جریان های فکری موثر اردن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۲ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''وضعيت تفكر و جريان‌هاي فكري مؤثر''' پيش از ورود در بيان جريان''‌''هاي فکري در اردن بايد دانست که گرايش''‌''هاي مختلفي که در اينجا تحليل مي''‌''کنيم نه تنها درجهان عرب من جمله اردن حضور دارند، بلکه با عنايت به روند سريع جهاني شدن در جهان مشاهده م...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

وضعيت تفكر و جريان‌هاي فكري مؤثر

پيش از ورود در بيان جريانهاي فکري در اردن بايد دانست که گرايشهاي مختلفي که در اينجا تحليل ميکنيم نه تنها درجهان عرب من جمله اردن حضور دارند، بلکه با عنايت به روند سريع جهاني شدن در جهان مشاهده ميشوند. اين گرايشها سنت سني و شيعي را، البته با تمايزاتي گسترده، در مينوردند و بنابر قاره، منطقه يا کشور مورد بررسي کم و بيش داراي نماينده و هوادارند. سنخ شناسي پيشنهادي بر پايه اصولي است که ضمن آنکه دقيق است وارد جزئيات نميشود. بديهي است که اين سنخ شناسي ميتواند در تقسيم بنديهاي ديگر به شکلي کلانتر يا خردتر ارائه گردد و طبيعي است که نامگذاريها در مقالات و نوشتارهاي مختلف داراي اختلافي به نسبت قابل توجه باشد به گونه اي که انسان را دچار سردرگمي‌سازد. زيرا در هر يک ملاکها و معيارهاي تقسيم با اندکي تفاوت و دقت منجر به افزايش يا کاهش يا درهم تنيده شدن برخي در برخي خواهد گرديد. به هر حال از آن جا که اين نوشتار رويکردي فرهنگي دارد تا سياسي اگر چه گرايشهاي سياسي خود هر يک مبتني بر انديشههاي فرهنگي متفاوتي است، لذا تمرکز بر جدايشي فرهنگي در آن ملحوظ گرديده است. تمام اين جريانهاي فکري منابع واحدي دارند و اصول اساسي دين اسلام را جز موارد استثنايي و نادر، درهمگي ميتوان جست وجو کرد.(67) ديگر آن که جمله اين جريان‌هاي فکري در مواجهه با غرب شکل گرفته اند و محصول رويکرد‌هاي متفاوت نسبت به تمدن غربي مي‌باشند.

تمدن اسلامي از قرن دوم تا قرن هفتم هجري عصر شکوفايي و طلايي خود را گذراند كه توليد علم و جريان آزاد مبادلات فکري و صدور دانش از بستر جامعه اسلامي به ساير سرزمين‌ها ويژگي مهم اين دوره تلقي مي‌شود. اين تمدن از قرن نهم و دهم به امتناع تفکر و توليد دانش رسيد. حمله ناپلئون به مصر و سقوط امپراتوري عثماني، جهان اسلام را از ضعف خود آگاه كرد. از اين زمان سوالي در ميان متفکران سرزمين اسلامي مطرح شد که چرا تمدن اسلامي با آن دوره طلايي به افول رسيد و تمدن غربي با دوران قرون وسطايي به برسازي تمدني نوين مبادرت ورزيده است؟ در نهايت اين سوال ذهنيت انديشمندان اسلامي را به خود مشغول كرد که پس از خودآگاهي از اين افول تمدني چه بايد کرد تا دوباره مسير احياي تمدن اسلامي را در پيش گرفت؟ اين پرسش‌ها متفکران اسلامي را از پي پاسخ روانه جست‌وجوي عالمانه کرد (68) که به جريانهاي اصلاح طلب ديني، غرب گرايان ليبرال، اسلام گرايي سنتي و نهضت انتقادي منجر گرديد. در اردن در کنار جريانهاي قوم گرا و سوسياليستها و ليبرالها، دو نوع جنبش سازمان يافته مذهبي اسلامي ‌وجود دارند که نخستين نوع از جريانهاي اسلام گرا بر اهداف ديني در حوزه فردي تأکيد دارد و دومين جريان اسلام گرا، نگرش ديني- سياسي به اسلام دارد و خواستار تأثيرگذاري بر دولت است.(1/68) در ادامه به شرح مختصري از جريانهاي عنوان شده در اردن ميپردازيم.

5-4-1 ملي گرايي عربي

ملي گرايي در سال 1939تحت عنوان بيداري عرب سربرآورد. ساطع الحصري پدر اين جريان بود. ميشل عفلق نيز از بزرگان آن به حساب مي‌آيد. اما اين جريان يک پديدار ناقص و ناپايدار در جهان عرب بود؛ چرا كه از اوايل قرن بيستم تا جنگ جهاني دوم که کسب استقلال صوري در جهان عرب شکل گرفت، رهايي از بيگانگان، رشد اجتماعي و اقتصادي، يکپارچگي سياسي و رضايت عمومي را به همراه نداشت.

