جریان ها و گروه های موثر فکری و فرهنگی در چین معاصر

از دانشنامه ملل

امروزه، تحولات و جریانات فرهنگی-اجتماعی پنهان بسیاری در فضای جامعه‌ی چین در جریان است که در یک جمع بندی کوتاه نمی‌توان به بررسی همه‌ی آن‌ها پرداخت. از یک طرف، ممکن است تغییرات فرهنگی در چین در نتیجه‌ی رشد اقتصادی و تحولات سیاسی باشد که رشد پایدار اقتصادی موجب بالا رفتن اعتماد به نفس و غرور ملی شده، و سرکوب سیاسی، جریانات خاص فرهنگی را به زیر زمین کشانده باشد و تشخیص این جریانات پنهانی نیاز به مطالعه و بررسی و مشاهدات و تخیلات دقیق فراوان دارد. از سوی دیگر، رشد سریع اقتصادی این کشور خلأ فکری و فرهنگی و مشکلات اجتماعی بی‌شماری را پدید آورده است. به نظر می‌رسد مشکلات اجتماعی ناشی از سیستم سرکوب سیاسی مبنایی برای تغییرات فرهنگی، سرگشتگی ایدئولوژیک و گم‌گشتگی ارزش‌های اخلاقی و معنوی جامعه شده است. لذا، برخی از تغییرات فرهنگی به نوبه‌ی خود پیامدهای عمیقی برای رشد اقتصادی و تحولات سیاسی نیز در پی داشته است.

چنان‌چه ایدئولوژی سیاسی در فرهنگی که زندگی سیاسی در آن غالب است عنصر حیاتی باشد، در آن‌صورت مذهب در هسته‌ی مرکزی فرهنگ که زندگی روزانه را شکل می‌دهد قرار خواهد گرفت و جریان‌های مختلف فکری و فرهنگی در حول مجور آن به‌صورت جهان‌بینی شکل می‌گیرند. در این‌جا در خصوص سه جریان مهم و تأثیرگذار فرهنگی در کشور چین امروز صحبت می‌شود که در دو دهه‌ی آینده احتمالا تأثیر مهمی در تفکر و اندیشه و زندگی اجتماعی داخلی و روابط بین‌المللی این کشور خواهند داشت. این جریانات عبارتند از: تداوم ایدئولوژی کمونیستی (مارکسیسم، لنینیسم و مائوئیسم)؛ توسعه‌ی لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی؛ و خیزش بنیادگرایی کنفوسیوسی.

ایدئولوژی کمونیستی

از نظر خیلی از ناظران خارجی و داخلی چین، در این کشور کمونیسم مرده یا صرفا به الفاظی بدون مفهوم تبدیل شده است. اما نباید فراموش کرد که حیات سیاسی و حاکمیت حزب کمونیست چین به این ایدئولوژی شدیداً وابسته است. این ایدئولوژی به حاکمیت حزب کمونیست مشروعیت بخشیده و ادعای به ظاهر پیروی از آن به رژیم فعلی ادعای میراث‌داری حزب کمونیست دوران انقلاب را می‌دهد. البته، در کشوری که دارای تاریخی طولانی است، تنها داشتن رشد بالای اقتصادی نمی‌تواند به اندازه‌ی کافی منشأ حاکمیت و حق مشروعیت باشد، به ویژه اگر این رشد اقتصادی، مشکلات اجتماعی زیاد، از جمله نرخ بالای بیکاری، رشد فاصله‌ی طبقاتی، افزایش فساد در میان مقامات دولتی، و آلودگی محیط زیست گرفتار شده باشد.

