هنر بنگلادش
هنر
9. 1. کلیات تاریخ هنر
مؤسسات هنري و صنايع دستي را در اواخر دهة 1940 اشخاصي همچون زين العابدين، انوارالحق، قمرالحسن شفيع الدين احمد تأسيس کردند.
از آن جايي كه، اغلب هنرمندان بنگلادشي در كلكته آموزش ديده اند و با همه سبك هاي هندي آشنا شده اند، بنابراين در ارائه آثار هنري از تركيبي از هنرهاي مدرن هندي و هنرهاي فولكلور سنتي بهره مي برند.
معرفی هنرهای سنتی
در صنايع دستي بنگلادش مربوط به دورة قرون وسطي، آثار برتر را مي توان در بين كارهاي جشن زن و مرد مشاهده كرد. كنده كاري هاي روي چوب و سنگ، اشكال كنده شده بر روي عاج فيل، سفالگري، بافتن پارچه هاي چيت، ساختن ابزار آلات فلزي، بافتن كنف و بوريا، مليله دوزي، گلدوزي، سوزن دوزي همه از جملة بهترين نمونه ها مي باشند. طي قرون 17 و 18 اغلب اين وسايل به اروپا، آفريقا و بخش هايي از آسيا صادر شد. در طي هجوم بريتانيا و اعمال قوانين انگليسي، توليد چنين ابزار سنتي براي بنگلادشي ها منع شد. به اين ترتيب انتظار مي رفت كه اين گونه صنايع دستي از صحنة هنر اين كشور خارج شود. اما بعد از آزادي كشور در سال 1971، مردم دوباره به صنايع دستي روي آورده و مجدداً به احيای آن پرداختند. ابزارهاي تاريخي و ميراث فرهنگي كشور بنگلادش در واقع شاهدي براي فرهنگ و هنر متداول و رايج اين كشور از زمان هاي باستان تا زمان عصر حاضر مي باشد. دايره باستان شناسي و موزه هاي كشور بنگلادش به حفاري مكان هاي مختلف و شناسايي تمدن هاي باستاني موجود در اين كشور اقدام کرده است. در اين راه اشيای مختلف هنري و صنايع دستي نظير مجسمه ها، سفالينه ها، لوحه هاي سنگي، كتيبه ها، سكه هاي قديمي و ابتدائي ترين سلاح ها را كشف کرده است.اشیای مکشوفه، حفاظت و نگهداري می شوند و در مکان های مخصوص مانند موزه و نمایشگاه ها در معرض دید علاقه مندان قرار می گیرند. از آن جايي كه اين گونه اشيای هنري و فرهنگي را اغلب هنرمندان پيشين كشور ساخته بودند، بنابراين مطالعه بر روي چنين آثاري، تصوير روشني از جامعة گذشتة كشور را براي مردم عصر حاضر منعكس خواهد کرد.
9. 2. موسیقی (تاریخچه، انواع، جایگاه در فرهنگ جامعه، محلی و بومی، سنتی و مدرن)
موسیقی در کشور بنگلادش از نظر ساختاری به سه بخش تقسیم می شود:
1- موسیقی کلاسیک، 2-موسیقی محلی (فولکلور)، 3-موسیقی مدرن.
موسیقی کلاسیک یا سنتی چه از نظر آلات آن و چه از نظر تٌن موسیقی، ریشه در موسیقی شبه قاره دارد. در این رابطه، استاد علاءالدین خان و استاد آیت علی خان، دو استاد برجستۀ موسیقی از همه مشهورتر هستند.
موسیقی «فولک» (فولکلور یا بومی) بیشتر توسط شاعران روستایی تقویت شده است. بهترین نوع موسیقی بومی، موسیقی «باتیالی»، «بٌول»، «معرفتی»، «مرشدی» و «باواییا» هستند. از بهترین نوازندگان این گروه لالن فقیر، حسن راجا و عباس الدین را میتوان نام برد.
بول گانا (ترانه بول)، تنها موسیقی سنتی و بومی بنگلادش است که ریشه در فرهنگ اسلامی و ملی این مردم دارد و عنصر اصلی آن مجموعه اشعار و تصنیفهای عرفانی و مذهبی است؛ ساز مورد استفاده در آن، «دوتار» میباشد و اجرای آن با حرکات بدنی خواننده و یا گروه خوانندگان همراه است.
متأسفانه مدتی است این نوع موسیقی مردمی رو به فراموشی گذاشته شده است.
موسیقی مدرن برگرفته از افکار« را بیندرانات تاگور»، «قاضی نذرالاسلام» و برگرفته از غرب و خاورمیانه است که با موسیقی سنتی درآمیخته است. در حال حاضر، موسیقی فعلی بیشتر اقتباس از موسیقی غربی است. موسیقی سنتی هم دیگر رنگ و بوی گذشته را ندارد (Department of films and publications, Ministry of Information Goverhment of the peoples Republic of Bangladesh ).
