جریان ها و گروه های موثر فکری و فرهنگی در چین معاصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۹ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « = جريان­ها و گروه­هاي مؤثر فكري و فرهنگی در چین معاصر = امروزه، تحولات و جريانات فرهنگي-اجتماعي پنهان بسیاری در فضاي جامعه­ی چين درجریان است كه در يك جمعبندي كوتاه نمی­توان به بررسی همه­ی آن­ها پرداخت. از يك طرف، ممكن است تغييرات فرهنگي در چين...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جريان­ها و گروه­هاي مؤثر فكري و فرهنگی در چین معاصر

امروزه، تحولات و جريانات فرهنگي-اجتماعي پنهان بسیاری در فضاي جامعه­ی چين درجریان است كه در يك جمعبندي كوتاه نمی­توان به بررسی همه­ی آن­ها پرداخت. از يك طرف، ممكن است تغييرات فرهنگي در چين در نتيجه­ي رشد اقتصادي و تحولات سياسي باشد که رشد پایدار اقتصادی موجب بالا رفتن اعتماد به نفس و غرور ملی شده، و سركوب سياسي، جريانات خاص فرهنگي را به زير زمين كشانده باشد و تشخيص اين جريانات پنهاني نياز به مطالعه و بررسی و مشاهدات و تخيلات دقيق فراوان دارد. از سوي ديگر، رشد سريع اقتصادي این کشور خلأ فکری و فرهنگی و مشكلات اجتماعي بي شماري را پديد آورده است. به نظر مي­رسد مشكلات اجتماعي ناشی از سيستم سركوب سياسي مبنایی برای تغييرات فرهنگی، سرگشتگي ايدئولوژيك و گم­گشتگي ارزش­هاي اخلاقي و معنوي جامعه شده است.  لذا، برخي از تغييرات فرهنگي به نوبه­ي خود پيامدهاي عميقي براي رشد اقتصادي و تحولات سياسي نیز در پي داشته است.

چنان­چه ايدئولوژي سياسي در فرهنگي كه زندگي سياسي در آن غالب است عنصر حياتي باشد، در آن­صورت مذهب در هسته­ي مركزي فرهنگ كه زندگي روزانه را شكل مي­دهد قرار خواهد گرفت و جريان­هاي مختلف فکری و فرهنگي در حول مجور آن به­صورت جهان­بینی شکل می­گیرند. در اين­جا در خصوص سه جريان مهم و تأثیرگذار فرهنگي در کشور چين امروز صحبت مي­شود كه در دو دهه­ي آينده احتمالا تأثير مهمي در تفکر و اندیشه و زندگي اجتماعي داخلي و روابط بين­المللي این کشور خواهند داشت. این جریانات عبارتند از: تداوم ايدئولوژي کمونیستی (ماركسيسم، لنينيسم و مائوئيسم)؛ توسعه­ي ليبراليسم اجتماعي-سياسي؛ و خيزش بنيادگرايي كنفوسيوسي.

ایدئولوژی کمونیستی

از نظر خيلي از ناظران خارجی و داخلی چين، در این کشور کمونیسم مرده يا صرفا به الفاظي بدون مفهوم تبديل شده است. اما نباید فراموش کرد که حیات سياسي و حاکمیت حزب كمونيست چين به اين ايدئولوژي شدیدا وابسته است. اين ايدئولوژي به حاكميت حزب كمونيست مشروعيت ­بخشیده و ادعاي به ظاهر پيروي از آن به رژيم فعلي ادعای ميراث­داري حزب كمونيست دوران انقلاب را مي­دهد. البته، در كشوري كه داراي تاريخي طولاني است، تنها داشتن رشد بالاي اقتصادي نمی­تواند به اندازه­ي كافي منشأحاكمیت و حق مشروعيت باشد، به ویژه اگر اين رشد اقتصادي، مشكلات اجتماعي زياد، از جمله نرخ بالای بيكاري، رشد فاصله­ي طبقاتي، افزايش فساد در ميان مقامات دولتي، و آلودگي محيط زيست گرفتار شده باشد.

