جریان های فکری موثر اردن

از دانشنامه ملل

پیش از ورود در بیان جریان‌های فکری در اردن باید دانست که گرایش‌های مختلفی که در اینجا تحلیل می‌کنیم نه تنها درجهان عرب من جمله اردن حضور دارند، بلکه با عنایت به روند سریع جهانی شدن در جهان مشاهده می‌شوند. این گرایش‌ها سنت سنی و شیعی را، البته با تمایزاتی گسترده، در می‌نوردند و بنابر قاره، منطقه یا کشور مورد بررسی کم و بیش دارای نماینده و هوادارند. سنخ شناسی پیشنهادی بر پایه اصولی است که ضمن آنکه دقیق است وارد جزئیات نمی‌شود. بدیهی است که این سنخ شناسی می‌تواند در تقسیم بندی‌های دیگر به شکلی کلانتر یا خردتر ارائه گردد و طبیعی است که نامگذاری‌ها در مقالات و نوشتارهای مختلف دارای اختلافی به نسبت قابل توجه باشد به گونه‌ای که انسان را دچار سردرگمی‌سازد. زیرا در هر یک ملاک‌ها و معیارهای تقسیم با اندکی تفاوت و دقت منجر به افزایش یا کاهش یا درهم تنیده شدن برخی در برخی خواهد گردید. به هر حال از آن جا که این نوشتار رویکردی فرهنگی دارد تا سیاسی اگر چه گرایش‌های سیاسی خود هر یک مبتنی بر اندیشه‌های فرهنگی متفاوتی است، لذا تمرکز بر جدایشی فرهنگی در آن ملحوظ گردیده است. تمام این جریان‌های فکری منابع واحدی دارند و اصول اساسی دین اسلام را جز موارد استثنایی و نادر، درهمگی می‌توان جست وجو کرد[۱]. دیگر آن که جمله این جریان‌های فکری در مواجهه با غرب شکل گرفته‌اند و محصول رویکرد‌های متفاوت نسبت به تمدن غربی می‌باشند.

تمدن اسلامی از قرن دوم تا قرن هفتم هجری عصر شکوفایی و طلایی خود را گذراند که تولید علم و جریان آزاد مبادلات فکری و صدور دانش از بستر جامعه اسلامی به سایر سرزمین‌ها ویژگی مهم این دوره تلقی می‌شود. این تمدن از قرن نهم و دهم به امتناع تفکر و تولید دانش رسید. حمله ناپلئون به مصر و سقوط امپراتوری عثمانی، جهان اسلام را از ضعف خود آگاه کرد. از این زمان سوالی در میان متفکران سرزمین اسلامی مطرح شد که چرا تمدن اسلامی با آن دوره طلایی به افول رسید و تمدن غربی با دوران قرون وسطایی به برسازی تمدنی نوین مبادرت ورزیده است؟ در نهایت این سوال ذهنیت اندیشمندان اسلامی را به خود مشغول کرد که پس از خودآگاهی از این افول تمدنی چه باید کرد تا دوباره مسیر احیای تمدن اسلامی را در پیش گرفت؟ این پرسش‌ها متفکران اسلامی را از پی پاسخ روانه جست‌وجوی عالمانه کرد[۲] که به جریان‌های اصلاح طلب دینی، غرب گرایان لیبرال، اسلام گرایی سنتی و نهضت انتقادی منجر گردید. در اردن در کنار جریان‌های قوم‌گرا و سوسیالیست‌ها و لیبرال‌ها، دو نوع جنبش سازمان یافته مذهبی اسلامی ‌وجود دارند که نخستین نوع از جریان‌های اسلام گرا بر اهداف دینی در حوزه فردی تأکید دارد و دومین جریان اسلام گرا، نگرش دینی- سیاسی به اسلام دارد و خواستار تأثیرگذاری بر دولت است[۳]. در ادامه به شرح مختصری از جریان‌های عنوان شده در اردن می‌پردازیم.

ملی‌گرایی عربی

ملی‌گرایی در سال 1939 تحت عنوان بیداری عرب سربرآورد. ساطع الحصری پدر این جریان بود. میشل عفلق نیز از بزرگان آن به حساب می‌آید. اما این جریان یک پدیدار ناقص و ناپایدار در جهان عرب بود؛ چرا که از اوایل قرن بیستم تا جنگ جهانی دوم که کسب استقلال صوری در جهان عرب شکل گرفت، رهایی از بیگانگان، رشد اجتماعی و اقتصادی، یکپارچگی سیاسی و رضایت عمومی را به همراه نداشت.

فصل مشترک جمله‌ی ملی‌گرایی‌های عرب با تمام گرایش‌های چپ و راست این بود که اگرچه نوسازی دنیای عرب در اخذ قالب‌های غربی است ولی این وام‌گیری باید به شیوه‌ای انجام گیرد که هویت ملی عرب حفظ شود. همچنین ملی‌گراها، حجیت مدل تاریخی اسلامی را در تعیین ساختارهای سیاسی یا اجتماعی جامعه عربی آتی رد کردند. ظهور ملی‌گرایی اردن به عنوان بخشی از جهان عرب در جریان انقلاب بزرگ عربی در سال 1961 اتفاق افتاد. این جریان ملی‌گرایی امروز در شاخه حزب بعث در اردن و جریان ملی اردن در سال‌های اخیر بروز و ظهور دارد. این حزب در سال 1993 میلادی و به دنبال اتحاد حزب عربی سوسیالیسم و حزب بعث عراق تشکیل شد ولی هیچ‌گاه نتوانست محبوبیت لازم را درمیان سیاستمداران و جوانان و دانشجویان پیدا کند و سقوط نظام صدام که بزرگترین حامی‌حزب بعث بود ضربه سنگینی بر پیکره این حزب وارد آورد و آن را از درون متلاشی کرد، اکنون حزب بعث اردن فقط نام یک حزب را یدک می‌کشد.