9. 3. تئاتر و هنرهای نمایشی
تاریخچۀ بازی تئاتر در این بخش از جهان، به قرن های گذشته باز میگردد. «بروسونیوم بنگالی تئاتر»، نتیجۀ مستقیم نفوذ تئاتر انگلیسی در دورۀ حکومت بریتانیا در بنگال است. معمولاً بازی های تئاتر مخصوص انگلیسی ها بود و عموم مردم استقبالی از این گونه برنامهها نداشتند. در آن دوران اماکنی به نام «خانه بازی قدیمی» (1753م) و خانه بازی جدید (تئاتر کلکته 1750م)، تئاتر خانم بریستو (1789م) و خانههای تئاتر دیگر هم در کلکته برای نمایش بازی های نمایشی برای انگلیسیها ساخته شده بود. اولین کسی که تئاتر بنگالی متأثر از بازیهای تئاتر انگلیسی را بر روی صحنه آورد (27 نوامبر 1795م)، فردی به جز موسیقیدان مشهور به نام «گراسیم استپانوویچ» [1] نبود. این نمایش، اولین نمایش بنگالی در صحنۀ تئاتر بنگال بود.
نخستین تئاتر واقعی بنگالی به نام «ویداسوندار»[2] در سال 1835، در سالن تئاتر «نابین چاندرابوست» [3] (تأسیس 1833م) بر روی صحنه آمد. اولین تئاتر ملی و مردمی در 7 دسامبر 1872 در شهر کلکته افتتاح شد. قبل از تأسیس این سالن تئاتر در کلکته، «رامابیشک»[4] در سالن هنرهای دراماتیک بنگال شرقی در داکا در 30 مارس 1872م برای مردم به نمایش گذاشته شد و بلیط آن فروخته شد. به هر حال این سنت شکوهمند به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه تداوم نیافت.
در شهر داکا، سالنهای تئاتر دائمی همچون سالن تئاتر «تبابه پور»[5] (1888م)، سالن تئاتر «کران» [6] (1890م)، دایموند جوبلی[7] (1897م) که بعداً به تئاتر لاین [8] (شیر) تبدیل شد، وجود دارد که در آن صحنههای نمایشی اجرا میشود.
پس از اینکه شبه قاره در سال 1947 به هند و پاکستان (بنگال شرقی جزو پاکستان محسوب گردید) تقسیم شد، مسئله هنر نیز به نوبۀ خود دستخوش حوادث گردید. بیشتر هنرمندانی که به جامعۀ هندو تعلق داشتند به هند مراجعه کردند و پاکستان نیز نه تنها حمایت نکرد بلکه به دلایل سیاسی، مانع فعالیت بازی های نمایشی شد. یکی از سیاستهای دولت پاکستان عدم رونق یافتن فرهنگ بنگالی بود و میبایست آن چیزی را که دولت پاکستان دیکته میکرد، انجام یابد. کمکم این جریان قوت گرفت و مردم بنگالی نیز مقاومت خود را در برابر تجاوز فرهنگی پاکستان آغاز کردند. از این رو، روح ناسیونالیست بنگالی روز به روز تقویت میشد. «دراما سرکل» (دایره نمایش) تأسیس شد که از تئاترهای پیش قدم کشور به حساب میآمد؛ اما در الهام بخشیدن به مردم نتوانست موفق شود. تئاتر بنگالی به علت نداشتن حرفۀ لازم رنج میبرد. مدت ها نمایش تئاتر به صورت موقت، توسط انستیتوهای آموزشی، کلوپها و بعضی از گروههای تازه تأسیس، برگزار میشد، هر چند از تئاترهای دائمی خبری نبود. «درام» در میان بازی های تئاتر، در مرحله پایینی قرار داشت. بازی های تئاتر معمولاً در ساعات شب و مخصوص مهمانان دعوت شده به نمایش بود.
از نویسندگان مشهور تئاتر در دوران پاکستان، نورالمؤمنین (1906-1990م)، شوکت عثمانی (1919-1998م)، منیرچودری (1925-1971م) و عسگربن شیخ (1925م) را می توان نام برد، که برخلاف مشکلات فراوانی که در پیش روی داشتند، نتوانستند خدمات شایانی را در تئاتر به عمل آورند. از میان اینان، منیر چودری که سرآمد همۀ آنان بود، هنوز هم به عنوان پیر درامای مدرن و پیشگام از وی نام می برند. معروف ترین نمایش وی به نام «قبر» (در زمانی که زندانی بود و در زندان مرکزی داکا این نمایش را بازی کرد) در واقع موفقترین بازی بود که تا کنون اجرا شده است. از این دوران به بعد است که کشور شاهد جنبش جدیدی در زمینۀ تئاتر و پیدایش نسل جوان مشتاق در کار تئاتر و سناریوها و نوشتههای جدید و مراکز بیشتر در این زمینه بوده است. البته مسائل اجتماعی که نویسندگان محلی می نوشتند، مقبولیت و محبوبیت بیشتری داشت. در این میان نیز جنبش استقلال طلبانه، تأثیر به سزایی در آثار تئاتری و نویسندگان داشت. ترجمۀ آثار خارجی مانند شکسپیر[9] ، برشت [10] ، مولیر[11] و ایپسن[12] با رنگ و بوی محلی بر روی صحنه آمد و آثار کلاسیک بنگالی نیز در این تئاتر اجرا میشد. تغییرات سیاسی نیز به نوبۀ خود زمینههای تغییر در سمت و سوی بازی های تئاتر بنگالی را فراهم آورد. بیشتر بازی ها اصالت دار و دارای پیامی خاص برای مردم شدند و از جنبۀ صرفاً تفریحی و سرگرمی خارج شده و رنگ و بوی سیاسی گرفتند.