تأكيد بیش از پیش حزب بر ميراث­داری از انقلاب كمونيستی و ادعای این­که دليل رشد و توسعه­ی اقتصادی و رفاه اجتماعی کنونی از دستاوردهای پیروی از سوسیالیسم است از یک سو، و هم چنین، اقدامات نمایشی عمومي رهبران كنوني حزب، در باز ديد از اماکن و نمادهای دوران« انقلاب» و جنگ ضدژاپنی از سوی دیگر، دلیلی بر نیاز آنان به تداوم مشروعیت حاکمیت حزب کمونیست در جامعه­ی چین امروز با توسل به ایدئولوژی کمونیستی است. به نظر مي­آيد روند این بازديدها به مشغولياتي براي جوانان و ميانسالان چيني تبديل شده است كه مسير پياده روي بزرگ ارتش سرخ در دهه­ي1930 را به پيمايند. كميته­ي مركزي حزب و ادارت مختلف دولتي و اتحادیه­های کارگری تلاش تبليغاتي زيادي را به عمل می­آورند تا اين«گردشگري سرخ» وانتشار كتاب، و برپايي برنامه­هاي فرهنگی، هنري و تبلیغاتی در این زمینه را با هدف بهره برداري سياسي و اقتصادي هرچه بیشتر گسترش دهند. به نظر مي­رسد بسياري از جوانان و ميانسالان شرکت کننده در اين گردشگري سرخ، صادقانه به دنبال يافتن معنا و درك واقعی از خود و ملت خود هستند.

اختصاص بودجه­هاي كلان به اساتيد دانشگاه­ها و تئوريسين­هاي حزبي، به ویژه پس از حادثه­ی میدان تیَن اَن مِن و کشتار دانشجویان، برای اجرای پروژه­هاي مطالعاتي و انتشاراتي در زمینه­ی پيشبرد ماركسيسم، لنينيسم و مائوئيسم به منظور به روز كردن كتاب­هاي درسي، كتاب­هاي عمومي، و ويژه نامه­هاي مخصوص پيرامون اين ايدئولوژي نیز با همین هدف صورت می­گیرد. به هرحال، امروزه انجام اینگونه پژوهش­ها نه تنها برای حزب كمونيست، بلکه برای مؤسسات پژوهشی و مدارس و دانشکده­های حزبی و اساتید و تئوریسین­های مارکسیستی منافع سیاسی، مادي و شغلي بسیاری به وجود آورده است. در زماني­كه هزينه­ي انتشار كتاب­هاي علمي براي اساتيد مدام در حال افزايش است، متخصصان كمونيستي منابع مالي سرشاري براي كارهايشان در اختیار دارند و بسياري از مدارس حزبي استاني امكانات فيزيكي خود را بالا برده و حقوق و مزاياي استادان را افزايش داده­اند. لذا، در کنار سیاستمداران حزبی، محققان، تئوریسین­ها، اساتيد مدارس و دانشگاه­هاي حزبي، گروه­هاي داراي منافع بزرگي را تشكيل مي­دهند كه نبايد هنگام ترسيم نمودارهای توسعه­ي فرهنگي و تغییر و تحولات فکری جامعه، آن­ها را ناديده گرفت.

در سطوح عمومي میز نفوذ اندیشه­های مائو به طرق مختلف حفظ شده است. براي نمونه، در سرتاسر چين، صدها، اگر نگوييم هزارها«بناهاي ياد بود» احترام ميراث صدر مائو نگهداري مي­شود. اين اماكن درست مانند معابد مذاهب عامه، توسط مردم روستاها ساخته شده و بدون هزينه­ي دولتي از آن­ها مراقبت مي­شود. شواهد نشان مي­دهند كه در خلأ معنوی موجود، صدر مائو در حال تبديل شدن به«خداي واقعي» و پيوستن به معابد خدايان اديان عاميانه­ي سنتي چين است و مجسمه­ها­ي مائو هم­چنان در ساختمان ادارت دولتی، و ورودی دانشگاه­ها سرِپا هستند.

