خانواده تئاتر اردن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۵ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''خانواده تئاتر اردن:''' اين گروه هنري به عنوان اولين گروه هنري متعهد در اردن در سال 1963م شکل گرفت. بيشتر اعضاي اين خانواده افرادي بودند که علاقۀ تئاتر آن ها را به هم پيوند داده بود و اين گروه با اطمينان بر تمامي عناصر اجراي تئاتر از جمله متن عالي...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

خانواده تئاتر اردن:

اين گروه هنري به عنوان اولين گروه هنري متعهد در اردن در سال 1963م شکل گرفت. بيشتر اعضاي اين خانواده افرادي بودند که علاقۀ تئاتر آن ها را به هم پيوند داده بود و اين گروه با اطمينان بر تمامي عناصر اجراي تئاتر از جمله متن عالي، بازيگران شايسته و کارگردان با استعداد هنري از ديگر گروه ها متمايز مي شود. آغاز فعاليت اين گروه با اجراي نمايش تئاتر الفخ نوشتۀ رابرت توماس بود.

وزير اطلاعات وقت اردن سيد عبد الحميد شريف اين گروه را به وزارت خود ملحق کرد، به همين دليل اين گروه اولين گروه رسمي تئاتر در اردن شناخته شد.

اين گروه در چارچوب رسمي، چهار فصل تئاتري را در فاصله سال‌های 1966-1971م ارائه کرد؛ در فصل اول تئاتر خانم ويندرمير نوشتۀ اسکاروايلد و اشباح اثر ايبسن را به نمايش گذاشت. در همين فصل اجراي تئاتر الفخ که در سال 1963م اجرا شده بود، تکرار شد. فصل دوم شامل اجراي تئاتر هاي البيت السعيد تاليف سامرست موآم، مشکل نوشتۀ فرانک مولنار، مرد سرنوشت از نمايشنامه هاي برنارد شاو، چقدر تو زيبايي از آثار ژان ژيرودو، مرکب بدون شکارچي نوشتۀ الخاندرو کاسونا مي شود. در فصل سوم تئاتر ماه پنهان برگرفته از داستان اشتاين بک، تئاتر مردگان بي کفن و دفن از آثار ژان پل سارتر، نمايشنامۀ خانۀ عروسک از آثار هنريک ايبسن را ارائه کرد. فصل چهارم گروه شاهد نمايش هايي از نمايشنامه هاي الکسي اربوزوف، بورژواي نجيب از طنز هاي مولير، المفتاح و الجراد نوشتۀ جمال ابو حمدان، باغ وحش شيشه اي اثر تنسي ويليامز و در آخر نمايشنامۀ مهاجر بريزبن نوشتۀ ژرژ شحآده بود.

اجراءهاي اين گروه در فصل اول و دوم و چهارم بي رونق و خسته کننده بود و با وجود افزايش عوامل مالي و هنري و انساني در جذب جمعيت ناموفق بود. در حالي که در بسياري از اجراهاي فصل سوم موفق بودند. اسامه فوزي سه دليل براي شکست گروه در فصل هاي ذکر شده را اين چنين بيان مي کند:

1. تکراري بودن کادر بازيگران و اجراء.

2. دوري محل اجراي نمايش يعني دانشگاه اردن از مرکز پايتخت.

3. جدايي نمايشنامه هاي اجرا شده از واقعيت اردن و مسائل مهم آن.

به نظر مي رسد که دليل ذکر شده در بند سوم، دقيق ترين علت شکست گروه در فصل‌هاي اول و دوم و چهارم گروه است و دليل اصلي موفقيت فصل سوم انتخاب متون نمايشي عالي ادبي، پرورش موقعيت هايي بود که ارتباط مستقيم با گرايشات فکري عمومي ملت داشت؛ به ويژه دو تئاتر ماه پنهان است و مردگان بي کفن و دفن که به موضوع مقاومت در برابر اشغال و سلطۀ خارجي پرداخته بودند.

به اين ترتيب تجربۀ خانواده تئاتر اردن با تجربه هاي گذشتۀ جنبش تئاتر اردن در دهه هاي قبل از جهت پذيرش مردم تفاوتي نداشت. با وجود بالارفتن نگاه زيباشناختي به تئاتر به عنوان نوآوري اي کامل، اما معيار سنجش موفقيت دستاوردهاي تئاتر در اين دوره همان معيار تئاتر اردن در مرحلۀ اول است.

بعد از عزیمت کارگردان گروه هاني صنوبر به خارج از اردن خانواده تئاتر اردن در ارائه نمايش هايش در ابتداي دهۀ هفتاد به وسيلۀ بازيگران اين گروه به توليد تعداد زيادي از آثار ادامه داد که از جمله بازيگران و کارگردانان آن می توان از سهيل الياس، احمد قوادري، مهدي يانس، احمد شقم، حاتم السيد و مارغو ملاتجليان نام برد. نمايش اين دوره از گروه (بعد از هاني صنوبر) بي برنامه و بدون توجه به ذوق عمومي و دور از موضوعاتي بود که ذهن مردم را به خود مشغول ساخته بود.