از میان سناریونویسهای تئاتر امروزی که شیوه موصوف را برگزیده اند، میتوان از سید شمسالحق (متولد 1935م)، عبدالله آل مأمون (متولد 1942م)، مأمون الرشید (متولد 1948م) و سلیمالدین (متولد 1948م)، که جایگاه بالایی در این هنر دارند، نام برد. اینان برای سه دهه در زمینه تئاتر توانستند دستاوردهای خوبی ارائه دهند. پراجراترین تئاتر، در سال 1973 و 1976، حدود 12 بار در 12 شب بر روی صحنه آمد. امروزه این آمار به حدود سیصد بار، در مراکز مختلف، رسیده است. با این وجود، در حال حاضر نه تنها سود مادی عاید هنرمندان فعلی، در این زمینه نمیشود که متضرر هم میشوند. هنرمندان این رشته معمولاً از شرایط مالی خوبی برخوردار نیستند. چنانچه درآمدی از بازی در تئاتر کسب کنند، مجبورند همان درآمد را عیناً برای هزینه نمودن بازی بعدی به مصرف برسانند.
در حال حاضر گروه های زیادی که «درام» بازی میکنند، وجود دارد که بعضی از آن ها فعال و بعضی نیمه فعال هستند. فدراسیون گروه تئاتر بنگلادش نیز در سال 1980م تأسیس شد که در حال حاضر حدود 150 گروه در این فدراسیون عضویت دارند. از این تعداد، 50 گروه برنامههای دائمی برای اجرای نمایش دارند. عدم سالن و امکانات مناسب برای نمایش تئاتر سبب شده است که این صنعت از رونق خوبی برخوردار نباشد و مردم نیز استقبال کمتری به عمل آورند.
نشریهای به نام «تئاتر» که در سال 1972 چاپ آن آغاز شد، تا کنون انتشار آن ادامه دارد؛ اما نشریات تخصصی نمایشی دیگر همه بنا به دلایلی، انتشارشان متوقف شده است.
آموزش تئاتر در بنگلادش بسیار ضعیف است و بخشهای دراما در دانشگاه داکا، چیتاگنگ و جهانگیرنگر بیشتر به صورت تئوری و درسی عمل میکنند. تئاتر عملی در مدرسۀ تئاتر در سال 1980 توسط گروه تئاتر تأسیس شده است و در حال حاضر توسط «جامعه آموزش تئاتر» اداره میشود. دورهها در این مرکز یک ساله و به صورت عملی است.
مرکز دیگری به نام ناتیاشکشنگون[13] برای 10 سال فعالیت کرد و سپس به علت مشکلات مالی، تعصیل شد. مراکز دیگری بودهاند که به علت مشکلات متعددی، فقط برای مدت کوتاهی فعالیت کردهاند. در حال حاضر مرکز بینالمللی تئاتر به نام «مرکز انستیتو تئاتر بینالمللی بنگلادش» وجود دارد که در واقع روابط بین تئاتر جهانی و تئاتر بنگلادش است. این مرکز به طور متناوب برنامههایی در زمینه موضوعات سیاسی و اجتماعی برگزار میکند.
گرام تئاتر [14] و موتکاناتوک [15] نیز مراکز نمایشی مخصوص مناطق روستایی هستند و برای آن ها فعالیت میکنند.
فستیوال تئاتر را چندین ارگان در سطح کشور همه ساله برگزار میکنند. در این جشنواره، مراکز بازی های تئاتری در بنگلادش و به ویژه هند شرکت میکنند. در مجموع، با همه افت و خیز های تئاتر در کشور، هنوز تئاتر هنری زنده در بنگلادش به حساب میآید (The Independent Bangladesh Yearbook 2011. Dhaka: 137-135 ).
رقص
معمولاً سه نوع رقص به نام های «سنتی یا فولک»، «قبیلهای یا ترایبل » و «خاورمیانهای یا اورینتل» شناخته شده هستند که در میان مردم عمومیت دارند.
رقصهای «مانیپوری» و «سنتال» از رقصهای قبیلهایی است که شهرت دارد. «آکادمی هنرهای زیبای بلبل» در زمینۀ رشد و ترویج این گونه رقصها، توانسته نقش مهمی را بازی کند. «آکادمی شیل پاکالا» نیز در سراسر کشور دارای شعبههایی است که در ترویج و تقویت و مردمی کردن این گونه رقصها بسیار مؤثر عمل کرده است.