فصل مشترک جملۀ ملي گراييهاي عرب با تمام گرايشهاي چپ و راست اين بود که اگرچه نوسازي دنياي عرب در اخذ قالب‌هاي غربي است ولي اين وام‌گيري بايد به شيوه‌اي انجام گيرد که هويت ملي عرب حفظ شود. همچنين مليگراها، حجيت مدل تاريخي اسلامي را در تعيين ساختارهاي سياسي يا اجتماعي جامعه عربي آتي رد كردند.(69) ظهور ملي گرايي اردن به عنوان بخشي از جهان عرب در جريان انقلاب بزرگ عربي در سال 1961 اتفاق افتاد. اين جريان ملي گرايي امروز در شاخه حزب بعث در اردن و جريان ملي اردن در سالهاي اخير بروز و ظهور دارد. اين حزب در سال 1993 ميلادي و به دنبال اتحاد حزب عربي سوسياليسم و حزب بعث عراق تشکيل شد ولي هيچ‌گاه نتوانست محبوبيت لازم را درميان سياستمداران و جوانان و دانشجويان پيدا کند و سقوط نظام صدام که بزرگترين حامي‌حزب بعث بود ضربه سنگيني بر پيکره اين حزب وارد آورد و آن را از درون متلاشي کرد، اکنون حزب بعث اردن فقط نام يک حزب را يدک ميکشد.(70) جريان ملي اردن هنوز به طور رسمي‌تبديل به حزب نشده و فقط صرف يک همپيماني ميان احزاب و شخصيتهاي بارز سياسي اردن است که ميخواهند نقشه حزبي اين کشور را که در اختيار اخوان المسلمين ميباشد تغيير دهند. رهبري اين حزب در شرف تأسيس را سياستمداران بزرگ و کهنه کار اردن برعهده دارند و از معروف ترين اين شخصيتها ميتوان به فايز طراونه نخست وزير اسبق، عبدالهادي المجالي رئيس کنوني پارلمان و تعدادي از وزراي با نفوذ پيشين اشاره کرد.

ناظران سياسي اردن معتقدند که به زودي و پس از تشکيل رسمي‌اين حزب تعداد بيشتري از افراد با نفوذ و مشهور به اين جبهه عمل اسلامي‌اردن که شاخه اخوان المسلمين در انتخابات آينده خواهد بود، ميپيوندند. (1/70)

5-4-2 اسلام گرايي سنتي غير سياسي

جريانهاي اسلام‌گرايي ‌غيرسياسي اردن، جريانهايي هستند که فعاليت خود را در حوزههاي به طور صرف، فرهنگي و مذهبي متمرکز کرده اند. گروههاي مذهبي سازمان يافته اسلامي‌که برنامه سياسي ندارند و شامل صوفيهاي و گروههاي جماعــة التبليغ و جماعــة الصوفيه هستند؛ گروههاي صوفي که طي چهار يا پنج دهه گذشته از کشورهاي مختلف همسايه در سراسر اردن پخش شده اند بر رفتار و سلوک روحاني و مذهبي فردي و رابطه با خداوند خالق تأکيد دارند. گروههاي صوفي که در اردن حضور دارند، شامل شاذليه، تميه و قلوطيه هستند؛ آنها اعضاي خود را از همه لايههاي اجتماعي اقتصادي مناطق شهري و روستايي اختيار ميکنند. اعضا به طور مرتب گردهم ميآيند. يکي از تأثيرهاي مهم فعاليت اين گروهها بالا بردن سطح آگاهي اسلامي‌است؛ براي نمونه جماعــة التبليغ (يا تبليغي جامعه) که از هند آغاز شد بر گسترش کلام خدا و اسلام تأکيد ميکند. اعضاي اين جماعت، ملزم هستند که يک ساعت در روز يا يک روز کامل در ماه را به تبليغ و موعظه کلام خدا بپردازند. جماعــة الصوقيــة، خواستار بازگشت به قرآن و سنت و نيز راه و رسم و قرون نخست اسلام هستند. (2/70)

5-4-3 جريان اسلام گرايي سياسي

اين جريان اسلامگراي عرب، جرياني واكنشي بود؛ زيرا بر اثر واکنش به جريان غرب‌گرا و مدافع جدايي دين از سياست به‌ وجود آمد. آنان در واکنش به نفوذ جريان‌هاي غيرديني و ناسيوناليستي در جامعه و نيز آشفتگي و به هم ريختگي جنبش‌هاي اسلامي و دفاع از اسلام و ناخوشايندي از اين اتهام که سنت اسلامي عامل اصلي انحطاط تمدني و جامعه اسلامي بوده است، سربرآوردند.

به اين ترتيب جريان تفکر اسلام گراي سياسي طيف وسيعي از حرکت‌هاي امروزي را در ميان مسلمانان رقم زده است که مبتني بر رويکرد‌هاي مختلف با اسامي ‌و گروه‌بندي‌هاي مختلفي از آنها ياد مي‌شود.

5-4-3-1 جريان اخوان المسلمين

جريان اخوان المسلمين که توسط حسن البناء و از مصر آغاز شده، امروز در اردن يکي از بارزترين جريانهاي اسلام گرايي سنتي است.

