موسیقی در روسیه
موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته میشود که شنیدنی و خوشایند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. واژه موسیقی از واژهای یونانی و گرفته شده از کلمه Mousika و مشتق از کلمه Muse می باشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان می باشد. موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیله آواها گفته اند که مهمترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونه ای که خوشایند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد؛ پیشینیان موسیقی را چنین تعریف کرده اند: معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان کامل شود. ارسطو موسیقی را یکی از شاخه های ریاضی می دانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفته اند همانند ابو علی سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا، از موسیقی نام برده است ولی از آنجا که همه ویژگی های موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز می دانند. در هر صورت موسیقی امروز؛ دانش و هنری گسترده است که دارای بخش های گوناگون و تخصصی می باشد به تعابیر دیگر لفظ موسیقی در اصل به قاف مفتوح و الف مقصوره است که آن مخفف موسیقار از واژه های عرب ترکیبی است از (موسی) به معنی نغمه و (قی) به معنی خوش و لذت انگیز ذکر شده است.
الف. تفاوتهای موسیقی شرق و غرب
بسیار واضح و طبیعی است که موسیقی ملتهای مختلف از بسیاری از جهات چه از نظر فنی و هنری و چه از حیث اجتماعی و فرهنگی متفاوت باشد. بدین طریق موسیقی غربی با موسیقی شرقی بطور ریشه ای و پایه ای با هم تفاوتهای اساسی دارند و موسیقی کشورهایی همچون آلمان ، فرانسه، ایتالیا و روسیه با اینکه از نظر پایه به هم نزدیک اند از حیث کیفیت و حالت با یکدیگر تفاوتهایی دارند. اصیلترین مکاتب موسیقی در دنیا سه مکتب هستند. مکتب آلمانی و در کنارش مکتباتریشیست که در واقع مکتب اتریشی هم به نوعی با تفاوت های اندک، مشتق شده از مکتبآلمانی است. یکی دیگر، مکتب فرانسویست که سبک خودش را دارد و دیگری هم مکتبروسی. مکتب روسیه از آن دو مکتب بسیار جوانتر است، به دلیل اینکه خود روس ها اصلاً نسبتبه کشورهای دیگر که صاحب موسیقی کلاسیک شدند و به جایگاه پیشرفتهای هم دست پیداکردند، خیلی دیرتر شروع کردند. در قیاس با فرانسه، ایتالیا و آلمان حتی بهدویستسال هم نمیرسد. ایتالیا و فرانسه بیش از هزار سال است و آلمان هم نزدیک بههزارسال میشود که فرهنگ این نوع موسیقی را دارد، اما در روسیه دویست سال هم نیست.با این حال توانسته مکتب اصیلی را ایجاد کند. درواقع میشود گفت از دو مکتب فرانسویو به ويژه آلمانی الهام گرفته است و در عین حال به زبان شخصی خودش دست پیدا کردهاست. این برمیگردد به یک سری پایههای موسیقیایی، یعنی پایههایی که درواقع از راهآن، شخصیتسازی و شکلگیری ذهنیت موسیقیایی در دانشجویان و هنرآموزان شکل میگیرد. می توان گفت این نه تنها در آهنگسازی، بلکه در نوازندگی و خوانندگی هم وجود دارد وبه هیچ عنوان هیچکدام از این مکتبها برتر از آن دیگری نیست. هرکدام از اینها مانندگلی هستند با رایحهی خودشان.
ب. پیدایش مکتب موسیقی روسی
تا اواخر قرن 18 موسیقی روسی منحصر به سرودهای مذهبی و آهنگهای محلی بود. موسیقی مذهبی از قرن 18 برای چند صدا تنظیم شد و این نخستین گامی بود که در راه موسیقی علمی برداشته شد. با آنکه موسیقی محلی روسی بسیار پرمایه و قابل توسعه بود، معهذا اشراف و شاهزادگان روسی تنها به موسیقی غربی مخصوصاً آثار آهنگسازان ایتالیایی و آلمانی توجه داشتند و چون مشوقی برای آهنگسازان روسی نبود تا مدتی دراز موسیقی روسی به حال ابتدایی ماند. در این دوره غالباً نوازندگان و آهنگسازان غربی به روسیه دعوت می شدند و در کاخها و تالارهای کنسرت که فقط به روی اشراف و طبقه اول روسیه باز بود قطعاتی اجرا می کردند. از بین آهنگسازان ایتالیایی پائیسیلو چند اپرای مشهور خود را مانند نینا تو آرایشگر شهر سویل در روسیه را نوشت.