نقاشی دو سالانه بینالمللی کودکان و نوجوانان
نخستین دو سالانه نقاشی کودکان و نوجوانان در سال 1998، دومین دو سالانه در سال 2000 و سومین و چهارمین دوره آن به ترتیب در سال 2002 و 2004 در بنگلادش برگزار گردید. این برنامه هر دو سال یکبار برگزار می شود. در چهارمین دو سالانه، 16203 نقاشی از 33 کشور به دبیرخانه رسیده بود. شرکت کنندگان در مسابقه در شش گروه سنی به شرح زیر شرکت کردند:
گروه الف: زیر پنج سال
گروه ب: 6 تا 7 سال
گروه ج: 8 تا 9 سال
گروه د: 10 تا 12 سال
گروه هـ: 13 تا 15 سال
گروه و: 16 تا 18 سال
9. 4. سینما
از سال 1990 میلادی به بعد که روزانه بیش از میلیون ها نفر در بیش از 1500 سالن نمایش در این کشور به تماشای فیلم میرفتند باعث جلب سرمایه و سرمایهگذاران در صنعت فیلم سازی در بنگلادش شد. در این امر کارگردانها، فیلم نامه نویسان، طراحان و هنرمندان به طور جدی تلاش خوبی تا کنون از خود نشان دادهاند. این استقبال نیز موجب همکاری و مساعدت دولت شد و متعاقب آن، اداره آرشیو فیلم و همکاری های توسعه فیلم تاسیس و صدور مجوز فیلم هایی که پخش آنان ممکن بود، صادر شد.
در 50 سال اخیر صنعت فیلم بنگلادش سعی داشته است تا در زمینه کسب هویت خویش تلاشهای چشمگیری از خود نشان دهد.
تاریخچه صنعت فیلم در این سرزمین بسیار قدیمی است و به حدود صد سال گذشته باز میگردد. در 28 دسامبر 1895 دو برادر به نام های آگوست لومیر (Auguste Lumiere- 1952-1862 میلادی) و لویس لومیر (Louis Lumiere – 1948 – 1864) اولین فیلم خود را با موفقیت به نمایش گذاشتند. درست پس از گذشت 6 ماه از این رویداد هنری، در 7 جولای 1896 میلادی در هتل واتسون در شهر بمبی و در اواخر همین سال در شهر کلکته فیلم دیگری به نمایش گذاشته شد. در نشریه هفتگی به نام پراکاش داکا (Dhaka prakash)، خبر پخش فیلم بیوسکوپ (bioscope) در 17 آوریل 1898 منتشر شد. این فیلم که مضمونی در خصوص سالگرد ملکه ویکتوریا داشت، در محل گراند تئاتر (اگزتینت فعلی)، واقع در پتوا چوالی، در منطقه صدر گیت در شهر داکا، به نمایش گذاشته شد. این فیلم کوتاه را شرکت بدفورد (Bedfore) بیوسکوپ تهیه کرده بود و بعداً در شهرها و مراکز متعدد بنگالی مانند بهولا (Bhola)، مانیک گنج، جاگانات کالج، فـریدپور، پـارک ویـکتوریا در مـنطقه احـسن منزل در داکا، بین سالهای 1914-1913 به طور دائم به نمایش گذاشته شد.
هیرالال سن (1917-1866)، از روستای بوگجوری (Bogjuri)، در ناحیه مانیک گنج، در سال 1899 میلادی اولین شرکت فیلم خود را با تأسی از شرکت بیوسکوپ به نام شرکت «رویال بیوسکوپ» در هلند تأسیس کرد. وی اولین تولید کننده فیلم در منطقه بنگال قبل از جدایی بنگلادش فعلی و بنگال غربی (کلکته) بود. وی چندین نمایش با نامهای سیتا رام (Sita Ram)، علیبابا، دال لیلا (Dol lila)، بهرام، هریراج بودا (Harriraj Buddha) ساخت و در 1901 میلادی در سالن تئاتر کلاسیک شعر کلکته در معرض نمایش گذاشت. هیرا لال سن همچنین با ساخت چندین فیلم مستند، تبلیغاتی و خبری کارنامه خود را تکمیل کرد. از دیگر ساخته های او که فیلمی صامت بود، «راجا هاریش چاندرا» نام داشت که در سال 1903 ساخته شد و کارگردانی آن را «دادابایی» بر عهده داشت.
سال 1916 شرکت مادان تئاتر در کلکته شروع به ساخت فیلمهای متعددی کرد. از ابتکار عملهای این شرکت ساخت اولین فیلم بنگالی صامت به نام بیسوامنگال (Biswa Mangal) به کارگردانی رستم جی دوتی والا در 8 نوامبر 1919 به نمایش گذاشته شد.
از معروف ترین کارگردانها و تولید کنندگان فیلم در این دوره، پریانات گانگولی بود که بیشتر در پشت صحنه حضور داشت.
در سال 1921 دایر نیدرانات گانگولی سینماگر فعال دیگری بود که فیلمی به نام بیلات فرات (Bilat ferat) (مردی که از انگلستان باز میگردد) ساخت و در آن فیلم نیز نقش داشت.
