جایگاه دین در ساختار کنونی حکومت و جامعه چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۵ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == ''جایگاه دین در ساختار کنونی حکومت و جامعه­ی چین'' == باتوجه به حاکمیت ایدئولوژی کمونیستی بر چین از سال1949، باید گفت مذهب در ساختار حکومتی و جامعه­ی چین معاصر نه تنها از جایگاه مهمی برخوردار نبوده و نیست، بلکه اساسا فاقد هر گونه نقش، اگر نگوییم...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جایگاه دین در ساختار کنونی حکومت و جامعه­ی چین

باتوجه به حاکمیت ایدئولوژی کمونیستی بر چین از سال1949، باید گفت مذهب در ساختار حکومتی و جامعه­ی چین معاصر نه تنها از جایگاه مهمی برخوردار نبوده و نیست، بلکه اساسا فاقد هر گونه نقش، اگر نگوییم مورد ستیز بوده، در ساختار سیاسی بوده است. ولی هم­چنان­که پارسونز بیان می­کند، بین توسعه­ی ارزش­های اجتماعی و مذهب رابطه­ی مستقیمی وجود دارد، رویکرد چین معاصر(پس از اجرای اصلاحات) به دین نیز معنای جدیدی یافته است. بر همین اساس، پس از سال 1979 میلادی(آغاز سیاست اصلاحات) نه تنها تغییری در کارکرد دین در جامعه رخ داده، بلکه روابط دینی چین با دیگر کشورها در قالب برنامه­­های فرهنگی-آموزشی و ایجاد مراکز فرهنگی کنفوسیوس در سراسر جهان، و خلأ معنوی به وجود آمده در میان جامعه پس از فروپاشی کمونیسم، افزایش پیدا کرده است. به اعتقاد برخی از محققان و اندیشمندان علوم اجتماعی چین، در حال­حاضر، جامعه­ی چین با بحران هویت، خلأ معنوی و اعتماد به نفس عمومی مواجه است، (سابقی، 1385)دلایل زیادی هم برای این بحران ذکر شده است، اما همگی در دو مورد اتفاق نظر دارند: 1- حوادث و وقایع دوران انقلاب فرهنگی چین(1966تا 1976میلادی) که در آن گاردهای سرخ، ضمن تخریب اخلاق و ارزش­های اجتماعی سنتی جامعه، هزاران بنای تاریخی، فرهنگی و مذهبی را با خاک یکسان کرده و اقلیت­های قومی و مذهبی را سرکوب کردند. عواقب و پیامدهای این تخریب­ها که ثمره­اش خشونت، کشتار، تخریب اقتصاد و ارزش­های دینی-فرهنگی بود هنوز هم فراموش نشده است. 2- فروپاشی ایدئولوژی مارکسیستی و رشد سریع و غیرقابل تصور توسعه­ی اقتصادی چین در سه دهه­ی اخیر، به دلیل نبود هیچ­گونه پایه­ای قابل اتکا از ارزش­های معنوی، اخلاقی و اجتماعی و نابود شدن ساختارهای کهن اخلاقی پیشین، فرهنگ اصیل مردم، به ویژه در بعد اجتماعی بیشترین آسیب را دیده و مردم با فرهنگ و ارزش­های خیرخواهانه­ی گذشته­ی خود فاصله بگیرند. بنا به اعتقاد محققان و اندیشمندان علوم اجتماعی این کشور، در چنین شرایطی، دین می­تواند علاوه بر کارکردهای روحی و روانی عمومی، در حل بحران­های فراگیر اجتماعی نیز موثر باشد. چون دین تنها گزینه­ای است که با توجه به کثرت جمعیت و تنوع قومی این کشور، می­تواند نقش و کارایی مؤثری در میان تمامی قشرها و طبقات اجتماعی داشته باشد. به همین خاطر، آنان معتقدند (Feng Jin Yuan, 2005) در دوره­ی اصلاحات، نقش دین بسیار کلیدی و تعیین کننده خواهد بود که در اینجا به برخی از آن­ها اشاره می­شود: ( عادل خانی ،1388  ،www.khaniadel.blogfa.com)

1- توجه دین به خدمات عمومي و کارهای عام المنفعه: در تاريخ چين، محافل مذهبي همیشه نقش مهمي در ارایه­ی خدمات اجتماعی در زمينه­هاي پزشكي، بهداشتي، آموزشی و پرورشي و امور خيريه ايفا كرده و در دوران کنونی نیز با توجه به بحران­های عمومی فراگیر مانند محیط زیست، بلایای طبیعی، بیماری­های مسری و خطرناک، جرایم سازمان یافته، و... دین می­تواند نقش بزرگی در بسیج عمومی و امداهای اجتماعی ایفا نماید.