جریان ملی اردن هنوز به طور رسمی‌ تبدیل به حزب نشده و فقط صرف یک همپیمانی میان احزاب و شخصیت‌های بارز سیاسی اردن است که می‌خواهند نقشه حزبی این کشور را که در اختیار اخوان المسلمین می‌باشد تغییر دهند. رهبری این حزب در شرف تأسیس را سیاستمداران بزرگ و کهنه کار اردن برعهده دارند و از معروف‌ترین این شخصیت‌ها می‌توان به فایز طراونه نخست وزیر اسبق، عبدالهادی المجالی رئیس کنونی پارلمان و تعدادی از وزرای با نفوذ پیشین اشاره کرد.

ناظران سیاسی اردن معتقدند که به زودی و پس از تشکیل رسمی‌ این حزب تعداد بیشتری از افراد با نفوذ و مشهور به این جبهه عمل اسلامی‌ اردن که شاخه اخوان المسلمین در انتخابات آینده خواهد بود، می‌پیوندند.

اسلام گرایی سنتی غیر سیاسی

جریان‌های اسلام‌گرایی ‌غیرسیاسی اردن، جریان‌هایی هستند که فعالیت خود را در حوزه‌های به طور صرف، فرهنگی و مذهبی متمرکز کرده اند. گروه‌های مذهبی سازمان یافته اسلامی‌که برنامه سیاسی ندارند و شامل صوفی‌های و گروه‌های جماعــة التبلیغ و جماعــة الصوفیه هستند؛ گروه‌های صوفی که طی چهار یا پنج دهه گذشته از کشورهای مختلف همسایه در سراسر اردن پخش شده‌اند بر رفتار و سلوک روحانی و مذهبی فردی و رابطه با خداوند خالق تأکید دارند. گروه‌های صوفی که در اردن حضور دارند، شامل شاذلیه، تمیه و قلوطیه هستند؛ آن‌ها اعضای خود را از همه لایه‌های اجتماعی اقتصادی مناطق شهری و روستایی اختیار می‌کنند. اعضا به طور مرتب گردهم می‌آیند. یکی از تأثیرهای مهم فعالیت این گروه‌ها بالا بردن سطح آگاهی اسلامی‌ است؛ برای نمونه جماعــة التبلیغ (یا تبلیغی جامعه) که از هند آغاز شد بر گسترش کلام خدا و اسلام تأکید می‌کند. اعضای این جماعت، ملزم هستند که یک ساعت در روز یا یک روز کامل در ماه را به تبلیغ و موعظه کلام خدا بپردازند. جماعــة الصوقیــة، خواستار بازگشت به قرآن و سنت و نیز راه و رسم و قرون نخست اسلام هستند[۴].

جریان اسلام گرایی سیاسی

این جریان اسلامگرای عرب، جریانی واکنشی بود؛ زیرا بر اثر واکنش به جریان غرب‌گرا و مدافع جدایی دین از سیاست به‌ وجود آمد. آنان در واکنش به نفوذ جریان‌های غیردینی و ناسیونالیستی در جامعه و نیز آشفتگی و به هم ریختگی جنبش‌های اسلامی و دفاع از اسلام و ناخوشایندی از این اتهام که سنت اسلامی عامل اصلی انحطاط تمدنی و جامعه اسلامی بوده است، سربرآوردند.

به این ترتیب جریان تفکر اسلام گرای سیاسی طیف وسیعی از حرکت‌های امروزی را در میان مسلمانان رقم زده است که مبتنی بر رویکرد‌های مختلف با اسامی ‌و گروه‌بندی‌های مختلفی از آن‌ها یاد می‌شود.

جریان اخوان المسلمین

جریان اخوان المسلمین که توسط حسن البناء و از مصر آغاز شده، امروز در اردن یکی از بارزترین جریان‌های اسلام‌گرایی سنتی است.

برخی محققان، مهم‌ترین گروه‌های اسلامی ‌از این دست در اردن را جماعت اخوان المسلمین و حزب سیاسی وابسته به آن، یعنی جبهه عمل اسلامی، حرکت دعاء و حزب اسلامی ‌الوسط می‌دانند و البته بر این باورند که دو جریان اخیر، پایگاه اجتماعی و مردمی‌چندانی ندارند و برخی دیگر از محققان از سه جریان اصلی و تأثیرگذار اسلامی ‌در صحنه سیاسی اردن یاد کرده‌اند که شامل جماعت اخوان المسلمین، سلفیه (در دو شکل سنت گرا و رادیکال) و حزب التحریر اسلامی‌ می‌شود به نظر می‌رسد تقسیم بندی دوم، بیشتر با واقعیت عرصه سیاسی اردن مطابقت داشته باشد؛ هرچند برخی از این جریان‌ها مانند سلفی‌های رادیکال و حزب التحریر درحال حاضر به طور رسمی‌ به فعالیت مجاز نیستند ولی به شکل مخفیانه در داخل و خارج این کشور فعالیت می‌کنند[۵].