تأکید بیش از پیش حزب بر میراث‌داری از انقلاب کمونیستی و ادعای این‌که دلیل رشد و توسعه‌ی اقتصادی و رفاه اجتماعی کنونی از دستاوردهای پیروی از سوسیالیسم است از یک سو، و هم چنین، اقدامات نمایشی عمومی رهبران کنونی حزب، در باز دید از اماکن و نمادهای دوران «انقلاب» و جنگ ضد ژاپنی از سوی دیگر، دلیلی بر نیاز آنان به تداوم مشروعیت حاکمیت حزب کمونیست در جامعه‌ی چین امروز با توسل به ایدئولوژی کمونیستی است. به نظر می‌آید روند این بازدیدها به مشغولیتی برای جوانان و میانسالان چینی تبدیل شده است که مسیر پیاده‌روی بزرگ ارتش سرخ در دهه‌ی 1930 را به پیمایند. کمیته‌ی مرکزی حزب و ادارت مختلف دولتی و اتحادیه‌های کارگری تلاش تبلیغاتی زیادی را به عمل می‌آورند تا این «گردشگری سرخ» و انتشار کتاب، و برپا کردن برنامه‌های فرهنگی، هنری و تبلیغاتی در این زمینه را با هدف بهره‌برداری سیاسی و اقتصادی هرچه بیشتر گسترش دهند. به نظر می‌رسد بسیاری از جوانان و میانسالان شرکت‌کننده در این گردشگری سرخ، صادقانه به دنبال یافتن معنا و درک واقعی از خود و ملت خود هستند.

جشن صدسالگی حزب کمونیست. قابل بازیابی از https://sinocism.com/p/data-cybersecurity-and-a-desire-to

اختصاص بودجه‌های کلان به اساتید دانشگاه‌ها و تئوریسین‌های حزبی، به ویژه پس از حادثه‌ی میدان تیان‌آن من و کشتار دانشجویان، برای اجرای پروژه‌های مطالعاتی و انتشاراتی در زمینه‌ی پیشبرد مارکسیسم، لنینیسم و مائوئیسم به منظور به‌روز کردن کتاب‌های درسی، کتاب‌های عمومی، و ویژه‌نامه‌های مخصوص پیرامون این ایدئولوژی نیز با همین هدف صورت می‌گیرد. به هر حال، امروزه انجام اینگونه پژوهش‌ها نه تنها برای حزب کمونیست، بلکه برای مؤسسات پژوهشی و مدارس و دانشکده‌های حزبی و اساتید و تئوریسین‌های مارکسیستی منافع سیاسی، مادی و شغلی بسیاری به وجود آورده است. در زمانی که هزینه‌ی انتشار کتاب‌های علمی برای اساتید مدام در حال افزایش است، متخصصان کمونیستی(←حزب کمونیست) منابع مالی سرشاری برای کارهایشان در اختیار دارند و بسیاری از مدارس حزبی استانی امکانات فیزیکی خود را بالا برده و حقوق و مزایای استادان را افزایش داده‌اند. لذا، در کنار سیاستمداران حزبی، محققان، تئوریسین‌ها، اساتید مدارس و دانشگاه‌های حزبی، گروه‌های دارای منافع بزرگی را تشکیل می‌دهند که نباید هنگام ترسیم نمودارهای توسعه‌ی فرهنگی و تغییر و تحولات فکری جامعه، آن‌ها را نادیده گرفت.

در سطوح عمومی میز نفوذ اندیشه‌های مائو به طرق مختلف حفظ شده است. برای نمونه، در سرتاسر چین، صدها، اگر نگوییم هزارها «بناهای یاد بود» احترام میراث صدر مائو نگهداری می‌شود. این اماکن درست مانند معابد مذاهب عامه‌ای، توسط مردم روستاها ساخته شده و بدون هزینه‌ی دولتی از آن‌ها مراقبت می‌شود. شواهد نشان می‌دهند که در خلأ معنوی موجود، صدر مائو در حال تبدیل شدن به «خدای واقعی» و پیوستن به معابد خدایان ادیان عامیانه‌ی سنتی چین است و مجسمه‌های مائو همچانان در ساختمان‌های ادارت دولتی، و ورودی دانشگاه‌ها سرِپا هستند.