وقتی مکتب موسیقی علمی روسی در حال تشکیل بود، شاهزادگان و اشراف روسی هیچ گونه کمکی به تأسیس آن نکردند وقتی در بسیاری موارد چون " موسیقی جدید" را " غیر قابل استماع" می پتداشتند از کار شکنی و استهزاء خودداری نکردند. با همه این مشکلات گلینکا پایه موسیقی روسی را بنا گذاشت و آهنگسازان آینده روسی به حدی در این راه موفقیت یافتند که در مدتی کمتر از صد سال موسیقی روسیه از کلیه کشورهای موسیقی حتی آلمان و ایتالیا پیش افتاد و مکتبهای دیگر را تحت تأثیر قرار داد.
ج. تاریخچه موسیقی روسیه
هنرمندان روسبینش مختص به خودی داشته و اشکال وارداتی هنر را بشدت متحول کردند.هجوم های خارجی در قرون 17 و 18، همچنین سیاست غربگراییدوران پطر کبیر باعث شد هنر روسیه تحت تأثیر روندهای جدید سکولاریسم قرار گیرد. درنتیجه توجه جامعه هنری روسیه به اروپای غربی معطوف شد. اشکال هنری که در دوران قرونوسطا از طرف کلیسای ارتدکس ممنوع اعلام شده بودند، نواختن موسیقی با آلات موسیقی واثار دراماتیکوارد جریان هنری کشور شد. اواسط قرن هجدهم در روسیه خلق باله، اپرا،موسیقی کلاسیک و معماری سبک باراکو رونق یافت. قبول مسیحیت در روسیه باعث شد هنرهای زیبا در این کشور به شدت تحت تاثیر انواع وارداتی هنر مسیحی در نقاشی، موسیقی، معماری و ادبیات روسیه قرار گیرد. روسها در قرن دهم به دنیای موسیقی غربی وارد شدند، هنگامی که شاهزاده ولادیمیر اهل کییف تصمیم گرفت همه باید مسیحی شوند. کلیسای روسیه به موسیقی محلی توجهی نداشت و در سده ۱۷ پیشوای کلیسا، تصنیف های موسیقی را ممنوع کرد و در مسکو آنها را در اتش سوزاندند. پتر کبیر به موسیقی علاقه داشت و کاترین کبیر به اپرای کمیک فرانسوی. میخاییل گلینکانخستین آهنگساز روس است و آثار موسیقی خودرا بر مبنای ترانه های محلی ساخت. او دو اپرای معروف داشت، یک زندگی برای تزار ، روسلان و لودمیلا. میلی بالاکیرف چهار آهنگساز جوان دیگر را دور خود جمع کرد، سزار کویی، الکساندر بردین، ریمسکی کورساکوف و موسرگسکی. اینها پنج قدرتمند موسیقی روسیه شدند.از میان اینها ،کورساکوف معروفتر بود. اودر نیروی دریایی کار می کرد . سوییت شهرزاد و کاپریچیو اسپانیول او معروف است.