در سال های 1927، 1928 یک گروه از مردان خانواده نواب از شهر داکا، ابتکار عمل ساخت و تولید فیلم در این شهر را به دست گرفتند. آن ها فیلمی صامت داستانی به نام سوکوماری (sukumari) در چهار حلقه تولید کردند. کارگردانی این فیلم را آمبوج پرا ساناگوپتا انجام داد. پس از کسب چنین موفقیتهایی، مردان جوان از خانواده نواب، اقدام به تأسیس شرکت فیلم بنگال شرقی در شهر داکا کردند. این گروه اقدام به تولید یک فیلم صامت بلند با نام آخرین بوسه (The last kiss) کرد که کارگردانی آن را آمبوج گوپتا و فیلمبرداری آن را خواجه آزادی بر عهده داشتند. در این فیلم، کارگردان شخصاً عناوین زیرنویس فیلم را به بنگالی و انگلیسی انجام داد. این فیلم در سال 1931 در سالن سینمای مغول (لیبرتی فعلی) پخش شد.
در این دوره نیز لازم است به نقش مهم شاعر ملی بنگلادش قاضی نذر الاسلام اشاره کرد. وی در تهیه فیلم نامههای داستانی برای سینما و تئاتر نقش بارزی داشت و در تهیه فیلم نامههای متعدد در سال های قبل از جدایی بنگلادش فعلی از بنگال غربی (کلکته) حضور پررنگی نشان می داد (National Encyclopedia of Bangladesh, Asiatic society of Bangladesh, CD edition, February 2006, Dhaka ). وی علاوه بر نوشتن اشعار بیشمار، بیش از سه هزار سرود موزون نوشت که آهنگ آن ها را نیز خود می نواخت. بدین علت بعضی از پژوهشگران او را به نام «شاعر بلبل» نامیدهاند. او هم زمان شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، خواننده، نوازنده، داستان سرا، نمایشنامه نویس، مقالهنویس، هنرپیشه و بازیگر بود.
در سال 1947 شهر داکا مرکز فعالیتهای فرهنگی قلمداد میشد و اشخاص و انستیتوهای زیادی سعی به تولید و پخش فیلم کردند (گزیده احوال و آثار قاضی نذرالاسلام، چاپخانه چوکش داکا، مهر ماه 1374 داکا ، بنگلادش ). در همین سال دولت پاکستان از نذیر احمد خواست تا فیلم مستندی تولید کند. بنابر این وی فیلمی به نام «in our midst» ساخت که اولین فیلم مستند بود و با همکاری متخصصان کلکته ساخته شد.
سال 1951 دوره تظاهرات و جنبشهای اعتراضآمیز مردم بنگال به دولت پاکستان بود. این تحرکات سبب تحریک و هوشیاری مردم بنگال شد و آنان خواستار به رسمیت شناختن زبان مادری خود یعنی زبان بنگالی شدند.
در سال 1952 موسسه «اقبال فیلم» توسط شهیدالله علام، عبدالجبار خان، قاضی نورالزمان و سایرین تأسیس شد و هنرمندانی مانند عباس مالک، دلیل احمد، عزیز الحق، دودومیا، شاعر جسیم الدین، قاضی خالق، سرور حسین و سایرین با همکاری یکدیگر برای ساخت فیلم اقدام به تأسیس شرکت تعاونی محدود تولید فیلم کردند. فیلم مستندی به نام «سلامت» در سال 1954 با کارگردانی نذیر احمد ساخته شد. در سال 1955 به روی موضوع موک (Mukh یا Mukhsh )کار شد و اولین نمایش فیلم از موسسه اقبال فیلم نظارت و کارگردان عبدالجبار آغاز شد. این فیلم در سوم آگوست 1956 آماده برای پخش شد. شرکت تعاونی سازنده فیلم، اقدام به ساخت و تهیه فیلم کوتاه به نام آپایان (Appayan) کرد که سرور حسین کارگردان آن بود. از 1955 دولت با ساخت استودیو فیلم در تجگان (Tejgan) عملاً فعالیت خود را آغاز کرد.
در سوم آپریل 1957، شرکت توسعه همکاری های فیلم پاکستان شرقی (EPFEC) دادخواستی برای مجلس قانونگذاری ایالت تنظیم و ارسال کرد. این دادخواست در خصوص تأسیس FDC برای بنیان و اساس صنعت فیلم در استان بود.
پس از فراهم شدن امکانات و تسهیلات لازم برای تأسیس FDC ، این مرکز فیلمهای متعددی را هر ساله از سال 1959 تا کنون منتشر کرده است. قبل از این تاریخ (1959) سالنهای سینما در استان ها فقط برای نمایش فیلمهای وارداتی از هند، پاکستان غربی (پاکستان فعلی)، آمریکا، انگلستان، روسیه، ایتالیا و سایر کشورهای خارجی استفاده می شد. پس از تأسیس استادیو FDC، استادیوهای بیشتری مانند استادیوهای مشهور «پاگلا»، «استادیو باری»، «بنگال استادیو» و ...تأسیس شدند. شایان ذکر است که جریانهای زیادی در تاریخ فیلمهای بنگلادش لحاظ شده اند.
فیلمهای تولید شده در دهه 1950 و 1960 انعکاس دهنده شروع زندگی سالم و زیبا بود. پس از آن تولید کنندگان تلاش کردند تا فیلمهایی را به اردو بسازنند و یا در زمینه داستان ها و قصههای بومی و قومی خود تولید کنند تا از این راه جنبههای اقتصادی و تجاری خود را تقویت کنند. فیلم چاندا، که به زبان اردو بود، توسط احتشام و فیلم روپ بان (Rupban) توسط صلاحالدین، براساس داستان ها و افسانههای قومی تهیه شد. درواقع هر دو آن ها مشخصههای این جریان تلقی میشدند.