2- حفظ ثبات اجتماعي: ادیان و مذاهب مختلف چين در طول تاريخ، نقش مهمي در حفظ صلح و آرامش و ثبات اجتماعی در چين ايفا كرده اند. بنابراین، رهبران مذهبي و پيروان مذاهب از این پس نیز می­توانند عامل مهم و مثبتی برای حفظ ثبات جامعه در چين به­شمار آیند.

3- تقويت وحدت ملي: در گذشته در کشور چین، به ویژه در دوران جنگ ضد ژاپنی، مذهب ويژگي­های ملي پیدا کرده و هميشه با وحدت ملي ارتباط تنگاتنگی داشته است.  گاهی چند اقليت­ ملي در چين به يك دين و مذهب اعتقاد دارند، عقاید مشترک، زبان ملي مشترك، زندگي اقتصادي مشترك و فرهنگ ملي و سرنوشت مشترك اقوام موجود در این کشور می­تواند به عاملی جهت پیوستگی­های ملی تبدیل شود. از اين جهت دين نقش مهمی در حفظ وحدت ملي بازي مي­كند.

4- پیشبرد يكپارچگي كشور:  پیروان مذاهب مختلف چين هميشه داراي سنت حسنه­ی ميهن پرستي بوده­اند. در تاريخ این کشور ميهن پرستان دارای اعتقادات مذهبي بي­شماری دیده می­شود. پس از اجرای اصلاحات و سیاست درهاي باز هم پیروان مذاهب مختلف پرچم ميهن پرستي و دين­داري را با هم به اهتزاز درآورده و سهم شايسته­ای در پيش­برد امور و يكپارچگي كشور داشته و دارند.

با توجه به مطالب فوق، رویکرد دولت چین نسبت به دین در دوره­ی اصلاحات، به ویژه پس از سال 2005 میلادی، نه تنها دین ستیزی و دین گریزی نبوده، بلکه رویکردی عمل گرایانه و ابزراگرایانه بوده است. دولت چین با انتشار قوانین و مقررات جدید امور مذهبی

) China National News paper, 2005)

و فعال کردن مراکز علمی و دانشگاهی برای انجام پژوهش در زمینه­ی دین، سعی در استفاده از مذهب در جهت پیشرفت جامعه و پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی دولت نموده است. خوجین­تائو رییس­جمهوری سابق چین در این زمینه می­گوید: «بايد سياست اساسی حزب كمونيست چين در خصوص مذهب را كاملاً اجرا كرده و نقش روحانيون و توده‌های مردم دين‌دار در پيشبرد رشد اقتصادی ـ اجتماعی را به‌خوبی در نظر بگیریم. اين خواست حزب در برخورد با مذهب در شرايط جديد است. بايد سياست حزب كمونيست چين مبنی بر آزادی عقايد مذهبی را با جديت اجرا و بر اساس اصول اداره­ی امور مذهبی طبق قانون و مقررات مربوطه و انجام فعاليت‌های مذهبی به‌طور مستقل و غير وابسته، فعالانه مذاهب را هدايت‌كنيم تا با جامعه­ی سوسياليستی چين انطباق پیدا ‌كنند و محافل مذهبی را به ترويج سنن شايسته در زمينه‌های ميهن‌پرستی، دين‌پرستی، همبستگی، ترقی و خدمت به جامعه تشويق‌كرده و از آن‌ها پشتيبانی ‌كنيم تا خدمات بيشتری به وحدت‌‌ملی، رشد اقتصادی، هماهنگی اجتماعی و يكپارچگی‌ميهن انجام‌دهند» (Hu Jin Tao: www.xinhuanet.com)