با این‌حال، در زیر لوای شعارهای ایدئولوژی مارکسیستی، تغییرات فکری و فرهنگی عمیقی در جریان است که ورود سرمایه‌داران در بدنه‌ی حکومتی تحت عنوان نیروهای تولیدی پیشرو در دوران جیانگ‌زِ‌مین، و جایگزین شدن مفهوم مبارزه‌ی طبقاتی، با اصطلاح «ساختن جامعه‌ی متوازن» در دوران هوجین‌تائو، نمونه‌ای از این تغییرات فکری و فرهنگی و حاکم شدن عملگرایی سنتی چینی بر ایدئولوژی کمونیستی در جامعه‌ی کنونی چین است. در حال حاضر، حزب کمونیست چین، برای پویا نگهداشتن این ایدئولوژی فرسوده و مرده، به جای کنار گذاشتن ایدئولوژی کمونیستی، اینگونه جایگزینی‌ها را تحت عنوان توسعه و تقویت ایدئولوژیک دنبال می‌کند. باتوجه به سابقه‌ی جذب و همسان‌سازی و هم‌گون شدن فرهنگ سنتی چین و زمینه‌ی کشش حزبی در چین، می‌توان اصلاحات رادیکال بیشتری را تحت نام کمونیست پیش‌بینی کرد. برای نمونه، حزب کمونیست می‌تواند برخی از اندیشه‌های مذهبی را تحت عنوان عوامل فرهنگی برای ثبات یا پیشرفت اجتماعی جابجا کند، و از این طریق، پیروان ادیان را به عضویت حزب کمونیست در آورد. به هر حال، امکان کنار گذاشتن ایدئولوژی کمونیستی، ولو در ظاهر، به این زودی‌ها وجود ندارد.

لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی

میراث پایدار كمونیست عبارت است از: آزادی و دمكراسی. این مفاهیم به ویژه برای كارل ماركس جوان و حزب کمونیست چین پیش از بنیاگذاری جمهوری خلق چین در سال 1949 واقعیت داشت. در طول دهه‌­های گذشته برخی از مقامات و تئوریسین‌­های لیبرال در درون حاكمیت به حمایت از این مفاهیم در داخل پارامترهای ماركسیستی ادامه دادند. این طرز تفکر در اواخر دهه­‌ی1970 توانست نیروی سیاسی قوی را شكل داده و زمینه را برای اجرای سیاست اصلاحات و«درهای باز» به روی جهان فراهم كند. اگرچه برخی از مهم‌­ترین حامیان لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی در اواخر دهه‌­ی1980 و مجددا در اواسط دهه‌­ی1990 از حزب کمونیست پاكسازی شدند، ولی به هرحال، لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی تاحدودی موضوع فکری درون كمونیست است، و امکان قدرت­ گیری اینگونه مقامات و تئوریسین­‌های که دارای تفكرات لیبرالی در درون حاكمیت حزب کمونیست هستند، مدام وجود دارد. آخرین نمونه‌­ی این تفكر انتشار كتاب«دمكراسی چیز خوبی استMinzhu shi ge hao dongshi (Democracy is a Good Thing)» توسط یوكِپینگ(Yu Keping)، معاون اداره‌­ی ترجمه­‌ی كمیته­‌ی مركزی حزب کمونیست است. «یو» یكی از تئوریسین­‌های بی­شمار دارای تفكر لیبرالی درون حزب است كه تلاش می­كنند تا صدایشان در جامعه شنیده شود و قصد دارند در مسیر تغییرات تأثیر بگذارند.

در خارج از حاكمیت حزب کمونیست هم اندیشه­‌ی لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی به صورت گسترده از سوی چینی­‌های تحصیل كرده یا تمام فرهیختگان مورد پذیرش واقع شده است. اگرچه به خاطر شرایط سیاسی كنونی، اغلب اندیشمندان تلاش می­ كنند برای جلوگیری از عواقب و مشكلات بعدی آهسته حركت كنند، ولی روشنفكران چینی در رشته­‌های مختلف علمی، در تبلیغ و عمومی كردن دیدگا­ه‌های خود از طریق نوشته‌های غیر سیاسی، تدریس در كلاس­‌های درس، سخنرانی‌­های عمومی، شرکت در كنفرانس‌­ها و حضوری فعال در سازمان­‌های غیر انتفاعی غیر دولتی(Non Profit, Non Governmental Organizations) و وبلاگ­‌ها در حال افزایش، و خلاقیت هستند.