در قرن نوزدهم اپراها و بالههای درخشان و بجا ماندنی "میخاییلگلینکا"، "الکساندر بارودین"، "پطر چایکوفسکی"، "نیکلای ریمسکی-کورساکوف" و "مودستموسورگسکی" نمونههای ماندنی نبوغ روسیه در زمینه پیوند زدن اشکال ملی و خارجیبودند. تحت مدیریت "کنستانتین استانیسلاوسکی" و "ولادیمیر نمیرویچدانچنکو" تئاترهنری مسکو آثار مشهور "آنتون چخوف" و آثار رئالیستی "ماکسیم گورکی" را روی صحنه بهنمایش گذاشتند. اوایل قرن نوزدهم حرکت پیشاهنگی در زمینه هنر شروع شد. ازسال 1900 تا 1917 در هنر روسیه موسیقی نوآورانه "آلکساندر سکریابین" و "ایگوراستراوینسکی"، نقاشی ساده گرای نوین "ناتالیا گونچارووا"، "واسیلی کاندینسکی" و" میخاییل لاریونوف" و بالههای مشهور "سرگی دیاگیلف"، رقص مشهور "آنا پاولووا"،وائیسلاو نژینسکی" و "اید روبینشتین" نمونههای این هنر بودند که تا امروز شهرت دارند.
آثار انقلابی هنر پیشاهنگی روسیه در سال های اول دوران شوروی ادامهیافتند. هرچند آنها بزودی زیر فشار دیکتاتوری استالین رنگ باختند. طی سالیان طولانی حکومت شوروی از نظریه هنر رئالیسم سوسیالیستی برای سانسور هنرها استفادهمیکرد. در نتیجه آثار موسیقی "دمیتری شوستاکوویچ" و "سرگی پروکوفیف" نیز زیرسانسور رفتند. از سال های 30 تا 70 قرن بیستم هنرمندان مختلفی بهمبارزه با رئالیسم سوسیالیستی برخاستند که بین آنها می توان به موسیقیدانانی چون "سرگی پروکوفیف" و "دمیتری شوستاکوویچ" و فیلمسازانی مانند "سرگی ایزنشتین"، "وسهوالود پودوفکین" و "آندره تارکوفسکی" اشاره نمود. آثار ابداعی پیشاهنگان روسیه، بین هنرمندان مهاجر به غربو هنرمندان ناراضی که در شوروی باقی مانده بودند، بر آنچه که باید به جریان اصلیهنر در روسیه بعد از شوروی تبدیل میشد تأثیر گذاشتند. اواسط سال های 1980 آثاربسیاری از هنرمندان در دسترس تودههای وسیع قرار گرفتند. بین آنها می توان بهنقاشیهای "مارک شاگال" و "واسیلی کاندینسکی" نقاشان مهاجر و مجسمههای مدرن "ارنستنیئیزوستنی" اشاره کرد. در اوایل دهه ۶۰ میلادی، نوعی موسیقی زیرزمینی در شوروی پا گرفتکه روسها به آن «Bard» میگویند. این سبک را خواننده و شاعرانی به وجود آوردند که نهشعرهایشان مجوز چاپ میگرفت، نه آهنگهایی که بر مبنای این اشعار میخواندند، اجازهپخش مییافت. آنها با یک گیتار و معمولاً به روش آکوردگیری، اشعارشان را که غالباًروایی و از زبان اول شخص مفرد بود، میخواندند. در این سبک که شعر را بر آهنگارجحیت میداد، آهنگها نه به قصد به فروش رساندن آلبوم، بلکه تنها به قصد شنیدهشدن خوانده میشدند.
د. موسیقی مدرن روسیه
جشنواره موسیقی روسیه در دانشگاه آیو ارویداد منحصر به فردی در ابداع و نوع خود می باشد. برنامه آن شامل سه کنسرت و بسیاری سخنرانی ها، کارگاه ها وکلاس های مهارت می باشد. سیزده استاد فعلی و سابق کنسرواتوار دولتی چایکوفسکی مسکو، و همچنین، دانشجویان وفارغ التحصیلان اخیرآن، ازشرکت کنندگان فعال درآن می باشند. چنین فستیوالی و یا مشابه آن چه در روسیه و چه در هیچ جای دنیا مشاهده نشده است. به دو دلیل در این فستیوال تنها آن دسته از آهنگسازانی می توانند شرکت داشته باشند که با این موسسه همکاری دارند. اول اینکه کنسرواتور مسکو در طول چند دهه با افتخار یکی از بهترین موسسات آموزشی موسیقی در سراسر جهان بوده است. و دوم به دلیل این می باشد که پس از وضعیتپستپروستریکااقتصادی درروسیه، بسیاری ازآهنگسازانروسیمعروف و یاجوان آینده دار و مستعدبه مسکو نقل مکان کردند و به نحویباکنسرواتوار مسکو مرتبط شدند. اگر که تا زمان پرسترویکا موسسات دولتی موسیقی چون اتحادیه آهنگسازان شوروی وجود داشتند که ایدئولوژی دولت را مورد حمایت قرار می دادند و متناسب با معیار های ایدئولوژیک دولت کار می کردند، اما پس از پرسترویکا و کاهش بودجه دولتی، فعالیت تنها در بخش آموزشی و تاحدودی در زمینه های کنسرت های عمومی باقی ماند.