از سال 1972 به بعد استادیوهای مختلف سعی کردند تا فیلمهای خود را با کپی وتقلید از فیلمهای خارجی تهیه و پخش کنند که همگی آنان به دنبال هدف اقتصادی و تجاری و کسب درآمد بودند. این جریان تا دهه 1990 میلادی، زمانی که فیلمهای سینمایی توسط صنعت ماهواره بر روی صفحههای تلویزیون قرار گرفت، ادامه داشت.
سازمان های صنعت فیلم در بنگلادش عمدتا در دست استادیوهای خصوصی «چالا چیترا سنگساد»، که در سال 1963 ایجاد شده بود، «انستیتو داکا فیلم»، که در سال 1969 تأسیس شده بود، قرار داشتند. در کنار این دو نیز استادیوهای دولتی مانند انستیتو بنگلادش فیلم (1978م)، آرشیو فیلم (1978)، اعطای فیلم ملی (1978) و گرنت فوند (1975) مطرح بودند.
موقعیت فعلی صنعت فیلم
در حال حاضر سالانه فیلمهای زیادی در سطح کشور تولید میشود که در دورههای قبل چنین نبوده و نسبت به دورههای قبل نیز از کیفیت و کمیت بهتر و بیشتری برخوردار است.
در سال 1956، فقط یک فیلم در این منطقه تولید شد. در سال 1960 به طور میانگین به رقمی حدود 20 فیلم رسید وادامه آن بدانجا رسید که میانگین تولید فیلم در دهه 1990 به 90 فیلم رسید. هر چند نسبت به میزان انتظار و رضایتمندی مردم فاصله زیادی دارد.
استفاده فراوان از VCR، VCD وافزایش کانال های تلویزیونی و استفاده آن ها از ماهوارههای دریافتی از کشورهای مختلف، که دسترسی سریع و راحت و کم هزینه را برای عموم مردم در منزل فراهم کرده است، قطعاً میل و رغبت رفتن به سینما را کمتر نموده است.
بیشتر کارگردانها برای جذب مخاطب خود و به دست آوردن سود بیشت،ر سعی در تولید فیلمهایی میکنند تا جوانان را جذب و شیفته تولیدات خود کنند. بنابر این تولید فیلمهای با کیفیت و ارزشمند برای صدور به کشورهای خارجی بسیار نامحسوس شده است. در حال حاضر هزینه تولید فیلم افزایش سرسام آور یافته است. میانگین بودجه مورد نیاز برای ساخت فیلم معمولی رنگی حدود 5/6 میلیون تاکا پیشبینی میشود. با این حال، تصویر فیلم هنوز دسترس تر و ارزانتر از جستجو برای پول است. به همین علت سازندههای فیلم در بنگلادش تعداد زیادی از فیلمهای برجسته را تاکنون تولید کردهاند. بعضی از این فیلمها بر پایه حوادث تاریخی و میهن دوستی وجزئیات حقیقی از موقعیت زندگی آنان است.
دولت بنگلادش از سال 1975 م تا کنون هر ساله مراسم اعطای جایزه فیلم ملی را برگزار میکند. ابتدا جوایز به صورت نقدی بود، اما اکنون هم وجه نقد و هم مدالهای یاد بود از طلا نیز اهدا میشود.
(National Encyclopedia of Bangladesh , Asiatic Society of Bangladesh. ).
از جمله مساعدت های دولت در زمینه فیلم سازی، میتوان به پرداخت یارانه به فیلمهایی که با کیفیت بالاتری از استاندارد ساخته میشود، اشاره کرد.
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه بنگلادش
برای آشنایی با محصولات کشورهای جهان و ارتقای دانش سینمایی مردم، هر ساله جشنواره بین المللی فیلم کوتاه در این کشور برگزار می شود.
جشنواره بینالمللی فیلم بنگلادش
هر ساله به مدت 9 روز، از 15 تا 23 ژانویه جشنواره فیلم های بلند داستانی در کشور برگزار میشود. در این جشنواره معمولا بیش از 30 کشور جهان با بیش از صد فیلم شرکت میکنند. به فیلم های برگزیده در این جشنواره نیز جایزه تندیس رنگین کمان اهدا میشود.
فستیوال بینالمللی فیلم داکا (DIFF) را انجمن «رن بو» (Rainbow) از سال 1992 میلادی برگزار می کند.
شهرک فیلمسازی در بنگلادش
سازمان رشد و ارتقای فیلم سازی بنگلادش اقدام به تأسیس شهرک فیلم سازی در «کبیر پور ساوار»، در ناحیه شمال داکا، با هزینه 510 میلیون تاکا (حدود 10 میلیون دلار) کرده است. این شهرک علاوه بر تأمین نیاز تولید کنندگان فیلم های داخلی، امکاناتی را برای فیلم سازان خارجی در بنگلادش پیش بینی نموده است. به گفته مسئولین، این شهرک جدید سینمایی سالیانه 250 میلیون تاکا در آمد خواهد داشت (The daily Ittefag, 23 may 2001, Dhaka, Bangladesh ).