این اقشار متنوع و وسیع روشنفكران به همراه دروازه‌­بانان لیبرال مسلك رسانه­‌های جمعی( سردبیران و خبرنگاران روزنامه‌­ها، مجلات، ماهنامه­‌ها، انتشاراتی­‌ها، پورتال­‌های اینترنتی، و...) نیروی قابل توجهی را برای ترویج لیبرالسم اجتماعی-سیاسی شكل داده‌­اند. اگرچه دولتمردان به سختی تلاش كرده‌­اند این صداها را از طریق مجازات افرادی كه جرأت انتشار مقاله و كتاب را داشته اند، و بستن انتشاراتی­‌ها و وبلاگ‌­ها و سایت‌­های خبر رسانی خفه كنند، ولی تكنولوژی مدرن و فضای گسترده‌­تر اجتماعی كه از راه اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز به سوی جهان ایجاد شده است، كنترل كامل این كانال رسانه­‌های جمعی را برای دست اندر كاران مشكل ساخته و روند تعقیب و گریز موش و گربه مانند هم­چنان ادامه دارد.

در سطوح مردمی نیز ادامه­‌ی رشد گرایش به معنویت و مذهب(به ویژه مسیحیت) را می­توان به عنوان نیروها و گروه‌­های درحال رویش برای دستیابی به آزادی­‌های فکری- اعتقادی و اجتماعی-سیاسی تلقی كرد. خلأ معنوی موجود از یک سو، و حمایت غرب و سازمان­‌های فعال حقوق بشری بین المللی با پیش زمینه­‌ی تبلیغ مسیحیت از این روند از سوی دیگر، بر سرعت تغییرات فرهنگی-اجتماعی افزوده است. جالب توجه است كه اكثر حقوق‌دانان و فعالان جامعه­‌ی مدنی و حقوق بشری در چین مسیحی بوده و اغلب تازه گرویدگانی هستند كه در آیین مسیحیت معنا و قدرتی یافته‌­اند تا آنی باشند كه هستند و آن چه را كه باید انجام ­دهند. برخی از روزنامه نگاران و اندیشمندان مسیحی با قاطعیت پیش­بینی كرده‌­اند كه در سی سال آینده یك سوم جمعیت چین مسیحی خواهند شد. یك مورخ مشهور هم مشاهده كرده كه«هر روز یكشنبه تقریبا به‌­طور قطع پروتستان­‌های بیشتری نسبت به تمام اروپا در كلیساهای چین حضور می­یابند(See, for example, David Aikman, Jesus in Beijing; How Christianity is Transforming China and changing the)» این رشد مسیحیت که در دهه‌­ی1980اغلب در مناطق روستایی رخ داد، امروزه بیشتر یك پدیده‌­ی شهری در شکل ظهور گسترده‌­ی گروه­‌های مطالعات انجیل و كلیساهای خانگی در داخل و اطراف خوابگاه­‌های دانشجویی، شده است.

بنیادگرایی کنفوسیوسی

در جامعه چین، بیش از یکصد سال است که در مورد اینکه آیا کنفوسیوس یک مذهب است یا نه، بحث می‌شود، اما این بحث‌ها از آغاز قرن بیست و یکم داغ‌تر شده است. در حال حاضر، یک جنبش اجتماعی قوی برای احیای آیین کنفوسیوس به عنوان یک مذهب در چین شروع شده است. همچنین برخی تلاش می‌کنند که این آیین را به عنوان دین رسمی کشور اعلام کنند. طرفداران، حامیان و پیروان این آیین شامل محققان دانشگاهی، دانشجویان دانشگاه‌ها، کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی، و مقامات دولتی می‌شوند.