گرچه رهبران اخوان اردن، بومی ‌بودند، اما تحت تأثیر جماعت مادر در مصر شکل گرفتند. گفتنی است حاج عبداللطیف ابوقوره، بنیانگذار جماعت در اردن که در سال 1936 در فلسطین جنگیده بود، با جماعت اخوان المسلمین مصر در سال 1943 تماس برقرار کرد. عامل پیوند وی با اخوان، مواضع اخوان در قبال مسئله فلسطین بود. ابوقورة، با شیخ حسن البنا تماس گرفت و با او بیعت کرد؛ پس از آن به عضویت در هیئت مؤسسین اخوان المسلمین در مصر انتخاب شد؛ سپس وی به اردن بازگشت و مقدمات تأسیس اخوان اردن را فراهم کرد[۶].

فعالیت‌های اخوان المسلمین اردن را با توجه به چگونگی تعامل آن با دولت این کشور می‌توان به چند دوره کم و بیش متمایز تقسیم کرد:

نخست، دوره همزیستی و حمایت متقابل که از زمان تأسیس اخوان اردن تا اوایل دهه 1980 ادامه یافت. از ابتدای ورود اخوان به اردن، برخلاف جریان اخوان در دیگر کشورهای عرب روابطی ویژه میان این گروه و سلطنت‌ هاشمی‌ اردن ایجاد شد که این عامل، باعث شد طی ده‌ها سال گذشته، اسلام گرایی اردن، شکلی محافظه کارانه داشته باشد. برپایه این روابط، اخوان در بحران‌های مختلف از حکومت دفاع کرد. در سال‌های بعد نیز اخوان با مشغول کردن خود در اقدام‌های اجتماعی به نظاره اوضاع سیاسی پرداخت. در مقطع زمانی (یعنی از 1970 تا 1979)، اخوان تمام تلاش خود را برای ایجاد مؤسسات خیریه، اجتماعی، تربیتی و بهداشتی صرف کرد و به وسیله این مؤسسات در دل اجتماع اردن نفوذ خود را گسترش داد و امکانات تشکیلاتی عظیمی‌ به دست آورد.

از طرف دیگر، ترقی بسیاری از شخصیت‌های اخوانی و دستیابی آن‌ها به موقعیت‌ها و مناصب رسمی‌ و مشاغل عمومی‌ مهم، موقعیت آن‌ها را محکم‌تر کرد؛ اخوان در این سال‌ها موقعیت خود را به سندیکاهای کارگری اتحادیه‌های شغلی مختلف گسترش داد و توانست رهبری برخی از آن‌ها را بر عهده بگیرد؛ علاوه بر این به آغاز و افزایش مشارکت در فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه‌های اردن اقدام نمود و دو طرف با صرف نظر از اهداف نهایی و عوامل و اسباب در خصوص حمایت از اخوان سوری در درگیری با دولت این کشور از سال 1979 تا 1982، اتفاق نظر داشتند و به آن‌ها پناهندگی و اقامت دادند.

در دهه 1980 و تحت تأثیر رشد اسلام گرایی در منطقه، دو جریان فکری و تشکیلاتی در جماعت اخوان تبلور یافت؛ جریان اول، جریان رادیکال جهادی (و پس از آن، تکفیری) بود که جامعه فعلی را جامعه‌ای جاهلی می‌دانست و به شیوه‌ای انقلابی خواستار تربیت جوانان براساس تربیت اسلامی‌ بود؛ اما جریان دوم، جریان بازی بود که به کنش با جامعه و گفتگو با دولت‌ها، جریان‌ها و گرایش‌های سیاسی و مشارکت در توسعه و ساخت جامعه، براساس شیوه‌ها ی سیاسی و دموکراتیک معتقد بود.

در این سال‌ها جریان جوان رادیکال‌تر توانست تا حدودی موقعیت خود را در جماعت اخوان اردن در دهه 1980 تحکیم بخشد و همین امر موجب چالش میان حکومت و اخوان شد و بر این اساس، اخوان به اتهام تهدید بالقوه برای ثبات رژیم، هدف دستگاه‌های امنیتی اردن قرار گرفت، از این روی اعضای جنبش، دستگیر شده شغل خود را از دست دادند که این وضعیت، موجب تضعیف اخوان و به خصوص جریان تندرو آن گردید.

این شرایط ادامه داشت تا اینکه اردن از سال 1989 به افت اقتصادی و کاهش ارزش دینار به میزان 50 درصد، دچار شد و متعاقب آن، سلسله بحران‌های اقتصادی، نقض حقوق سیاسی، فساد مالی و اداری و...، جامعه اردن را به ناآرامی‌های خشونت بار کشاند؛ شاه اردن به منظور مهار بحران و پیامدهای آن، تصمیم گرفت برخی اصلاحات از جمله لغو حکومت نظامی، آزادی احزاب و مطبوعات را انجام دهد که با این اصلاحات، انتخابات پارلمان در سال 1989 با مشارکت گروه‌های مختلف از جمله جریان معتدل اخوان همراه شد. با توجه به سازماندهی مناسب و پایگاه اجتماعی، اخوان با شعار «اسلام تنها راه حل است» (الأسلام هو الحل) در این انتخابات به پیروزی‌هایی مهم دست یافت.