با اين­حال، در زير لواي شعارهاي ايدئولوژي ماركسيستي، تغييرات فکری و فرهنگی عمیقی در جریان است که ورود سرمایه داران در بدنه­ی حکومتی تحت عنوان نيروهاي توليدي پيشرو در دوران جیانگ­زِ­مین، و جایگزین شدن مفهوم مبارزه­ي طبقاتي، با اصطلاح«ساختن جامعه­ي متوازن» در دوران هوجين­تائو، نمونه­ای از این تغییرات فکری و فرهنگی و حاکم شدن عملگرایی سنتی چینی بر ایدئولوژی کمونیستی در جامعه­ی کنونی چین است. درحال حاضر، حزب کمونیست چین، برای پویا نگهداشتن این ایدئولوژی فرسوده و مرده، به جاي كنار گذاشتن ایدئولوژی كمونيستي، اينگونه جايگزيني­ها را تحت عنوان توسعه و تقويت ایدئولوژیک دنبال مي­كند. باتوجه به سابقه­ی جذب و همسان­سازی و هم­گون شدن فرهنگ سنتی چین و زمينه­ي كشش حزبی در چين، مي­توان اصلاحات راديكال بيشتري را تحت نام كمونيست پیش بینی کرد. براي نمونه، حزب كمونيست مي­تواند برخي از اندیشه­های مذهبی را تحت عنوان عوامل فرهنگي براي ثبات يا پيشرفت اجتماعي جابزند، و از اين طريق، پيروان اديان را به عضويت حزب كمونيست در آورد. به هرحال، امكان كنار گذاشتن ایدئولوژی كمونيستي، ولو در ظاهر، به اين زودي­ها وجود ندارد.

ليبراليسم اجتماعي-سياسي

ميراث پایدار كمونيست عبارت است از: آزادي و دمكراسي. اين مفاهیم به ويژه براي كارل ماركس جوان و حزب كمونيست چين پيش از بنياگذاري جمهوري خلق چين در سال 1949 واقعيت داشت. در طول دهه­هاي گذشته برخي از مقامات و تئوريسين­هاي ليبرال در درون حاكميت به حمايت از اين مفاهیم در داخل پارامترهاي ماركسيستي ادامه دادند. اين طرز تفکر در اواخر دهه­ی1970 توانست نيروي سياسي قوي را شكل داده و زمینه را برای اجرای سیاست اصلاحات و«درهاي باز» به روي جهان فراهم كند. اگرچه برخي از مهم­ترين حاميان ليبراليسم اجتماعي-سياسي در اواخر دهه­ي1980 و مجددا در اواسط دهه­ي1990 از حزب كمونيست پاكسازي شدند، ولی به هرحال، ليبراليسم اجتماعي-سياسي تاحدودي موضوع فکری درون كمونيست است، و امکان قدرت­گیری اينگونه مقامات و تئوريسين­هاي که داراي تفكرات ليبرالي در درون حاكميت حزب كمونيست هستند، مدام وجود دارد. آخرين نمونه­ی این تفكر انتشار كتاب«دمكراسي چيز خوبي است[i]» توسط يوكِپينگ[1]، معاون اداره­ي ترجمه­ي كميته­ي مركزي حزب كمونيست است. «يو» يكي از تئوريسين­های بی­شمار داراي تفكر ليبرالي درون حزب است كه تلاش مي­كنند تا صدايشان در جامعه شنيده شود و قصد دارند در مسير تغييرات تأثير بگذارند.