از نظر برخی پژوهشگران که هنوز برچسب "مذهب" را به دلیل تلقینات چندین ساله‌ی ضد مذهبی حزب کمونیست نپسندند، آیین کنفوسیوس جزو بدنه‌ی اصلی فرهنگی چینی بوده و بقیه تابع آن هستند. این حرکت فکری، فرهنگی و اجتماعی هنوز جدید بوده و کم‌تر مورد توجه پژوهشگران و ناظران و تحلیل‌گران مسایل فرهنگی و اجتماعی چین قرار گرفته است، اما در عین‌حال شواهد این حرکت رو به رشد، به وفور و با دقت تمام در مراسم رسمی بزرگداشت تولد کنفوسیوس توسط دولت، نصب مجسمه‌ی آن در دانشگاه‌ها و مدارس، بازسازی معابد وابسته به کنفوسیوس، گسترش برگزاری کلاس‌ها و مؤسسات مطالعه‌ی نوشته‌های کنفوسیوس (فراگیری سراسری)، ظهور مدارس به سبک سنتی (Sishu)، گسترش لباس‌های سبک دوران خَن (Han Fu)، و مکتب‌های فراوان کنفوسیوسی، وبلاگ‌ها، و دیگر سایت‌ها مشاهده می‌شود.

مثال‌هایی کلیدی از این موارد می‌توانند گسترش سریع آن را بهتر به تصویر کشاند.

آقای کانگ شیائوگوانگ (Kang Xianguang) کنفوسیوس‌شناس معروف در سال 2003 میلادی، مقاله‌های تحت عنوان "چارچوبی برای ملی‌گرایی فرهنگی" منتشر ساخت که در آن چهار پیشنهاد ارائه کرد:

1- آموزش کنفوسیوس بایستی وارد سیستم آموزش آموزشی مدارس کشور از ابتدایی تا متوسطه و از دانشگاه تا مدارس حزبی بشود؛

2- دولت باید از مذهب کنفوسیوس حمایت کند تا دین رسمی کشور شود، و جایگاه قانونی آن را تعیین و از برنامه‌های مربوطه حمایت مالی کند؛

3- مذهب کنفوسیوس باید از طریق استاندارد سازی و توسعه‌ی عقاید و تعالیم، متون، آیین‌ها، سازمانی، و سایت‌های فعال وارد زندگی روزانه‌ی مردم شود و؛

4- مذهب کنفوسیوس باید از طریق سازمان‌های غیر دولتی در خارج گسترش پیدا کند. به نظر می‌رسد تمامی این پیشنهاد‌ها به‌صورت تصادفی یا برنامه‌ریزی شده‌ی آگاهانه در حال اجرا شدن هستند.

در سال 2004، تعدادی از پژوهشگران مشهور چین مانیفست جیاشِن (Jiashen Manifesto) را تألیف و خواستار بازگشت به فرهنگ سنتی چین( فرهنگ چینی) شدند. در همین سال مراسم بزرگداشت سالانه‌ی تولد کنفوسیوس در چوفو (Qufu) محل تولد وی در استان شاندونگ، از سوی دولت برگزار شد، و وزیر آموزش تأسیس مؤسسات کنفوسیوس در خارج را آغاز نمود. براساس گزارش خبرگزاری شین‌خوا (Confucian Institutes…, 2007) تا پایان 2011 تعداد 350 مؤسسه‌ی کنفوسیوسدر 110 کشور در سراسر جهان تأسیس شد. این مؤسسه‌های کنفوسیوس، به‌جای حمایت از سوی سازمان‌های غیر دولتی، همان‌طور که از سوی کانگ شیائوگوانگ پیشنهاد شده بود، مستقیماً از سوی وزارت آموزش و از طریق نهاد تازه تأسیس دولتی شورای بین‌المللی زبان چینی (Chinese Language Council International) حمایت می‌شود.