تجدید نظر در ساختار ستاد سانسور فیلم بنگلادش
ستاد سانسور فیلم 12 عضو دارد که عبارت اند از:
1. رئیس – دبیر وزارت اطلاعات
2. نایب رئیس
اعضاء:
3. معاونت دبیر رشد و عمرانی) از وزارت اطلاعات
4. معاونت دبیر از وزارت کشور
5. مدیرعامل، از نخست وزیری
6. مدیرکل، از وزارت خارجه
7. مدیر اجرائی سازمان رشد فیلم
8. مدیر کل آرشیو فیلم
9. یکی از استادان بخش هنر تأتر دانشگاه داکا
10. رئیس انجمن تهیه کنندگان فیلم
11. رئیس انجمن کارگردانان فیلم
12. رئیس انجمن هنرپیشگان فیلم
هر عضو باید حداقل در 75 درصد نمایش فیلمهای ارجاعی حضور داشته باشند. در صورتی که فردی در سه جلسه پی در پی غیبت داشته باشد، عضویت وی بلافاصله لغو خواهد شد. در صورتی که در باره فیلمی، ستاد سانسور ایراد بگیرد، تهیه کننده و یا کارگردان آن فیلم موظف به حضور در ستاد سانسور و پاسخگویی به مسئولان است.
9. 5. وضعیت و انواع صنایع دستی
صنایع دستی در بنگلادش دارای کیفیت خاصی است که نشانگر چگونگی روحیه و تمدن کهن این مردم است. هنر «ریسندگی» یکی از قدیمیترین هنرها است که در دنیا شهرت دارد. صنایع لباس و پوشاک نیز در شهر داکا دارای شهرت جهانی است و انواع و اقسام البسه را تولید میکند. صنایع دستی ساخته شده از صدفهای دریایی و یا شاخ حیوانات مانند النگو، زنجیر، دست بند یا گردنبند و لوازم مختلف تزئینی از جمله این کارها محسوب می شود. نی (خیزران= بامبو) از جمله وسایلی است که در صنایع دستی بنگلادش برای ساخت میز، صندلی، مبل، قفسه کتاب و اشیاء متنوع دیگر به بهره برداری وسیع رسیده است و در نوع خود در دنیا معروف میباشد.
از صنایع و هنرهای دستی معروف دیگر این کشور میتوان جواهرات و طلا را نام برد.
9. 6. هنر های تجسمی
9. 6. 1. نقاشی و مجسمهسازی، خط و سایر مشخصههای هنری
بنگلادش کشوری است که دارای هنر های سنتی غنی میباشد. برای نمونه هنر کوزهسازی و سفالگری از قدمت خاصی برخوردار است. نقاشی مدرن نیز توسط هنرمندانی جهانی مانند: زینالعابدین، قمرالحسن، انورالحق، شفیع الدین احمد و شفیق الدین شناسانده شده است. هنر کنده کاری و خطاطی بر روی چوب و سنگ و نظایر آن نیز جایگاه خاصی برای خود دارد. همه این رشته های هنری در انستیتو هنر و صنایع دستی دانشگاه داکا تدریس میشود.
«گروه هنر داکا» (The Dhaka Art group) توانسته است با همکاری هنرمند زینالعابدین، نمایشگاه های زیادی در شهرهای مختلف بنگلادش از جمله داکا، چیتاگنگ و کومیلا برگزار کند. علاوه بر آن نمایشگاه های زیادی از کارهای آبرنگ، رنگ روغن، تمپرا، لیتوگرافی و اقسام دیگری از هنرهای نقاشی در شهر داکا به نمایش گذاشته شده است.
در میان نقاشان معروف و سرشناس میتوان به نام های شفیعالدین احمد امیرالاسلام، رشید چودری، عبدالرزاق، عبدالبسیط، قیوم چودری و قمر الحسن اشاره کرد. شفیعالدین احمد در خصوص کارهای گرافیکی و نقاشی با رنگ روغن، امیرالاسلام در مضامین عمومی و بینالمللی مانند «مادر و بچه»، «دوره گرد»، «روح القدس»، رشید چودری بیشتر در زمینههای فانتزی، عبدالرزاق متخصص در کارهای گرافیکی، عبدالبسیط در ارائه زندگی عامۀ مردم، و قیوم چودری در ترسیم زیبایی صفات پسندیده فعالیت دارند.
9. 6. 2. مینیاتور
توسعه وارتباط مسلمانان با نقاشیهای مینیاتوری را باید در قرن سیزدهم و در محدودۀ جغرافیایی پاکستان فعلی جستجو کرد. در قرن شانزدهم، «همایون» پادشاه دوم از سلسلۀ مغول، که مدتی از ترس شیرشاه سوری به دربار شاه طهماسب صفوی پناه برده بود، هنگام بازگشت به هند دو نفر از بهترین مینیاتوریستهای ایرانی به نام های «سجاد علی» و «خواجه عبدالصمد» را با خود همراه برد. این دو نفر از شاگردان برجسته استاد بهزاد بودند. استاد بهزاد، رافائل (از نقاشان معروف اروپا) مشرق خوانده میشد. این دو نفر که از پشتیبانی و توجه خاص پادشاه برخوردار بودند، با همکاری وی توانستند یک کارگاه هنری تأسیس کنند و تعداد زیادی داوطلب علاقهمند به یادگیری این هنر را آموزش دهند.
