معماری در اسپانیا
معماري
دوره پيش تاريخي[42]
معماري خرسنگي[43]
كامل ترين بناي باقيمانده شبه جزيره ايبري از عصر سنگ، دولمِن[44] است. اين بنا ها تالار هايي بودند كه از آن ها براي تدفين استفاده مي كردند و اين تالار ها از قرار گرفتن سنگ هاي بسيار بزرگي بر روي هم ساخته مي شد. پلان دولمن ها معمولا به صورت ذوزنقه بوده و معماري بسيار ساده اي داشتند كه با يك راهروي ورودي سر پوشيده، به تالار منتهي مي شد. مجموعه ی antequera در اسپانيا شامل بزرگترين دولمنهايي است كه در اروپا وجود دارد. يكي از دولمن هاي موجود در اين مجموعه cueva de meng نام دارد كه از سي و دو سنگ عظيم ساخته شده و داراي چهار متر ارتفاع است که در اين مجموعه بسيار شناخته شده می باشد. بهترين نمونه بازمانده از عصر برنز در جزاير بالئار واقع شده كه در آن سه گونه مختلف از ساخت وجود دارد. بنا هاي تي شكل يا تائولا[45] ، بنا هاي تالایوت[46] كه به عنوان برج هاي دفاعي استفاده مي شدند و بنا هاي ناواته[47] كه شكلي قايق مانند داشتند.
معماري ايبرييايي[48] و سلتي[49]
شاخص ترين نماد معماري سلتي در اسپانيا دهكده هايي هستند كه دور تا دورش را ديوار فراگرفته است و معمولاً در تپه ها و كوه ها ساخته مي شدند، این بنا ها کاستروس[50] نام دارد. نمونه اي از اين بنا ها را مي توان در گاليسيا مشاهده كرد. خانه هاي موجود در اين دهكده ها بسيار كوچك و در حدود 5/3 تا 5 متر هستند كه معمولاً دايره شكل و در بعضي موارد مستطيل شكل ساخته مي شدند. اين دهكده ها توسط سلتي هايي كه به اين مناطق آمده بودند، پديد آمده و از اين رو به معماري سلتي مرتبط است.
توسعه اين دهكده ها در برخي مناطق شبه جزيره ايبري مثل دهكده نومانتیا[51] كه در شهر سوریا[52] قرار گرفته، مهم ترين فعاليت در معماري ايبرييايي به شمار مي آيد.
دوره رومي
در اين دوره دو اتفاق مهم در معماري شبه جزيره ايبري رخ داد: يكي توسعه ی شهر ها و دومي ساخت بنا هاي بزرگ و عمراني. رومي ها با غلبه بر هيسپانيا در سال 218 قبل از ميلاد، شروع به انتقال داده هاي خود به شبه جزيره ايبري كردند. فرهنگ رومي توسط مردم محلي مورد تقليد قرار گرفت. رومي ها شهر هاي باستاني مختلفي مانند لوسیتانیا[53] ، کُردبا ، ایتالیسا[54] ، هیسپالیس[55] ، گادس[56] را توسعه دادند و شهر ها را به وسيله جاده به هم مرتبط ساختند. همين طور بناهايي همچون تئاتر مریدا[57] در اكسترِمادورا امروزي، پل هايي همچون آلکانترا[58] و مریدا بر روي رود تاخو و پل كوردوبا بر روي رود گواد الكيبير از بنا هاي عظيمي است كه در دوره ی رومي ها ساخته شد، در این دوره شاهد گسترش معماري مذهبي در سراسر شبه جزيره هستیم، که از جمله آنها مي توان به مقابر کوردبا و مریدا اشاره كرد.
دوره پيشا رومي[59]
واژه pre-Romanesque اشاره به هنر مسيحي بعد از عصر كلاسيك و قبل از هنر رومي دارد. در اين دوره از هنر اسپانيا، شاهد انواع مختلف معماري هستيم كه متاثر از فرهنگ هاي گوناگون موجود در اين منطقه بود.