اگر که تاریخچه موسیقی مسکو و دیگر شهرهای بزرگ روسیه کمابیش همانند شهرهای اروپایی می باشد، اما شهرهای کوچک و روستاها در مجموع زیاد با موسیقی درگیر نبوده اند و آنگونه که در شهرهای بزرگ روسیه موسیقی جریان داشت در آنها نبود. در روسیهامروزعدمحمایت اززیرساخت های اساسیوجود دارد. ارتباطاتضعیف، جاده های نامتناسب(بدونبزرگراه ها ،و اغلبحتیآسفالت) و هزینه های بالایحمل و نقل،فقدان اطلاعاتکامل(از دیگر مطبوعات موسیقی و ادبیات جاهای دیگر) و اغلبعدم وجودبرق و تلفنارتباطات، فعالیت آهنگسازان را غیر ممکن می سازد. واما در پایتخت شرایط مطلوب تری وجود دارد. به عنوان مثال ،هزینه هایمعمولی خرید یکCD - ROM معمولی در رابطه باحقوق و دستمزدمردم متوسط،قابل مقایسه باخریدکالاهای لوکس می باشد. درتمامروسیهتنها یکرادیوموسیقیکلاسیکوجود دارد("ارفِی")، و آن هم در شرایط بدی به سر می برد. و همچنین کانال تلویزیونی فرهنگ که در شهرهای محدودی دسترسی به آن ممکن است.
15 سال پیش در مسکو تنها دوگروه وجود داشت که مشغول به کار در رابطه با موسیقی مدرن بودند. گروه ابزارهای کوبه ای مارک پکارسکی و گروه تکنوازی بالشوی تئاتر. در حال حاضر،علاوه بر اینتیممعروف، بسیاری دیگر نیز وجود دارد: برای مثال گروهی که به نام نماش معروف جان کِیج 4’33” و یا گروه جوان" Opus Posth" به رهبری تاتیانا گریندِنکو. دو نفر ازافراد حاضر درهیئت علمیجشنوارهکنسرواتوار مسکو- اس.ساوِنکو و اس.زاگنی- از اعضای گروه "اجرای شهودی"Ad Hoc Group می باشند که در آن خود آهنگسازان موسیقی های خود و دیگران را اجرا می کنند. قابل ذکر است که یکی از سه سالن کنسرواتور مسکو، راخمانینوفسکی، یکی از مراکز اصلی برگزاری آزمون های موسیقی شده است. و اجرا کنندگان بزرگ موسیقی و رهبران موسیقی مدرن، پروفسورهای کنسرواتور مسکو شده اند و در آنجا گروه اجرای مدرن را تشکیل داده اند. پروفسورهای کنسرواتور مسکو آهنگسازان بزرگ روسی چون پ.چایکوفسکی، اس.تانِیِف، ان.مایاکوفسکی، د.شوستاکوویچ، اِ.دنیسوف بوده اند. در آن کسانی چون آ.سکریابین، اس.راخمانینوف، گ.