برخي محققان، مهم ترين گروههاي اسلامي ‌از اين دست در اردن را جماعت اخوان المسلمين و حزب سياسي وابسته به آن، يعني جبهه عمل اسلامي، حرکت دعاء و حزب اسلامي ‌الوسط ميدانند و البته بر اين باورند که دو جريان اخير، پايگاه اجتماعي و مردمي‌چنداني ندارند و برخي ديگر از محققان از سه جريان اصلي و تأثیرگذار اسلامي ‌در صحنه سياسي اردن ياد کرده اند که شامل جماعت اخوان المسلمين، سلفيه (در دو شکل سنت گرا و راديکال) و حزب التحرير اسلامي‌ميشود به نظر ميرسد تقسيم بندي دوم، بيشتر با واقعيت عرصه سياسي اردن مطابقت داشته باشد؛ هرچند برخي از اين جريانها مانند سلفيهاي راديکال و حزب التحرير درحال حاضر به طور رسمي‌به فعاليت مجاز نيستند ولي به شکل مخفيانه در داخل و خارج اين کشور فعاليت ميکنند. (4/70)

گرچه رهبران اخوان اردن، بومي ‌بودند، اما تحت تأثير جماعت مادر در مصر شکل گرفتند. گفتني است حاج عبداللطيف ابوقوره، بنيانگذار جماعت در اردن که در سال 1936 در فلسطين جنگيده بود، با جماعت اخوان المسلمين مصر در سال 1943 تماس برقرار کرد. عامل پيوند وي با اخوان، مواضع اخوان در قبال مسئله فلسطين بود. ابوقورة، با شيخ حسن البنا تماس گرفت و با او بيعت کرد؛ پس از آن به عضويت در هيئت مؤسسين اخوان المسلمين در مصر انتخاب شد؛ سپس وي به اردن بازگشت و مقدمات تأسيس اخوان اردن را فراهم کرد. (5/70)

فعاليتهاي اخوان المسلمين اردن را با توجه به چگونگي تعامل آن با دولت اين کشور ميتوان به چند دوره کم و بيش متمايز تقسيم کرد:

نخست، دوره همزيستي و حمايت متقابل که از زمان تأسيس اخوان اردن تا اوايل دهه 1980 ادامه يافت. از ابتداي ورود اخوان به اردن، برخلاف جريان اخوان در ديگر کشورهاي عرب روابطي ويژه ميان اين گروه و سلطنت‌هاشمي‌اردن ايجاد شد که اين عامل، باعث شد طي دهها سال گذشته، اسلام گرايي اردن، شکلي محافظه کارانه داشته باشد. برپايه اين روابط، اخوان در بحرانهاي مختلف از حکومت دفاع کرد. در سالهاي بعد نيز اخوان با مشغول کردن خود در اقدامهاي اجتماعي به نظاره اوضاع سياسي پرداخت. در مقطع زماني (يعني از 1970 تا 1979)، اخوان تمام تلاش خود را براي ايجاد مؤسسات خيريه، اجتماعي، تربيتي و بهداشتي صرف کرد و به وسيله اين مؤسسات در دل اجتماع اردن نفوذ خود را گسترش داد و امکانات تشکيلاتي عظيمي‌به دست آورد.

از طرف ديگر، ترقي بسياري از شخصيتهاي اخواني و دستيابي آنها به موقعيتها و مناصب رسمي‌و مشاغل عمومي‌مهم، موقعيت آنها را محکم تر کرد؛ اخوان در اين سالها موقعيت خود را به سنديکاهاي کارگري اتحاديههاي شغلي مختلف گسترش داد و توانست رهبري برخي از آنها را بر عهده بگيرد؛ علاوه بر اين به آغاز و افزايش مشارکت در فعاليتهاي سياسي در دانشگاههاي اردن اقدام نمود و دو طرف با صرف نظر از اهداف نهايي و عوامل و اسباب در خصوص حمايت از اخوان سوري در درگيري با دولت اين کشور از سال 1979 تا 1982، اتفاق نظر داشتند و به آنها پناهندگي و اقامت دادند.

در دهه 1980 و تحت تأثير رشد اسلام گرايي در منطقه، دو جريان فکري و تشکيلاتي در جماعت اخوان تبلور يافت؛ جريان اول، جريان راديکال جهادي (و پس از آن، تکفيري) بود که جامعه فعلي را جامعه اي جاهلي ميدانست و به شيوه اي انقلابي خواستار تربيت جوانان براساس تربيت اسلامي‌بود؛ اما جريان دوم، جريان بازي بود که به کنش با جامعه و گفتگو با دولتها، جريانها و گرايش‌هاي سياسي و مشارکت در توسعه و ساخت جامعه، براساس شيوههاي سياسي و دموکراتيک معتقد بود.

در اين سالها جريان جوان راديکال تر توانست تا حدودي موقعيت خود را در جماعت اخوان اردن در دهه 1980 تحکيم بخشد و همين امر موجب چالش ميان حکومت و اخوان شد و بر اين اساس، اخوان به اتهام تهديد بالقوه براي ثبات رژيم، هدف دستگاههاي امنيتي اردن قرار گرفت، از این روی اعضاي جنبش، دستگير شده شغل خود را از دست دادند که اين وضعيت، موجب تضعيف اخوان و به خصوص جريان تندرو آن گردید.

