مهاجرت و پناهندگی در فرانسه
مهاجرت و پناهندگی
فرانسه اميپراتوري استعماري خود را در زماني بنا نهاد كه رشد جمعيت اش به ضعف گراييد.[46] فرانسه برآمده از تركيب ملت هاي متعدد با فرهنگ هاي مختلف است. بر طبق برآوردهاي رسمي اين كشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 000/310/4 نفر خارجي در فرانسه و 2.3 میلیون فرانسوي در خارج از فرانسه زندگي مي كنند.
ورود خارجی ها به فرانسه یک رخداد قدیمی است. موج مهاجران براي پاسخگويي به نيازهاي كارگري فرانسه از سده ي نوزدهم تا كنون در طي دو قرن وارد اين كشور شده اند.
بلژيكي ها و ايتاليايي ها( 1914-1850): بزرگترين گروه مهاجران به فرانسه را تشكيل مي دهند و تا 1،160،000 نفر برآورد شده اند .( جمعيت فرانسه 39،196،000 نفر بوده است)
اسپانيايي ها و لهستاني ها(1939-1818): مهم ترين گروه هاي مهاجران را تشكيل مي دهند. اين مهاجران به ترتيب با 13% و 19% در كنارمهاجرت هميشه جدي ايتاليايي ها با 29% به اين سرزمين آمده اند. در اين زمان رقم 2،715،000 خارجي براي جمعيت 41،228،000 نفري فرانسه برآورد شده است.
پرتغالي ها و مغربي ها(1974-1945): گام هايي را در ميان ملت هاي مهاجر خارجي برمي دارند. آنان به ترتيب 22% و 34% جمعيت مهاجر 3،442،000 نفري را تشكيل مي دهند. جمعيت فرانسه در 1975 ، 52،599،000 نفر بوده است.
بنابراين موج مهاجرت به فرانسه از 1850 صورت گرفت. تعداد خارجی ها 1٪ کل جمعیت را در سال 1850 تشكيل مي دادند و اين رقم به 3٪ در 1914 و 6،6٪ در 1931رسید. پس از جنگ جهانی دوم اداره ملی مهاجرت، ورود مهاجرت به كشور فرانسه را برنامه ریزی کرد. در 1974 اين رقم به 6،5٪ رسید و در این سال مهاجرت ، فقط به خاطر کارگران دارای منشا اروپایی معلق ماند. سهم مهاجران اروپایی ( 50٪ در 1982 و 36٪ در 2002) به نفع مهاجراني با ریشه های کشورهای دورتر یعنی مغرب ( 32٪ در 1982 و 40٪ در 2002)، شمال آفریقا و آسیا کاهش يافته است.
تعداد مردان نسبت به زنان مهاجر بیشتر است و 53٪ نیروی کار موثر را مردان بر عهده دارند. میانگین خانوارهای خارجی نيز با نسبت 3،28 نفر در برابر 2،57 بالاتر از میانگین کل جمعیت است.
برآورد شده که بین 300،000 تا ،000،000 1مهاجر غیر رسمی وجود دارند. گفتني است كه فرانسه با عنوان حقوق تبعیدی ها بسیاری از تبعیدیان سیاسی جنوب شرقی آسیا ، آمریکای لاتین و... را می پذیرد.[47]
مهاجرت: بر اساس تعريف شورای عالی یکپارچه سازی (HCI) در 1991، مهاجر «بیگانه اي است كه در خارج متولد شده است." این تعریف مختص فرانسه است به دلیل اینکه بنا به تعريف اکثر کشورها و نيزسازمان های بین المللی (OECD، کمیسیون اروپا) مهاجر، فرد متولد شده در خارج از کشور بدون ملاحظه ملیت است. از نظر تعریف بین المللی، فرانسوي هاي متولد خارج از کشور (خود بازگردانده الجزایر، هاركي ها و غیره)بخش قابل توجهی هستند كه مهاجر در نظر گرفته مي شوند. در تعریف فرانسوی، از یک سو، فرانسوی صرف نظر از محل تولد خود، جمعیت غیر مهاجر است و از سوی دیگر، خارجی هايي كه در فرانسه از بدو تولد به دنیا آمده اند نيز فرانسوي محسوب مي شوند.