جنبش اخوان المسلمین، طی دوران مشارکت در قدرت، روش محافظه کارانه و سیاست‌های گام به گام را دنبال کرد و به دنبال تغییری در اصل نظام نبود؛ به این سبب، پیروزی انتخاباتی اخوان با دشمنی یا ترش پادشاه مواجه نشد.

نتیجه بحث در خصوص مشارکت جماعت در کابینه از یک سو به تنش‌های داخلی و اعتراض‌های درون گروهی میان گروه رادیکال که خواستار عدم مشارکت در دولت بودند و مشارکت در کابینه را به طور شرعی، حرام می‌دانستند، با جناح میانه رو که قائل به مشارکت در کابینه بودند منجر شد. جناح رادیکال میان مجلس و دولت تفاوت قائل بودند در حالی که مشارکت در مجلس را جائز می‌شمردند زیرا آن را نوعی جایگاه نظارتی می‌دانستند اما شرکت در دولت را شرکت در گناه کسانی می‌دانستند که به امر خدا حکومت نمی‌کنند.

در مقابل، گروه میانه‌رو از مشارکت در دولت حمایت می‌کردند و با استناد به سیره برخی پیامبران مانند یوسف با پادشاه کافر معتقد بودند که مشارکت در دولت می‌تواند منافعی بسیار را برای جنبش اسلامی‌به وجود آورد بنابر این حرمتی ندارد.

این استدلال‌های فقهی دوطرف در خصوص همکاری با دولت یا عدم همکاری با پادشاه غیرمشروع و فاسق، صف بندی جدیدی را در جماعت ایجاد کرد؛ زمینه‌های این انشعاب پیش از مشارکت در کابینه و در پی انتخابات تشکیلاتی (به منظور تطبیق جماعت با تغییرات سیاسی دموکراتیک) در تابستان 1990 فراهم شده بود؛ در این انتخابات، عناصر افراطی از مناصب رهبری که در نیمه دهه 1970 جماعت را رهبری می‌کردند، دور شدند و افرادی میانه رو به عضویت دفتر اجرایی و مجلس شورا تسلط یافتند. از سوی دیگر در این شرایط، اخوان در موضع اجرایی قرار گرفتند که این امر می‌توانست محبوبیت آن‌ها را در جامعه تغییر دهد.

در سال 1991 با صدور قانون احزاب از سوی دولت، جناح میانه رو اخوان المسلمین، ضمن استقبال از آن، تصمیم گرفت به فعالیت سیاسی در قالب حزبی جدید اقدام کند و به منظور حفظ قدرت خود در عرصه سیاسی در این سال با همکاری افراد اسلام گرای مستقل و گروه‌های سیاسی دیگر، حزبی سیاسی با عنوان «حزب عمل اسلامی» تأسیس کرد؛ این راهکار به اخوان المسلمین اجازه داد که از لحاظ سیاسی، همچنان با نفوذ باقی بمانند اما به طور مستقیم در فعالیت‌های سیاسی مشارکت نکنند؛ جناح رادیکال با طرح تبدیل جماعت به حزب مخالفت کردند، زیرا این تغییر و تبدیل را خطری برای جماعت می‌دانستند که سرنوشت جماعت را به سرنوشت سایر احزاب مربوط می‌کند.

در مقابل، تعدادی اندک از رهبران معتقد بودند که تبدیل جماعت به حزب سیاسی، فرصت فعالیت در پارلمان و مؤسسات عمومی‌ را برای جماعت فراهم و راهی مناسب برای دستیابی به حکومت، یعنی تشکیل دولت پارلمانی مهیا می‌کند؛ سرانجام جماعت تصمیم گرفت خود به ادامه فعالیت‌های محلی، نظیر فعالیت‌های تربیتی و خیریه تعاونی بپردازد و حزب سیاسی با تسکیلات مستقل از جماعت ایجاد شود که در آن، اخوان و اسلام گرایان مستقل به فعالیت سیاسی بپردازند.

جماعت با این انتخاب از یک سو، مخالفت داخلی را خنثی کرد و در عین حال، پاسخگوی خواست‌های قانون احزاب نیز بود که دولت در عمل آن را اعلام کرده از اخوان خواسته بود که خود را با استلزامات این قانون تطبیق دهد. این چنین، اخوان به نگاه رو به رو شدن با نظام پارلمانی جدید و رقابت حزبی، تصمیم گرفت حزبی سیاسی- اسلامی ‌با شرکت همه اسلام گرایان تأسیس کند.