سویریدوف درس خوانده اند. این آهنگسازان به موسیقی یک آغاز روسی بخشیدند. موسیقی آنها از همان ابتدا تا کنون همانند یک پیام از کشور بزرگ شمالی با فرهنگ غنی و سنت های فلکلور شناخته شده است. سنت گرایی تا به امروز یکی از جریان های پیشرو در موسیقی روسیه بوده است که بر اساس کاربرد تکنیک های آهنگسازی آکادمیک و فلکلور در خلق آثار توسعه یافته است. در دوره شوروی این جریان به سختی از جانب دولت حمایت می شد. تمامی آهنگسازان روسی دوره شوروی به نحوی توجه خاصی به آن معطوف داشته اند. در دوره مدرن نیز علاقه به این جریان از موسیقی کم نشده است و نمایندگان آن در جشنواره و.آگافونیکوف و ای.دوبکووا می باشند. شروع "روسی" به شدت در موسیقی آهنگسازانی که آثارشان در رابطه با سنت های کلیسایی ارتدوکس روسی است، محسوس است. با وجود تفاوت در متدهای خلق اثر، آنها در یک گرایش روحانی مشترکند: تصویر دنیای معاصر را از دریچه منشور تفکر فلسفی می بینند.در ربع آخر قرن بیستم، پس از منع و آزار، سنت های آواز کلیسایی روسی توسط برخی از آهنگسازان روسی چون یو.بوتسکو، ام.کولونتای، ال.کارِف، آ. گالاوین با مقتضیات زمان سازگار شدند.
مینیمالیسم در زندگی موسیقی روسیه دیر وارد شد، یک ربع قرن پس از پس از دوران شکوفایی آن در آمریکا. با افزودن چند نمونه از تمرین به تاریخ خود، مینیمالیسم، با جذب ویژگی های سنتی روسی به خود-عمق بیان و موضوعات مفهومی- تغییر یافت. اِ.دوبینِتس در سخنرانی خود درباره مینیمالیسم روسی و درباره نمایندگان اصلی آن که فارغ التحصیلانکنسرواتوار مسکو هستند(و.مارتینوف، اس.زاگنی، آ.باگاتوف، پ.کارمانوف) سخن گفته است. منتقد بزرگ موسیقی روسی و مفسر رادیو،و همچنینتولید کنندهجشنوارهموسیقیمعاصر مسکو"جایگزین"، دیمیتری اوخوف، شنوندگان را با اکسپریمنتالیسم روسی که بیشتر مرتبط با ابزارهای غیر آکادمیک ( مولتیمدیا، هپنینگ، جاز، تئاتر ابزاری)است، آشنا می کند. پس از او یکی از آهنگسازان اکسپریمنتالیسم روسی سرگِی زاگنی است که برنده جایزه د.کیج می باشد. آخرین جریانی که در جشنواره موسیقی مسکو ارائه می شود موسیقی الکترو آکوستیک می باشد. توسعه موسیقی الکتروآکوستیک در سطح جهانی در روسیه آغاز شد، زمانی که در آغاز دهه بیستم قرن 20 ، مخترع بزرگ فیزیک، لئو تِرمِن آزمایش های ساخت اولین ابزار الکتریکی موسیقیترمن وُسک-را به نمایش گذاشت. به سرعت این ابزار در سراسر دنیا پخش شد. پس از آ« یک فیلم مستند راجع به "ترمن- ادیسه الکتریکی" ساخته شد که به دنبال آن مدیر استودیوی موسیقی الکتریکی دانشگاه آیوا، لورنس فریتس، کار ترمن را به نمایش گذاشت.