در اين دوره، سهيل الياس تئاترهاي همۀ پسران من اثر آرتور ميلر در سال 1971م و پل آرتا اثر ثيوتوکسا را ارائه کرد. مهدي يانس تئاتر هاي: آوازه خوان نوشتۀ جان بي پريستلي و برگ درخت در سال 1972م، پيگماليون نوشتۀ توفيق الحکيم، الضباع تاليف محمود الزيودي را به نمايش گذاشت. احمد قوادري مجموعه اي از کارهاي پيشتاز و با اصالت مکتب تجربه از جمله: نمايشنامۀ استاد و درس اثر اوژن يونسکو، فانوس دريايي نوشتۀ يول کلو کيمان، آن سوي افق از نوشته هاي يوجين اونيل 1972م، آرايشگر بغداد تاليف آلفرد فرج را به روي صحنه برد و احمد شقم موش و گربه تاليف احمد باکثير در سال 1974م و مذکرة من جبل النار نوشتۀ محمود الزيودي را ارائه کرد، هم چنين حاتم السيد سه تئاتر در دانشگاه اردن به نمايش گذاشت: مدرســة الفلاسفــة 1973م، عفاريت القرن العشرين 1973، الصعلوک 1974م و در پي آن تئاترهاي : المسامي 1975م، قرقاش 1975م، اضبطوا الساعات 1976م، الغربا لا يشربون القهوة، رسول من قريــة تميرة 1978م، و تئاتر المهرج 1979م را در تماشاخانۀ سازمان فرهنگ و هنر کارگرداني کرد.

در دهه هفتاد با مشارکت مارغو ملاتجليان براي اولين بار تعداد کثيري از نمايش هاي کودکان اجرا شد که غالبا از داستان هاي جهاني کودکان يا تاريخ گذشته عرب گرفته شده بود؛ نمايش هايي نظير: عنبرة و الحرة 1972م، اولاد الحطاب 1973م، عازف المزمار 1973م، العبد الاسود 1973م که در آن ها بازيگران کودک و بزرگسال مشارکت داشتند و مخاطبان هم متشکل از کودکان و بزرگسالان بودند.

شاخص ترين نمايش هايي که در دهۀ هفتاد ارائه شد، نمايش هاي آهنگين و تاريخي بود که از مهم ترين آن ها: خالدة، ابناء و آباء نوشتۀ عبد الرحيم عمر و تئاتر الزير سالم نوشتۀ آلفرد فرج است.

با عنايت به پيامد هاي رسانه اي و منتقدانه معلوم مي شود که تعداد بسياري از آن ها به دليل محوريت تجربه گرايي به موفقيت چنداني دست نيافت، زيرا نه بلندپروازي ها و گرايشات دروني عمومي مخاطب و نه نگراني هاي جامعة اردن را پاسخگو بود، در حالي که موفقيت تعدادي از اين آثار به همراه بودنشان با دل مشغولي ها و نگراني هاي جامعه باز مي گردد؛ آثار نمايشي عربي و محلي اي مانند: الغرباء لا يشربون القهوة، الضباع که هر دو محتواي حمله ها و دسيسه هاي صهيونيست در فلسطين اند و نسبت به خطرهاي اين حمله ها و دسيسه ها هشدار مي دهند؛ و تئاتر مذکرة من جبل النار که به ترغيب وحدت ملت اردن و ملت فلسطين و همچنين به بيان نقش سپاه عرب در دفاع از فلسطين و مقاومت مردم کرانۀ غربي، بعد از خسارت سال 1967م مي پردازد. اهميت اين اثر از شرايط سختي ناشي مي شود که اردن را در ابتداي دهه هفتاد فرا گرفت.

اهميت نمايش الزير سالم مرهون بهره مندي آلفرد فرج از تاريخ عرب است. او در اين کار رويکرد عمومي عرب را شرح مي دهد که از دهه پنجاه قدرت را به دست گرفته و به جستجوي قواعد عربي مستقل براي تئاتر از خلال الهامات مفاهيم تاريخ عرب، فرا مي خواند.

تئاتر خالدة الشعريــة که خانوادۀ تئاتر اردن آن را ارائه کرد، از شاخص ترين دستاوردهاي تئاتر ملي گرايي در دهه هفتاد محسوب مي شود که تاريخ اردن و دستاوردهايش را به نمايش مي گذارد و نقش بارز انقلاب بزرگ عربي در بيداري عربي و جنبش آزادي عربي معاصر را ستايش مي کند و اظهار مي دارد که مسير پيکار طولاني است و در مقابل عرب مسئلۀ مهم و طاقت فرساي آزادي فلسطين از چنگال صهيونيست است؛ و در آن نقش خاندان هاشمي را در آزادسازي اراضي غصب شده در فلسطين و آسايش و اميدي را که ملک حسين به اردن و ميان ملتش آورد برجسته مي کند.

آنچه خانم مارغو ملاتجليان در تئاتر کودکان در اين مرحله ارائه کرد در درجه اول، بر بافت هاي تاريخي‌اي تکيه‌ دارد که به خوبي عشق را شکوفا مي کند و نسبت به بدي و شيوه هايش هشدار مي دهد و ارزشهاي خوب را در دل کودکان مي کارد، اما از زمان حال و آمادگي کودکان براي تمدن آينده و شيوه هايش غفلت دارد.