والذی فی زفیری

والذی فی شهیقی تعجز عنه قول الکلمات؟

سأغنّی لقمّ لکی تتحول فی صبواتی

نار عصف، تطوف حول الخلیج

وأقول: المدى، والنشیج

أرضی العربیة – ها رعدها یتعالى

صاعقا خالقا

وحریقا

یرسم المشرق الجدید، ویستشرف الطریقا.

شعب إیران یکتب للشرق فاتحة الممکنات

شعب إیران یکتب للغرب:

وجهک یا غرب ینهار

وجهک یا غرب مات

شعب إیران شرق تأصّل فی أرضنا، ونبیّ

إنه رفضنا المؤسس، میثاقنا العربیّ.


ترجمه :


افقی در انفجار و گردنکشانی پراکنده!


چگونه گویم عشقم به ایران را؟

کآنچه در نعره من است!

وآنچه در خروش من است، افزون ز تاب واژه­هاست!

زودا که برای قم ترانه­ای سازم تا در بی­قراری­هایم به جنبش آرد...

آتشین گردبادی که گرد این خلیج!

و می­گویم؛ به شیونی به غایت رسا از عمق جان:

اینک، سرزمین عربی من، تندر افکنده

تندری آفریننده!

و سوزنده

تا طرحی از خاوری نو دراندازد و سر بدین­سر اندازد

خلق ایران، شروعی برای خاور زمین از هر شدنی داشت

باختر را نیز چنین نگاشت:

شکوهت ای غرب فروریخت

شکوهت ای غرب مرد

خلق ایران، در سرزمینمان ریشه دواند­ه­اند؛ چونان پیامبری!

اینک، ما رافضی این بنیانگذاریم! این میثاق عربی ماست!


-      «محمد احمد عیسی ماغوط» (۱۹۳۴ - ۲۰۰۶) شاعر، روزنامه­نگار و نمایش­نامه نویسِ اسماعیلی مذهب اهل شهر سلمیه سوریه است که از اندیشه­های سوسیالیستی و ناسیونالیستی دوران جوانی خود بازگشت. ماغوط از پیشگامان قالب نو (قصیدة النثرية) در شعر عربی است. در تمامی آثار او، اعم از شعر، داستان و نمایشنامه، بن مایه‌هایی از مقاومت آشکارا به چشم می‌خورد. وی از طنزآوران ممتاز و نامی جهان عرب به‌شمار می‌آید. زبان گزنده و صریح و لحن بی پروای او در طنزهای سیاسی و اجتماعی شهره همگنان و مقبول خاص و عام است. ماغوط آثار منثور بسیار دارد و شاید یکی از مهم ترین آن­ها  «سأخون وطنی» (به زودی به وطنم خیانت خواهم کرد!) باشد. ماغوط، در سال ۲۰۰۲ در کتابخانه اسد، نشان درجه یک لیاقت را از «بشار اسد»، رئیس‌جمهور سوریه، دریافت کرد.

-      «کمال خیر بیک» (1935-1980) شاعر، آکادمین و مبارز سوسیالسیت ناسیونالیست سوری اهل مصیاف که اصالتاً همشهری خاندان اسد است؛ یعنی «قرضه» در لاذقیه. خیربک فارغ التحصیل دانشگاه سوربن پاریس با پایان نامه «جنبش مدرنیته در شعر معاصر عرب» و دکتری از دانشگاه ژنو است. جنبش «المرابطون»[33] او را در 1980 ترور کرد.

-      «فؤاد رفقة» (1930-2011) اهل الکفرونِ صافیتا در طرسوس است که دکترای فلسفه خود را با راهنمایی «مارتین هایدیگر»، فیلسوف برجسته آلمانی، با رساله «نظریه شعر مارتین هایدیگر» دریافت نمود. رفقه بسیاری از آثار برجسته آلمانی و اتریشی را در شعر و رمان ترجمه کرده است.