همایون به آن ها دستور داد تا داستان امیرحمزه را به صورت مینیاتور به تصویر کشند. از این زمان است که اساس هنر سنتی در دورۀ مغول ها بنیاد گذاشته شده است و قبل از آن چنین هنری وجود نداشت.
عموماً دولتها به مینیاتوریستها ابلاغ میکردند که داستان ها وافسانهها را متناسب با متن آن ها، به تصویر کشند. نبرد شیرها، آموزش فیلها، ملاقات روحانیون، و مسائل دیگری نیز از جمله گزینه هایی بوده که در هنر مینیاتوری به آن توجه شده است. باید اذعان داشت که نقاشی مینیاتوری، در دوران سه قرن حاکمیت پادشاهان مغول، در هند به بلوغ خود رسیده بود. در واقع این هنر مینیاتوری ایرانی بود که در شبه قاره نفوذ کرده بود.
تفاوتی که در سبک و نوع نقاشیهای ایرانی و شبه قارهای به چشم میخورد، بیشتر در موضوعات آن است. در شبه قاره بیشتر پیرامون نبرد شیرها، آموزش فیل و ...، کار شده است. البته این هنر، بعد از افول مغول در شبه قاره، همچنان به حیات هنری خود ادامه داد. با شروع قرن نوزدهم و ورود بریتانیا در شبه قاره، این هنر مانند دیگر مسائل فرهنگی و هنری دستخوش تغییراتی شد و در واقع خسارات و لطماتی دید. بعدها با پیدایش کشور بنگلادش، که سعی کرده است میان هنر و فرهنگ قدیم و فرهنگ جدید پیوندی ایجاد نماید، این هنر در این سرزمین رواج یافت.
9. 6. 3. خطاطی و خوشنویسی
تاریخ خط و خوشنویسی در بنگلادش به پیشینه های ظهور و بروز این هنر در شبه قاره برمی گردد، چرا که تاریخ هنری بنگلادش ریشه در شبه قاره دارد و در واقع زمینه های هنری را، کلا، می بایستی از تاریخ هنری شبه قاره گرفت. اما در خصوص این هنر، اطلاعات کمی از توسعۀ هنری خطاطی در بنگال از دوره و سلسلههای پادشاهان مسلمان موجود میباشد. گفتنی است که اکثر حکمرانان مسلمان، خود نیز خطاط بودهاند. «بابر» بنیان گذار سلسله تیموریان بزرگ هند، شیفته خطاطی بود. امپراتوران بعدی این سلسله، از همایون گرفته تا اورنگ زیب نه تنها به هنر خوشنویسی علاقه داشتند و خود خط زیبا می نوشتند، بلکه دربار آنان از خوشنویسان عصر پر بود و هرامیری و شاهزاده ای یک یا چند هنرمند خطاط را سرپرستی می کرد. «جهانگیر» یکی دیگر از پادشاهان سلسلۀ مغول، از علاقهمندان جدی در هنر خطاطی بود. «شاهجهان» بر دیوارها و کتیبه های قلعه تاریخی و کاخ معروف خود، قلعه سرخ (رد فورت) در آگرا، دستور داد اشعار زیبای فارسی را به خط خوش نقشین کنند. در 1504م «محمود» نیز خطی را به عنوان «خط ببری» معرفی کرد. او تعداد بسیار زیادی از خطاطان را به دور خود جمع کرده بود.
این توجه بیش از حد حکمرانان تیموری باعث شد تا در شبه قاره، سبکهای متنوعی در هنر خوشنویسی ابداع شود که از آن جمله میتوان از «خط گلزار»، «خط غبار»، «خط ماهی»، «خط ریحان» ، «خط طرّه» و به ویژه «خط طغرا» ابداع شود. اکثر این سبکها با هدف تزئین انجام میشد و در واقع مهارت خطاطان را به نمایش میگذاشت. با افول پادشاهان مغول، این هنر نیز رو به ضعف گذاشت. در زمان کمپانی هند شرقی، مکاتبات با حکمرانان و مسائل اداری، به زبان فارسی بود، و بی شک این هنر خودنمایی می کرد. اما با توسعۀ قدرت بریتانیا در شبه قاره و جانشین کردن زبان و خط انگلیسی به جای فارسی در کارهای اداری و مدارس، این هنر روز به روز رو به افول نهاد. درحال حاضر تعداد بسیار کمی خطاط در شبه قاره فعالیت دارند.
[1] Gerasim Stepanovich
[2] Vidya Sundar
[3] Chandra Bose
[4] Ramabishek
[5] Tababpur
[6] Crown
[7] Diamond Jubilee
[8] Lion
[9] Shakespeare
[10] Brecht
[11] Moliere
[12] Ibsen
[13] Natya Shikshangon
[14] Gram Theatre
[15] Mukta Natok