البته، باید متذکر شد که این نگاه ابزراگرایانه به دین توسط حکومت چین نه از باب داشتن اعتقاد به آن، بلکه حاصل نتایج سی سال تجربه­ی دین گریزی و دین ستیزی حزبی از یک­سو، و  ضرورت­های اجتماعی جامعه­ی امروزین از سوی دیگر است. ناگفته پیداست، درشرایط جدید جهانی و رشد و گسترش خیره کننده­ی وسایل ارتباط جمعی در جوامع مختلف و مطرح شدن ایده­ی دهکده­ی جهانی، محصورکردن یک سرزمین و فرهنگ و بی اطلاع نگه داشتن جامعه از جهان خارج عملا غیرممکن است. به ویژه کشوری مثل چین که در سال­های اخیر سعی فراوانی برای دستیابی به جایگاه بالاتر در جهان امروز و در میان کشورهای توسعه یافته داشته و دارد و هزینه­های هنگفتی برای مطرح کردن فرهنگ و تمدن و توسعه و پیشرفت خود به جهان بیرون متقبل شده است( برگزاری باشکوه المپیک2008 و اکسپوی پرهزینه­ی2010شانگهای)، در این عرصه نیز با برنامه­ای مدون و حساب شده وارد شده است.

قطعا، سخنان بالاترین مقام سیاسی کشوری هم­چون رئیس­جمهوری چین در خصوص مسئله­ی بسیار حساس دین و آزادی­های مذهبی، آن­هم در کشوری که سال­های متمادی با دین و مذهب در ستیز بوده است، در حقیقت تعیین خط مشی و استراتژی آینده­ی آن در حوزه­ی دین است. لذا، بررسی فرازهایی از این سخنان می­­تواند به روشن شدن ابعاد سیاست داخلی چین در حوزه­ی دین کمک نماید که در ادامه به بررسی دو مورد از آن می­پردازیم:

الف) «آزادی عقاید مذهبی» کدام عقیده و کدام دین؟

خوجین تائو می­گوید:«باید سیاست حزب کمونیست چین مبنی بر آزادی عقاید مذهبی را با جدیت اجرا و بر اساس اصول اداره­ی امور مذهبی و طبق قانون و مقرارت مربوطه، از انجام فعالیت­های مستقل و غیر وابسته­ی مذهبی حمایت و فعالانه مذاهب را هدایت کنیم تا با جامعه­ی سوسیالیستی چین منطبق شود.»

پس از اعمال سیاست درهای باز، جامعه­ی چین در بعد مذهبی این فرصت را یافته تا خلأ تاریخی حضور معنویت و دین در زندگی خود را با انتخاب یک دین پر نماید. ولی پهناوری جغرافیایی این کشور از یکسو، و مشکلات ارتباط کلامی سایر تمدن­ها با مردم این کشور از سوی دیگر، در گذشته همیشه مانعی بر سر راه ارتباطی سهل و آسان دو سویه بوده است. لذا، اینک با فراهم شدن زمینه­ی برقراری ارتباطات آسان از طریق تکنولوژی جدید، رقابتی جدی و فزاینده­ای میان پیروان ادیان مختلف در معرفی خود به جامعه­ی چین درجریان است که در این میان اسلام و مسیحیت با داشتن سابقه­ی تاریخی و برخورداری از مکتب، کتاب و ایدئولوژی مدون و مکتوب وشبکه و تئوری­های منسجم تبلیغی، فعالیت بیشتری را در این حوزه از خود نشان می­دهند.

جهان غرب مسیحی، با برخورداری از موقعیت برتر و پیشرفت قابل توجه در عرصه­های علمی و فن­آوری، امروزه به عنوان الگویی موفق برای جامعه­ی چین مطرح و این کشور برای توسعه گام در راهی گذارده که جامعه­ی غرب قبلا آن را طی کرده است. لذا امروزه، زبان انگلیسی که مورد توجه آحاد جامعه­ی چین قرار گرفته، به ابزاری کارآمد برای تبلیغ مسیحیت که شاخصه­ی فرهنگ غربی است در میان جامعه­ی چین تبدیل شده است. از سویی دستورات و احکام نسبتا ساده­ی مسیحیت وظیفه و تکلیف چندانی را متوجه معتقدان به این آئین نمی­کند، و از سوی دیگر، خلأ وجود دین و خدا را در ذهن غیر پیچیده­ی او پر کرده و باعث گرایش تدریجی جامعه­ی چین به این کیش می گردد. البته دولتمردان چین در برابر این روند به نحو حساب شده­ای که به سرمایه گذاری­های اقتصادی غرب که دولت چین سخت بدان نیاز مند است لطمه وارد نسازد، مقاومت کرده و از فراگیر شدن دین در جامعه به دلیل تبعات بعدی آن نگرانند. (جلوگیری از توزیع انجیل توسط کاروان های ورزشی در جریان المپیک2008 را باید از این منظر مورد توجه قرار داد.)

