پیشینه روابط سیاسی و فرهنگی سریلانکا و ج. ا. ایران

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

13-2.   تاريخچه‌ روابط ایران و سری لانکا:

سریلانکا از روزگاران قدیم به علت واقع شدن در مسیر خطوط کشتیرانی شرق، جنوب شرق و غرب آسیا  و شمال افریقا مورد توجه همگان به ویژه بازرگانان و قدرت­های بزرگ منطقه ای و بین المللی بوده است. کالاها و محصولات چینی، کامبوج، مالزی، اندونزیایی، هندی، ایرانی، یمنی و مصری در بنادر آن به مقاصد مختلف جابجا می شده است. اهمیت استراتژیک آن سبب رویدادهای تلخ و شیرین مردم این سرزمین در روابط خارجی شان با دیگران شده است. نزدیکترین همسایه این کشور هندوستان است و مردم و مقامات دو کشور پیوسته با هم در تماس و داد و ستد بوده­اند. گهگاه که جنگ قدرت بین حکام و پادشاهان محلی بروز می­کرده بعضی از آنان از حکام جنوب هند استمداد می خواستند و در مقاطعی از تاریخ نیز فرمانروایان جنوب هند بر سریلانکا حکومت می­راندند. چند قدم آن طرف­تر همسایه بزرگ دیگر یعنی امپراطوری ایران بود که مرزهایش از هندوستان در شرق تا مدیترانه در غرب امتداد داشت. مردم سریلانکا از قرن اول میلادی با ایرانیان شامل مردمان خراسان بزرگ و آسیای میانه فعلی روابط داشتند. سکه هایی از حکام بلخ و قندهار در "روهونا[3]" پیدا شده که از این روابط حکایت دارند. در "سیتولپاهوا [4]" در بخش "هامبانتوتا[5]" نیز سه کتیبه هست که در آن­ها کلمه "کبوجا[6]" حک شده است.  کمبوجا مردمی بودند که در بخش غربی قلمرو حکومت موریان زندگی و به زبان فارسی صحبت می کردند (wikipedia).  بنا بر قولی دیگر این قوم هندوایرانی احتمالا از نسل ساسانیان و پارتیان بودند که در قرن اول و دوم میلادی شمال غرب هند را اشغال کردند. به هر حال از سوی غرب تجارت در کنترل ایرانیان بود و سریلانکا با آنان تماس داشت. اسناد متعددی ایرانی حکایت می کنند که پادشاه سریلانکا سفیری را با دو هزار قطعه چوب ساج و مقداری مروارید به عنوان هدیه روانه دربار انوشیروان(578-531 میلادی) کرده است.

موضوع دیگری که نشانگر رفت و آمدهای ملت­های منطقه و حاکی از حساسیت آنان نسبت به اخبار همدیگر و به نوعی مرتبط با ایران و اسلام می باشد، مطلبی است که ابن شهريار، ناخدا و دريانورد مشهور ايراني در كتابش به نام "عجائب الهند بره و بحره و جزائره" در قرن چهارم  (ايران, 1389, ص. شماره 4464) هجري نقل کرده است[7]. بنا بر شنیده هایش وی در این کتاب نوشته پادشاه سریلانکا "آگابودهی سوم[8]" (639-628) پس از آن که از ظهور اسلام مطلع شد سفیری را به مدینه نزد پیامبر اکرم(ص) اعزام کرد. این سفیر هنگامی به مدینه می رسد که پیامبر(ص) چشم از جهان فرو بسته بودند. به هر تقدیر او عزم وطن می کند؛ ولی در مسیر  برگشت دار فانی را وداع می کند و پس از وی خدمتکارش این خبر را به پادشاه می­رساند (International relations in ancient and medieval Sri Lanka).  

قرن ها بعد جهانگردی دیگر در سفرنامه اش مطالبی را می نویسد که نشان از عمیقتر شدن روابط این دو ملت دارد. ابن بطوطه در سفرنامه اش به موضوع گفتگویش با پادشاه سریلانکا به زبان فارسی اشاره کرده نشان دهنده میزان نفوذ ایرانیان در منطقه و به ویژه این کشور است؛ چرا که این نوشته دلیلی بر این است که زبان فارسی در آن زمان زبان رابط ملت های منطقه بوده است. ابن بطوطه نوشته: " ایری شکروتی را با پادشاه معبر رابطه دوستی بود و او بفرمود که از من پذیرائی بکنند. سه روز پیش وی بودم و هر روز بر اکرام من می افزود. این سلطان زبان فارسی می فهمید و از حکایاتی که من برای در باره پادشاهان و کشورها می گفتم خوشش می آمد" (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 248).

در بخش دیگر او اسامی بسیاری را یاد می کند که همگی نشان از رفت و آمد گسترده ایرانیان به این سرزمین به خصوص برای زیارت قدمگاه حضرت آدم(ع) دارد، ابن بطوطه نوشته است: (پادشاه معبر) "گفت ... هر چه می خواهی از من بطلب. گفتم از هنگامی که به این جزیره رسیده ام جز زیارت قدمگاه آدم علیه السلام [9]مرادی ندارم- در آنجا آدم را "بابا" و حوا را "ماما" می نامند – گفت این آسان است. راهنمایی معین می کنیم که ترا به آنجا برساند (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 249)د... سلطان تخت روانی به من بخشید که غلامان وی آنرا به دوش خود حمل می کردند و عده ای دیگر مرکب از چهار تن از جوکیان که همه ساله به زیارت قدم گاه می روند با سه تن از برهمنان را با با ده تن دیگر از کسان خود و پانزده تن مامور حمل آذوقه همراه من کرد. آب در این راه فراوان است. همان روز اول از رودخانه ای که به وسیله پلی که با چوب های خیزران ساخته شده بود، عبور کردیم و آنگاه به منارمندلی رسیدیم که شهری زیبا و در آخر قلمرو سلطان واقع است ... در این شهر فقط یک تن مسلمان وجود داشت که از اهالی خراسان بود و او به علت بیماری در این جا مانده بود و به اتفاق ما حرکت کرد... بعد از آن به کنکار رسیدیم ... در بیرون این شهر مسجد شیخ عثمان شیرازی معروف به چاوش واقع شده است. سلطان این شهر و مردم آن این مسجد را زیارت می کنند و محترم می دارند. شیخ مزبور راهنمای قدم گاه بود (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 250)... از آنجا هم حرکت کرده نخست به هفت مغاره و سپس به مغاره اسکندر و پس از آن به مغاره اصفهانی و سپس به چشمه آبی و خرابه ای رسیدیم. در پای قلعه مزبور خوری هست که به نام غوطه گاه عارفان مشهور می باشد (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 253).. قدمگاه؛ جای پای پدر ما آدم (سلام و درود خدا بر او) بر صخره ای بلند و سیاهی که در محوطه پهناوری واقع است، قرار دارد. جای پا در روی صخره به شکل فرو رفتگی نمودار است و طول آن یازده وجب می باشد... رسم چنان است که زوار سه روز در مغاره خضر می مانند و صبح ها و عصرها به زیارت قدمگاه می روند. ما نیز بهمین ترتیب عمل کردیم. بعد از سه روز به جاده ماما بازگشته به مغاره شیم که همان شیث پسر حضرت آدم باشد، رسیدیم (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 254).... سلطان بلاد معبر، نام او غباث الدین دامغانی است (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 257). شیخ صالح محمد نیشابوری را که یکی از دراویش مولّه(حیدری) می باشد، در آن شهر ملاقات کردم" (ابن بطوطه، موحد، علی محمد, 1370, ص. 262)".