اصول و عقاید اعلام شده این حزب در مرام نامه حزبی، نمایانگر روش محافظه کارانه و سیاست‌های گام به گام بسیاری از اعضای برجسته سازمان است؛ این حزب همچنان گفتمان مخالف معتدل را مطرح و در سطح عملکرد نیز، توافق و نزدیکی خود را با دربار حفظ می‌کرد، اسحاق فرمان، دبیر کل حزب، تفاوت میان کارکرد و اهداف جماعت و حزب را شرح داد و خاطرنشان کرد که جماعت، حزبی سیاسی نیست، بلکه گسترده‌تر و فراگیرتر از یک حزب است، «وظیفه آن دعوت به اسلام فراگیر و به کار بستن آن در تمامی‌ مسائل زندگی است، اما حزب، یک تلاش سیاسی معاصر برای ایجاد قالب اسلامی‌ انعطاف‌پذیری است که شامل تمام شهروندانی می‌شود که به فکر و فرهنگ اسلامی‌ به عنوان راه حلی برای مشکلات امت اسلامی‌ ایمان دارند و طرح نهضت اسلامی‌و عربی را می‌پذیرند.» وی خاطرنشان می‌کند که این حزب دینی، طایفه‌ای و منطقه‌ای نیست بلکه حزبی اسلامی‌ است. بیانیه حزب با عنوان «برخی از مشخصات جبهه عمل اسلامی» ضمن ترسیم گرایش‌های سیاسی و فکری این حزب، اهداف آن را اینچنین تبیین می‌کند: حرکت به سمت اجرای شریعت اسلامی، رسیدگی به مسئله فلسطین و تلاش برای آزادسازی این کشور، تحکیم وحدت ملی، تحکیم شورا و دموکراسی و دفاع از آزادی‌ها و حاکمیت قانون، خدمت به مردم و توجه به مشکلات آن‌ها، توسعه فراگیر از دیدگاه اسلامی‌ حزب برای تحقق اهدافش بر فعالیت مردمی‌ و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، تبلیغاتی و همچنین بر فعالیت پارلمانی و نیز فعالیت سیاسی از طریق مشارکت در قوه مجریه با مخالفت سیاسی سازنده تکیه خواهد کرد.

نتایج انتخابات سال 1993، جبهه عمل اسلامی‌ را به عنوان بزرگ‌ترین حزب سیاسی اردن مطرح ساخت چراکه 16 کرسی از مجلس را به خود اختصاص داد؛ در این انتخابات برنامه انتخاباتی حزب، نگرانی‌های پارلمانی و مسئله آزادی‌ها و سپس مسائل تربیتی و اخلاق اسلامی‌در جامعه و اسلامی‌ کردن قوانین و مؤسسات اجتماعی و سیاسی را مطرح شد؛ این برنامه، خواستار کاستن از اختیارات قوه مجریه و اختیارات وزارت کشور و واگذاری حق اداره روند انتخابات به قوه قضائیه شد؛ همچنین زدودن ربا از قوانین مالی و اصلاح تلویزیون از بعد نظارت اخلاقی و تبدیل دستگاه وعظ و ارشاد در وزارت اوقاف به مؤسسه‌ای مستقل از نظر اداری و مالی از دولت را خواستار شد؛ این برنامه به سیاست اجتماعی عام از دیدگاه اصلاح طلبان در خصوص مبارزه با فقر، توزیع ناعادلانه ثروت، مبارزه با فساد و تأسیس صندوقی برای ازدواج اشاره کرد و بر مبارزه با عادی سازی روابط فرهنگی و تبلیغاتی با دشمن صهیونیستی تأکید و خط سازش و قرارداد اسلو را محکوم کرد و به شعائر آزادسازی فلسطین و تحقق وحدت عرب در چارچوب اسلامی‌ آن، متعهد ماند.

امضای معاهده صلح اردن با اسرائیل در 1994، به طور مجدد ، روابط اخوان و پادشاه را تیره ساخت و حکومت دوباره دستگیری اسلام گرایان را به ویژه در 1994 تا 1995 آغاز کرد و آن‌ها پست‌های خود را در کابینه از دست دادند؛ بر این اساس، جماعت اخوان و حزب جبهه عمل اسلامی، پس از 1993، دیگر با دولت، روابط دوستانه و همبستگی و همفکری نداشتند. اخوان در سال‌های بعد، انتخابات 1997 و دیگر انتخاب‌ها را به طور عمده تحریم کرد و این مسئله، رقابت انتخاباتی را تضعیف و فضای انتخابات را نیز از جنجال و هیجان‌های انتخاباتی خالی کرد و روابط دولت و اخوان را در دهه بعد، شکل تقابلی داد. اما در سال‌های اخیر، دولت تلاش کرده است تا بر اساس منافع و مصالح خود از اخوان حمایت کند به طوری که در این سال‌ها پادشاهی اردن برای جلوگیری از گسترش فعالیت سلفیان و دیگر گروه‌های اسلامی، خود را ناچار از پشتیبانی و تأمین فضای عمل برای اخوان و حزب سیاسی آن، یعنی جبهه عمل اسلامی‌ دیده است؛ درحال حاضر ، این گروه به عنوان جریانی مهم و تأثیرگذار با مواضع میانه‌رو و محافظه کارانه در عرصه سیاسی اردن حضور دارند[۷].

جریان سلف‌گرای سنت‌گرا یا محافظه کار

این جریان در اردن در واقع به واسطه اخوان المسلمین و از طریق جناح تندروی درون آن ایجاد شد. می‌توان گفت که دو جریان در داخل اخوان از ابتدای تأسیس آن پدید آمدند: نخست، جریان پراگماتیست/ عمل‌گرا که ملتزم به خط و افکار حسن البناء بود و اصول آن را مرشد اخوان، حسن الهضیبی در کتاب خود با عنوان دعاة لاقضاة ترسیم کرد؛ جریان دیگر گروه تندرو که پیرو افکار سید قطب بود و اصول آن در کتاب وی با نام معالم فی الطریق آمده است. سلف‌گرایی به عنوان پدیده‌ای اجتماعی از اوایل دهه 1980 و همزمان با استقرار و سکونت یافتن یکی از رهبران معروف این حرکت به نام شیخ حسن الالبانی (1914 تا 1999) در اردن (اوایل دهه 1980) آغاز شد. وی در سال 1922 در پی سقوط امپراطوری عثمانی در آلبانی به دمشق مهاجرت کرد. او در آنجا و از طریق مجله المنار که رشید رضا (1914 تا 1935) آن را منتشر می‌ساخت با سلفیه آشنا شد.