اين شرايط ادامه داشت تا اينکه اردن از سال 1989 به افت اقتصادي و کاهش ارزش دينار به ميزان 50 درصد، دچار شد و متعاقب آن، سلسله بحرانهاي اقتصادي، نقض حقوق سياسي، فساد مالي و اداري و...، جامعه اردن را به ناآرامي‌هاي خشونت بار کشاند؛ شاه اردن به منظور مهار بحران و پيامدهاي آن، تصميم گرفت برخي اصلاحات از جمله لغو حکومت نظامي، آزادي احزاب و مطبوعات را انجام دهد که با اين اصلاحات، انتخابات پارلمان در سال 1989 با مشارکت گروههاي مختلف از جمله جريان معتدل اخوان همراه شد. با توجه به سازماندهي مناسب و پايگاه اجتماعي، اخوان با شعار «اسلام تنها راه حل است» (الأسلام هو الحل) در اين انتخابات به پيروزيهايي مهم دست يافت.

جنبش اخوان المسلمين، طي دوران مشارکت در قدرت، روش محافظه کارانه و سياستهاي گام به گام را دنبال کرد و به دنبال تغييري در اصل نظام نبود؛ به اين سبب، پيروزي انتخاباتي اخوان با دشمني يا ترش پادشاه مواجه نشد.

نتيجه بحث در خصوص مشارکت جماعت در کابينه از يک سو به تنشهاي داخلي و اعتراضهاي درون گروهي ميان گروه راديکال که خواستار عدم مشارکت در دولت بودند و مشارکت در کابينه را به طور شرعي، حرام ميدانستند، با جناح ميانه رو که قائل به مشارکت در کابينه بودند منجر شد. جناح راديکال ميان مجلس و دولت تفاوت قائل بودند در حالي که مشارکت در مجلس را جائز مي‌شمردند زيرا آن را نوعي جايگاه نظارتي ميدانستند اما شرکت در دولت را شرکت در گناه کساني ميدانستند که به امر خدا حکومت نميکنند.

در مقابل، گروه ميانه رو از مشارکت در دولت حمايت ميکردند و با استناد به سيره برخي پيامبران مانند يوسف با پادشاه کافر معتقد بودند که مشارکت در دولت ميتواند منافعي بسيار را براي جنبش اسلامي‌به وجود آورد بنابراين حرمتي ندارد.

اين استدلالهاي فقهي دوطرف در خصوص همکاري با دولت يا عدم همکاري با پادشاه غيرمشروع و فاسق، صف بندي جديدي را در جماعت ايجاد کرد؛ زمينههاي اين انشعاب پيش از مشارکت در کابينه و در پي انتخابات تشکيلاتي (به منظور تطبيق جماعت با تغييرات سياسي دموکراتيک) در تابستان 1990 فراهم شده بود؛ در اين انتخابات، عناصر افراطي از مناصب رهبري که در نيمه دهه 1970 جماعت را رهبري ميکردند، دور شدند و افرادي ميانه رو به عضويت دفتر اجرايي و مجلس شورا تسلط يافتند. از سوي ديگر در اين شرايط، اخوان در موضع اجرايي قرار گرفتند که اين امر ميتوانست محبوبيت آنها را در جامعه تغيير دهد.

در سال 1991 با صدور قانون احزاب از سوي دولت، جناح ميانه رو اخوان المسلمين، ضمن استقبال از آن، تصميم گرفت به فعاليت سياسي در قالب حزبي جديد اقدام کند و به منظور حفظ قدرت خود در عرصه سياسي در اين سال با همکاري افراد اسلام گراي مستقل و گروههاي سياسي ديگر، حزبي سياسي با عنوان «حزب عمل اسلامي» تأسيس کرد؛ اين راهکار به اخوان المسلمين اجازه داد که از لحاظ سياسي، همچنان با نفوذ باقي بمانند اما به طور مستقيم در فعاليتهاي سياسي مشارکت نکنند؛ جناح راديکال با طرح تبديل جماعت به حزب مخالفت کردند، زيرا اين تغيير و تبديل را خطري براي جماعت ميدانستند که سرنوشت جماعت را به سرنوشت ساير احزاب مربوط ميکند.

در مقابل، تعدادي اندک از رهبران معتقد بودند که تبديل جماعت به حزب سياسي، فرصت فعاليت در پارلمان و مؤسسات عمومي‌ را براي جماعت فراهم و راهي مناسب براي دستيابي به حکومت، يعني تشکيل دولت پارلماني مهيا ميکند؛ سرانجام جماعت تصميم گرفت خود به ادامه فعاليتهاي محلي، نظير فعاليتهاي تربيتي و خيريه تعاوني بپردازد و حزب سياسي با تسکيلات مستقل از جماعت ايجاد شود که در آن، اخوان و اسلام گرايان مستقل به فعاليت سياسي بپردازند.

جماعت با اين انتخاب از يک سو، مخالفت داخلي را خنثي کرد و در عين حال، پاسخگوي خواست‌هاي قانون احزاب نيز بود که دولت در عمل آن را اعلام کرده از اخوان خواسته بود که خود را با استلزامات اين قانون تطبيق دهد. اين چنين، اخوان به نگاه رو به رو شدن با نظام پارلماني جديد و رقابت حزبي، تصميم گرفت حزبي سياسي- اسلامي ‌با شرکت همه اسلام گرايان تأسيس کند.