بر اساس تعريف سازمان ملل متحد (متولد در خارج از قلمرو صرف نظر از ملیت تولد) در 2008 ، فرانسه 6،7 ميليون مهاجر داشته و اين رقم 11 درصد جمعیت را در بر گرفته است. البته به دنبال ایالات متحده (42،8 ميليون)، روسیه ( 12.3 ميليون) ، آلمان (9.1 ميليون)، عربستان سعودی (7.3 ميليون) ، کانادا (7.2 ميليون) ، در مقام ششم جهان قرار گرفته است. اما بنا به تعریف فرانسوي(متولد خارج از قلمرو فرانسه) درسال 2008، فرانسه اروپايي 5.3 میلیون مهاجر داشته و اين رقم 8.3 ٪ کل جمعیت را در بر مي گيرد. 40 ٪ آنها ملیت فرانسوی دارندكه به واسطه تابعیت و یا ازدواج به دست آورده اند.
مهاجران عمدتا از اتحادیه اروپا (34 ٪)، مغرب (30 ٪)، آسیا (14 ٪، یک سوم از ترکیه) وكشورهاي جنوب صحراي آفريقا (11 ٪) هستند.. فرزندان مهاجراني كه یک یا دو نسل بدون واسطه به مهاجران مي رسند، 6،500،000 نفر یا 11 ٪ از جمعیت را در 2008 مهاجران در بر مي گيرند. 3 میلیون نفر از آنها يكي از والدين يا هردو نفر از مهاجران بوده اند. به طور کلی ، در 2008 رقم مهاجران و فرزندان مهاجر (نسل دوم) 11،800،000 يعني 19% جمعیت (که تنها بیش از 5 میلیون داراي منشا اروپايي و 4 میلیون نفر داراي منشا شمال آفریقا) هستند.
نهاد عالي ادغام مهاجران در فرانسه در سال 2011 اعلام كرده است كه جمعيت مهاجران به اين كشور از مرز 11 ميليون و 700 هزارنفر گذشته است. شمار فرزندان مهاجران به اين كشور از مرز شش ميليون نفر فراتر رفته كه حدود چهار ميليون و 300 هزار نفر از آنان داراي سنيني بيشتر از15 سال و يك ميليون و850 هزار نفر نيز كمتر از 15 سال مي باشند. [48]
1-9-4- پراکندگی مهاجران در فرانسه
اسکان مهاجران در سرزمین فرانسه بسیار نامتوازن است. این نامتوازنی تا حدودی از طریق راه های ورودی و سنت های مهاجرت آن کشورها تبیین می شود.اما وجه غالب این تفاوت محل های اسکان و فعالیت اقتصادی مهاجران است: 44٪ آنان کارگر هستند.آنها در اطراف مکان های صنعتی مستقر می شوند. هم اكنون اكثر مهاجران فرانسه در مناطقي كه به عنوان مناطق حساس ياد مي شود جاي گرفته اند. مناطق حساس در فرانسه به مناطقي اطلاق مي شود كه از شرايط ويژه اي به دليل بالا بودن ميزان بيكاري و ناهنجاري هاي اجتماعي بيشتر نسبت به ديگرمناطق، برخوردارند. در شرايط حاضر ميانگين جرم خيزي، بزهكاري و برخي ناهنجاري هاي اجتماعي به دليل عدم اشتغالزايي مناسب و بيكاربودن شمار زيادي از جوانان و نيروي انساني مستعد كار ساكن دراين مناطق، نسبت به مناطق ديگر بيشتر است.