(Елена Дубинец, http://www.mmv.ru/reviews/20-09-2000_dubvstupl.htm)
ه. آهنگساز معروف روسیهنیکلای آندریویچ ریمسکی کورساکوف
کورساکف را باید از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک و از اساتید بزرگ هارمونی و ارکستراسیون به حساب آورد . او آهنگسازی است خوش قریحه و با احساس که به مدد تخیل شگرف خود و با کنار هم گذاشتن خیال و واقعیت تصاویر بدیعی را خلق کرده و به نمایش میگذارد که ذهن و روح هر شنونده ای را مبهوت زیباییهای خود می کند. نیکلای ریمسکی کورساکفدر هجدهم مارس 1844 در روستای تیخوین نزدیک شهر نوگوراد روسیه در خانواده ای اهل فرهنگ و هنر بدنیا آمد . او استعداد و توانایی های موسیقایی خود را از همان دوران کودکی نمایان کرد و آموزش پیانو را نزد مادرش که دستی در نواختن پیانو داشت آغاز کرد . اما عشق به دریا باعث شد که او تحصیل در کالج نیروی دریایی امپراتوری روسیه در سن پترزبورگ و متعاقبآ پیوستن به نیروی دریایی را انتخاب کند. او در سال 1861 با آهنگساز مشهوری به نام میلی بالاکیروف آشنا شد و بدین طریق به گروه پنج نفری آهنگسازان جوانی که بعدها به " گروه پنج " "Могучей кучки" معروف شدند و بالاکیروف رهبری آنها را به عهده داشت پیوست . آشنایی با بالاکیروف و تشویقها و آموزشهای او در اوقات فراغت از سفرهای دریایی موجب شد تا در نیکلای جوان سعی و تمرکز بیشتری روی موسیقی بوجود بیاید و آهنگسازی را با شور و اشتیاق مضاعفی در برنامه کاری خود قرار دهد .
هنگامی که او در نیروی دریایی سفر دور دنیا را تجربه میکرد موفق شد سمفونی اول خود را بنام "Сербскаяфантазия"به پایان برساند (1861 تا 1865) در طی این مدت از کشورهایی چون انگلستان، نروژ، لهستان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، ایالات متحده آمریکا، برزیل دیدن کرد و پس از بازگشت به سن پترزبورگ در سال 1865 این اثر را زیر نظر بالاکیروف بازبینی و اجرا کرد . که عده ای گمان کرده بودند این اولین سمفونی ساخته شده توسط یک آهنگساز روس است .(اما آنتوان روبن اشتاین اولین سمفونی خود را در سال 1850 ساخته بود ). او در سال 1871 نیروی دریایی را ترک کرد و به سمت استادی ارکستراسیون و آهنگسازی در کنسرواتوار سن پترزبورگ نائل آمد . در آنجا بود که به معنای واقعی موسیقی علمی را درک کرد و فرم ، هارمونی و کنترپوان را آموخت به تئوریسین بزرگی مبدل شد که شاگردانی چون سرگئی پروکفیفС. С. Прокофьевوایگور استراوینسکی И. Ф. Стравинский را تربیت کرد که بعدها پرچمداران موسیقی قرن بیستم شدند. کورساکف آهنگسازی پرکار بود و سعی خود را روی ساخت اپرا متمرکز کرد که نتیجه آنپانزده اپرا می باشد . موضوعات اپراهایش یا بر اساس ملودرامهای تاریخی است (مانند اپرای عروس تزار) ، یا اپراهای محلی است (مانند اپرای شب ماه مه) و یا بر پایه افسانه هاست (مانند اپرای عروس برفی) .دکلاماسیونهای واقع گرایانه ، ملودیهای آوازی و ایجاد فضاهای هارمونیک تاثیر گذار با استفاده از بیان ارکستراسیون بی بدیل از جمله مشخصه های آثار کورساکف است. کورساکف در سال 1905 از سمت استادی کنسرواتوار سن پترزبورگ کناره گیری کرد و سرانجام در 21 ژوئن1908 در سن 68 سالگی چشم از جهان فرو بست(http://www.harmonytalk.com/archives/000518.html).