در سال 2005، مرکز مطالعات مذهب کنفوسیوس در مؤسسه‌ی مطالعات ادیان جهان (Study of World Religions (ISWR)) در فرهنگستان علوم اجتماعی چین (Chinese Academy of Social Science) راه‌اندازی شد. آن دسته از محققانی که کنفوسیوس را به عنوان یک مذهب مورد نقد قرار داده بودند، مانند لی‌شن (Li Shen)، شاگرد سابق رِن جییو (Ren Jiyu) (بنیانگذار مؤسسه‌ی مطالعات ادیان جهان) که از نقد لی‌شن از کنفوسیوس به عنوان مذهب حمایت کرده بود، نفوذ خود را از دست داده و از فرهنگستان علوم اجتماعی کنار گذاشته شدند. مدیر جدید این مرکز آقای چِن‌مینگ (Chen Ming) است که یکی از مشوقان اصلی "محافظه‌کاری فرهنگی (Cultural Conservatism)" و طرفدار مذهب رسمی شدن آیین کنفوسیوس است (در اواخر سال 2006 چِن فرهنگستان علوم اجتماعی را برای اشتغال در دانشگاه تربیت معلم پکن ترک نمود که علت آن مشخص نیست). یه شیائو‌وِن (Ye Xiaowen) رییس سازمان امور ادیان چین، در مراسم افتتاح مرکز مطالعات مذهب کنفوسیوس در مرکز مطالعات ادیان شرکت کرده و از این تلاش‌ها حمایت کرد. هم‌چنین در سال 2005، دانشگاه تربیت معلم چین نخستین دانشکده‌ی گووشووِ (Guoxue) را راه‌اندازی کرده و متعاقب آن مؤسسه و کلاس‌های گووشووِ در سایر دانشگاه‌ها، دبیرستان‌ها، و مدارس ابتدایی افتتاح شد. یک تاجر تایوانی به نام وانگ یونگ‌چینگ (Wang Yongqing) پذیرفت 10 هزار مدرسه‌ی ابتدایی "مینگ‌دِ (Mingde)" را بین سال‌های 2005 تا 2015 در سراسر چین راه‌اندازی کند. یکی از خواسته‌های وی این بود که در این مدارس هر روز نوشته‌های کنفوسیوس تدریس شود.

در سپتامبر سال ۲۰۰۶، وزارت آموزش چارچوب توسعه‌ی فرهنگی در یازدهمین برنامه‌ی پنج‌ساله را منتشر کرد که یکی از بخش‌های آن به حفظ فرهنگ ملی اختصاص یافته بود و خواستار اقداماتی به شرح زیر شده بود: تدوین و انتشار کتاب‌های فرهنگی قدیمی، احیای تعطیلات سنتی و مراسم یادبود برای نخستین نیاکان ملت چین، و افزایش خواندن و مطالعه‌ی نوشته‌های کلاسیک و فراگیری هنرهای کلاسیک در مدارس ابتدایی، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها.

به نظر می‌رسد احیای کنفوسیوس از سوی بسیاری از طبقات اجتماعی با استقبال روبرو شده است. در سال ۲۰۰۶، دو نفر از مبلغان کنفوسیوس در تلویزیون به شدت معروف شده‌اند. خانم یو‌دان (Yu Dan) یکی از آن‌هاست که استاد دانشگاه تربیت معلم پکن است و از طریق سخنرانی‌هایش در مورد "قطعات ادبی کنفوسیوس" در شبکه‌ی تلویزیون مرکزی چین به شهرت رسیده است. کتاب تفسیر نوشته‌های کنفوسیوس او در یک مراسم امضای کتاب در پکن، طی ۸ ساعت بیش از ۱۰ هزار نسخه فروش داشت، و چاپ اول آن با تیراژ ۴۰۰ هزار نسخه در ۴ روز ناپدید شد.