در خارج از حاكميت حزب كمونيست هم اندیشه­ی ليبراليسم اجتماعي-سياسي به صورت گسترده از سوي چيني­هاي تحصيل كرده يا تمام فرهيختگان مورد پذيرش واقع شده است. اگرچه به خاطر شرایط سياسي كنوني، اغلب انديشمندان تلاش مي­كنند براي جلوگيري از عواقب و مشكلات بعدي  آهسته حركت كنند، ولی روشنفكران چيني در رشته­های مختلف علمی، در تبليغ و عمومي كردن ديدگا­هاي خود از طريق نوشته­هاي غير سياسي، تدريس در كلاس­های درس، سخنراني­هاي عمومي، شرکت در كنفرانس­ها و حضوری فعال در سازمان­های غیر انتفاعی غیر دولتی[ii] و وبلاگ­ها در حال افزايش، و خلاقیت هستند. اين اقشار متنوع و وسيع روشنفكران به همراه دروازه­بانان ليبرال مسلك رسانه­هاي جمعي( سردبيران و خبرنگاران روزنامه­ها، مجلات، ماهنامه­ها، انتشاراتي­ها، پورتال­هاي اينترنتي، و...) نيروي قابل توجهي را براي ترویج ليبرالسم اجتماعي-سياسي شكل داده­اند. اگرچه دولتمردان به سختي تلاش كرده­اند اين صداها را از طريق مجازات افرادي كه جرأت انتشار مقاله و كتاب را داشته اند، و بستن انتشاراتي­ها و وبلاگ­ها و سايت­هاي خبر رسانی خفه كنند، ولي تكنولوژي مدرن و فضاي گسترده­تر اجتماعي كه از راه اصلاحات اقتصادي و سياست درهاي باز به سوي جهان ايجاد شده است، كنترل كامل اين كانال رسانه­هاي جمعي را براي دست اندر كاران مشكل ساخته و روند تعقيب و گريز موش و گربه مانند هم­چنان ادامه دارد.

در سطوح مردمي نیز ادامه­ي رشد گرایش به معنویت و مذهب(به ویژه مسیحیت) را مي­توان به عنوان نيروها و گروه­هاي درحال رويش براي دستیابی به آزادي­هاي فکری- اعتقادی و اجتماعي-سياسي تلقي كرد. خلأ معنوی موجود از یک سو، و حمایت غرب و سازمان­های فعال حقوق بشری بین المللی با پیش زمینه­ی تبلیغ مسیحیت از این روند از سوی دیگر، بر سرعت تغییرات فرهنگی-اجتماعی افزوده است. جالب توجه است كه اكثر حقوقدانان و فعالان جامعه­ي مدني و حقوق بشري در چین مسيحي بوده و اغلب تازه گرويدگاني هستند كه در آيين مسيحيت معنا و قدرتی يافته­اند تا آني باشند كه هستند و آن چه را كه بايد انجام ­دهند. برخي از روزنامه نگاران و انديشمندان مسيحي با قاطعيت پيش­بيني كرده­اند كه در سي سال آينده يك سوم جمعيت چين مسيحي خواهند شد. يك مورخ مشهور هم مشاهده كرده كه« هر روز يكشنبه تقريبا به­طور قطع پروتستان­هاي بيشتري نسبت به تمام اروپا در كليساهاي چين حضور مي­يابند[iii]» اين رشد مسيحيت که در دهه­ي1980اغلب در مناطق روستايي رخ داد، امروزه بيشتر يك پديده­ي شهري در شکل ظهور گسترده­ي گروه­هاي مطالعات انجيل و كليساهاي خانگي در داخل و اطراف خوابگاه­هاي دانشجويي، شده است.