2-9-4- ریشه یابی مهاجرت به حومه های شهري فرانسه
مساله حومههاي شهرهاي بزرگ فرانسه و بافت مهاجرنشين اين مناطق به دوران پس از جنگ جهاني دوم و بازسازي فرانسه ويران شده در آتش جنگ باز مي شود. فرانسويان كه با پايان جنگ جهاني دوم با كمبود شديد نيروي انساني و ويراني گسترده مناطق شهري، صنعتي و حتي كشاورزي خود روبه رو بودند، به منظور استفاده از نيروي كار ارزان قيمت در بازسازي ويرانههاي كشور به مستعمرات خود در شمال افريقا روي آوردند. حضور استعمار فرانسه در قاره آفريقا و به ويژه در كشورهايي چون الجزاير، مغرب و تونس دولتمردان فرانسوي را بر آن داشت تا افراد داوطلب به كار در اين كشور را به طور موقت به استخدام خود درآورند و به فرانسه منتقل كنند. نخستين گروه از كارگران مهاجر از شمال آفريقا كه براي مشاركت در بازسازي فرانسه به اين كشور آمده بودند در قالب قرارداد كار به مدت چهار سال در سال ۱۹۴۶وارد فرانسه شدند. از آنجايي كه حضور اين كارگران در فرانسه به گونهاي موقت و تنها در دوراني چهار ساله پيش بيني شده بود، دولت مناطقي را در حومه پاريس و ديگر شهرهاي فرانسه چون ليل، ليون، مارسي، نانت و استراسبورگ به اقامت اين افراد اختصاص داد. اين مناطق در دوران ياد شده عموما خالي از سكنه بودند وشرايط يك زندگي كارگري و بدون حضور در جامعه فرانسه را براي مهاجران فراهم آورده بود. با اين حال پس از طي نخستين دوره چهار ساله اقامت كارگران در فرانسه به دليل ادامه نياز به حضور اين افراد دولت فرانسه با تمديد اقامت آنان موافقت كرد. از سوي ديگر با راه اندازي طرحهاي نوين بازسازي و سازندگي در كشور و با توجه به ارزان قيمت بودن نيروي كار مهاجران در مقايسه با ديگر كارگران فرانسوي شمار بيشتري از كارگران مهاجر را در خاك خود پذيرا شد. به تدريج حضور كارگران ارزان قيمت خارجي به حضوري طولاني در خاك فرانسه مبدل و دولت اين كشور نيز ناگزير به در نظر گرفتن شرايط خانوادگي آنان و اجازه اقامت بستگان درجه اول كارگران در خاك فرانسه شد.
از سوي ديگر قوانين جمهوري پنجم فرانسه كه شرط تعيين مليت به ساكنان اين كشور بر اساس محل تولد و اقامت طولاني را به رسميت شناخته است منجر به صدور تدريجي مليت فرانسوي براي فرزندان مهاجراني شد كه در خاك فرانسه به دنيا آمده بودند و هيچ سرزمين ديگري را به جز اين كشور به عنوان مامن و ماوي و محل سكونت و اقامت و زندگي خود نميشناختند. بنابر اين نسل دوم مهاجران كه از اوايل دهه ۱۹۷۰ميلادي شاهد شكلگيري آن در خاك فرانسه هستيم، فرزندان مهاجراني هستند كه مليت فرانسوي دارند.
با اين همه شرايط زندگي آنان كه در حومهها و يا بهتر بگوييم مناطق كارگرنشين به سر ميبرند، با سطح زندگي و فرهنگ ديگر نقاط شهري فرانسه تفاوتهايي آشكار و اساسي دارد.
با نگاهي دقيق تر شايد بتوان گفت كه پديده حضور مهاجران در حومه شهرهاي فرانسه در آغاز از منظر دولتمردان اين كشور پديدهاي موقت و گذرا بوده است، از اين روي سكني دادن آنان در مناطقي به دور از محل سكونت شهروندان فرانسوي و بيعلاقه بودن به جذب آنان در جامعه فرانسه از همين منظر قابل تاويل است. از سوي ديگر با توجه به خواستگاه بيشتر اين مهاجران كه نيروهاي كار ساده و عموما فارغ از مهارتهاي تخصصي و حرفهاي و يا سطح بالاي دانش و اطلاعات عمومي بودند، ميتواند دليل ديگري بر اختلاف عميق سطح زندگي و فرهنگ آنان در مقايسه با ديگر مناطق شهري فرانسه باشد. به هر روي از دهههاي ۱۹۸۰و ۱۹۹۰ميلادي فرانسه ديگر با كارگراني ساده در مناطق حومههاي شهري خود مواجه نبوده است. نسلهاي دوم و سوم مهاجران خارجي كه بيشتر تباري شمال افريقايي دارند به ندرت خواستگاه و سرزمين پدري خود را ميشناسند، به زبان پدران خود به سختي و يا بيشتر اوقات به هيچ روي صحبت نميكنند و تنها مليتي كه دارند مليت كشور زادگاهشان يعني فرانسه است. با اين همه، تفاوتهاي آشكاري كه ميان مناطق سكونت اين مهاجران و مهاجرزادگان از نظر سطح زندگي، درآمد، فرهنگ و امكانات رفاهي وجود دارد، ريشههاي پنهان تضادهايي بالقوه است كه ميتواند به شعله ور شدن انبان نارضايتي آنان از وضعيت موجود بيانجامد و اين امر دقيقا حادثهاي بود كه ۲۲۰شهر و حومه شهري فرانسه در بحران حومهها در اكتبر سال ۲۰۰۵ميلادي شاهد آن بود.