در جریان روند کنونی احیای کنفوسیوس، بنیادگران سرسخت کنفوسیوس، علیرغم تعداد اندکشان در حال حاضر، موج ایجاد کرده و پیروان زیادی را جذب نموده‌اند. بنیادگران کنفوسیوسی برتری و منحصربه‌فرد بودن فرهنگی چینی حول محور کنفوسیوسی را اعلام کرده، و بر منحصربه‌فرد بودن وضعیت اجتماعی چین تأکید کرده، و آزادی، برابری و دموکراسی را به عنوان یک اندیشه‌ی فرهنگ غربی رد کرده‌اند. این بنیادگران اغلب نخبه‌گرا بوده و برای استبداد سیاسی توجیهات فرهنگی و ملی ارائه می‌کنند. آن‌ها همچنین تا حدی توانسته‌اند احساسات عمومی را علیه نفوذ فرهنگ غرب در چین، از جمله فلسفه‌های سیاسی-اجتماعی غرب، به ویژه لیبرالیسم، برانگیزند. در همین اواخر، ۱۰ دانشجوی مقطع دکتری از دانشگاه‌های پیشرفته، نامه‌های سرگشاده علیه برگزاری مراسم جشن کریسمس در چین را امضا کرده‌اند. لحن تند این نامه متوجه فرهنگ غرب و هسته‌ی مرکزی آن مسیحیت بوده است. این نامه از سوی روزنامه‌ها، مجلات، شبکه‌های تلویزیونی، سایت‌های خبری اینترنتی، اخبار داخلی و وبلاگ‌های چینی مورد توجه زیادی قرار گرفته است. چنان‌چه این روند بدون محدودیت ادامه یابد، جنبش احیای کنفوسیوسی احتمالاً مسیحیت را، همچون دوران شورش بوکسورها در حوالی ۱۹۰۰ میلادی و جنبش ضد مسیحیت در دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی، هدف مستقیم حملات خود قرار خواهد داد. و احتمالاً تاریخ دوباره تکرار خواهد شد.

سناریوهای احتمالی تحولات فکری و فرهنگی چین در آینده

به نظر می­ رسد، در دهه‌­های آتی اگر هركدام از روندهای فکری و فرهنگی فوق به تنهایی بر این کشور چیره شود، جامعه‌­ی چین را دچار آشفتگی خواهد ساخت. با توجه به این که از دوران انقلاب فرهنگی چین(1966تا 1976) زمان زیادی نمی­ گذرد، ادامه­‌ی روند تسلط انحصاری ماركسیست، لنینیست، مائوئیست، بر جامعه­‌ی چین به طور كامل غیر قابل تصور نیست. شانس این­كه کنفوسیوس به عنوان فرهنگ انحصاری جایگزین كمونیست شود نیز نادر است. لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی هم بدون سقوط حزب کمونیست، امكان دست­یابی به تسلط انحصاری را ندارد. در عین حال فشارهای داخلی نیروهای مخالف نسبت به ایدئولوژی كمونیستی و حزب در حال اوج­گیری است. و وقوع یك انقلاب ناگهانی كاملا غیر محتمل نیست.

به هرحال، تسلط انحصاری هركدام از این جریان‌­های فرهنگی، بسیار بعید به نظر می­رسد. بنابراین، سناریوی بیشتر واقعگرایانه، درگیری و دست به دست هم دادن دو جریان از موارد سه گانه‌­ی جریان­‌های عمده­‌ی فرهنگی پیش گفته برای تسلط بر جامعه­‌ی چین است.