بنيادگرايي كنفوسيوسي

در جامعه­ی چین، بيش از يكصد سال است در مورد اين­كه كنفوسيوس يك مذهب است يانه بحث مي­شود، ولی اين بحث­ها از آغاز قرن بيست و يكم داغ­تر شده است. امروزه، يك جنبش اجتماعي قوي براي احياي آيين كنفوسيوس به عنوان يك مذهب در چين شروع شده است. افزون براين، برخي تلاش مي­كنند این آيين را دين رسمي كشور اعلام كنند. طرفداران، حاميان و پيروان این آيين شامل محققان دانشگاهي، دانشجويان دانشگاه­ها، كارآفرينان اقتصادي و اجتماعي، و مقامات دولتي مي­شود. از نظر برخي از پژوهشگراني كه هنوز برچسب «مذهب» را به دليل تلقينات چندين ساله­ي ضد مذهبي حزب كمونيست نمي­پسندند، آيين كنفوسيوس جزو بدنه­ي اصلي فرهنگي چيني بوده و بقيه تابع آن هستند. اگرچه اين حركت فکری، فرهنگی و اجتماعي هنوز جديد بوده و كم­تر مورد توجه پژوهشگران و ناظران و تحلیلگران مسایل فرهنگی و اجتماعی چين قرار گرفته است، ولی در عين­حال شواهد اين حركت رو به رشد، به وفور و با دقت تمام در مراسم رسمي بزرگداشت تولد كنفوسيوس توسط دولت، نصب مجسمه­ي آن در دانشگاه­ها و مدارس، بازسازي معابد وابسته به كنفوسيوس، گسترش برگزاري كلاس­ها و مؤسسات مطالعه­ي نوشته­هاي كنفوسيوس(فراگيري سراسري)،  ظهور مدارس به سبك سنتي[2]، گسترش لباس­هاي سبك دوران خَن[3]، و مكتب­هاي فراوان كنفوسيوسي، وبلاگ­ها، و ديگر سايت­ها مشاهده مي­شود. اشاره به چند نمونه­ي كليدي از اين موارد ممكن است گسترش سريع آن را بهتر به تصوير به­كشد.

آقاي كانگ شيائوگوانگ[4] كنفوسيوس شناس معروف در سال 2003ميلادي، مقاله­اي تحت عنوان«چارچوبي براي ملي­گرايي فرهنگي[iv]» منتشر ساخت كه در آن چهار پيشنهاد ارايه كرد: 1-آموزش كنفوسيوس بايستي وارد سيستم آموزش آموزشي مدارس كشور از ابتدايي تا متوسطه و از دانشگاه تا مدارس حزبي بشود؛ 2-دولت بايد از مذهب كنفوسيوس حمايت كند تا دين رسمي كشور شود، و جايگاه قانوني آن را تعيين و از برنامه­هاي مربوطه حمايت مالي كند؛ 3-مذهب كنفوسيوس بايد از طريق استاندارد سازي و توسعه­ي عقايد و تعاليم، متون، آيين­ها، سازماني، و سايت­هاي فعال وارد زندگي روزانه­ي مردم شود و؛ 4-مذهب كنفوسيوس بايد از طريق سازمان­هاي غير دولتي در خارج گسترش پيدا كند. به نظر مي­رسد تمامی اين پيشنهاد­ها به­صورت تصادفي يا برنامه ريزي شده­ي آگاهانه در حال اجرا شدن هستند.

در سال2004، تعدادي از پژوهشگران مشهور چين مانيفست جياشِن[5] را تأليف و خواستار بازگشت به فرهنگ سنتي چين شدند. در همين سال مراسم بزرگداشت سالانه­ي تولد كنفوسيوس در چوفو[6] محل تولد وي در استان شاندونگ، از سوي دولت برگزار شد، و وزير آموزش تأسيس مؤسسات كنفوسيوس در خارج را آغاز نمود. براساس گزارش خبرگزاري شين­خوا، (Confucian Institutes…, 2007)  تا پايان 2011 تعداد 350مؤسسه­ي كنفوسيوس در110 كشور در سرتاسر جهان تأسيس شد. اين مؤسسه­های كنفوسيوس، به­جاي حمايت از سوي سازمان­هاي غير دولتي، همانگونه كه از سوي كانگ شيائوگوانگ پيشنهاد شده بود، مستقيما از سوي وزارت آموزش و از طريق نهاد تازه تأسيس دولتي شوراي بين المللي زبان چيني[v] حمايت مي­شود.