با وجود آنکه از ابتدا اعلام کرده بودند به فعالیت‌های سیاسی نمی‌پردازند و مفهوم و مبانی تحزب سیاسی را قبول ندارند و اطاعت از حکام را واجب می‌شمردند، به زودی بر سر جذب هوادار و تسلط بر مساجد به رقابت و حتی منازعه ای شدید با دیگر گروه‌های سیاسی به ویژه اخوان المسلمین، وارد شدند؛ تا آن زمان، مساجد، مکانی مساعد برای اخوان به عنوان پایگاه اجتماعی و محل تبلیغ و فعالیت بودند. شایان گفتن است، دولت اردن که در دوره‌ای از سخنرانی و تدریس شیخ سلفیان، ناصرالدین الالبانی در مساجد (به ظاهر، تحت فشار جماعات صوفیه مورد پشتیبانی دولت) جلوگیری می‌کرد از اوایل دهه 1990 حمایت از طرفداران و مریدان وی و زمینه سازی برای فعالیت عمومی‌آنان به منظور مقابله با اقتدار و نفوذ اخوان المسلمین را آغاز کرد.

از لحاظ فکری، سلفی گری محافظه کارانه الالبانی، آن‌گونه که خود وی تصریح می‌کند، در نظریات اهل حدیث ریشه دارد که به باور وی، ایشان نمایندگان اصول، منابع، مصادر حقیقی باور، سلوک، خط اسلام سره و پاک اند. به باور وی، دموکراسی چون مردم را منشأ و مصدر بلا منازع مشروعیت حاکمیت می‌داند، نظامی‌طاغوتی و نقیض اسلام است؛ انتخابات سیاسی نیز به دلیل ابتنای آن بر دموکراسی و روش‌های ساخته و پرداخته‎‌ی یهود و نصارا، حرام و طاغوت است.

سلفی‌گری سنتی و محافظه کار در دوره‌هایی با حمایت دولت تقویت شد و در مقابل اخوان قرار گرفت؛ درواقع، این جریان، پیمانی غیر رسمی‌ با سازمان‌های رسمی‌ دولت اردن منعقد ساخت که طی آن، دولت از مواضع رسمی ‌و علنی سلفی‌گری دایر بر کنار ماندن از عمل سیاسی تشکیک در معارضه با دولت، ضرورت اطاعت از حاکم به عنوان «اولی الأمر مشروع» و نیز رقابت این جریان با دیگر جماعات اسلامی‌ در مساجد و مجلات اجتماعی و فرهنگی حمایت کرد و از آن در جهت مقابله با این جنبش‌ها و به طور مشخص، برای مقابله با اخوان در ابتدا و سپس با جهادیون بهره برد؛ در مقابل، سلف‌گرایان نیز از چتر امنیتی وسیع و آزادی عملی گسترده در مساجد و مدارس و دانشگاه‌ها بهره مند شدند و دولت، آنان را از هرگونه سخت گیری و پیگردی مصون داشت و حتی مسیر دریافت پشتیبانی مالی از کشورهای خلیج فارس را (که برای سلفیان ارسال می‌شد) بازگذاشت و تسهیلات لازم را در زمینه‌ی چاپ و انتشار کتب و فعالیت‌های مختلف برای آنان فراهم کرد[۸].

گروه‌های سلفی تکفیری- جهادی

در طول دهه 1980 تغییرهایی در صحنه عمومی‌ سیاسی- اجتماعی کشورهای اسلامی‌ به صورت کلی و اردن به طور اخص پدید آمد و البته پیروزی انقلاب اسلامی‌ ایران (1979) و نیز موفقیت گروه‌های جهادی مصر در ترور انور سادات (1981) در آن تأثیر داشت؛ این تغییر به طور عمده در گرایش گروه‌های اسلامی‌ به روش‌های انقلابی و جهادی نمود یافت؛ درواقع، اولین اقدام در جهت جدایی صریح از صفوف اخوان المسلمین براساس افکار سید قطب به وسیله محمد رأفت سعید صالح در سال 1973 و پس از اتمام تحصیلات و بازگشت از عربستان با تأسیس سازمان «طلیعــۀ البعث الإسلامی» انجام پذیرفت؛ وی یکی از اعضای شورای اخوان و البته پیرو افکار سید قطب بود و گروهی از همفکرانش با اتخاذ شیوه‌های انقلابی در پی ایجاد دولت اسلامی‌ از طریق جهاد برآمدند؛ با این حال، این اقدام استمرار نیافت و رأفت، چندی بعد، پس از مناظراتی با شیخ ناصرالدین الالبانی از افکارش دست کشید و سازمان «الطلیعــة» را منحل کرد و به جریان سلفی سنت‌گرا و محافظه کار به رهبری الالبانی، نزدیک شد.