معماري آستوريان [60]
در اين معماري شاهد تركيبي از معماري بسيگودي و سنت ها و فرهنگ محلي هستيم. با توجه به امپراتوري قدرتمند آستوریان، معماري نيز مانند ساير هنر ها اختصاص به طبقه در بار يافت و اساساً معماري سلطنتي رشد یافت. معماري آستوريان پيشا رومي را مي توان به پنج بخش تاريخي تقسيم كرد. دوره اول از سلطنت شاه فافیلا[61] آغاز و تا پايان سلطنت ورمودو[62] اول ادامه مي يابد. (791-737 )؛ دوره ی دوم، دوره ی سلطنت آلفونسو دوم (842-791 ) را شامل مي شد. از بنا هاي معروف اين دو دوره به كليساي سان خولیان د لوسپرادوس[63] در اویدو[64] كه داراي فرسك هايي نمادگرايانه با الهام از نقاشي هاي مذهبي رومي است، مي توان اشاره كرد. پنجره هاي سه تايي مشبك كاري، اولين بار در اين دوره در بنا هاي مذهبي به كار رفت. تالار مقدس كليساي جامع اوبيِدو، سان پدرو دِ نورا[65]و سانتا ماریا د بندونس[66] نيز متعلق به دو دوره اول معماري آستوریایی است. دوره سوم شامل سلطنت راميرو اول و اردونو[67] اول ( 866-842 ) مي شود. در اين دوره نيز شاهد دست آورد هايي جديد در تزيين بنا هستيم، كه برخي از آن ها نزديك به تزيينات در بنا هاي معماري سبك دمشق است. كليساي سانتا کریستینا دِ لما [68]در اين دوره ساخته شد. دوره ی چهارم متعلق به پادشاهي آلفونسو سوم ( 910-866 ) است. در اين دوره تأثير هنر مستعرب را بر معماري آستوريايي شاهد هستيم كه با طاق هاي نعل اسبي متمايز مي شود. دوره آخر نيز هم زمان با تغيير مركز سلطنت به لئون به پايان مي رسد.
معماري بسيگودي
بنا هاي شاخص باقيمانده از اين گونه معماري، مربوط به قرن ششم ميلادي است. كليساي سان کوگات دِل بایس[1] در بارسلونا و كليساي سانتا ماریا دل لارا[2]در بورگوس[3] از بنا هاي مربوط به اين سبك معماري است. از شاخصه هاي معماري سبك بسيگودي، مي توان به پلان هاي باسيليكايي و يا صليب يوناني كه گاها با هم تركيب مي شدند، طاق هاي جفتي و تزيين با نقش مايه هاي گياهي و حيواني اشاره كرد.
معماري آندلس
خلافت كُردوبا
پس از غلبه مسلمانان بر اسپانيايي ها به سركردگي طارف ابن زياد، در قرن هشتم ميلادي و سقوط خاندان بني اميه در دمشق، عبد الرحمن، تنها بازمانده خاندان بني اميه از سوريه گريخت و به اسپانيا مهاجرت كرد و توانست در كُردوبا، كه مركز زندگي مهاجران دمشقي در اسپانيا بود، سلطنت خويش را برقرار سازد. حضور مسلمانان دمشقي در كوردوبا، سبب ايجاد سبك جديد از معماري شد كه تحت تاثير فرهنگ دمشق و فرهنگ بومي موجود در منطقه بود. كُردوبا در اندك زماني تبديل به پايتخت فرهنگي مغرب زمين گشت و اين پيشگامي را بيش از دويست و پنجاه سال حفظ كرد.