اصول و عقايد اعلام شده اين حزب در مرام نامه حزبي، نمايانگر روش محافظه کارانه و سياستهاي گام به گام بسياري از اعضاي برجسته سازمان است؛ اين حزب همچنان گفتمان مخالف معتدل را مطرح و در سطح عملکرد نيز، توافق و نزديکي خود را با دربار حفظ ميکرد، اسحاق فرمان، دبير کل حزب، تفاوت ميان کارکرد و اهداف جماعت و حزب را شرح داد و خاطرنشان کرد که جماعت، حزبي سياسي نيست، بلکه گسترده تر و فراگيرتر از يک حزب است، «وظيفه آن دعوت به اسلام فراگير و به کار بستن آن در تمامي‌مسائل زندگي است، اما حزب، يک تلاش سياسي معاصر براي ايجاد قالب اسلامي‌انعطاف پذيري است که شامل تمام شهرونداني ميشود که به فکر و فرهنگ اسلامي‌به عنوان راه حلي براي مشکلات امت اسلامي‌ايمان دارند و طرح نهضت اسلامي‌و عربي را ميپذيرند.» وي خاطرنشان ميکند که اين حزب ديني، طايفه اي و منطقه اي نيست بلکه حزبي اسلامي‌است. بيانيه حزب با عنوان «برخي از مشخصات جبهه عمل اسلامي» ضمن ترسيم گرايش‌هاي سياسي و فکري اين حزب، اهداف آن را اينچنين تبيين ميکند: حرکت به سمت اجراي شريعت اسلامي، رسيدگي به مسئله فلسطين و تلاش براي آزادسازي اين کشور، تحکيم وحدت ملي، تحکيم شورا و دموکراسي و دفاع از آزاديها و حاکميت قانون، خدمت به مردم و توجه به مشکلات آنها، توسعه فراگير از ديدگاه اسلامي‌حزب براي تحقق اهدافش بر فعاليت مردمي‌و اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، تربيتي، تبليغاتي و همچنين بر فعاليت پارلماني و نيز فعاليت سياسي از طريق مشارکت در قوه مجريه با مخالفت سياسي سازنده تکيه خواهد کرد.

نتايج انتخابات سال 1993، جبهه عمل اسلامي‌را به عنوان بزرگ ترين حزب سياسي اردن مطرح ساخت چراکه 16 کرسي از مجلس را به خود اختصاص داد؛ در اين انتخابات برنامه انتخاباتي حزب، نگرانيهاي پارلماني و مسئله آزاديها و سپس مسائل تربيتي و اخلاق اسلامي‌در جامعه و اسلامي‌کردن قوانين و مؤسسات اجتماعي و سياسي را مطرح شد؛ اين برنامه، خواستار کاستن از اختيارات قوه مجريه و اختيارات وزارت کشور و واگذاري حق اداره روند انتخابات به قوه قضائيه شد؛ همچنين زدودن ربا از قوانين مالي و اصلاح تلويزيون از بعد نظارت اخلاقي و تبديل دستگاه وعظ و ارشاد در وزارت اوقاف به مؤسسه اي مستقل از نظر اداري و مالي از دولت را خواستار شد؛ اين برنامه به سياست اجتماعي عام از ديدگاه اصلاح طلبان در خصوص مبارزه با فقر، توزيع ناعادلانه ثروت، مبارزه با فساد و تأسيس صندوقي براي ازدواج اشاره کرد و بر مبارزه با عادي سازي روابط فرهنگي و تبليغاتي با دشمن صهيونيستي تأکيد و خط سازش و قرارداد اسلو را محکوم کرد و به شعائر آزادسازي فلسطين و تحقق وحدت عرب در چارچوب اسلامي‌آن، متعهد ماند.

امضاي معاهده صلح اردن با اسرائيل در 1994، به طور مجدد ، روابط اخوان و پادشاه را تيره ساخت و حکومت دوباره دستگيري اسلام گرايان را به ويژه در 1994 تا 1995 آغاز کرد و آنها پستهاي خود را در کابينه از دست دادند؛ بر اين اساس، جماعت اخوان و حزب جبهه عمل اسلامي، پس از 1993، ديگر با دولت، روابط دوستانه و همبستگي و همفکري نداشتند. اخوان در سالهاي بعد، انتخابات 1997 و ديگر انتخابها را به طور عمده تحريم کرد و اين مسئله، رقابت انتخاباتي را تضعيف  و فضاي انتخابات را نيز از جنجال و هيجانهاي انتخاباتي خالي کرد و روابط دولت و اخوان را در دهه بعد، شکل تقابلي داد. اما در سالهاي اخير، دولت تلاش کرده است تا بر اساس منافع و مصالح خود از اخوان حمايت کند به طوري که در اين سالها پادشاهي اردن براي جلوگيري از گسترش فعاليت سلفيان و ديگر گروههاي اسلامي، خود را ناچار از پشتيباني و تأمين فضاي عمل براي اخوان و حزب سياسي آن، يعني جبهه عمل اسلامي‌ديده است؛ درحال حاضر ، اين گروه به عنوان جرياني مهم و تأثيرگذار با مواضع ميانه‌رو و محافظه کارانه در عرصه سياسي اردن حضور دارند. (6/70)