در اردن این گرایش‌ها به صورت جدی ابتدا از سوی گروه‌های فلسطینی مقیم یا دارای پایگاه در این کشور عملیاتی شدند؛ با این حال، حرکت فراگیر و تأثیرگذار گروه‌های اسلامی‌ معتقد به مشی مسلحانه، بیشتر از دهه 1990 و با بازگشت گروه‌های درگیر در جنگ افغانستان آغاز شد؛ این افراد که به اصطلاح «اعراب افغان» نامیده می‌شدند در قالب گروه‌هایی مسلح شکل گرفتند که یا در پی گسترش قدرت و پایگاه خود در داخل از طریق عملیات‌هایی مانند منفجر کردن سینماها و ... بودند یا در مرزهای اردن و فلسطین به انجام عملیات مسلحانه اقدام می‌کردند.

شکل نوین اسلام سلفی سیاسی رادیکال به گونه‌ای سازمان یافته‌تر از نظر فکری و عملی به طور تقریبی در سال 1994 و همزمان با اعلان رسمی‌ دستگیری و زندانی شدن «عصام البرقاوی» معروف به «ابومحمدالمقدسی» ظهور یافت. پیروان او مخفیانه کتاب‌هایی را منتشر می‌ساختند که نوعی سلفی گری جدید را ترویج می‌کرد که با سلفی‌گری جماعت الالبانی تفاوت داشت و نظام سیاسی اردن و کشورهای عربی را تکفیر کرده، خواهان تطبیق و تحکیم شریعت اسلام بود؛ این نحله از سلفی‌گری، ورود و پرداختن به رقابت‌های سیاسی را مردود می‌دانست و بر این باور بود که تغییر جز با توسل به شیوه مسلحانه، ممکن نیست.

در پی این موضع‌گیری‌ها، موج دستگیری افراد وابسته به این جریان در اردن شدت گرفت و بسیاری از آنان در محاکم قضایی به جرم انجام اقدام‌های مسلحانه و ترورهای تکفیری، محکوم شدند؛ با این حال همچنان این گروه فعال بود و کتب المقدسی و نیز عمر محمود ابو عمر ملقب به «ابوقتادة الفلسطینی» اردنی فلسطینی الاصل مقیم لندن، چاپ و منتشر می‌شد. درسال 1999 پادشاه جدید اردن، فرمان عفو عمومی‌ محکومان سیاسی متهم به تروریسم را صادر کرد و بر اساس آن افراد وابسته به سلفیه جهادی و در پیشاپیش آنان ابومصعب الزرقاوی آزاد شدند و بی‌درنگ به افغانستان و سپس عراق رفته، در آنجا به تأسیس گروهی اقدام کردند که بعدها «قاعدۀ الجهاد فی بلاد الرافدین» نام گرفت.

از جمله این گروه‌ها می‌توان به حزب جهاد اسلامی‌(جماعــة الجهاد الاسلامی)، حماس، ارتش محمد (ص) (جیش محمد) و جنبش جوانان مسلمان (حرکــۀ الشباب الاسلامی) اشاره کرد که به طور عمده قانونی نیستند، این احزاب به استثنای حماس، خواستار سرنگونی رژیم‌های حاکم و جایگزینی آن‌ها با دولت‌های اسلامی‌ هستند؛ این گروه‌ها در دهه‌های اخیر، فعالیت سیاسی مهمی‌ در این کشور نداشته‌اند و فشار مداوم دولت باعث شده است که بسیاری از رهبران این گروه‌ها اردن را ترک کنند؛ نکته قابل توجه در این زمینه اینکه به تازگی و همسو با انقلاب‌ در کشورهای عربی، تحولاتی جدید در رهبری و سازمان برخی گروه‌های سلفی جهادی مبتنی بر اعلان پذیرش عمل سیاسی آشتی جویانه به چشم می‌خورد که در این زمینه می‌توان به المقدسی و گروه وابسته به وی اشاره کرد.

جریان نوگرا و میانه‌رو

این جریان متأخر در اردن را به طور عمده «حزب الوسط الإسلامی» نمایندگی می‌کند؛ گروهی از اعضای جدا شده و مدرنیست اخوان المسلمین این حزب را در تاریخ 19 دسامبر 2001 تأسیس کردند در اساسنامه، خود را ملتزم به میانه‌روی معرفی کرده‌اند: «حزب ما در مبانی اسلامی ‌و در عملکرد میانه‌رو، متعهد به اردن و معتقد به شیوه‌های سیاسی است. استناد ما در این ویژگی‌ها نص قرآن است که در آن، خداوند امت اسلامی‌را «امت وسط» قرار داده است.» با اینکه گاهی الوسط مواضعی مخالف برخی سیاست‌های دولت اتخاذ کرده، روابط این حزب با دولت اردن، خوب است.

