گستره روابط دیپلماتیک چین با کشورهای جهان
گسترهی روابط دیپلماتیک چین با کشورهای جهان
اگرچه نخستین کشورهایی که پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال1949، این کشور را به رسمیت شناخته و با آن روابط دیپلماتیک برقرار ساختند، اتحاد جماهیر شوروی[i] سابق و کشورهای کمونیستی بلوک شرق بودند، و اغلب کشورهای به اصطلاح بلوک غرب تا سال1971، زمان برقراری روابط دیپلماتیک میان ایالات متحدهی آمریکا با چین، آن را به رسمیت نشناخته و روابط سیاسی برقرار نکردند، ولی در حال حاضر بیش از179کشور جهان با چین رابطهی سیاسی برقرار نموده اند.( وبسایت وزارت امور خارجه ی چین: www.fmprc.gov.cn.) که از این تعداد 22کشور آسیایی، 23کشور از غرب آسیا و شمال آفریقا، 45کشور آفریقایی، 12کشور از منطقهی آسیای مرکزی و قفقاز، 41کشور از قارهی اروپا، 13کشور از آمریکای شمالی و اقیانوسیه، و 21 کشور از آمریکای لاتین هستند[ii].
روابط با کشورهای همسایه
و. الیسیف: میگوید: چین یک« امپراتوری بدون همسایه[iii]» بوده است. (فیلیپ دوبورو گار و دیگران ، 1369) در عینحال، این کشور طی تاریخ طولانی خود هرگز روابطش را با همسایگانش قطع نکرده است. از آسیاست که سیاست خارجی پکن ریشه گرفته و قدرت یا ناتوانایی آن مشخص میشود. مرزهای کنونی چین معاصر با همسایگانش نیز همگی حاصل قرار دادهایی هستند که قدرتهای استعماری در نیمهی دوم قرن نوزدهم به این کشور تحمیل کردهاند. در یکی دو دههی اخیر، چينيها براي دستيابي به جايگاه يك قدرت جهاني، استراتژي كلان خود را بر مبناي سه محور مرتبط با هم يعني حفظ نظم داخلي و افزايش قابليت دولت در مواجهه با كشمكشهاي داخلي، دفاع در برابر تهديدات خارجي عليه حاكميت ملي و سرزميني و كسب و تداوم تأثير گذاري ژئوپليتيك به عنوان يك قدرت بزرگ شكل دادهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که رشد اقتصادي مبتني بر بازار آزاد و برقراري روابط مسالمت آميز با تمام دولتها، به خصوص قدرت هاي بزرگ و مدرنيزه كردن روز افزون نيروي نظامي، همچنين مشاركت هرچه بيشتر در ترتيبات بين المللي، منطقهاي و جهاني چندجانبه مستلزم داشتن مرزهایی با ثبات و بدون تنش با همسایگان است.
در واقع، پیچیدگی فزایندهی طرحریزیهای استراتژیکی این کشور و عمگرایی بسیار آگانهی آن برای تحقق استراتژی سه ضلعی دیپلماسی این کشور، یعنی دیپلماسی مدیریت روابط با همسایگان، به منظور زدودن فضاهای نفوذ بازیگران رقیب به خصوص هند و آمریکا؛ دیپلماسی انرژی؛ و نهایتا دیپلماسی قدرت بزرگ بوده است که عموما باید در لوای استراتژی توسعهی صلح آمیز غیر تهدید آمیز، به خصوص از طریق روابط اقتصادی دوجانبه و شکل دهی به ائتلافهای همسوی منطقهای با همسایگان مانند سازمان شانگهای در منطقه به منصهی ظهور برسد. (استراتژی پسا آمریکایی چین در افغانستان، 1390) به همین خاطر، این کشور مشتاقانه سیاست«دوستی و مشارکت با کشورهای همسایه» را به مورد اجرا گذاشته و ضمن حل بیشتر اختلافات مرزی با همسایگان از طریق گفتگو و چشم پوشی از برخی مناطق مرزی، تلاش کرده اعتماد همسایگان را نسبت به اهداف بلند مدت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود جلب نماید. رهبران و مقامات بلند پایهی سیاسی این کشور همه ساله با سفر به کشورهای همسایه بر حسن همجواری و برقراری صلح و ثبات پایدار منطقهای تأکید نمودهاند. حمایت از کشورهای آسیای جنوب شرقی و عضویت در سازمان همکاریهای منطقهای آسه آن و توسعهی روابط دوجانبه و چند جانبه با همسایگان از سیاست نگاه به شرق و حسن همجواری این کشور ناشی میشود.