در سال2005، مركز مطالعات مذهب كنفوسيوس در مؤسسه­ي مطالعات اديان جهان[vi] در فرهنگستان علوم اجتماعي چين[vii] راه اندازي شد. آن دسته از محققاني كه كنفوسيوس را به عنوان يك مذهب مورد نقد قرار داده بودند، مانند لي­شِن[7]، شاگرد سابق رِن جييو[8](بنيانگذار مؤسسه­ي مطالعات اديان جهان) كه از نقد لي­شِن از كنفوسيوس به عنوان مذهب حمايت كرده بود، نفوذ خود را از دست داده و از فرهنگستان علوم اجتماعي كنار گذاشته شدند. مدير جديد این مركز آقای چِن­مينگ[9]است كه يكي از مشوقان اصلي«محافظه كاري فرهنگي[viii]» و طرفدار مذهب رسمي شدن آيين كنفوسيوس است[ix]. يِه شيائو­وِن[10] رييس سازمان امور اديان چين، در مراسم افتتاح مركز مطالعات مذهب كنفوسيوس در مركز مطالعات اديان شركت كرده و از اين تلاش­ها حمايت كرد. هم­چنين در سال2005، دانشگاه تربيت معلم چين نخستين دانشكده­ي گووشووِ[11] را راه اندازي كرده و متعاقب آن مؤسسه و كلاس­هاي گوو­شووِ در ساير دانشگاه­ها، دبيرستان­ها، و مدارس ابتدايي افتتاح شد. يك تاجر تايواني به نام وانگ يونگ­چينگ[12] پذيرفت 10هزار مدرسه­ي ابتدايي«مينگ­دِ[13]» را بين سال­هاي2005 تا2015 در سرتاسر چين راه اندازي كند. يكي از خواسته­هاي وي اين بود كه در اين مدارس هر روز نوشته­هاي كنفوسيوس تدريس شود.

در سپتامبر سال2006، وزارت آموزش« چارچوب توسعه­ي فرهنگي در يازدهمين برنامه­ي پنجساله» را منتشر ساخت كه يك بخش آن به«حفظ فرهنگ ملي[x]» اختصاص يافته و خواستار اقداماتي به شرح زير شده است: تدوين و انتشار كتاب­هاي فرهنگي قديم، احياي تعطيلات سنتي و مراسم يادبود براي نخستين نياكان ملت چين، و افزايش خواندن و مطالعه­ي نوشته­هاي كلاسيك و فراگيري هنرهاي كلاسيك در مدارس ابتدايي، دبيرستان­ها، و دانشگاه­ها.

به نظر مي­رسد احياي كنفوسيوس از سوي بسياري از طبقات اجتماعي با استقبال روبه رو شده است. در سال 2006 دو نفر از مبلغان كنفوسيوس در تلويزيون به شدت معروف شده­اند. خانم يو­دان[14]يكي از آن­هاست كه استاد دانشگاه تربيت معلم پكن است و از طريق سخنراني­هايش در مورد«قطعات ادبي كنفوسيوس» در شبكه­ي تلويزيون مركزي چين به شهرت رسيده است. كتاب تفسير نوشته­هاي كنفوسيوس او در يك مراسم امضاي كتاب در پكن، طي 8ساعت بيش از 10 هزار نسخه فروش داشت، و چاپ اول آن با تيراژ»400هزار نسخه در 4روز ناياب شد.