دین اسلام هم تقریبا هم­زمان با بعثت پیامبر گرامی اسلام در شبه جزیره­ی عربستان، به همه­ی دنیا و از جمله سرزمین چین وارد شده است. امروزه مسلمانان در سرتاسر چین پراکنده اند و به­طور مشخص از پنج منطقه­ی خودمختار چین، دو منطقه­ی خودمختار مسلمان نشین به نام­های «سین­کیانگ[1]» و «نینگ­شیا[2]» را تشکیل می­دهند.

دوری از جهان اسلام و محدودیت­های تاریخی که برای مسلمانان در تمام دنیا از جمله چین وجود داشته است، باعث شده تا مسلمانان چین با اعتقادات و دستورات دینی اسلام به­صورت سطحی آشنایی داشته باشند. آنچه که امروز باعث گسترش و افزایش تعداد مسلمانان در این جامعه شده، اغلب به­خاطر بالا رفتن سطح خودآگاهی و هویت­خواهی و معلومات قشرهای متوسط جامعه است که آن نیز دلایل متعددی دارد و تنها بخش کمی از آن ناشی از فعالیت­های مبلغان اسلامی و کشورهای مسلمان در این سرزمین است. چون متأسفانه مبلغان مسلمان در فعالیت­های تبلیغی خود به جای اصل دین به فروع آن پرداخته و در بعضی موارد اختلاف در جزئیات به عناد و دشمن­پنداری یکدیگر منجر و تا بدانجا پیش رفته اند که دو مذهب تشیع و تسنن به یکدیگر به­عنوان دو دین متفاوت نگاه کنند. البته ناگفته نماند که نقش دشمنان اسلام نیز در این زمینه خیلی تأثیرگذار و پیچیده بوده و لازم است دلسوزان و مبلغان دینی در این خصوص چاره اندیشی لازم را به­عمل آورند. البته باید این موضوع را هم در نظر گرفت که کلیه­ی فعالیت­های اسلامی و تبلیغات دینی در کشور چین در قالب انجمن اسلامی که خود یک نهاد دولتی است صورت می­پذیرد و دولت از این طریق بر کلیه­ی فعالیت­های اسلامی نظارت دارد.

ب) دین در خدمت رشد اقتصادی:

هوجین تائو :«باید سیاست اساسی حزب کمونیست چین در امور مذهبی را کاملا اجرا کرده و نقش روحانیون و توده­های مردم دین­دار در پیشبرد رشد اقتصادی و اجتماعی در نظر بگیریم. این خواست حزب جهت انجام کارهای مذهبی در شرایط جدید است.»

همانطور که از محتوای این سخن بر می­آید، نگاه ابزار گرایانه به دین بدون اعتقاد داشتن به آن و تنها به­عنوان  یک ضرورت اجتماعی اجتناب ناپذیر، رویکرد جدید دولتمردان چین به دین را تعیین نموده است. در روند سرعت بخشیدن به رشد اجتماعی و اقتصادی جامعه­ی چین، از تمامی فاکتور­های موجود حتی عنصر مذهب که زمانی با آن در ستیز علنی بوده­اند نیز مورد توجه قرار می­گیرد. چرا که امروزه نقش سازنده­ی دین و مذهب در جوامع مختلف به­طور جدی مورد توجه است. البته همانطور که از سخنان هوجین­تائو  بر می­آید، امور مذهبی در چارچوب سیاست­های اساسی حزب کمونیست!


[1] Xin Jiang

[2] Ning Xia