یكی از این سناریوهای احتمالی، اتحاد گروه‌­های كمونیستی و بنیادگرایان كنفوسیوسی است. در درون میراث كمونیستی عناصر همگرا برای دیكتاتوری وجود دارد. از یك سو، ممكن است خیزش كنفوسیوسی مشروعیت ملی گرایی را برای حاكمیت حزب کمونیست فراهم كند، و از سوی دیگر، حزب کمونیست را برای استبداد خیرخواهانه رام نماید. در این­صورت، ممكن است آزادی­‌های فردی در چارچوب قوانین افزایش یابد، درحالی­كه پیشرفت به سوی دمكراسی به تأخیر افتاده و رشد مسیحیت متوقف شود. چنین امتزاجی به این معنا خواهد بود ­كه پس از سال­‌ها مذاكرات علمی خیالی، مدل نوگرایی جدیدی به وقوع پیوسته است.

سناریوی احتمالی دوم، کنار آمدن نیروهای كمونیستی و لیبرالیسم اجتماعی- سیاسی است. اگر جناح لیبرال درون حزب قدرت گرفته و افكار عمومی را سازماندهی و لیبرال­‌های بیرون حزب را جذب كنند، ممكن است این نیروها بتوانند برای رسیدن به آزادی­‌های فردی و دمكراسی قانونی فشار بیشتری وارد آورند. قانون­گرایی و حاكمیت قانون می­تواند، بدون به چالش كشاندن قدرت حزب کمونیست، هدف مشترك این دو نیرو كه برای انتقال آرام سیاسی و در عین حال ادامه‌­ی رشد اقتصادی تلاش می­ كنند، باشد. در چنین حالتی، مسیحیت نه تنها می­تواند از آن سود به دست بیاورد، بلكه ممكن است به گسترش پایگاه­‌های اجتماعی برای چنین تغییراتی نیز كمك كند.

سومین سناریوی احتمالی، همكاری نیروهای لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی و کنفوسیوس است. اگرچه ظهور مشتركات و میان­بخشی كنفوسیوسی و لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی ممكن است به این زودی­‌ها آشكار نشود، ولی آیین کنفوسیوس در طول تاریخ طولانی خود اشكال و صورت­‌های زیادی را پذیرفته است. كنفوسیوس اصلی و یا ابتدایی هسته­‌ی دمكراسی و آزادی فردی را در درون خود دارد. مسیحیان چینی نیز معمولا ارزش‌­های اخلاقی كنفوسیوسی را، اگرچه به صورت انتخابی و دگرگون شده، رعایت می­ كنند[۱].

پیش شرط این سناریو این است ­كه با در نظر گرفتن عدم امكان سقوط حزب کمونیست، جناح لیبرال حزب در پیشقدمی برای حاكمیت قانون اساسی، و حاكمیت قانون، و دمكراسی سازی، به اندازه‌­ی كافی قوی شده باشد تا ادامه­‌ی گسترش فضای اجتماعی برای آزادی­‌های فردی، از جمله آزادی مذهبی را تضمین كند. در چنین شرایطی، احیای كنفوسیوسی ممكن است بر اساس ملی­‌گرایی فرهنگی به ادامه­ ی حاكمیت حزب کمونیست مشروعیت بخشد، درحالی­‌كه لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی براساس ارزش‌­ها و نُرم­‌های جهانی مدرن به حاكمیت آن مشروعیت ­بخشد[۲][۳].

نیز نگاه کنید به

جریان های فکری موثر ژاپن؛ جریان های فکری موثر کوبا؛ جریان های فکری موثر مصر؛ جریان های فکری موثر افغانستان؛ جریان های فکری موثر تونس؛ جریان های فکری موثر روسیه؛ جریان های فکری موثر سنگال؛ جریان های فکری موثر فرانسه؛ جریان های فکری موثر اتیوپی؛ جریان های فکری موثر سیرالئون؛ جریان های فکری موثر قطر

کتابشناسی

  1. Nicole Constable, 1999, Christianity Souls and Chinese Sprits: A Hakka Community in Hong Kong(Berkeley and Lose Angeles University of California Press, 1994)Y and Fenggang Yang, Christians in America: Conversion, Assimilation, and Identities(University Park: Penn State University Press
  2. Fenggang Yang,4 July 2007, Cultural Dynamics in China: Today and in 2020,asia policy
  3. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2،ص. 513-527.