در جريان روند كنوني احياي كنفوسيوس، بنياد­گرايان سرسخت كنفوسيوس، علي­رغم تعداد اندكشان درحال حاضر، موج ايجاد كرده و پيروان زيادي را جذب نموده­اند. بنيادگرايان كنفوسيوسي برتري و منحصربه فرد بودن فرهنگي چيني حول محور كنفوسيوسي را اعلام، و بر منحصر به فرد بودن وضعيت اجتماعي چين تأكيد، و آزادي، برابري، و دمكراسي را به عنوان يك انديشه­ي فرهنگ غربي رد كرده­اند. اين بنيادگرايان اغلب نخبه­گرا بوده و براي استبداد سياسي توجيهات فرهنگي و ملي ارايه مي­كنند. آن­ها هم­چنين تا حدی توانسته­اند احساسات عمومي را عليه نفوذ فرهنگ غرب در چين، از جمله فلسفه­­هاي سياسي-اجتماعي غرب، به ويژه ليبراليسم، برانگيزند. در همين اواخر، 10 دانشجوي مقطع دكتري از دانشگاه­هاي پيشرفته، نامه­اي سرگشاده­ عليه برگزاري مراسم جشن كريسمس در چین را امضا كرده­اند. لحن تند اين نامه متوجه فرهنگ غرب و هسته­ي مركزي آن مسيحيت بوده است. اين نامه از سوي روزنامه­ها، مجلات، شبكه­هاي تلويزيوني، سايت­های خبري اينترنتي، اخبار داخلي، و وبلاگ­هاي چينی مورد توجه زيادي قرار گرفته است. چنان­چه اين روند بدون محدوديت ادامه يابد، جنبش احياي كنفوسيوسي احتمالا مسيحيت را، هم­چون دوران شورش بوكسورها در حوالي1900ميلادي و جنبش ضد مسيحيت در دهه­ي1920ميلادي،  هدف مستقيم حملات خود قرار خواهد داد. و احتمالا تاريخ دوباره تكرار خواهد شد.

سناريوهاي احتمالي تحولات فکری و فرهنگی در چین تا سال2020ميلادي

به نظر می­رسد، در دهه­هاي آتي اگر هركدام از روندهاي فکری و فرهنگی فوق به تنهایی بر این کشور چيره شود، جامعه­ي چين را دچار آشفتگي خواهد ساخت. با توجه به این که از دوران انقلاب فرهنگی چین(1966تا    1976) زمان زیادی نمی­گذرد، ادامه­ی روند تسلط انحصاري ماركسيست، لنينيست، مائوئيست، بر جامعه­ی چین به طور كامل غير قابل تصور نيست. شانس اين­كه كنفوسيوس به عنوان فرهنگ انحصاري جايگزين كمونيست شود نیز نادر است. ليبراليسم اجتماعي-سياسي هم بدون سقوط حزب كمونيست، امكان دست­يابي به تسلط انحصاري را ندارد. در عين حال فشارهاي داخلي نيروهاي مخالف نسبت به ايدئولوژي كمونيستي و حزب در حال اوج­گيري است. و وقوع يك انقلاب ناگهاني كاملا غير محتمل نيست.

به هرحال، تسلط انحصاري هركدام از این جریان­هاي فرهنگي، بسيار بعيد به نظر می­رسد. بنابراین، سناريوي بيشتر واقعگرايانه، درگيري و دست به دست هم دادن دو جریان از موارد سه گانه­ي جريان­هاي عمده­ي فرهنگي پیش گفته براي تسلط بر جامعه­ي چين است.  

يكي از اين سناريوهاي احتمالي، اتحاد گروه­های كمونيستي و بنيادگرايان كنفوسيوسي است. در درون ميراث كمونيستي عناصر همگرا براي ديكتاتوري وجود دارد. از يك سو، ممكن است خيزش كنفوسيوسي مشروعيت ملي گرايي را براي حاكميت حزب كمونيست فراهم كند، و از سوي ديگر، حزب كمونيست را براي استبداد خيرخواهانه رام نمايد. در این­صورت، ممكن است آزادي­هاي فردي در چارچوب قوانين افزايش يابد، درحالي­كه پيشرفت به سوي دمكراسي به تأخير افتاده و رشد مسيحيت متوقف شود. چنين امتزاجي به اين معنا خواهد بود ­كه پس از سال­ها مذاكرات علمي خيالي، مدل نوگرايي جديدي به وقوع پيوسته است.