حزب الوسط با اخوان المسلمین در زمینه پذیرش ارزش‌های دموکراتیک و قواعد بازی سیاسی و عمل بر اساس قانون اساسی اشتراک نظر دارد و گرچه با تمایز خود در تساهل بیشتر و التزام به اعتدال و میانه روی تأکید می‌کند، افتراق اساسی این حزب با اخوان در دو مورد، نمودی واضح تر دارد: نخست اینکه اخوان مواضعی آشکارتر در برابر مذاکرات و دیگر سیاست‌ها ی داخلی و خارجی دولت دارد در حالی که الوسط اغلب سیاست‌ها ی دولت از جمله معاهده صلح «وادی عربــة» با اسرائیل را به استناد تصویب در مجلس و قانونی شدن مشروع می‌داند؛ دوم، اینکه بیشتر رهبران و افراد حزب الوسط اردنی الاصل هستند درحالی که رهبران و اعضای اصلی اخوان به طور عمده اصالتی فلسطینی دارند و البته مقبول و مورد تأیید اردنی‌ها هستند؛ با این حال؛ پشتوانه اجتماعی و مردمی ‌این حزب در مقایسه با اخوان، اندک است و توانایی رقابت با آن را در انتخابات و فعالیت‌های سیاسی نداشته است.

جریان طرفدار خلافت اسلامی

حزب التحریر اسلامی‌ به عنوان نماینده این جریان در اردن و سپس در خارج آن، مطرح است. در تاریخ 17 دسامبر 1952، تقی الدین النبهانی، داود حمدان، منیر شقیر، عادل النابلسی و غانم عبده، طی درخواستی رسمی‌به وزارت کشور اردن، خواستار اجازه تأسیس «حزب التحریر» شدند. شیخ تقی الدین النبهانی در سال 1909 در شهر حیفاء در فلسطین به دنیا آمد و سپس برای کامل کردن تحصیلات دینی به الأزهر مصر رفت و پس از اتمام تحصیلات در سال 1932 به فلسطین بازگشت؛ در پی حوادث سال 1947 در آنجا ماند. اگرچه النبهانی خود را از نظر فکری به اخوان به ویژه حسن البنا نزدیک می‌دید، عضو این انجمن نشد و اخوان نیز به او نظر مساعد داشت و اجازه استفاده از پایگاه‌های اخوان برای تشکل جلسات تدریس و چاپ مقالات وی در مجلات این جماعت وجود داشت. وی حتی در دوره‌ای به سید قطب و به ویژه کتاب وی با عنوان العدالــة الإجتماعیــة فی الإسلام، گرایش نشان داد و از وی تأثیر پذیرفت؛ با این حال، روابط النبهانی با اخوان پس از ماجرای دعوت اخوان از وی برای ایراد سخنرانی در یکی از محافل اخوان در قدس به تیرگی گرایید؛ وی در این سخنرانی بیان کرد که پیدایی و قوام ملل، امری نه اخلاقی (آن‌گونه که اخوان می‌اندیشد) بلکه مبتنی بر باورداشت‌ها و اندیشه‌هایی است که دارند و نیز سازمانی است که برپا می‌دارند.

النبهانی از ابتدای تأسیس حزب التحریر با نگارش کتب و رساله‌هایی به تبیین هویت، اهداف و برنامه حزب همت گماشت که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به کتاب نظام الإسلام و طریق الایمان اشاره کرد. طرح و اندیشه «دولت اسلامی‌» جایگاهی مهم و تعیین کننده در بنیاد نظری حزب التحریر دارد و سایه خود را بر بیشتر فعالیت‌ها و راهبردهای سیاسی و عملی حزب گسترده است. در اساسنامه رسمی‌ این حزب آمده است:«این حزب در پی بازگرداندن حیات اسلامی‌ است و تلاش خواهد کرد تا برای محقق ساختن این هدف به حاکمیت دست یابد، چرا که برای احیای شیوه‌ی زندگی اسلامی، ایجاد دولتی اسلامی‌ضرورت دارد و اردن نقطه آغاز تأسیس آن خواهد بود.» النبهانی تأکید داشت که حزب التحریر درواقع به هدف اجابت فرمان الهی «ولتکن منکم امّــةٌ یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و أولئک هم المفلحون»[1] و در جهت جلوگیری از به سراشیبی افتادن امت اسلامی‌ و آزاد ساختن یا همان «تحریر» امت از افکار، نظام‌ها و احکام کفر و فرادستی و نفوذ دولت‌های کافر تأسیس شده است. از نظر حزب، یکی از اساسی‌ترین دلایل انحطاط امت اسلامی‌ از میان رفتن مفهوم خلافت و دولت اسلامی‌ به دست استعمار و غرب است که باعث استیلای کفار بر بیشتر بلاد اسلامی‌ شد[۹][۱۰].

نیز نگاه کنید به

جریان های فکری موثر ژاپن؛ جریان های فکری موثر کوبا؛ جریان های فکری موثر مصر؛ جریان های فکری موثر افغانستان؛ جریان ها و گروه های موثر فکری و فرهنگی در چین معاصر؛ جریان های فکری موثر تونس؛ جریان های فکری موثر روسیه؛ جریان های فکری موثر سنگال؛ جریان های فکری موثر فرانسه؛ جریان های فکری موثر اتیوپی؛ جریان های فکری موثر سیرالئون؛ جریان های فکری موثر قطر

پاورقی

[1] آل عمران - 104

کتابشناسی

  1. Mawred. Org/ WP - content/ uploads/ 2013/ 03/ Jordan - final. Doc المورد الثقافی، ص 17
  2. Mawred. Org/ WP - content/ uploads/ 2013/ 03/ Jordan - final. Doc المورد الثقافی، ص 18
  3. دوفصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  4. دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  5. دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  6. دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  7. دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  8. دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  9. دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1، بهار و تابستان 1394
  10. لایقی، غلامرضا (1402). جامعه و فرهنگ اردن. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)