و. سوئیت سمفونیک شهرزاد
از میان آثار زیبای کورساکف سوئیت سمفونیک شهرزاد بدلیل ترکیب پیچیده موتیفها ، ارکستراسیون آتشین و خلق تصاویر و فضاهای افسانه ای در جایگاه ویژه ای قرار دارد. شهرزاد (1888) در چهار موومان بر اساس داستانهای هزار و یک شب ساخته شده است و رنگ و بوی شرقی در سرتاسر آن موج می زند که این خصیصه با استفاده از مواد و مصالح ناب موسیقایی و پرورش استادانه آنها میسر شده و در این میان تمی که شهرزاد و شخصیت او را بیان میکند به انسجام قطعه کمک به سزایی کرده است . سمفونی شهرزاد، از آثار معروف دوره رمانتیسم است و همانطور که گفتیم کورساکف آن را تحت تاثیر داستان هزار و یک شب خلق کرده است. این اثر دارای چهار موومان است به نامهای دریا و کشتی سندباد؛ داستان شاهزاده قلندر؛ شاهزاده و ملکه جوان ؛ و جشن بغداد.
ریمسکی کورساکف در این چهار موومان همانطور که از نامشان پیداست سعی داشته است که تخیل شنونده را توسط موسیقی در فضای مورد نظر سیر دهد. در تمام این چهار موومان دو تم اصلی به چشم می خورند : یکی تم خشک و بی رحم سلطان است که نمایانگر شخصیت مستبد اوست و دیگری تم پر احساس و پر پیچ و خم شهرزاد است که شخصیت قصه گوی او را بیان می کند . این دو تم که در مقابل هم قرار دارند در جریان کل اثر دیده می شوند و هر بار بیانگر حالتی خاص هستند . خود کورساکف در مورد این دو تم چنین می گوید:" اینها عناصر خالص موسیقایی هستند که در هر زمان در حالتی متفاوت ظاهر می شوند و بیانگر تصاویر ، صحنه ها و حالات مورد نظر هستند."
موومان اول که " دریا و کشتی سندباد " نام دارد ، با غرش یکباره سازهای بادی برنجی و اجرای تمی پایین رونده که بیانگر شخصیت مقتدر سلطان است آغاز می شود . اما بزودی بعد از چند آکورد در بادیهای چوبی ( که یادآور اوورتور" رویای نیمه شب تابستان " مندلسون است ) ویلون تکنواز با همراهی هارپاجرای تمی را به عهده می گیرد که در هر چهار موومان شنیده می شود و نمایانگر شخصیت قصه گوی خود است. در این موومان دو تم اصلی به گوش می رسد که یکی تم پر جوش و خروش سرآغاز داستان وکشتی سندباد است و دیگری تمی که امواج خروشان و متلاطم دریا را تصویر می کند .
در موومان دوم که " شاهزاده قلندر " نام دارد ، یک ساز باسون روایت پرداز داستان می شود که سازهای بادی برنجی نیز بصورت مداوم در جای جای موومان خودنمایی می کنند .در این موومان ابتدا ملودی شرقی ای که تا حدی متاثر از موسیقی خاورمیانه است (تم شهرزاد)، به نوبت هم توسط ارکستر کامل و هم سازهای سلو که شامل باسون ، ابوا ، فلوت و هورن می شوند، اجرا می شود و در ادامه برای ایجاد توازن ،نغمه چابکی پس از مقدمه بادیهای برنجی ظاهر می شود که در این میان چندین بار کلارینت تم چابک را قطع کرده و ملودی ای (تم شهرزاد) را می نوازد که در اینجا نمایانگر سماع درویشان است.
موومان سوم که " شاهزاده و ملکه جوان " نام گرفته است ، توصیف گر یک عشق شاعرانه شرقی است که سازهای زهی ارکستر به همراه فلوتها و کلارینتها نغمه سرای آن هستند. موومان چهارم " جشن در بغداد، دریا ، برخورد کشتی با صخره ای که بر روی آن مجسمه یک مرد برنزی قرار دارد " نام دارد . این موومان با ملودی کوتاه ویلن تکنواز آغاز می شود که بزودی به حرکت کوبنده ارکستر می پیوندد و پس ار لحظاتی به ملودی فلوت به همراه زهی ها ملحق می شود . جشن در بغداد بسیار پر جوش و خروش و پر از رقص و پایکوبی است که در آن سازهای مثلث ، سنج و دایره زنگی به یاری ارکستر آمده و فضای جشن و پایکوبی را به زیبایی مجسم می کنند(http://harmonic.mihanblog.com/post/4).