سناريوي احتمالي دوم، کنار آمدن نیروهای كمونيستي و ليبراليسم اجتماعي- سياسي است. اگر جناح ليبرال درون حزب قدرت گرفته و افكار عمومي را سازماندهي و ليبرال­هاي بيرون حزب را جذب كنند، ممكن است اين نيروها بتوانند براي رسيدن به آزادي­هاي فردي و دمكراسي قانوني فشار بيشتری وارد آورند. قانون­گرایی و حاكميت قانون مي­تواند، بدون به چالش كشاندن قدرت حزب كمونيست، هدف مشترك اين دو نيرو كه براي انتقال آرام سياسي  و در عين حال ادامه­ي رشد اقتصادي تلاش مي­كنند، باشد. در چنین حالتی، مسيحيت نه تنها مي­تواند از آن سود به دست بياورد، بلكه ممكن است به گسترش پايگاه­هاي اجتماعي براي چنين تغييراتي نيز كمك كند.

سومين سناريوي احتمالي، همكاري نیروهای ليبراليسم اجتماعي-سياسي و كنفوسيوس است. اگرچه ظهور مشتركات و ميان­بخشي كنفوسيوسي و ليبراليسم اجتماعي-سياسي ممكن است به اين زودي­ها آشكار نشود، ولی آيين كنفوسيوس در طول تاريخ طولاني خود اشكال و صورت­هاي زيادي را پذيرفته است. كنفوسيوس اصلي و يا ابتدايي هسته­ي دمكراسي و آزادي فردي را در درون خود دارد. مسيحيان چيني نيز معمولا ارزش­هاي اخلاقي كنفوسسيوسي را، اگرچه به صورت انتخابي و دگرگون شده، رعايت مي­كنند.

(Nicole Constable ،1999)

پيش شرط اين سناريو اين است­كه با در نظر گرفتن عدم امكان سقوط حزب كمونيست، جناح ليبرال حزب در پيشقدمي براي حاكميت قانون اساسي، و حاكميت قانون، و دمكراسي سازي، به اندازه­ي كافي قوي شده باشد تا ادامه­ي گسترش فضاي اجتماعي براي آزادي­هاي فردي، از جمله آزادي مذهبي را تضمين كند. در چنين شرايطي، احياي كنفوسيوسي ممكن است بر اساس ملي­گرايي فرهنگي به ادامه­ي حاكميت حزب كمونيست مشروعيت بخشد، درحالي­كه ليبراليسم اجتماعي-سياسي براساس ارزش­ها و نُرم­هاي جهاني مدرن به حاكميت آن مشروعيت ­بخشد.

(Fenggang Yang ، 2007)


[1] - Yu Keping.

[2] - Sishu.

[3] - Han Fu.

[4] - Kang Xianguang.

[5] - Jiashen Manifesto.

[6] - Qufu.

[7] - Li Shen.

[8] - Ren Jiyu.

[9] - Chen Ming.

[10] - Ye Xiaowen.

[11] - Guoxue.

[12] - Wang Yongqing.

[13] - Mingde.

[14] - Yu Dan.


[i] - Minzhu shi ge hao dongshi (Democracy is a Good Thing)

[ii] - Non Profit, Non Governmental Organizations.

[iii] - See, for example, David Aikman, Jesus in Beijing; How Christianity is Transforming China and changing the

[iv] -An Outline for the Cultural Nationalism.

[v] - Chinese Language Council International.

[vi] - Study of World Religions(ISWR).

[vii] - Chinese Academy of Social Science.

[viii] - Cultural Coservatism.

[ix] - در اواخر سال2006 چِن فرهنگستان علوم اجتماعي را براي اشتغال در دانشگاه تربيت معلم پكن ترك نمود كه علت آن مشخص نيست.

[x] - Protection of National Culture.