5-4-3-2 جريان سلف‌گراي سنت‌گرا يا محافظه کار

این جریان در اردن در واقع به واسطه اخوان المسلمين و از طريق جناح تندروي درون آن ايجاد شد. ميتوان گفت که دو جريان در داخل اخوان از ابتداي تأسيس آن پديد آمدند: نخست، جريان پراگماتيست/ عملگرا که ملتزم به خط و افکار حسن البناء بود و اصول آن را مرشد اخوان، حسن الهضيبي در کتاب خود با عنوان دعاة لاقضاة ترسيم کرد؛ جريان ديگر گروه تندرو که پيرو افکار سيد قطب بود و اصول آن در کتاب وي با نام معالم في الطريق آمده است. سلف‌گرايي به عنوان پديده اي اجتماعي از اوايل دهه 1980 و همزمان با استقرار و سکونت يافتن يکي از رهبران معروف اين حرکت به نام شيخ حسن الالباني (1914 تا 1999) در اردن (اوايل دهه 1980) آغاز شد. وي در سال 1922 در پي سقوط امپراطوري عثماني در آلباني به دمشق مهاجرت کرد. او در آنجا و از طريق مجله المنار که رشيد رضا (1914 تا 1935) آن را منتشر ميساخت با سلفيه آشنا شد.

با وجود آنکه از ابتدا اعلام کرده بودند به فعاليتهاي سياسي نميپردازند و مفهوم و مباني تحزب سياسي را قبول ندارند و اطاعت از حکام را واجب ميشمردند، به زودي بر سر جذب هوادار و تسلط بر مساجد به رقابت و حتي منازعه اي شديد با ديگر گروههاي سياسي به ويژه اخوان المسلمين، وارد شدند؛ تا آن زمان، مساجد، مکاني مساعد براي اخوان به عنوان پايگاه اجتماعي و محل تبليغ و فعاليت بودند. شايان گفتن است، دولت اردن که در دوره اي از سخنراني و تدريس شيخ سلفيان، ناصرالدين الالباني در مساجد (به ظاهر، تحت فشار جماعات صوفيه مورد پشتيباني دولت) جلوگيري ميکرد از اوايل دهه 1990 حمايت از طرفداران و مريدان وي و زمينه سازي براي فعاليت عمومي‌آنان به منظور مقابله با اقتدار و نفوذ اخوان المسلمين را آغاز کرد.

از لحاظ فکري، سلفي گري محافظه کارانه الالباني، آن‌گونه که خود وي تصريح ميکند، در نظريات اهل حديث ريشه دارد که به باور وي، ايشان نمايندگان اصول، منابع، مصادر حقيقي باور، سلوک، خط اسلام سره و پاک اند. به باور وي، دموکراسي چون مردم را منشأ و مصدر بلا منازع مشروعيت حاکميت ميداند، نظامي‌طاغوتي و نقيض اسلام است؛ انتخابات سياسي نيز به دليل ابتناي آن بر دموکراسي و روشهاي ساخته و پرداختة یهود و نصارا، حرام و طاغوت است.

سلفي گري سنتي و محافظه کار در دورههايي با حمايت دولت تقويت شد و در مقابل اخوان قرار گرفت؛ درواقع، اين جريان، پيماني غير رسمي‌ با سازمانهاي رسمي‌دولت اردن منعقد ساخت که طي آن، دولت از مواضع رسمي ‌و علني سلفي گري داير بر کنار ماندن از عمل سياسي تشکيک در معارضه با دولت، ضرورت اطاعت از حاکم به عنوان «اولي الأمر مشروع» و نيز رقابت اين جريان با ديگر جماعات اسلامي‌در مساجد و مجلات اجتماعي و فرهنگي حمايت کرد و از آن در جهت مقابله با اين جنبشها و به طور مشخص، براي مقابله با اخوان در ابتدا و سپس با جهاديون بهره برد؛ در مقابل، سلف گرايان نيز از چتر امنيتي وسيع و آزادي عملي گسترده در مساجد و مدارس و دانشگاهها بهره مند شدند و دولت، آنان را از هرگونه سخت گيري و پيگردي مصون داشت و حتي مسير دريافت پشتيباني مالي از کشورهاي خليج فارس را (که براي سلفيان ارسال ميشد) بازگذاشت و تسهيلات لازم را در زمينة چاپ و انتشار کتب و فعاليتهاي مختلف براي آنان فراهم کرد.(7/70)

5-4-3-3 گروههاي سلفي تکفيري- جهادي:

