لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی
میراث پایدار کمونیست عبارت است از: آزادی و دمکراسی. این مفاهیم به ویژه برای کارل مارکس جوان و حزب کمونیست چین پیش از بنیاگذاری جمهوری خلق چین در سال 1949 واقعیت داشت. در طول دهههای گذشته برخی از مقامات و تئوریسینهای لیبرال در درون حاکمیت به حمایت از این مفاهیم در داخل پارامترهای مارکسیستی ادامه دادند. این طرز تفکر در اواخر دههی1970 توانست نیروی سیاسی قوی را شکل داده و زمینه را برای اجرای سیاست اصلاحات و«درهای باز» به روی جهان فراهم کند. اگرچه برخی از مهمترین حامیان لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی در اواخر دههی1980 و مجددا در اواسط دههی1990 از حزب کمونیست پاکسازی شدند، ولی به هرحال، لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی تاحدودی موضوع فکری درون کمونیست است، و امکان قدرت گیری اینگونه مقامات و تئوریسینهای که دارای تفکرات لیبرالی در درون حاکمیت حزب کمونیست هستند، مدام وجود دارد. آخرین نمونهی این تفکر انتشار کتاب«دمکراسی چیز خوبی استMinzhu shi ge hao dongshi (Democracy is a Good Thing)» توسط یوکِپینگ(Yu Keping)، معاون ادارهی ترجمهی کمیتهی مرکزی حزب کمونیست است. «یو» یکی از تئوریسینهای بیشمار دارای تفکر لیبرالی درون حزب است که تلاش میکنند تا صدایشان در جامعه شنیده شود و قصد دارند در مسیر تغییرات تأثیر بگذارند.
در خارج از حاکمیت حزب کمونیست هم اندیشهی لیبرالیسم اجتماعی-سیاسی به صورت گسترده از سوی چینیهای تحصیل کرده یا تمام فرهیختگان مورد پذیرش واقع شده است. اگرچه به خاطر شرایط سیاسی کنونی، اغلب اندیشمندان تلاش می کنند برای جلوگیری از عواقب و مشکلات بعدی آهسته حرکت کنند، ولی روشنفکران چینی در رشتههای مختلف علمی، در تبلیغ و عمومی کردن دیدگاههای خود از طریق نوشتههای غیر سیاسی، تدریس در کلاسهای درس، سخنرانیهای عمومی، شرکت در کنفرانسها و حضوری فعال در سازمانهای غیر انتفاعی غیر دولتی(Non Profit, Non Governmental Organizations) و وبلاگها در حال افزایش، و خلاقیت هستند.
این اقشار متنوع و وسیع روشنفکران به همراه دروازهبانان لیبرال مسلک رسانههای جمعی( سردبیران و خبرنگاران روزنامهها، مجلات، ماهنامهها، انتشاراتیها، پورتالهای اینترنتی، و...) نیروی قابل توجهی را برای ترویج لیبرالسم اجتماعی-سیاسی شکل دادهاند. اگرچه دولتمردان به سختی تلاش کردهاند این صداها را از طریق مجازات افرادی که جرأت انتشار مقاله و کتاب را داشته اند، و بستن انتشاراتیها و وبلاگها و سایتهای خبر رسانی خفه کنند، ولی تکنولوژی مدرن و فضای گستردهتر اجتماعی که از راه اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز به سوی جهان ایجاد شده است، کنترل کامل این کانال رسانههای جمعی را برای دست اندر کاران مشکل ساخته و روند تعقیب و گریز موش و گربه مانند همچنان ادامه دارد.
در سطوح مردمی نیز ادامهی رشد گرایش به معنویت و مذهب(به ویژه مسیحیت) را میتوان به عنوان نیروها و گروههای درحال رویش برای دستیابی به آزادیهای فکری- اعتقادی و اجتماعی-سیاسی تلقی کرد. خلأ معنوی موجود از یک سو، و حمایت غرب و سازمانهای فعال حقوق بشری بین المللی با پیش زمینهی تبلیغ مسیحیت از این روند از سوی دیگر، بر سرعت تغییرات فرهنگی-اجتماعی افزوده است. جالب توجه است که اکثر حقوقدانان و فعالان جامعهی مدنی و حقوق بشری در چین مسیحی بوده و اغلب تازه گرویدگانی هستند که در آیین مسیحیت معنا و قدرتی یافتهاند تا آنی باشند که هستند و آن چه را که باید انجام دهند. برخی از روزنامه نگاران و اندیشمندان مسیحی با قاطعیت پیش بینی کردهاند که در سی سال آینده یک سوم جمعیت چین مسیحی خواهند شد. یک مورخ مشهور هم مشاهده کرده که«هر روز یکشنبه تقریبا بهطور قطع پروتستانهای بیشتری نسبت به تمام اروپا در کلیساهای چین حضور می یابند(See, for example, David Aikman, Jesus in Beijing; How Christianity is Transforming China and changing the)» این رشد مسیحیت که در دههی1980اغلب در مناطق روستایی رخ داد، امروزه بیشتر یک پدیدهی شهری در شکل ظهور گستردهی گروههای مطالعات انجیل و کلیساهای خانگی در داخل و اطراف خوابگاههای دانشجویی، شده است[۱].
نیز نگاه کنید به
جریان ها و گروه های موثر فکری و فرهنگی در چین معاصر؛ مسیحیت در چین؛ ایدئولوژی کمونیستی
کتابشناسی
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2،ص.517-520.