سناریوهای احتمالی تحولات فکری و فرهنگی چین در آینده
به نظر میرسد، در دهههای آتی اگر هرکدام از روندهای فکری و فرهنگی فوق به تنهایی بر این کشور چیره شود، جامعهی چین را دچار آشفتگی خواهد ساخت. با توجه به این که از دوران انقلاب فرهنگی چین(1966تا 1976) زمان زیادی نمی گذرد، ادامهی روند تسلط انحصاری مارکسیست، لنینیست، مائوئیست، بر جامعهی چین به طور کامل غیر قابل تصور نیست. شانس اینکه کنفوسیوس به عنوان فرهنگ انحصاری جایگزین کمونیست شود نیز نادر است. لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی هم بدون سقوط حزب کمونیست، امکان دستیابی به تسلط انحصاری را ندارد. در عین حال فشارهای داخلی نیروهای مخالف نسبت به ایدئولوژی کمونیستی و حزب در حال اوجگیری است. و وقوع یک انقلاب ناگهانی کاملا غیر محتمل نیست.
به هرحال، تسلط انحصاری هرکدام از این جریانهای فرهنگی، بسیار بعید به نظر میرسد. بنابراین، سناریوی بیشتر واقعگرایانه، درگیری و دست به دست هم دادن دو جریان از موارد سه گانهی جریانهای عمدهی فرهنگی پیش گفته برای تسلط بر جامعهی چین است.
یکی از این سناریوهای احتمالی، اتحاد گروههای کمونیستی و بنیادگرایان کنفوسیوسی است. در درون میراث کمونیستی عناصر همگرا برای دیکتاتوری وجود دارد. از یک سو، ممکن است خیزش کنفوسیوسی مشروعیت ملی گرایی را برای حاکمیت حزب کمونیست فراهم کند، و از سوی دیگر، حزب کمونیست را برای استبداد خیرخواهانه رام نماید. در اینصورت، ممکن است آزادیهای فردی در چارچوب قوانین افزایش یابد، درحالیکه پیشرفت به سوی دمکراسی به تأخیر افتاده و رشد مسیحیت متوقف شود. چنین امتزاجی به این معنا خواهد بود که پس از سالها مذاکرات علمی خیالی، مدل نوگرایی جدیدی به وقوع پیوسته است.
سناریوی احتمالی دوم، کنار آمدن نیروهای کمونیستی و لیبرالیسم اجتماعی- سیاسی است. اگر جناح لیبرال درون حزب قدرت گرفته و افکار عمومی را سازماندهی و لیبرالهای بیرون حزب را جذب کنند، ممکن است این نیروها بتوانند برای رسیدن به آزادیهای فردی و دمکراسی قانونی فشار بیشتری وارد آورند. قانونگرایی و حاکمیت قانون میتواند، بدون به چالش کشاندن قدرت حزب کمونیست ، هدف مشترک این دو نیرو که برای انتقال آرام سیاسی و در عین حال ادامهی رشد اقتصادی تلاش می کنند، باشد. در چنین حالتی، مسیحیت نه تنها میتواند از آن سود به دست بیاورد، بلکه ممکن است به گسترش پایگاههای اجتماعی برای چنین تغییراتی نیز کمک کند.
سومین سناریوی احتمالی، همکاری نیروهای لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی و کنفوسیوس است. اگرچه ظهور مشترکات و میانبخشی کنفوسیوسی و لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی ممکن است به این زودیها آشکار نشود، ولی آیین کنفوسیوس در طول تاریخ طولانی خود اشکال و صورتهای زیادی را پذیرفته است. کنفوسیوس اصلی و یا ابتدایی هستهی دمکراسی و آزادی فردی را در درون خود دارد. مسیحیان چینی نیز معمولا ارزشهای اخلاقی کنفوسیوسی را، اگرچه به صورت انتخابی و دگرگون شده، رعایت می کنند[۱].
پیش شرط این سناریو این است که با در نظر گرفتن عدم امکان سقوط حزب کمونیست، جناح لیبرال حزب در پیشقدمی برای حاکمیت قانون اساسی، و حاکمیت قانون، و دمکراسی سازی، به اندازهی کافی قوی شده باشد تا ادامهی گسترش فضای اجتماعی برای آزادیهای فردی، از جمله آزادی مذهبی را تضمین کند. در چنین شرایطی، احیای کنفوسیوسی ممکن است بر اساس ملیگرایی فرهنگی به ادامه ی حاکمیت حزب کمونیست مشروعیت بخشد، درحالیکه لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی براساس ارزشها و نُرمهای جهانی مدرن به حاکمیت آن مشروعیت بخشد[۲].
نیز نگاه کنید به
جریان ها و گروه های موثر فکری و فرهنگی در چین معاصر؛ ایدئولوژی کمونیستی؛ لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی؛ کنفوسیوس و اندیشه های او
کتابشناسی
- ↑ Nicole Constable, 1999, Christianity Souls and Chinese Sprits: A Hakka Community in Hong Kong(Berkeley and Lose Angeles University of California Press, 1994)Y and Fenggang Yang, Christians in America: Conversion, Assimilation, and Identities(University Park: Penn State University Press
- ↑ Fenggang Yang,4 July 2007, Cultural Dynamics in China: Today and in 2020,asia policy
منبع اصلی
سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی.
نویسنده مقاله
علی محمد سابقی