در طول دهه 1980 تغييرهايي در صحنه عمومي‌سياسي- اجتماعي کشورهاي اسلامي‌به صورت کلي و اردن به طور اخص پديد آمد و البته پيروزي انقلاب اسلامي‌ايران (1979) و نيز موفقيت  گروههاي جهادي مصر در ترور انور سادات (1981) در آن تأثير داشت؛ اين تغيير به طور عمده در گرايش گروههاي اسلامي‌به روشهاي انقلابي و جهادي نمود یافت؛ درواقع، اولين اقدام در جهت جدايي صريح از صفوف اخوان المسلمين براساس افکار سيد قطب به وسيله محمد رأفت سعيد صالح در سال 1973 و پس از اتمام تحصيلات و بازگشت از عربستان با تأسيس سازمان «طليعــۀ البعث الإسلامي» انجام پذيرفت؛ وي يکي از اعضاي شوراي اخوان و البته پيرو افکار سيد قطب بود و گروهي از همفکرانش با اتخاذ شيوه‌هاي انقلابي در پي ايجاد دولت اسلامي‌از طريق جهاد برآمدند؛ با اين حال، اين اقدام استمرار نيافت و رأفت، چندي بعد، پس از مناظراتي با شيخ ناصرالدين الالباني از افکارش دست کشيد و سازمان «الطليعــة» را منحل کرد و به جريان سلفي سنت گرا و محافظه کار به رهبري الالباني، نزديک شد.

در اردن اين گرايشها به صورت جدي ابتدا از سوي گروههاي فلسطيني مقيم يا داراي پايگاه در اين کشور عملياتي شدند؛ با اين حال، حرکت فراگير و تأثيرگذار گروههاي اسلامي‌معتقد به مشي مسلحانه، بيشتر از دهه 1990 و با بازگشت گروههاي درگير در جنگ افغانستان آغاز شد؛ اين افراد که به اصطلاح «اعراب افغان» ناميده ميشدند در قالب گروههايي مسلح شکل گرفتند که يا در پي گسترش قدرت و پايگاه خود در داخل از طريق عملياتهايي مانند منفجر کردن سينماها و ... بودند يا در مرزهاي اردن و فلسطين به انجام عمليات مسلحانه اقدام ميکردند.

شکل نوين اسلام سلفي سياسي راديکال به گونه اي سازمان يافته تر از نظر فکري و عملي به طور تقريبي در سال 1994 و همزمان با اعلان رسمي‌دستگيري و زنداني شدن «عصام البرقاوي» معروف به «ابومحمدالمقدسي» ظهور یافت. پيروان او مخفيانه کتابهایي را منتشر ميساختند که نوعي سلفي گري جديد را ترويج ميکرد که با سلفي گري جماعت الالباني تفاوت داشت و نظام سياسي اردن و کشورهاي عربي را تکفير کرده، خواهان تطبيق و تحکيم شريعت اسلام بود؛ اين نحله از سلفي گري، ورود و پرداختن به رقابتهاي سياسي را مردود ميدانست و بر اين باور بود که تغيير جز با توسل به شيوه مسلحانه، ممکن نيست.

در پي اين موضع گيريها، موج دستگيري افراد وابسته به اين جريان در اردن شدت گرفت و بسياري از آنان در محاکم قضايي به جرم انجام اقدامهاي مسلحانه و ترورهاي تکفيري، محکوم شدند؛ با اين حال همچنان اين گروه فعال بود و کتب المقدسي و نيز عمر محمود ابو عمر ملقب به «ابوقتادة الفلسطيني» اردني فلسطيني الاصل مقيم لندن، چاپ و منتشر ميشد. درسال 1999 پادشاه جديد اردن، فرمان عفو عمومي‌محکومان سياسي متهم به تروريسم را صادر کرد و بر اساس آن افراد وابسته به سلفيه جهادي و در پيشاپيش آنان ابومصعب الزرقاوي آزاد شدند و بي درنگ به افغانستان و سپس عراق رفته، در آنجا به تأسيس گروهي اقدام کردند که بعدها «قاعدۀ الجهاد في بلاد الرافدين» نام گرفت.

از جمله اين گروهها ميتوان به حزب جهاد اسلامي‌(جماعــة الجهاد الاسلامي)، حماس، ارتش محمد (ص) (جيش محمد) و جنبش جوانان مسلمان (حرکــۀ الشباب الاسلامي) اشاره کرد که به طور عمده قانوني نيستند، اين احزاب به استثناي حماس، خواستار سرنگوني رژيمهاي حاکم و جايگزيني آنها با دولتهاي اسلامي‌هستند؛ اين گروهها در دهههاي اخير، فعاليت سياسي مهمي‌در اين کشور نداشته اند و فشار مداوم دولت باعث شده است که بسياري از رهبران اين گروهها اردن را ترک کنند؛ نکته قابل توجه در اين زمينه اينکه به تازگي و همسو با انقلاب در کشورهاي عربي، تحولاتي جديد در رهبري و سازمان برخي گروههاي سلفي جهادي مبتني بر اعلان پذيرش عمل سياسي آشتي جويانه به چشم ميخورد که در اين زمينه ميتوان به المقدسي و گروه وابسته به وي اشاره کرد.


5-4-3-4 جريان نوگرا و ميانه‌رو

این جریان متأخر در اردن را به طور عمده «حزب الوسط الإسلامي» نمايندگي ميکند؛ گروهي از اعضاي جدا شده و مدرنيست اخوان المسلمين اين حزب را در تاريخ 19 دسامبر 2001 تأسيس کردند در اساسنامه، خود را ملتزم به ميانهروي معرفي کرده اند: «حزب ما در مباني اسلامي ‌و در عملکرد ميانه رو، متعهد به اردن و معتقد به شيوههاي سياسي است. استناد ما در اين ويژگيها نص قرآن است که در آن، خداوند امت اسلامي‌را «امت وسط» قرار داده است.» با اينکه گاهي الوسط مواضعي مخالف برخي سياستهاي دولت اتخاذ کرده، روابط اين حزب با دولت اردن، خوب است.