مودخار[4]
اين سبك معماري متاثر از معماري مسلمانان در سرزمين هاي مسيحي نشين اسپانيا بود كه جزیی از هنر مسيحي به شمار نمي آمدند، و از آن به نام مودخار ياد مي شود. اين سبك در بين قرون 12 تا 16 ميلادي گسترش يافت و در آن از اِلمان هاي معماري اسلامي در ساخت و تزيين بنا هاي مسيحي استفاده مي كردند. در اين سبك از آجر به عنوان ماده اصلي در ساخت بنا استفاده مي شد. از ديگر شاخصه هاي اسلامي به كار رفته در بنا هاي اين دوره، مي توان گچ بري، آجركاري، منبت كاري و تزيينات فلزي را نام برد كه در جلوه بخشي به بنا ها تاثير فراوان داشتند. معروف ترين بناي ساخته شده در اين سبك، كليساي شهر تولدو است.
رومي وار[5]
اين سبك در اسپانيا اولين بار در قرن دهم و يازدهم ميلادي خودش را نشان داد و بيشتر شرق و شمال اسپانيا و مناطق بارسلونا، تاراگونا و اوئسكا را تحت تاثير خود قرار داد. اين سبك در معماري بسيار ابتدايي است و در آن بيشتر از ديوار های ضخيم و تكرار تزيينات ريتميك در طاق ها استفاده شده است. اين سبك در ادامه، تحت نفوذ فرهنگ Cluny كه از فرانسه وارد اسپانيا شده بود، تكميل مي شود. اين سبك تكوين يافته را در كليساي جامع سانتیاگو دِ کومپوستلا[6] مي توان مشاهده كرد. سبك رومانسك قرن دوازدهمی، كه در آن از طاق هاي جفتي و تزيينات راه راه استفاده مي شد در كليساي جامع جاکا[7] ظهور پيدا مي كند.
گوتیک
هنر گوتيك در اسپانيا تحت تاثير كشور هاي ديگر اروپا به وجود آمد. براي مثال تحت تاثير معماري گوتيك آلمان و فرانسه، كليساي جامع بورگوس و لئون ساخته شدند. اين بنا ها بسيار عظيم بوده و داراي تزيينات فراواني هستند. ستون هاي بلند و تالار هاي عظيم در بناي كليسا ها نقش اساسي داشتند.
رنسانس
در اسپانيا رنسانس در اواخر قرن چهاردهم آغاز مي شود. معماران اسپانيايي در ابتداي اين دوره سبكي را از تلفيق كار هاي هنر مندان جنوب ايتاليا با ديدگاه ها و خصوصيات محلي خودشان به وجود آوردند. اين سبك جديد كه پلاترسک[8] نام داشت، داراي تزيينات بسيار پركار در نماي خارجي بنا بوده و نزديك به دو قرن در معماري اسپانيا به كار گرفته شد. تزيينات سطوح خارجي دانشگاه سالامنكا از نمونه هاي معماري پلاترسک محسوب مي شود. ساخت قصر چارلز پنجم به وسيله پدرو ماچوکا[9] در گرانادا به عنوان پيشبيني براي شكل گيري سبك مانريسم در نظر گرفته مي شود. اين بنا قبل از خلق آثار ميكل آنژ و پالادیو[10] كه كارهايشان به عنوان موثر ترين آثار در شكل گيري هنر مانريستي در نظر گرفته مي شود، ساخته شده است. كم كم با گذر سال ها، معماري دوره رنسانس اسپانيا ويژگي هايي را كه از گوتيك وام داشت، رها كرد و بيشتر به هنر غني دوره كلاسيك توجه كرد. از معماران صاحب سبك اين دوره مي توان به دیه گو سیلوئه[11] و رودریگو خیل دِ اونتانون[12] اشاره كرد. بناي معروف اسكوريال، از دستاورد هاي اين دوره هنر اسپانيا محسوب مي شود.