(China Encyclopedia: 161)
توسعهی روابط با کشورهای آفریقایی
نخستین تماس رسمی ثبت شدهی چینیها با مردمان قارهی آفریقا، به قرن پانزدهم میلادی ودوران حاکمیت سلسهی مینگ( 1368-1644 میلادی) بر میگردد که جِنگخِه دریانورد مسلمان چینی با ناوگان عظیم دریایی چین، برای گسترش مناسبات چین با کشورهای خاورمیاانه و آفریقا، 7سفر دریایی به خلیج فارس و شرق آفریقا داشت. روابط سیاسی دوران معاصر بین چین وآفریقا نیز با برقراری روابط دیپلماتیک بین چین وجمهوری عربی مصر درسال1956میلادی آغاز شد. باشروع این رابطه کم کم زمینهی برقراری روابط با سایر کشورهای آفریقایی نیز فراهم شد و امروزه 48 کشور از 57 کشورآفریقایی با چین رابطهی سیاسی برقرار کرده است. از نخستین سفر چوئنلای، نخست وزیر چین به قارهی آفریقا که در دههی1960صورت گرفت تاکنون، بیش از هشتصد مورد هیئت بلندمرتبهی سیاسی در سطح رهبران، بین چین وآفریقا مبادله شده و چهار نسل از رهبران چین نو مرتب به این قاره رفت و آمد داشتهاند. (سابقی ،1384)نتیجهی نیم قرن روابط سیاسی میان چین و کشورهای آفریقایی و حمایت چین از این کشورها را میتوان بدین شرح خلاصه نمود: امضای موافقتنامهی دوجانبهی تجاری با 45 کشور آفریقایی؛ در میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم چین در 49کشور آفریقایی؛ بخشودگی بدهی2/3میلیارد دلاری به35کشور فقیر آفریقایی؛ مشارکت در راه اندازی 6منطقهی تجاری و اقتصادی در 5کشور آفریقایی با هزینهای بالغ بر328میلیون دلار؛ اجرای 35پروژهی بزرگ در زمینههای معدنی، انرژی، صنعتی و زیربنایی در 20کشور آفریقایی به ارزش 4میلیارد دلار؛ مشارکت1600 شرکت چینی در زمینهی سرمایه گذاری در کشورهای آفریقایی؛ حذف تعرفهی 95درصد از کالاهای وارداتی از آفریقا؛ افزایش حجم مبادلات تجاری میان چین و آفریقا از 10میلیارد دلار در سال2000میلادی، به 5/122میلیارد دلار در سال 2010میلادی.
بهطورکلی میتوان گفت، در رقابت میان چین و آمریکا در قارهی آفریقا، در استراتژی چین وزنهی اقتصادی و در استراتژی آمریکا وزنهی نظامی پررنگتر دیده میشود. کمکهای آمریکا در آفریقا بیشتر در اختیار سازمانهای غیر دولتی قرار میگیرد، در حالیکه کمکهای چین مستقیما به دولتها اختصاص مییابد.( خضری، 1390)
عضویت در سازمانهای بین المللی و منطقهای
کشور چین، افزون بر برقراری رابطه با 197کشور جهان، به عضویت اغلب سازمانهای بین المللی و منطقهای در زمینههای مختلف در آمده که برخی از آنها به شرح زیر است:
-همکاری در تأسیس سازمان ملل متحد در آوریل1949. اگرچه پس از تأسیس جمهوری خلق چین تا سال 1971 میلادی، این کشور از عضویت در سازمان ملل محروم شد، ولی پس از عادی سازی روابط با ایالات متحدهی آمریکا، مجددا به عضویت سازمان ملل در آمده و یکی از پنج کشور دایمی و دارای حق وتو در شورای امنیت این سازمان شد و متعاقبا عضو فعال تمامی سازمانهای وابسته به سازمان ملل، از جمله سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی یونسکو گردید.
-آغاز همکاری جدی با سازمان منطقهای آسه آن(ASEAN) از سال2004.
-آغاز همکاری با سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا و اقیانوسیه(APEC) از سال1989.
-همکاری در تأسیس سازمان همکاریهای شانگهای در سال2001.
-عضویت در سازمان تجارت جهانی در سال2001، پس از تلاش بی وقفهی 15 ساله.
-تشکیل اجلاس همکاریهای چین و آفریقا در سال 2000میلادی.
-تشکیل اجلاس مشترک همکاریهای چین با کشورهای عربی.
[i] - نخستین کشوری که جمهوری خلق چین را یک روز پس از تأسیس( دوم اکتبر سال1949) به رسمیت شناخت اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. سپس به ترتیب، کشورهایی هم چون رومانی، بلغارستان، جمهوری چِک، اسلواکی، لهستان، مجارستان، مغولستان، و آلبانی این کشور را به رسمیت شناخته و روابط سیاسی برقرار کردند.
[ii] - این تقسیمات منطقه ای، بر اساس تقسیمات وزارت امورخارجه ی چین صورت گرفته است.
[iii] - چون چینی ها در گذشته تصور می کردند که کشور آن ها تنها کشور قدرتمند و شکست ناپذیر جهان است و خارجی ها را وحشی و بی تمدن که شایستگی همسایگی با چین را ندارند تلقی می کردند.