حزب الوسط با اخوان المسلمين در زمينه پذيرش ارزشهاي دموکراتيک و قواعد بازي سياسي و عمل بر اساس قانون اساسي اشتراک نظر دارد و گرچه با تمايز خود در تساهل بيشتر و التزام به اعتدال و ميانه روي تأکيد ميکند، افتراق اساسي اين حزب با اخوان در دو مورد، نمودي واضح تر دارد: نخست اينکه اخوان مواضعي آشکارتر در برابر مذاکرات و دیگر سیاست های داخلی و خارجی دولت دارد در حالی که الوسط اغلب سیاست های دولت از جمله معاهده صلح «وادي عربــة» با اسرائيل را به استناد تصويب در مجلس و قانوني شدن مشروع ميداند؛ دوم، اينکه بيشتر رهبران و افراد حزب الوسط اردني الاصل هستند درحالي که رهبران و اعضاي اصلي اخوان به طور عمده اصالتي فلسطيني دارند و البته مقبول و مورد تأييد اردنيها هستند؛ با اين حال؛ پشتوانه اجتماعي و مردمي ‌اين حزب در مقايسه با اخوان، اندک است و توانايي رقابت با آن را در انتخابات و فعاليتهاي سياسي نداشته است.

5-4-3-5 جريان طرفدار خلافت اسلامي

حزب التحرير اسلامي‌ به عنوان نماينده اين جريان در اردن و سپس در خارج آن، مطرح است. در تاريخ 17 دسامبر 1952، تقي الدين النبهاني، داود حمدان، منير شقير، عادل النابلسي و غانم عبده، طي درخواستي رسمي‌به وزارت کشور اردن، خواستار اجازه تأسيس «حزب التحرير» شدند. شيخ تقي الدين النبهاني در سال 1909 در شهر حيفاء در فلسطين به دنيا آمد و سپس براي کامل کردن تحصيلات ديني به الأزهر مصر رفت و پس از اتمام تحصيلات در سال 1932 به فلسطين بازگشت؛ در پي حوادث سال 1947 در آنجا ماند. اگرچه النبهاني خود را از نظر فکري به اخوان به ويژه حسن البنا نزديک ميديد، عضو اين انجمن نشد و اخوان نيز به او نظر مساعد داشت و اجازه استفاده از پايگاههاي اخوان براي تشکل جلسات تدريس و چاپ مقالات وي در مجلات اين جماعت وجود داشت. وي حتي در دوره اي به سيد قطب و به ويژه کتاب وي با عنوان العدالــة الإجتماعيــة في الإسلام، گرايش نشان داد و از وي تأثير پذيرفت؛ با اين حال، روابط النبهاني با اخوان پس از ماجراي دعوت اخوان از وي براي ايراد سخنراني در يکي از محافل اخوان در قدس به تيرگي گراييد؛ وي در اين سخنراني بيان کرد که پيدايي و قوام ملل، امري نه اخلاقي (آن‌گونه که اخوان ميانديشد)  بلکه مبتني بر باورداشتها و انديشههايي است که دارند و نيز سازماني است که برپا ميدارند.

النبهاني از ابتداي تأسيس حزب التحرير با نگارش کتب و رسالههايي به تبيين هويت، اهداف و برنامه حزب همت گماشت که از مهم ترين آنها ميتوان به کتاب نظام الإسلام و طريق الايمان اشاره کرد. طرح و انديشه «دولت اسلامي‌» جايگاهي مهم و تعيين کننده در بنياد نظري حزب التحرير دارد و سايه خود را بر بيشتر فعاليتها و راهبردهاي سياسي و عملي حزب گسترده است. در اساسنامه رسمي‌اين حزب آمده است:«اين حزب در پي بازگرداندن حيات اسلامي‌است و تلاش خواهد کرد تا براي محقق ساختن اين هدف به حاکميت دست يابد، چراکه براي احياي شيوة زندگي اسلامي، ايجاد دولتي اسلامي‌ضرورت دارد و اردن نقطه آغاز تأسيس آن خواهد بود.» النبهاني تأکيد داشت که حزب التحرير درواقع به هدف اجابت فرمان الهي «ولتکن منکم امّــةٌ يدعون إلي الخیر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و أولئک هم المفلحون»[1] و در جهت جلوگيري از به سراشيبي افتادن امت اسلامي‌ و آزاد ساختن يا همان «تحرير» امت از افکار، نظامها و احکام کفر و فرادستي و نفوذ دولتهاي کافر تأسيس شده است. از نظر حزب، يکي از اساسي ترين دلايل انحطاط امت اسلامي‌از ميان رفتن مفهوم خلافت و دولت اسلامي‌به دست استعمار و غرب است که باعث استيلاي کفار بر بيشتر بلاد اسلامي‌شد. (8/70)