باروک
از بنا هاي اين دوره مي توان به نماي دانشگاه وايادوليد كه توسط دیه گو تومه[13] ساخته شد، و آسايشگاه سان فرناندو، كه پدرو دِريبرا آن را طراحي كرد، اشاره كرد. اين سبك كه با كار شاگردان و پيروان اِرِرا در قرن هفدهم و در مادريد توسعه يافت، در حدود دهه 1730 به سبك روكوكو ختم شد. اولين آشنايي معماري اسپانيا با روكوكو در كليساي جامع شهر مورسيا به چشم مي آيد. از بزرگترين معماران اين سبك مي توان به بِنتورا رودریگوئز[14] اشاره كرد.
نئو کلاسیک
هوشمندي و خلاقيت معماران اسپانيايي را در ساده ترين بنا هاي دوره نئوكلاسيك، مي توان بالاتر از بهترين بنا هاي عصر باروك دانست. در اين دوره ترويج هنر زير نظر مستقيم آكادمي هنر هاي زيباي سان فرناندو صورت مي گرفت. چهره شاخص و اصلي اين دوره ی اسپانيا، خوان د ویانوئوا است؛ او مجموعه بنا هاي پرادو را ساخت، كه البته تا مدت ها بخش هايي به آن الحاق شد. ساخت اين بنا بخشی از جاه طلبي هاي چارلز سوم، پادشاه اسپانيا بود، كه سعي داشت مادريد را به پايتخت هنري و علمي دنيا تبديل كند. ویانوئوا چندين كاخ نيز در داخل اسكوريال و آرانخوئز براي خاندان سلطنتي ساخت كه در ترويج و بسط اين سبك از معماري نقش مهمي ايفا كرد.
قرن 19
در اين قرن شاهد ظهور چندين سبك از معماري هستيم. در نيمه دوم قرن نوزدهم، معماراني كه در سبك هاي مختلف نئوگوتيك، نئوكلاسيك، نئوبيزانسي، نئورمانسك و چندين و چند سبك ديگر به فعاليت مي پرداختند، سبكي را به وجود آوردند كه گلچيني از تمامي اين سبك ها محسوب مي شد. اين سبك كه اکلکتیسیزم[15] نام داشت، بنا هايي همچون بانك ریو دِ لا پلاتا[16]و بيمارستان لابوررس[17] را از خود باقي گذاشته است. نئومودخارها نیز توانستند سبك خود را در خارج از اسپانيا گسترش دهند. امیلیو رودریگوئز آیوسو[18] از سردمداران اين سبك در معماري اسپانيا به شمار مي رود. استفاده از طاق هاي نعل اسبي و آجركاري هايي با طرح هاي انتزاعي در سطوح خارجي بنا، از المان هايي بود كه معماران اين سبك از پيشينيان خود وام گرفته بودند. معماري شيشه و آهن به عنوان مواد خام اصلي در ساختمان سازي، بعد و در طول انقلاب صنعتي از ديگر اتفاقات مهم دنياي معماري در قرن نوزدهم بود. از معماران خوشنام اسپانيايي كه همگام با ساير كشور هاي اروپايي در همه گيري اين گونه از معماري فعاليت مي كردند، مي توان به آلبرتو دل پالاسیو[19] و ریکاردو بوسکو[20] اشاره كرد.
قرن 20
معماری مدرن کاتالانی
در اين سبك از معماري منبع الهام در ساخت بنا ها، بيش از پيش به طبيعت نزديك مي شود. از معماران بنام اين سبك مي توان به آنتوني گائودي اشاره كرد كه كارهايش در كاتالونيا، لئون و كانتابريا، سنت هاي گذشته را با ديدگاه هاي جديد به خصوص الهام پذيري از طبيعت تركيب كرده است. از ديگر معماران اين سبك مي توان لوئیس دومنک ای مونتانر[21] را نام برد.
در اسپانياي معاصر دو دسته از معماران مدرن را مي توان شناسايي كرد: دسته اول، معماراني كه به خلق آثار مدرن در حوزه معماري مي پردازند؛ و دسته دوم كه مباني به كار رفته در معماري مدرن را نيز زير سوال برده و دست به ساختارشكني هاي اساسي مي زنند.[22]