3-9-4- مهاجرت و "خارجی هراسی"
پدیده مهاجرت در فرانسه ، به عنوان یک موضوع اجتماعی مهم ، در سال های اخیر مورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته است.روند مهاجرت پذیری فرانسه به دلیل شکل گیری اتحادیه اروپا و عقد پیمانهای منطقه ای، شکل جدیدی گرفته است. در تاریخ دهم دسامبر 2003 میلادی به پیشنهاد وزیر کشور وقت "نیکولا سارکوزی"، مجلس فرانسه قانونی را به عنوان "حق پناهندگی" به تصویب رساند که از دیدگاه بسیاری از نهادهای بین المللی و همچنین انجمن های فرانسوی طرفدار حقوق بشر، مغایر با " کنوانسیون ژنو" و همچنین " اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود. در این قانون، وزارت خارجه فرانسه قدرت بیشتری به وزارت کشور واگذار کرد و دست افراط گرایان دست راستی را برای رد درخواست پناهندگی در همان ابتدا باز گذاشت. بر اساس این قانون تمام درخواست های پناهندگی باید در اداره پلیس محلی به ثبت برسد و پلیس ( که در فرانسه به ضد خارجی بودن شهرت دارد) پس از بررسی مقدماتی پرونده و رد بسیاری از درخواست ها در همان ابتدا به دلایل مختلف و گاها غیر منطقی ـ از جمله "نداشتن آدرس ثابت" یا "عدم نگاشتن درخواست پناهندگی به زبان فرانسه" که برای بسیاری از خارجیان غیر ممکن بود، الباقی درخواست ها را به "اداره حمایت از پناهندگان و بی وطن ها"[49] ارسال می کرد. البته این رد درخواست ها به همین شکل ادامه داشته تا جایی که بر اساس گزارش "کمیساریای عالی مهاجرت" وابسته به سازمان ملل متحد، فقط در سال 2004 میلادی، 61000 درخواست پناهندگی در OFPRA به ثبت رسیده که 90 در صد آن از سوی این اداره رد شد. بر اساس گزارش OFPRA، درخواست کنندگان کارت پناهندگی در نود درصد موارد، به دلیل عدم آشنایی به قوانین جدید پناهندگی در فرانسه، به کنوانسیون ژنو استدلال می کنند که پس از قانون سال 2003، از نظر دولت فرانسه بی اعتبار است.
این رد درخواست ها در حالی است که بر اساس توافقنامه ژنو در سال 1952، تمام کشورهای جهان ملزم به پذیرش درخواست پناهندگی، از میان تمام اقوام، بدون توجه به جنس، رنگ پوست، نژاد، دین و ملیت شده اند. مضاف بر اینکه بر اساس "اعلامیه جهانی حقوق بشر" ، تمام افرادی که در کشور خود مورد شکنجه، یا آزار قرارگرفته یا تهدید به مرگ می شوند، حق دارند از کشور ثالثی درخواست پناهندگی کنند. اما بر طبق گزارش انجمن حمایت از حقوق پناهندگان فرانسه، در بررسی پرونده ها، نگاه های نژاد پرستانه به آسانی به چشم می خورد. "تهدید امنیتی" از دلایل شایع رد درخواست بسیاری ساهپوستان و مسلمانان است. مضاف بر آن، رفتار پلیس در زمان تحویل گرفتن پرونده با افراد نیز غیر عادلانه توصیف شده است.
بیرون کردن فله ای خارجیان بدون کارت اقامت، جلوگیری از "ازدواج های سفید" که همان ازدواج صوری برای گرفتن کارت اقامت و پاسپورت فرانسوی است و همچنین قانون " مهاجرت انتخابی" از جمله روش هایی است که او برای بازگرداندن خارجیان به کشورشان استفاده می کند. قانون "مهاجرت انتخابی" که در 18 می 2006 به تصویب رسید به تحصیل کرده های کشورهای خارجی با مدارک تحصیلی بالا و کارهای علمی معتبر اجازه می دهد که در کشور فرانسه به تحصیل و کار مشغول شوند. همچنین به سرمایه گذاران، ورزشکاران با مدالهای جهانی و هنرمندان نامدار اجازه می دهد که به مدت سه سال توانایی خود را در این خاک نشان دهند، که در غیر این صورت به کشور خود بازگردانده خواهند شد. در این قانون، به"ظرفیت ها و هوش ها" فرصت نسبتا خوبی برای نشان دادن ظرفیت خود داده خواهد شد و با لعکس سخت گیری شدیدی نسبت به سایرین اتخاذ و مانع از ورود افراد با هوش متوسط خواهد شد.